حميد بن مسلم الازدي از جمله ي كساني بود كه در واقعه ي عاشورا حضور داشت و بسياري از وقايع را نقل كرده است. بعضي از روايتهايي كه او آورده است، اين را مي رساند كه او در جمع لشكر كوفه و تحت فرمان عمر بن سعد بوده است. مثلاً مي گويد: «ما ايستاده بوديم كه جواني که رخساري چون پاره ي ماه داشت به ما هجوم آورد )».[1]همچنين او در قضيه ي حمله ي وحشيانه ي كوفيان به خيام مطهره اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مي گويد: «تا اينكه رسيديم به علي بن حسين ـ عليه السلام ـ در حاليكه او بر رختخواب بود و به شدت بيمار، همراه شمر جماعتي بودند كه گفتند آيا اين بيمار را بكشيم؟ و من گفتم: سبحان الله آيا كودكان را مي كشيد. او خردسال است و مريض. تا اينكه آنها را از او دور كردم».[2]سيد بن طاووس مي فرمايد: پس از اتمام جنگ، عمر بن سعد به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم ازدي دستور داد كه سر مبارك امام حسين ـ عليه السلام ـ را به نزد عبيدالله بن زياد ببرند.[3] به درستي حالش معلوم نيست. «او بعضي از قضاياي كربلا را نقل كرده و طبق گفته خود در آنجا بوده… بعدها از پيروان سليمان بن صرد خزاعي كه تحت فرمان مختار ثقفي بوده، گشته است و در نبرد عين الورده كه به خونخواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ بوده است با لشكر شام جنگيده است».[4]شيخ فارس تبريزيان به نقل از تنقيح المقال علامه ممقاني مي گويد: «حميد بن مسلم كوفي را نشناختم مگر اينكه شيخ طوسي او را از اصحاب امام سجاد ـ عليه السلام ـ شمرده است. ظاهراً امامي است اما حالش مجهول است«.
اما خود شيخ فارس معتقد است كه حميد بن مسلم نام دو نفر بوده است: يكي همان است كه در كربلا حضور داشت و به دستور عمر بن سعد سر مبارك امام حسين ـ عليه السلام ـ را همراه عده اي به نزد عبيدالله بن زياد برده است و اين دلالت مي كند كه او از ياران عمر بن سعد بوده است. امّا ديگري امامي بوده و از اصحاب امام سجاد ـ عليه السلام ـ كه در سپاه سليمان بن صرد به خونخواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ حضور داشت.[5]به هر صورت حتي اگر او شمشيري نزده و كسي را به شهادت نرسانده باشد ولي چون در كربلا بود و امام ـ عليه السلام ـ را درك كرد و به نداي «هل من ناصر» امام حسين ـ عليه السلام ـ جوابي نداد، احتمالاً مي توان او را در زمره ي اهل عذاب دانست زيرا وقتي امام ـ عليه السلام ـ در راه كوفه به دو نفر فرمود كه به ما ملحق شويد و آنان بهانه هايي آوردند، حضرت فرمود:« پس از اينجا دور شويد تا مرا نبينيد چرا كه هر كه ما را ببيند و صدايمان را بشنود و اجابت نكند، واجب است بر خداوند كه او را درون آتش افكند».[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. لهوف، نويسنده:سيد بن طاووس.
2. نفس المهموم، نويسنده:شيخ عباس قمي.
پي نوشت ها:
[1] . مفيد، الارشاد، قم، آل البيت ـ عليهم السلام ـ ، چاپ اول، 1413ه ق، ج2، ص107.
[2] . مفيد، پيشين، ص113.
[3] . سيد بن طاووس، اللهوف، قم، دارالاسوه، 1417 ه ق، چاپ دوم، ص 189.
[4] . نمازي، علي، مستدركات علم رجال، تهران، مطبعه حيدري، 1414 ه. ق، ج3، ص289.
[5] . سيد بن طاووس، همان، ص 189. (پاورقي).
[6] . محدثي، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، چاپ دوم، 1376، ص 471.