توجه به نکات زیر میتواند در رفع شبهه سودمند باشد:
- خاتم بودن پیامبر اکرم(ص) و به تبع آن خاتم بودن دین اسلام در آیه 40 از سوره مبارکه احزاب آمده است، و به معناى آن است که به وسیله او نبوت پایان داده شده و دیگر امکان نبوّتی وجود ندارد.
- سرّ خاتمیت از طرفی برمیگردد به:
الف) کامل بودن اسلام؛ چون نه از سوی پیام آورنده محدودیتی بود و نه از سوی مخاطبان و لذا اسلام توانست تمام پیام خود را بیان کند.
ب) مصونیت اسلام از تحریف و دگرگونی.
- دین اسلام از عناصر ثابت و متغیر تشکیل شده است. استخراج عناصر ثابت و متغیر دین و پاسخگویی به تمام نیازهای هدایتی بشر از طریق شیوهای که اهلبیت(ع) پایهگذاری کردهاند و از آن به اجتهاد نام برده میشود، صورت میپذیرد. به کار گیری این روش و مصونیت قرآن – منبع اصلی اسلام- از تحریف، مصونیت دین خاتم را از تحریف به دنبال داشته است.
- استنباط عناصر جهانشمول و رسیدن به فلسفه مکتب و نظام اسلامی، به شیوه فقهی و تحلیلی صورت میگیرد و پیشرفت علوم بشری؛ مانند علوم طبیعی و اجتماعی و… تأثیری در آن ندارد. بله برای طراحی ساز و کارهایی که عناصر موقعیتی را تشکیل میدهند، به علوم بشری نیاز است و پیشرفت علوم میتواند در طراحی بهتر و دقیقتر ساز و کارها موثر باشد، نه اینکه در عناصر ثابت و جهانشمول، تغییر ایجاد کند و آنها را به عناصر موقعیتی تبدیل نماید. با توجه به اینکه بخش زیادی از احکام اجتماعی و سیاسی اسلام از عناصر جهانشمول محسوب میشوند.
- آنچه در پرسش آمده؛ از سویی ادعایی بدون دلیل است و از سوی دیگر، بر مبانی این نظریه اشکالات جدی وارد است. این نظریه بر پایه موقعیتی دانستن احکام اجتماعی اسلام و سکولاریسم و… مبتنی است که یک تلقی نادرست از اسلام است.
- همانطوری که بیان کردیم دین خاتم، با محدودیت در ناحیه مخاطب مواجه نبود، اما این نه به این معنا است که همه مردم به درجهای از معرفت میرسند که میتوانند تمام حقیقت را آنگونه که باید دریافت و ادراک کنند، بلکه به این معنا است که در مجموع مردمان زمان ظهور دین، قابلیت حفظ مواریث دین وجود دارد.