حقوق متقابل مردم و حاکم درگفتگو با امام علی (ع) (2)
حقوق متقابل مردم و حاکم درگفتگو با امام علی (ع) (2)
منبع :اختصاصی راسخون
مهمترین وظایف و مسؤلیتهای حاکم اسلامی
1- عمل به قرآن وسنت
س : ای محورحق و عِدل قرآن! لطفاً بفرمایید، مهمترین وظایف و مسؤلیتهای که درحکومت اسلامی متوجه حاکم و زمامدارمی شود، کدامند؟
ج : «[مسؤلیتهای که درحکومت اسلامی متوجه حاکمان میشود، زیاد است که تفصیل آن را میتوانید در خطبهها و نامههای نهج البلاغه به ویژه در عهدنامهی مالک اشتر (نامهی 53) ببینید اما مهمترین وظایف حاکمان و زمامداران عبارت است از اینکه حاکمان باید:] عامل به کتاب خدا (قرآن)، سیره و روش پیامبر (ص) باشند، قیام به حق نمایند و سنت رسول خدا (ص) را احیا و برپا بدارند».(38)
توضیح : امام علی (ع) در این سخنان گهربارشان، به چهار وظیفهی مهم حاکم اسلامی اشاره میکند، که عبارت است از: 1- عمل به کتاب خدا،2- پیروی از سیرهی پیامبر (ص)، 3- قیام به حق، 4- بر پا داشتن سنت رسول خدا (ص).
همچنین در نامهی که حضرت به حارث همدانی مرقوم داشته، و در آن به بایستگیها و اخلاق زمامداران اشاره کرده است، اولین وظیفهی را که برای زمامدار یادآور میشود، تمسک به قرآن و نصیحتپذیری از آن و پایبندی به حلال و حرام قرآن است. (39)
نکتهی جالب توجه اینکه فرزند امام علی (علیه السلام)، سرور و سالارشهیدان امام حسین (علیه السلام) نیز در نامهی که به مردم کوفه مینویسد، به این موضوعات بسیارمهم و راه گشا اشاره کرده میفرماید: «مَا الْإِمَامُ إِلَّا العَامِلُ باِ الکِتَابِ، وَ الآخِذُبِا القِسْطِ، وَالدَّائِنُ بِا الْحَقِّ وَ الحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ الله» (40). امام و رهبرنیست، مگر آن کس که به قرآن عمل کند و عدل را بپادارد و حق را اجرا کند و خود را وقف راه خدا سازد. همچنین حضرت یکی از فلسفههای قیام و حماسهاش را درکربلا، عمل به سیره جدش رسول الله (ص) و پدرش علی (ع) بیان میکند: «اُرِیدُ أَنْ …وَأَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَأَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب…»(41) میخواهم روش جد خود و پدرم علی بن ابی طالب (ع) را دنبال کنم.
1- 1 پیامدهای شوم عمل نکردن حاکم به قرآن وسنت
به طور قطع عامل اکثر بدبختیها و گرفتاری جوامع اسلامی که از انواع و اقسام مشکلات رنج میبرند، عدم رعایت حقوق متقابل حکومت و مردم و عمل نکردن حاکمان کشورهای اسلامی به قرآن و سنت است. ره آورد که از این رهگذر نصیب جوامع اسلامی شده است، این است که مسلمانان با در اختیار داشتن سرزمینهای سرشار از منابع طبیعی و ذخایر زیر زمینی، بسیاری از مواد مصرفی شان را باید از راه واردات کالاهای خارجی تأمین نمایند، و با فقر و بدبختی، نا امنی، تحت سلطهی بیگانگان بودن، کشتار و خون ریزی و…دست و پنجه نرم کنند، درحالی که قرآن به صراحت هرگونه سلطه و حاکمیت کفار و بیگانگان را نفی کرده و میفرماید: «… وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» (42) و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است. کشتار وخون ریزی (ناحق و حرام) به ویژه بدست افراد تحت امر حاکم، برای حفظ قدرت و موقعیت خویش، امری شده رایج و مرسوم، در حالی که قرآن مجید به شدت خون ریزی ناحق را محکوم کرده با صراحت تمام میفرماید: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً به غیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً (43)» به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است؛ و همچنین میفرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها… (44)» و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است. آیا این همه قتل وکشتار مخالفت با قرآن نیست!؟.اختلاف و پراکندگی، پیکرهی امت اسلامی را مانند موریانههای خطرناک، هر روز به تحلیل میبرد و نیروی فکری، مدیریتی، اقتصادی و حتی انسانی به جای آنکه در راستای رشد و پیشرفت همه جانبهی کشورها به مصرف برسد، برای به انزوا کشاندن و حتی نابود ساختن طرف مخالف استفاده میشود، و از این طریق جنگهای خانمان سوز به راه افتاده و آتش جنگ چنان گسترده و پرحرارت بوده، که هزاران بلکه میلیونها انسان پیرو جوان وزن و مرد را به کام مرگ فرستاده، و زیربناهای علمی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… را به نیستی کشانده و یا آسیبهای غیر قابل جبران وارد ساخته است، در حالی که قرآن کریم با صراحت تمام، مسلمانان را امر به