خانه » همه » مذهبی » حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)

حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)

حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)

عامل ديگرِ رونق علمي و فرهنگي نيشابور، رواج و نشاط در بازار کتاب و وجود کتابخانه‌ هاي غني و سودمندي بود که عالمان نيشابور را از ديگران متمايز مي‌ساخت و طالبانِ علم ِ سفر کرده به اين شهر را مقيم آن مي‌ساخت. در واقع، در نيشابور بنا به خواست و نياز اهل مدرسه و تشنگان سرچشمه علوم، کتابخانه و دار الکتب‌ هاي زيادي وجود داشت. از جمله عظيم‌ترين کتابخانه‌ هاي خراسان، کتابخانه يکي از پادشاهان سلسله سامانيان، امير نوح بن نصر ساماني (م343ق) بود که آن را

713d69f3 5ab1 4654 bb18 e6b521229993 - حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)

sa3851 - حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)
حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (2)

 

نويسنده: احمدرضا شرفي

 

وجود کتابخانه‌ هاي غني و سودمند
 

عامل ديگرِ رونق علمي و فرهنگي نيشابور، رواج و نشاط در بازار کتاب و وجود کتابخانه‌ هاي غني و سودمندي بود که عالمان نيشابور را از ديگران متمايز مي‌ساخت و طالبانِ علم ِ سفر کرده به اين شهر را مقيم آن مي‌ساخت. در واقع، در نيشابور بنا به خواست و نياز اهل مدرسه و تشنگان سرچشمه علوم، کتابخانه و دار الکتب‌ هاي زيادي وجود داشت. از جمله عظيم‌ترين کتابخانه‌ هاي خراسان، کتابخانه يکي از پادشاهان سلسله سامانيان، امير نوح بن نصر ساماني (م343ق) بود که آن را بي‌نظير دانسته‌اند. گفته شده علاوه بر کتب مشهور و رايج ميان مردم، کتاب‌ هايي در آن بوده که در هيچ جايي يافت نمي‌شده و حتي شنيدن نام آن براي کسي ميسر نبوده است، چه رسد به شناخت آن. (1)
و نيز کتابخانه جامع منيعي نيشابور که آن را با مسجدش، ابوعلي حسان فرزند سعد نيشابوري در قرن پنجم بنا کرده بود که کتابخانه‌اي بسيار بزرگ و معتبر بود و کتاب‌ هاي بسيار نفيسي در آن نگهداري مي‌شد.
کتابخانه دانشگاه دار السنه نيشابور که توسط استاد ابوعباس محمدبن حسن بن ايوب صبغي در نيمه اول قرن چهارم هجري بنا شده بود و کتابخانه دار الکتب شجري كه توسط مسعود فرزند ناصر شجري در نيشابور بنياد شده بود. کتابخانه مسجد عقيل که وسعتي فراوان داشته است، کتابخانه مدرسه خاتون عراق (مهد عراق)، کتابخانه مدرسه سعديه يا سعيديه نيشابور که آن را حکمران آن سامان ابونصر فرزند سبکتکين برادر سلطان محمود غزنوي ساخته بود. کتابخانه عارف بلند ‌انديش و معروف ابو سعيد ابو الخير، کتابخانه مدرسه بيهقيه، کتابخانه اسفرايني يا کتابخانه رکن الدين که به وسيله ابو القاسم رکن الدين اسفرايني ساخته شده بود که در آن کتاب‌ هاي بسياري در حديث و کلام و فقه نگهداري مي‌شده است. (2)
نظاميه نيشابور نيز کتابخانه‌اي داشته، آن چنان غني و پر مايه که بزرگاني چون امام محمد غزالي و امام الحرمين را از غنا و وسعت علوم راضي کند.
علاوه بر اين، در همين دوران، کتابخانه‌ هايي غني در شهر هاي ديگر وجود داشت که مسافران به نيشابور کتاب‌ هاي آنها را با خود به اين شهر منتقل مي‌کردند. (3)