اتحاد و همبستگی کرده، و از اختلاف و تفرقه به شدت منع میکند : «وَ اعْتَصِمُوا به حبلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا…(45) »و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله و حدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و همچنین با قاطعیت تمام میفرماید: «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ…(46) »و [فرمان] خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع [و کشمکش] نکنید، تا سست نشوید، و قدرت [و شوکت] شما از میان نرود!. آیا این همه اختلاف و نزاع عمل به قرآن است!؟. همچنین در اثرضعف ملتهای اسلامی از نظر توان دفاع نظامی، اقتصادی، علمی و تکنولوژی، مدیریتی و… بسیاری از کشورهای انحصار طلب غیر اسلامی برای سلطه پیداکردن و به یغمابردن سرمایههای غنی آنها خط و نشان میکشند و چنگ و دندان نشان میدهند، درحالی که قرآن کریم خطاب به مسلمانان با جامعترین تعبیر میفرماید : «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهی وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ …(47) » هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید! و [همچنین] اسبهای ورزیده [برای میدان نبرد]، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و [همچنین] گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد!. آیا این همه ضعف در نیروی دفاعی، اقتصادی، صنعتی، و… و از این طریق مرهوب دشمن واقع شدن، مخالفت با قرآن محسوب نمیشود!؟. وضعیت اقتصادی بسیاری از ملتهای اسلامی رقت آور است، و اکثر مردم در فقر و ناداری آزاردهنده به سرمی برند، حاکمان و زمامداران آنها نه تنها به فکر برقراری تعادل و توازن اقتصادی نیستند، بلکه بسیاری از مراکز اقتصادی را خود یا نزدیکانشان مدیریت میکنند و حسابهای دهها ملیارد دلاری در بانکهای کشورهای توسعه یافته دارند، نمونه این گونه زمامداران، حاکمان سرنگون شدهی مصر با پسران و تونس با همسرش هستند، که با حسابهای هفتاد میلیارد دلاری (48) وکمترو بیشتراموال عمومی را برای خودشان مصادره کردهاند، با آن که قرآن با روشنترین بیان میفرماید: «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ…(49) » واموال یکدیگر را به باطل [و ناحق] در میان خود نخورید!؛ و «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ…(50) » ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل [و از طرق نامشروع] نخورید. آیا این همه حیف و میلها و فساد اقتصادی عمل به قرآن است!؟؛ و صدها بلکه هزارها پیام نجات بخش که قرآن برای هدایت و سعادتمندی بشردارد، و همچنین برای پایه ریزی زندگی سرشار از امنیت و آرامش و رفاه آسایش مادی، بهترین آموزهها را بیان داشته است، که عمل به این آموزههای قرآنی تضمین کنندهی رشد و پیشرفت و بالندگی مسلمانان خواهد بود. ولی با کمال تأسف در مرحلهی عمل، هم از ناحیهی مردم و هم از ناحیهی زمامداران، این آموزههای وحیانی درطاق نسیان قرارداده شده و پیامدهای ناگوارآن دامن گیر جوامع اسلامی شده است. به نظر میرسد که با ذکرنمونههای از عدم عمل حاکمان و زمامداران به قرآن، ثابت شده باشد که عامل تمام گرفتاری و چالشهای فراروی کشورهای اسلامی، همین مسأله است، و راه حل و برون رفت ازاین وضعیت نابسامان، روآوردن حاکمان جامعهی اسلامی و همچنین مردم، به قرآن و اهلبیت و سنت پیامبر (ص)، و عمل به آنها خواهد بود.
2- خیرخواهی مردم ومساوات درتقسیم بیت المال
در ادامهی بیان مهمترین وظایف حاکم اسلامی، (که عمل به قرآن، سنت پیامبراکرم) ص و قیام به حق بود امام علی (ع) مسؤلیتهای ذیل را بر حاکمان و زمامداران، قطعی دانسته چنین میفرماید: «همانا بر امام (و حاکم اسلامی) واجب نیست جز آنچه را که خدا امر فرماید، و آن، کوتاهی نکردن در پند و نصیحت، تلاش در خیرخواهی، زنده نگهداشتن سنت پیامبر (ص)، جاری ساختن حدود الهی بر مجرمان و رساندن سهمهای بیت المال به طبقات مردم، است».(51) توضیح : چنانکه اشاره شد، امام علی (ع) درخطبه ها و نامههایش وظایفی را برای حاکمان اسلامی بیان میکند که انجام این وظایف از سوی آنها، تضمین کنندهی رفاه و آسایش و رستگاری جامعه خواهد بود. اما چیزی که در میان این وظایف بیشتر مورد تأکید امیرالمؤمنین (ع) قرارگرفته است، عمل به قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) میباشد؛ زیرا در سایهی تمسک به قرآن، سنت و اهل بیت پیامبر (ص) است که در صد بسیار بالای از مشکلات جوامع اسلامی حل خواهد شد.
عدم ترجیح زمامداران بستگانش را برمردم
یکی از پرچالش ترین کاری که توسط حکام و زمامداران صورت میگیرد، مقدم داشتن ضوابط بر روابط است، بدین معنا که جای شایسته سالاری را که از دستورات مؤکد دین مقدس اسلام و دارای نقش اساسی در رشد و بالندگی جامعه است، قوم و خویش بازی و حتی نژاد پرستی اشغال کرده، و بسیاری از حاکمان و زمامداران کشورها خویشان و بستگانش را در پستهای کلیدی و حساس کشور منصوب میکنند، هر چند فاقد هرگونه لیاقت و شایستگی هم باشد. پیامدهای منفی این کار حاکمان قدرت طلب گریبان گیرخودشان نیز شده، چنان که درکشورهای که بیداری اسلامی شکل گرفته و مردم علیه زمامدارانشان معترضند یکی از عمدهترین عوامل نارضایتی مردم، سوء استفادههای است که در زمینههای مختلف از مسایل اقتصادی گرفته تاسیاسی و نظامی و… توسط نزدیکان و بستگان حاکم صورت میگیرد، امثال حسنی مبارک و پسرانش، سرهنگ قذافی و پسرانش، زین العابدین بن علی و همسر و بستگانش و … حالاسؤال این است :
س : ای بزرگ پرچم دارعدل و مساوات یاعلی (ع)! لطفاً بفرمایید، پیام شما به این زمامداران چیست؟
ج : «ثُمَّ إِنَّ لِلوَالِی خَاصَّهً وَبِطَانَهً فِیهِم إِستِئشَارٌ وَتَطَاوُلٌ قِلَّه إِنصَافٍ فِی مُعَامِلَهٍ، فَاحسِم مَادَّهَ أّولئِکَ به قطعِ أَسبَابِ تِلکَ الأَحوَال… یعنی قطعی است که برای زمامدار (و هر مقام مسؤل) خواص و یاران بسیار نزدیک و پیوسته وجود دارد که همواره جویای تقدم بر دیگران و دست درازی (به هرطرف که سودشان ایجاب کند) بوده و در معامله با دیگران کم انصافند، (علی رغم اینها) حاکم باید ریشهی ستم کاری آنها را با بریدن اسباب گستاخی و ستم (که فقط پیوستگی آنان باحاکم است را) بخشکاند، و هرگز به هیچ کس از اطرافیان و خویشانش زمینی و اگذار نکند، و بگونه ای با آنان رفتار کند که قرار داد (و معاهده ای) به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینههای آن را بر دیگران تحمیل کنند، (اگرچنین قراردادهای منعقدگردد) سود و خوشیهایش برای دیگران و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای حاکم خواهدبود» (52) توضیح : امام علی (ع) تصرف زمینی را که با خویشاوندی و استفاده از مقام، بدست آمده باشد، ازجمله اموالی میداند که از راه غصب و غارت به دست آمده است؛ زیرا علی (ع) به خوبی میداند که زمین هستهی مرکزی و منشأ ثروت است و همین هم باعث حکمرانی میگردد. (53) به همین جهت در نخستین روزهای خلافتش فرمود: «آگاه باشید زمینی که عثمان به تیول مردم داده، و هر مالی را که از بیت المال بخشیده است، به بیت المال بازمی گردد، چون حق را چیزی باطل نمیکند. اگر من مالی از بیت المال را بیابم که به عنوان مهریه به زنی داده و در شهرها پراکنده ساختهاند، آنها را هم بازمی گردانم که عدالت برای همه مردم موجب آسایش است. هرکس حق و عدل را ناگوار بیند، ظلم برای او سختتر و ناگوارتر است. (54)»
پیامدهای منفی مقدم داشتن حاکم بستگانش را بر دیگران
س : مولای من! لطفاً بفرمائید پیامدهای که از رهگذر قوم گرایی و عمل به روابط نه ضوابط، گریبان گیر زمامداران خواهد شد چیست؟
ج : «حاکم باید با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک، و هرکس از رعیتش که به او رغبت دارد، انصاف را رعایت کند، (آن زمامداری که خویشاوندان خود را بر دیگران مقدم بدارد و در اجرای قوانین آنان را از دیگران بالاتر تلقی کند، و کسانی را که با آنان سرخصومت دارد ازحق و عدالت محروم بسازد، انصاف را رعایت نکرده است) اگر (حاکم) چنین انصافی را برقرار نکند مرتکب ظلم شده، و کسی که به بندگان خدا ظلم بورزد خصم (حقیقی) او خدا است ازطرف بندگانش، و هرکسی که خدابا اوخصومتی داشته باشد، دلیلش را باطل سازد و او با خدا درحال محاربه است (که جزشکست و نابودی چارهی ندارد، تا اینکه دست ازظلم بردارد و توبه نماید، و هیچ چیزی نعمت خداوندی را تغییردهنده تر وعذاب او را سریع کننده تر از ظلم و ستم نیست، زیرا خداوند نفرین ستمدیدگان را میشنود و درکمین ستمکاران است) (55) توضیح : طبق رهنمودهای امام علی (ع) مقدم داشتن زمامدار و هر مقام مسؤل، خویشان و بستگانش را بدون لیاقت و شایستگی، بی انصافی، و ظلم به مردم به حساب میآید، و این بدترین پیامدی است که هم زندگی مادی و حکومتشان را تهدید میکند؛ زیرا علاوه بر این که در جنگ با خدا هستند، (الملک یبقی مع الکفرولایبقی مع الظلم) و هم عذاب اخروی را درپی خواهد داشت؛ زیرا ظلم کنندگان درآیات متعدد قرآن مورد لعن و نفرین قرارگرفته است. حضرت علی (ع) که این سخنان را بیان میکند، (مثل بسیار از قانون گذاران بشری نیست که قول و عملش در تضاد باشد، در زبان چیزی بگوید ولی در عمل خلاف آن را انجام دهد، مثلاً مانند دکتری که به مراجعین خود میگوید سیگار نکش ضرر دارد، ولی خودش ازسیگار استفاده میکند، بلکه امام علی) ع» درعرصهی عمل وکردار نیز، قبل از دیگران خودش به هرچه میگوید عمل میکند، چنانکه فرمود: «ای مردم، به خدا سوگند، من شما را به هیچ اطاعتی تحریک نمیکنم، مگر اینکه خودم در آن طاعت به همهی شما سبقت میگیرم و شما را از هیچ معصیتی نهی نمیکنم، مگر اینکه خودم پیش از شما از ارتکاب آن گناه امتناع میورزم» (56)
رفتارامام علی (ع) با نزدیکانش در امرحکومت و بیت المال