ب. موقعيت جغرافيايي خاص نيشابور
 

مقدسي در گزارش نسبتاً مفصلي از اوضاع و احوال نيشابور، از لحاظ شرايط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مي‌گويد:
نيشابور شهري مهم و پايتختي شريف براي خراسان است. در ميان سرزمين‌ هاي اسلامي همتايي براي آن نمي شناسم؛ زيرا همه ي ارزش‌ها و ويژگي‌ هاي نيك از جمله وسعت و پهناوري زمين، گوارايي آب، قوت هوا و كثرت عالمان، يكجا در اين شهر جمع شده است. در اين شهر ميوه فراوان و لذيذ، گوشت خوب و ارزان، معيشت نيكو و سودمند، بازارها وسيع، خانه‌ها بزرگ، آبادي‌ها فراوان، باغ‌ها دلگشا، ذوق‌ها حساس، مجالس گرانقدر و مدارس زيبا و منظم و آيين‌ها و مراسم عالي و بي‌نظير است. صنعت، فنون، بازرگاني، همت، مروت، كار خير، صدقه، امانت و دوستي اهالي اين شهر در همه جا زبان زد و در جهان اسلام مشهور است. [نيشابور] محل تجارت و كسب درآمد اهالي مشرق و مغرب است و محصولات آن به همه جا برده مي شود… . مردم براي كسب علم و تجارت به آنجا مسافرت مي‌كنند. لنگرگاه فارس و سند و كرمان و بارانداز خوارزم و ري و گرگان است… . فقيهانش از ادب و عالمانش از اصالت بي‌بهره نيستند و روزِ آن بدون مجلس مناظره، شب نمي شود. [نيشابور] شهري است كه مردان بزرگ در قياس با اعيان آن كوچك و اشراف آن در مقايسه با بزرگان آن پست به نظر مي‌آيند و پيشوايان آن عالمان را به حيرت مي‌آورند. يك محله ي آن از شهري و يك قطعه زمين آن از پايتختي بزرگ‌تر است. [با اين تفاصيل]، شهري مثل آن در جهان اسلام نشان بده. (4)
از اين گزارش نسبتاً مفصل تا حدود زيادي مي‌توان به جايگاه نيشابور در ميان شهر هاي اسلامي آن دوره پي برد. مقدسي در اين عبارات، دو بار و با دو تعبير مختلف تأكيد كرده كه در جهان اسلام همتايي براي نيشابور وجود ندارد. وي اين شهر را سرزميني وسيع و حاصلخيز و مركزي مهم از نظر تجارتي و صنعتي و اهالي آن را مردمي مرفه و متمدن معرفي كرده است. همين ويژگي‌ها، به علاوه ي موقعيت مناسب جغرافيايي نيشابور بوده كه گروه‌ هاي مختلف مردم را به آنجا مي‌كشانده و اين شهر را به محل آمد و شد دايمي بازرگانان و طالبان علم بدل كرد بود. اما نكته‌اي كه در اين عبارت نقل شده از مقدسي بيش از همه جلب نظر مي‌كند، توجه اين جغرافي دان به وضعيت اجتماعي و انگشت گذاشتن، بر روي جنبه‌ هاي علمي و فرهنگي نيشابور است. وي با اشاره به فراواني عالمان در نيشابور، علم و فضل آنان را ستوده و ايشان را برتر از عالمان عصر و بزرگان مناطق ديگر برشمرده است. او همچنين، با تمجيد از مدارس و مجالس علمي موجود در شهر، براي نشان دادن نشاط علمي در اين محافل به صراحت بيان مي‌كند كه در نيشابور روزي نيست كه مجلس مناظره‌اي برپا نگردد. (5)