چنانکه اشاره شد نه تنها امام علی (ع) در مرحلهی نظری داد ازتقدم ضوابط بر روابط میزند و هرگونه امتیاز خواهی و امتیاز دهی به نزدیکان حاکم را محکوم میکند و تأکید بر قانون مداری دارد، بلکه سیرهی عملی آن حضرت نیز در طول حکومت تقریباً پنج سالهاش، این حقیقت را ثابت میکند، که او به شدت مخالف قوم و خویش گرایی و تقدم روابط بر ضوابط بود، به عنوان نمونه، رفتار امام علی (ع) با برادرش عقیل که از او در خواست سهم بیشتر از بیت المال مسلمین را داشت معروف است، که حضرت نه تنها کوچکترین امتیازی برای برادرش نسبت به مسلمانان قایل نشد، بلکه با گداخته ساختن آهن و نزدیک کردن آن را به برادرش عقیل، او را متوجه ساخت که این کار خیانت به اموال مسلمانان است و عذاب الهی را درپی خواهد داشت (57). نمونهی دیگر از عدالت محوری امام علی (ع) و مقدم نداشتن نزدیکانش را بر دیگران، قضیهی ذیل است: ابو رافع (متصدی بیت المال وکاتب امام) میگوید:گردن بندی در بیت المال بود، دختر امیرالمؤمنین علی (ع) آن را در ایام عید، به مدت سه روز عاریهی تضمین شده گرفت، وقت پدرش خبردار شد، مرا خواست، و فرمود: ابو رافع! به مسلمانان خیانت میکنی؟ گردن بندی که در بیت المال مسلمانان است، چگونه بدون اجازهی من و رضایت مردم، به دخترم امانت دادهی؟ همین امروز آن را پس بگیر و هرگز این قبیل کارها را تکرار مکن که تو را مجازات میکنم. درپاسخ دخترش، (که گفت :یا امیرالمؤمنین! من دخترشما و پارهی تن شما هستم، چه کسی از من سزاوارتراست که از این گردن بند استفاده کند؟)فرمود: دخترم! ازجادهی حق دور مشو، آیا همهی زنان مهاجر و انصاردر روز عید با چنین زیوری آرایش میکنند؟ (58) همین طور در میان 51 نفر نماینده وکارگزار امام علی (ع) چهرههای از مهاجران و انصار، یمنیها، نزاریها، هاشمی و غیرهاشمی، عراقی، حجازی و… به چشم میخورد، ولی از امام حسن و امام حسین (ع) و محمدحنفیه و عبدالله بن جعفر (همسرحضرت زینب و داماد امام) خبری نیست. با آن که آنان هم از نظرسنی و هم از نظرشایستگی، امکان پذیرش مسؤلیت و مدیریت را داشتند، و در مواقع خطر و جنگ نیز ایفای نقش میکردند، ولی حضرت پرهیز داشت از اینکه بستگان نزدیکش را در امور دولتی بگمارد. (59) البته باید یاد آورشد که مقدم داشتن زمامدار بستگانش را در صورت از نظر امام علی (ع) محکوم است که براساس لیاقت و شایستگی نباشد، و اگرنه تا جای که حق دیگران ضایع نشود و شایسته سالاریی که در اسلام مطرح است رعایت گردد، سپردن پستهای مهم حکومتی به آنها از نظراسلام مجاز خواهد بود.
عمدهترین عامل سقوط حکومتها
یکی از چالشهای فراروی حکومتها، مخالفین و اپوزیسیونهای هستند که به هر دلیلی، به دستگاه حاکمه معترضند، و خواهان اصلاحات سیاسی و برخورداری بیشتر از حق اشتراک در تعیین سرنوشت سیاسی – اجتماعی شان هستند، ممکن است برخی از این اعتراض و خواستهها، مشروعیت قانونی نداشته باشد ولی اکثر جاها خواستههای مردم بجا و مشروع است، اما پاسخ که از سوی زمامدارانشان دریافت میکنند کشتار، اعدام، زندان، و در محرومیت بیشتر قرار دادن معترضین به ویژه رهبران آنهاست، حالا سؤال این است که:
س : آیا این دسته از حاکمان و زمامداران میتوانند با قربانی و به خاک و خون کشیدن مخالفین، پایههای قدرت خویش را تحکیم بخشیده و تداوم حاکمیتشان را تضمین نمایند؟
ج : «إِیَّاکَ وَالدِّمَاءَ وَسَفکَهَا بِغَیرِحِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أَدنَی لِنِقمَهٍ وَلاأَعظَمَ لِتَبِعَهٍ، وَلاأَحرَی بِزَوَالِ نِعمَهٍ، وَانقِطَاعِ مُدَّهٍ، مِن سَفکِ الدِّمَاءِ بِغَیرِحَقِّهَا… حاکم باید پرهیز شدید از [کشتارمردم و] خون ریزی حرام داشته باشد، [خون حرام خون مردمی است که برای احقاق حق، رهایی ازتحت ستم، و… به پا خواسته باشند، نه آنهای که درصدد سرنگونی حکومت مشروع و سلب امنیت عمومی هستند] زیرا خون ریزی به نا حق سریعتر از همه چیز انتقام را ایجاب میکند، و عاقبت بدی که به دنبال دارد شدیدتر از همه چیز گریبان آدمی را میگیرد، و برای زوال نعمت بیش از همهی عوامل مؤثر بوده و روزگار عمر قاتل را زود تر به پایان میرساند، و در روز قیامت خداوند سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان، نسبت به خونهای نا حق ریخته شده داوری میکند، (بنابراین هرگز زمامدار) سلطهی زمامداری خود را با ریختن خون حرام تقویت نکند، زیرا این گونه تقویت پایههای حکومت را سست و متزلزل میکند و آن را ریشه کن کرده به دیگری منتقل میسازد» (60)
توضیح : از این جملات امیرالمؤمنین علیه السلام، که با شدیدترین بیان خونریزی و قتل نفس عمدی (محترم) را محکوم میکند، یک نکتهی حائز اهمیت قابل استفاده است، و آن این که خون ریزی ناحق علاوه براینکه ازگناهان بسیار بزرگ به حساب میآید، به گونهی که اولین چیزی است که در قیامت مورد دادرسی قرار میگیرد، آثار وضعی و دنیوی بسیار خطرناکی را نیز در پی دارد که عبارت باشد از : زوال نعمت «أحری بزوال نعمه» (اعم از نعمت سلامتی، آرامش، بی نیازی و…)، کوتاه کردن عمرقاتل «وانقطاع مده» و متزلزل و ریشه کن ساختن حکومت و انتقال آن به دیگران «فإن ذالک ممّا یضعفه ویوهنه بل یزیله وینقله».بنابراین زمامداران که میخواهند با ریختن خون نا حق مردم که برای حق خواهی و آزادی از تحت ظلم و تبعیض دست به اعتراض میزنند، پایههای حکومت و قدرتشان را استحکام بخشند، خیلی دراشتباهند نه تنها بااین کارشان تداوم حکومتشان را نمیتوانند تضمین کنند بلکه ناخواسته تیشه به ریشه ای حکومتشان زده زمینه سقوط و از هم پاشیدگی آن را فراهم میکنند، آری :
خون ناحق دست ازدامان قاتل برنداشت
دیده باشی لکههای دامن قصاب را
عمدهترین عامل نارضایتی مردم
س : ای قرآن ناطق، ای عدل مجسّم! لطفاً بفرمائید، مهمترین عامل که موجب میشود مردم برحاکم و زمامدار خشمناک شده و خواهان سرنگونی او شوند، چیست؟
ج : «مبادا هرگز حاکم برخلاف وعدهی که به مردم داده عمل کند؛ زیرا (مهمترین چیزی که موجب خشم و نفرت خدا و مردم نسبت به حاکم میشود) خلف و عده است، خدای سبحان فرمود: »کَبُرَمَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَالاتَفْعَلُون (61) نزد خدابسیارموجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید.
توضیح : این فرمایش امیرالمؤمنین (ع) چنان دقیق و دارای مصادیق فراوان است که گویا امام (ع) امروز بعد از تجزیه و تحلیل و علت یابی بسیاری از قیامها و اعتراضهای مردمی، این سخنان را بیان فرموده است، زیرا اکثرقریب به اتفاق نارضایتی و اعتراضهای مردمی علیه حاکمانشان، ریشه درخلف وعدههای دارد که از سوی زمامداران صورت گرفته چه وعدههای کلان انتخاباتی و چه وعدههای که در طول حاکمیتشان به مردم میدهند ولی عمل نمیکنند.
حاکم و مسألهی صلح با دشمن
بی تردید یکی از مسایل مهم و نقش آفرین درحوزه سیاست و مدیریت، مسأله صلح است در طول تاریخ اسلام میبینیم که این مسأله مطرح بوده و هست از صلح حدیبیه گرفته تا مصالحههای مهم که اتفاق افتاده است. امروزه در جهان معاصر نیز این موضوع در محافل سیاسی و اجتماعی جایگاه خاصی دارد، به ویژه با توجه با وضعیت که درکشورهای منطقهی خاورمیانه و برخی دیگر ازکشورهای آفریقای وجود دارد، و همچنین مسأله ای صلح اسرائیل با فلسطینیها، وحکومت افغانستان و آمریکا با گروه طالبان و… مطرح است، لذا خواستم این موضوع و اهمیت و شرایط آن را از بزرگ قهرمان میدان جهاد و شهادت و هم قهرمان صبر و صلح امام علی (ع) بشنویم، بناءً از مولا میپرسیم :
س : ای سرور و پیشوای من! در مورد صلح و شرایط آن بفرمایید! اگر دشمن و طرف متخاصم در خواست صلح و مذاکره کند چه بایدکرد؟ و آیا شرایطی خاصی هم دارد یا خیر؟
ج : «[حاکم و زمامدار] هرگز دعوت دشمن را به صلح درحالی که رضای خدا در آن است رد نکند، زیرا در هنگام صلح است که راحتی برای لشکریانش به وجود میآید و ازغصه و تشویش آسوده خاطرمی شود، و امنیت جامعه تأمین میگردد، با این حال حاکم باید از دشمن و حیله گریهای او پس از صلح، شدیداً بر حذر باشد، زیرا چه بسا دشمن خود را به انسان نزدیک میکند تا او را غافل گیرکند، پس همواره برحذر بوده و خوش گمانی در این مورد را متهم بسازد» (62)
توضیح : صلح دوستی امام علی (ع) و پیوند وی با عوامل آن- حتی چند لحظه پیش از جنگ- دو موضوعی هستند که هیچ یک از دوست و دشمن در آن اختلاف ندارند و سیره و روش وی مملو از مظاهراین صلح دوستی و نفرت از جنگ است. (63) همین طور با نظردقیق و همه جانبه در متن دین مقدس اسلام، صلح و صفا و همزیستی مسالمت آمیز مبنای حیات عادلانه، اصل و قانون پایداراین دین انسانی است (64) چنانکه امیرالمؤمنین (ع) نیزدر این جملات صلحی را که رضای خدا درآن باشد، مایهی راحتی لشکر، رهایی زمامدار از غم و غصه جنگ و تأمین امنیت بیان میکند. اما نکته ای قابل توجه در این فرمایش امام (ع) این است که حاکم جامعهی اسلامی صلحی را میتواند با دشمن به امضاء برساند که رضایت خداوند در آن باشد، بنابراین اگر در سایه ای صلح با دشمن به کیان اسلام و استقلال مسلمانان ضربه وارد شود، یا راه نفوذ و توطئهی دشمن در قلمرو اسلامی باز شود، یا سرمایههای ملی به یغما برود و دشمن سلطه برمسلمانان پیدا کند، چنین صلحی به هیچ عنوان مجاز نخواهد بود، و حاکم اسلامی باید در مسألهی صلح با دشمن، رضایت خدا را ملاک قرار بدهد نه منافع و موقعیت خویش را.
زمامدارو وزیر چه کسانی باید باشند
س : ای قرآن ناطق و نفس پیامبر (ص)! در جاهای که حکومت فاسدی سرنگون میشود امثال تونس، مصر و لیبی، زمام امور را چه کسانی باید بدست بگیرد آیا کارگزاران حکومت سابق میتوانند عهده دارپستهای کلیدی درحکومت بعدی شوند؟ و آیا میتوان به آنها اعتماد کرد یاخیر؟
ج : امیرالمؤمنین (ع) پاسخ این سؤال را در عهد نامهی مالک اشتر چنین بیان میکند: «بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و درگناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادی محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران، و یاری دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینان بهتر از آنان داشته باشی که قدرت فکری امثال آنها را داشته، اما گناهان وکردار زشت آنها را نداشته باشند: کسانی که ستمکاری را برستمی یاری نکرده، و گناه کاری را درگناهی کمک نرسانده باشد. هزینه ای این گونه از افراد بر تو سبکتر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستی آنان با غیرتو کمتراست. آنان را از خواص و دوستان نزدیک، و رازدار خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادی را که در حق گویی از همه صریحترند، و در آنچه را که خدا برای دوستانش نمیپسندد تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشند یا ناخوشایند (65)».
حکمران امانت داراست نه مالک
یکی از چیزهای که درحوزهی سیاست گذاریی حکومت و جلب رضایت تودهی مردم نقش محوری را بازی میکند، کیفیت نگاه حکومت به تودهی مردم و به خودش است، بدین معنا که آیا حکومت با این عینک می بیندکه تودهی مردم مملوک و خود، مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم نگاه میکند که آنها صاحب حق اند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟ درصورت اول هرخدمتی که انجام داده از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش انجام میدهد، اما درصورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام میدهد. (66)
نگاه مملوکانه به تودهی مردم از سوی حکومت، تفکری است که هم در غرب و هم در شرق ریشه ای بسیار قدیمی دارد، و در قرون جدید نیز این طرز تفکر تجدید شده و طرفدارانی دارد.
اما نهج البلاغه در این میان بهترین آموزهها را درحوزهی را بطهی حاکم و مردم بیان داشته، و جایگاه واقعی آن دو (حاکم و مردم) را به خوبی ترسیم نموده است. از نظر نهج البلاغه زمامدار و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسؤل در برابر آنهاست؛ زیرا اولین بار درکلمات رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) و سپس به وفور درکلمات امام علی (ع)، کلمهی «راعی» به حاکم و «رعیّت» به مردم اطلاق شده است که این لغت از مادهی «رعی» به معنای حفظ و نگهبانی است، یعنی حاکم و زمامدارجامعه، عهده دارحفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای مردم است. (67) اینک از محضر مقدس بزرگ پیشوای بشریت علی بن ابی طالب (ع) میپرسیم :
س : مولاجان یا امیرالمؤمنین (ع)! لطفا بفرمایید بطورکلی اخلاق کارگزاران در برخورد با مردم چگونه باید باشد؟
ج : امیرالمؤمنین (ع) پاسخ این پرسش را، (درنامهی که به عاملش درآذربایجان مینویسد) چنین میفرماید: «وَإِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطٌعْمُهٍ وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمُانَهٌ وَأَنْتَ مُسْتَرْعیً لِمَن فَوْقَکَ. لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّهٍ…، مبادا بپنداری که حکومتی که به توسپرده شده است یک شکار است که به چنگت افتاده است؛ خیر، امانتی برگردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را میخواهد. تو را نرسدکه به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتارکنی» (68) در بخشنامه ای که حضرت برای مأمورین جمع آوری مالیات نوشته است، پس از چند جمله موعظه وتذکر میفرماید: «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ وَاصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّکُمْ خٌزَّانَ الرَّعِیَّهِ وَ وُکَلاءِ الْأُمَّهِ وَسُفَرَاءِ الْأَئِمَّهِ. به عدل وانصاف رفتارکنید، دربارهی خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و دربر آوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید» (69) در فرمان معروف خود، خطاب به مالک اشترمی نویسد: «وَ أَشْعِرْقَلْبَکَ الرَّحْمَهَ للرَّعِیَّهِ …، در قلب خود استشعار مهربانی، محبت و لطف به مردم را بیدار کن. مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت می شمارد رفتار کنی که مردم تو یا مسلمان اند و برادر دینی تو و یا غیر مسلمان اند و انسانی مانند تو… مگو من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت کردن، که این کار عین راه یافتن فساد در دل وضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است» (70) دربخشنامهی دیگری که به سران سپاه نوشته است چنین میفرماید: «فَإِنَّ حَقًّاعَلَی الْوَالِی أَنْ لایُغَیِّرَهُ عَلَی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ …، لازم است والی را که هرگاه امتیازی کسب میکند و به افتخاری نائل میشود، آن فضیلتها و موهبتها او را عوض نکند، رفتار او را با رعیت تغییر ندهد، بلکه باید نعمتها و موهبتهای خدا بر او، او را بیشتر به بندگان خدا نزدیک و مهربانترگرداند» (71)
توضیح : دو نکته ای بسیار مهم در این فرمایشات امیرالمؤمنین (ع) به چشم میخورد، نخست کلمهی رعیت است که چنانکه اشاره شد این واژه، وظایف سنگین حاکمان را درقبال حفظ و حراست ازجان و مال و حقوق تودهی مردم به نمایش میگذارد. دوم ارج نهادن به کرامت انسانی مردم است؛ زیرا درتمام این بخشنامههای امام علی (ع) حساسیت فوق العاده نسبت به عدالت و مهربانی به مردم و محترم شمردن شخصیت و حقوق آنها مشاهده میشود که راستی عجیب و نمونه است. کجایند مدعیان حقوق بشر و دفاع ازکرامت انسانی، تا ببینند که علی (ع) چقدر زیبا و عمیق از حقوق بشر و احترام به مردم سخن میگوید.
حکومت هدف یا وسیله
در نگرش و تلاش برای رسیدن به حکومت انسانها متفاوتند، برخی به آن با عینک هدف می بیندکه وقت به آن دست یافت گویا به هدف و آرزوی دیرینه ایشان رسیدهاند دیگر هیچ گونه احساس مسؤلیت نمیکنند، اما بعضی دیگر از انسانها هستند که به حکومت و قدرت با عینک وسیله و ابزار مینگرند، و آن را نه برای حکومت کردن بلکه برای وسیله قرار دادن در راستای ترویج دین و خدمت به خلق میخواهند، امیرالمؤمنین علی (ع) از دستهی دوم است بلکه رهبر و الگوی چنین طرز نگرش نسبت به حکومت است؛ زیرا از منظر او قدرت و حکومت ابزاری برای برقراری عدالت، احقاق حق، ایجاد امنیت و برپا ساختن دین خداست، چنانکه پیامبر اکرم (ص) نیز همین گونه بود، یعنی تشکیل حکومت اسلامی را درمدینه، ابزاری میدانست برای برقرار ساختن عدالت و احیای ارزشهای انسانی و اسلامی، و هرگز به حکومت و قدرت به عنوان یک هدف نمینگریست. برهمین اساس امام علی (ع) هدف از بدست گرفتن زمام حکومت و ادارهی جامعه ای اسلامی را چنین بیان میکند: «خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه میخواستیم نشانههای حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهرکنیم، تا بندگان ستمدیدهات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده ای تو بار دیگر اجرا گردد» (72) درخطبه ای سوم نهج البلاغه حضرت هدف و فلسفهی پذیرش حکومت را چنین بیان میکند: «سوگند به خدای که دانه شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجت را بر من تمام نمیکردند، و اگرخداوند ازعلماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شترخلافت را برکوهان آن انداخته، رهایش میساختم، و آخر خلافت را به کاسه ای اول آن سیراب میکردم، آنگاه میدیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزشتر است» (73) در این خطبه، امام علی (ع) علاوه براین که هدف از پذیرش حکومت را یاری مظلومان و ستمدیدگان، و جلوگیری از طغیان، زیاده خواهی و تضییع حقوق از سوی ستمگران، بیان میدارد، سکولاریسم Secularism (تفکرجدای دین از سیاست) را نفی و تئوکراسی Theocracy (حکومت مذهبی) را اثبات میکند. دلیل دیگر بر این که امیرالمؤمنین (ع) حکومت را وسیله می دانیست نه هدف، گفتگوی حضرت با ابن عباس است: «او میگوید در سرزمین» ذی قار (74) خدمت امام علی (ع) رفتم که داشت کفش خود را پینه میزد، تا مرا دید، فرمود: قیمت این کفش چقدراست؟ گفتم بهایی ندارد، فرمود به خدا سوگند، همین کفش بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است مگر اینکه حقی را با آن به پادارم، یا باطلی را دفع نمایم (75)
نتیجه
ازآنچه تاکنون بیان شد به طورخلاصه نکات ذیل قابل نتیجه گیری است :
1- رعایت حقوق متقابل حاکم و مردم، پیامدهای بسیار مطلوبی را در پی خواهد داشت ازجمله : عزت یابی حق، گسترش دینداری و تدیّن، بر قراری عدالت، احیای سنت پیامبر اکرم (ص)، حمایت مردم ازحکومت و نا امیدی دشمن از نایل آمدن به اهداف پلیدش.
2- در اثر عدم رعایت این حقوق پیامدهای منفی متعدد و بنیانکنی درجامعه رونما خواهد شد از جمله : اختلاف و تفرق، ظلم و جور، هوا پرستی، تعطیل احکام دین، ترک سنت نبوی بگونهی که هرکدام از آنها به تنهای میتواند حکومت را به مخاطره بیندازد.
3- قانون مداری و عدم تقدم روابط برضوابط، ازدیگر موضوعات مهم در حوزهی مسایل سیاسی و حکومتی به شمارمی رود، که اخلال در این امر علاوه بر استحقاق کیفر الهی پایههای حکومت نیز متزلزل خواهد شد.
4- از منظرامام علی (ع) خون ریزی و قتل نفس ناحق، از مهمترین عوامل سقوط حکومتها به حساب میآید.
5- عمل به قرآن و سنت، رعایت عدالت به ویژه درحوزهی اقتصاد، خیرخواهی مسلمانان، حفاظت ازجان و مال و حقوق مردم، عمل به وعدهی که داده، داشتن آگاهی و دانش، تعهد و تدین، قدرت و نیرمندی از اهم وظایف و شرایط حاکم است که در سایه ای انجام این وظایف میتواند علاوه برتحکیم پایههای حکومت، زمینهی رشد و پیشرفت ملت را فراهم سازد.
6-از منظر امام علی (ع)، به حکومت باید به عنوان وسیله و ابزارخدمت به دین و خلق خدا نگریست، نه به عنوان هدف و حکمرانی بر مردم، بدون اهتمام به حیات معقول مادی و معنوی انسانها، زیرا در فرض دوم حاکم برای حفظ قدرت و حاکمیت خویش، دست به هرکاری خواهد زد.
پينوشتها:
1. راد یو بی بی سی خبرساعت 30: 6 دقیقه تاریخ 4/3/1390.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار.
3. رادیوبی بی سی، خبرساعت 30/7 دقیقه، تاریخ 17 / 3 / 1390 .
4. نهج البلاغه، خطبهی 189.
5. نهج اللاغه، خطبه 3 (معروف به شقشقیه).
6.گنجینه غدیر، ص 27.
7. امام علی (ع) صدای عدالت انسانی، ج 1، ص 93 . محمدتقی جعفری، مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ص 171 .
8. ابن حجرهیتمی، الصواعق المحرقه، ص 122 .
9. قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، [امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: (پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن) تخت بلقیس را نزد تو خواهم آورد! و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: (این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم!؟ و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید [بزیان خویش نموده است، که] پروردگار من، غنی و کریم است. نمل / 40 .)