ج. ورود امام رضا (عليه السلام) به نيشابور
 

بي‌شک، يكي از رخداد هاي مهم و تأثيرگذار كه به عنوان نقطه ي عطف و سر فصل نويني در پيشرفت علمي و فرهنگي خطه ي خراسان و بويژه شهر نيشابور بايد به شمار آيد حضور پيشواي معصوم شيعه، حضرت امام رضا (عليه السلام) در نيشابور بوده است. اين رخداد، ضمن آن كه در گرايش بيشتر مردم اين منطقه، به سمت خاندان عصمت و طهارت و تشيع علوي، تأثير ژرفي از خود به جاي گذاشت، در رونق بخشيدن و افزايش علاقه ي مردم و علما به سمت علوم مختلف و بويژه حديث، نقش داشته است؛ چنان که مورخان و محدثان نامور جهان اسلام نوشته‌اند:
صدها راوي محدث و فقيه، همرا با اقشار عظيم مردم، به گرداگرد امام معصوم شيعه جمع شدند و آن يادگار و فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله را بسان نگيني در ميان گرفتند و گروه بسياري از آنان، از شدت عشق و مهر به خورشيد ولايت، مي‌گريستند و حتي ركاب مركب حضرت را مي‌بوسيدند و… . (6) خوشبختانه تاريخ، اگر چه خيلي كم، اما گوشه هايي از اين حضور ميمون را به ثبت رسانده است که بايد آن را مشتي از خروار دانست.
بارزترين موضوعي که در سيره ي امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو، به ويژه در نيشابور مشهود است، تلاش حضرت براي معرفي جايگاه معصومين (عليهم السلام) در اين فرصت مي‌باشد. گويا مأمون نيز به خوبي بر اين امر واقف بود که امام (عليه السلام) هيچ گاه دست از هدايت خلق بر نمي دارد و از هر فرصتي براي اين منظور استفاده مي‌کند و لذا دستور داد تا کاروان حضرت را از مسير جبال (عراق عجم) و قم حرکت ندهند، بلکه از مسير بصره و اهواز و فارس به سوي خراسان حرکت دهند.(7)
نقش مهم ديگري كه حضور هر چند كوتاه مدت امام رضا (عليه السلام) در خراسان و نيشابور، بر مكتب حديثي خراسان به جاي گذاشت، تصحيح برخي از كتب حديثي توسط آن حضرت بود. علاوه بر آن، در موارد متعددي، راويان با مراجعه به آن حضرت، حديث يا احاديثي كه در صحت سند يا متن آن ترديد داشتند، بر ايشان عرضه كرده و تصحيح مي‌نمودند، كه اين امر در ايجاد روندي صحيح در جريان نقل حديث در اين منطقه مؤثر بود. (8)
در اين دوران، ارتباطات بسيار مفيد و مؤثري بين آن حضرت و شيعيان برقرار مي‌شد و احاديث بسياري توسط آن حضرت به شيعيان افاضه شده است. نقش مناظرات كلامي آن حضرت با مخالفان، در تبيين ديدگاه‌ هاي شيعه در باره مسائل عقلي و كلامي رايج آن عصر، قابل توجه است. (9) تأملي در نوع سؤالات عرضه شده بر آن حضرت و پاسخ‌ها و احاديث آن جناب، و متن مناظرات نقل شده از ايشان، در منابع روايي، تا حدودي مي‌تواند جو فكري حاكم بر اين مناطق را نيز حكايت كند؛ به عنوان مثال، حديث معروف «سلسله ي الذهب» كه امام رضا (عليه السلام) به هنگام خروج و حركت به سمت مرو، در نيشابور، با حضور تعدادي بسيار از راويان شيعي و غير شيعي القا فرمودند هم دلالت بر كثرت رُوات شيعي در اين ناحيه، و هم بر گرايش‌ هاي فكري حاكم بر مكتب حديثي شيعه در نيشابور دارد. امام رضا (عليه السلام) از ميان همه ي احاديث كه مي‌دانستند، حديث «سلسله الذهب» را انتخاب كردند، كه در آن، به يكي از اصولي‌ترين مسائل اعتقادي يعني «توحيد» مي‌پردازند و در ادامه، پذيرش ولايت و امامت خود را شرط قبولي توحيد از انسانها معرفي مي‌كنند:
كَلِمَه يُ لا إلهَ إلا اللهُ حِصني فَمَن دَخَلَ حِصني أَمِنَ مِن عَذابي»، و پس از مكثي و حركتي مي‌فرمايند: «بِشَرطِها وَأَنَا مِن شُرُوطِها. (10)

د. اهميت نيشابور در ادوار مختلف و حمايت حاكمان و واليان آن از علم و علما
 

ما خواه داستان تهمورث ديوبند، شاه افسانه‌اي را در باره ي بناي شهر نيشابور بپذيريم و خواه روايات ديگري را كه خبر از فرمان شاپور اول در ساختن آن داده‌اند، مورد تأييد قرار دهيم، يك امر مسلم است و آن، اين است كه سرنوشت نيشابور با سياست، گره خورده است و ايجاد آن و نيز شكوفايي و رونق آن در دوره‌ هاي مختلف بنا بر مصالح سياسيِ قدرت‌ هاي مسلط آن دوران صورت پذيرفته است. نزديكي اين منطقه به سرزمين‌ هاي تحت سيطره ي تورانيان و عبور شاهراه ارتباطي شرق به غرب از اين ناحيه و از همه مهم‌تر وجود رشته كوه‌ هاي بلند و آب و هوايي معتدل و دلپذير و عواملي ديگر، سبب شده بود كه اين شهر از موقعيتي استراتژيك و سوق الجيشي برخوردار شود و در نتيجه، شاهان و حاكمان گذشته، توجه و حساسيت خاصي نسبت به اين منطقه داشته باشند. (11)
تاريخ نيشابور نيز نشان مي‌دهد كه، هرگاه اين شهر مورد توجه حاكمان و پادشاهان قرار گرفت، رو به آباداني و پيشرفت نهاد، و اين آباداني و پيشرفت، موجبات شكوفايي و رونق علمي در اين ناحيه را به همراه داشته است؛ لذا مي‌توان چنين گفت كه، بسياري از اميران خراساني پيوسته در جهت حفظ و تقويت زمينه‌ها و نهاد هاي فرهنگي ايران و بويژه خراسان تلاش مي‌كردند و در نتيجه، حمايت و تلاش اين حاكمان به رشد علمي و فرهنگي مناطق مختلف خراسان كمك شاياني مي‌كرد كه محدثان و راويان نيز، از اين حمايت‌ها بهره مند مي‌شدند.