10. «وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَست مُرْسلاً قُلْ کفَی بِاللَّهِ شهِیدَا بَیْنی وَ بَیْنَکمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ»، کسانی که کافر شدند میگویند تو فرستاده خدا نیستی، بگو خدا و آن کس که علم کتاب نزد اوست برای گواهی میان من و شما بس است. رعد /43. طبق روایات متعدد ومعتبرمراد از «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ» امام علی (ع) است. ترجمه تفسیر المیزان، جلد 11، صفحه 531 .
11. مقدمه کتاب «امام علی (ع) صدای عدالت انسانی» ج 1، ص 24. سیمای نهج البلاغه، ص 87 .
12. همان.
13. نهج البلاغه، خطبه 40.
14. یعنی اول بایدحکومت ها نیک وصالح باشد به فرض نبودن حکومت صالح، حکومت ناصالح که به هرحال نظام اجتماع را حفظ میکند وازهرج ومرج وبی نظمی وزندگی جنگلی بهتراست.
15. نهج البلاغه، خطبه 40 .
16. همان، خطبه 131 .
17.همان، خطبهی 173 .
18. نهج البلاغه، خطبه 40.
19. همان.
20. غررالفصاحه، ص 376، حدیث 3135 .
21. امام علی (ع) صوت عدالت انسانیت، ج 3، ص 173 .
22. همان.
23. نهج البلاغه، خطبهی 216.
24. همان، خطبه 34 .
25. نهج البلاغه، ذیل خطبه 34 .
26. همان.
27. مایده / 1.
28. ر. ک : خطبههای : 3، 8، 172، 218، 34، 73، 54، و… نامه های: 6، 7، 54، و …
29. نهج البلاغه، خطبهی 216 .
30. چنانکه اشاره شد اجابت و اطاعت ازحاکمی لازم و ضروری است که مشروعیت حکومتش از دیدگاه اسلام محرز باشد.
31. نهج البلاغه، خطبهی 169 .
32. همان، خطبه 25 .
33. همان.
34. همان.
35. نهج البلاغه، نامهی 53 .
36. همان، نامهی 46 .
37. امام علی صدای عدالت انسانی، ص 317 .
38. نهج البلاغه، خطبهی 169.
39. نهج البلاغه، نامهی 69 .
40. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص 351 .
41. همان، ص 329 .
42. نساء / 141.
43. مائدهی / 32 .
44. نساء / 93.
45. آل عمران / 103.
46. أنفال / 46.
47. أنفال / 60 .
48. خبرگذاری ها در مورد حسنی مبارک رئیس جمهور سرنگون شدهی مصرگزارش دادندکه هفتاد میلیارد دلار از اموال عمومی دربانکهای خارجی برای خودش ذخیره کرده است.
49. بقره / 188 .
50. نساء / 29 .
51. نهج البلاغه، خطبهی 105 .
52. نهج البلاغه، نامهی 53 .
53. علی (ع) صدای عدالت انسانی، ج 1، ص 243 .
54. جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، ص 656 .
55. نهج البلاغه، نامهی 53 .
56. محمد تقی جعفری، مقدمه تفسیرنهج البلاغه، ج 1، ص 250 .
57. نهج البلاغه، خطبه 224.
58. امام علی (ع) صدای عدالت انسانی، ص 153- 154 . باتلخیص.
59. تفسیرموضوعی نهج البلاغه، ص 132.
60. نهج البلاغه، نامه 53 .
61. صف/ 3 .
62. نهج البلاغه، نامهی 53 .
63. امام علی صدای عدالت انسانی، ص 330 .
64. حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 487.
65. همان، نامهی 53 . امام علی صدای عدالت انسانی، ص 359 .
66. سیری در نهج البلاغه، ص 124 .
67. همان، ص 133 .
68. نهج البلاغه، نامه 5 .
69. همان، نامهی 51 .
70. همان، نامهی 53 .
71. همان، نامهی 50 .
72. همان، خطبه 131.
73. همان، خطبه 3.
74. ذی قار، محلی است در نزدیکی شهر بصره، میان کوفه، و واسط که درگذشته جنگ مسلمانان با ایران نیز آنجا صورت گرفت، ابن عباس میگوید 15 روز در آنجا ماندیم و امام به ما خبردادکه ازکوفه 6560 نفر به کمک ما میآیند، وقتی سپاه کوفه رسید آنها را شمارش کردم دیدم درست است، بی اختیارگفتم «الله اکبرصدق الله ورسوله». شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 342-343 .
75. نهج البلاغه، خطبه ای 33.
منابع
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه ترجمهی محمد دشتی
3.امام علی (علیه السلام) صدای عدالت انسانی، جرج جرداق، ترجمه سید هادی خسروشاهی، چاپ دوم، مؤسسه بوستان کتاب، قم،1387.
4.ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، چاپ نهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1386.
5.تفسیرموضوعی نهج البلاغه، حسین عبد المحمدی و رضامیرمعینی، زلال کوثر، قم، 1384.
6.حکمت اصول سیاسی اسلام، (ترجمه و تفسیرفرمان مالک اشتر)، محمد تقی جعفری، چاپ دوم، تهران، مؤسسهی تدوین و نشرآثارعلامه جعفری، 1386 .
7.سیر در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، چاپ چهل و پنجم، انتشارات صدرا، تهران، 1389.
8.سیمای نهج البلاغه، محمد مهدی علیقلی، نشرتاریخ و فرهنگ، تهران، 1379.
9.شرح نهج البلاغه، عبدالحمید، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابراهیم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1428 ه ق، 2007 م.
10.الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، احمد، ابن حجرالهیثمی المکی، بیروت، دارالکتب العلمیه،1403.
11.غررالفصاحه (سخن پیامبراعظم) ص، ترجمهی مهدی انصاری قمی، مؤسسهی انتشاراتی امام عصر (عج)، 1388.
12.فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، ترجمهی علی مؤید، نشرمعروف، قم، 1387 .
/ج