هـ . جريان‌ها و گرايش‌ هاي مذهبي مختلف در نيشابور
 

در حكومت‌ها و جوامع اسلامي، قدرت سياسي و ساختار اجتماعي با مذاهب و اعتقادات مردم – كه عموماً متكي بر ديدگاه‌ هاي اعيان و بزرگان متنفذ و عالمان آن جامعه است – ارتباطي دوسويه و تنگاتنگ دارد. در نيشابور آميزه‌اي پيچيده از مذاهب مختلف فقهي، كلامي و صوفي، بر سياست حاكمان و فرهنگ مردمان و علوم مختلف، اثرگذار بود. هر يك از فرق ديني به تن هايي يا در تركيب با ديگري، جرياني سياسي و اجتماعي به وجود مي‌آورد كه در دوره ي زماني معيني، بر روش‌ هاي حكومتي و سياسي حاكمان جهت مي‌داد و دست كم بخشي از عقايد و رسوم توده ي مردم را تعيين مي‌كرد. طبيعي است كه در چنين جامعه‌اي عالمان دين نقش مهمي را در ساخت اجتماعي شهر و فرهنگ مردم ايفا مي‌كردند. اما از سويي عالمان دين به عنوان بخشي از مردم، تحت تأثير اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي جامعه ي خود بودند و مسلماً اين اثرپذيري در آرا و افكار و مهم‌تر از آن، در نوشته‌ هايشان قابل مشاهده است. محدثان نيز از اين امر مستثنا نبوده‌اند؛ چرا كه آنها نيز در چنين فضاي فكري و فرهنگي متولد شده، باليده و تأليف كرده‌اند و مسلماً برداشت‌ها و نوشته‌ هاي آنها با شرايط زمانه ي خودشان مرتبط بوده است.
جامعه ي نيشابور در طي اين دوران، شامل مذاهب شافعيه و حنفيه و گروه هايي از كراميه، اسماعيليه و شيعيان بوده كه در كنار گرايش‌ هاي صوفيانه و آموزه‌ هاي اشعري و معتزلي جريان‌ هاي مهم و اثرگذار اجتماعي ديني، آن را تشكيل مي‌دادند. عصبيت و عداوت مذهبي در پاره‌اي از مواقع در ميان اصحاب مذاهب در اوج خود بود و علاوه بر اختلافات فقهي، درگيري‌ هاي عقيدتي و كلامي نيز در آن وجود داشت. مارگارت مالامود در باره ي تنوع مذهبي و اعتقادي عالمان و مردمان نيشابور و به طور كلي خراسان مي‌نويسد:
در خراسان طيف گسترده‌اي از ‌انديشه‌ هاي گوناگون اسلامي و رويكرد هاي متنوع به دين اسلام حضور داشت. نه تنها شيعيان تهديدي براي سنيان محسوب مي‌شدند، بلكه در بين پيروان اسلام رسمي و سني نيز اجماعي يافت نمي‌شد. در اين دوره ي تاريخي در باره ي هيچ يك از ديدگاه‌ هاي رايج و رسمي اسلام، اتفاق نظر وجود نداشت و نزاع و كشمكش ميان مذاهب مختلف اسلامي امري عادي و متداول بود. (12)
در كنار اين فرقه‌ها و مذاهب مطرح و مختلف در نيشابور، گروه‌ها و مكاتب كلامي مختلفي نيز در نيشابور در طي اين قرون، همواره وجود داشته‌اند كه بر مسائل مختلف علمي، سياسي و اجتماعي نيشابور تأثيرگذار بودند. به عنوان نمونه، در قرن سوم در نيشابور، فقط در زمينه ي شيعه مكاتب كلامي فراواني چون غلات شيعه، زيديه، اسماعيليه، فطحيه، خوارج، معتزله، مرجئه و واقفيه حضور داشتند و هر كدام آرا و عقايد خاص خود را ترويج و تبليغ مي‌كردند.

پي نوشت ها :
 

1) نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص688-689 .
2) نهج البلاغه (انصاري)، ص862 .
3) نهج البلاغه (معاديخواه)، ص336 .
4) نهج البلاغه (محمدعبده)، ص547 .
5) نهج البلاغه (جعفري)، ص899 .
6) نهج البلاغه (امامي و آشتياني)، ص639-640 .
7) نهج البلاغه (آيتي)، ص677 .
8) نهج البلاغه (عابديني)، ص350 .
9) الغارات، ص419-421 .
10) تاريخ الطبري، ج5، ص72 .
11) نبرد جمل، ص24؛ اخبار الطوال، ص188 .
12) اخبار الطوال، ص216 .
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 57

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد