حکمت ها وتوصیه هایی از آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)(1)
یک کیلو سیب خریدم چند عدد را در بین راه به دوستان تعارف کردم و مقداری را نیز به مدرسه آوردم؛ وقتی به مدرسه رسیدم با خود گفتم، شیخ محمد حیف نبود، چه قدر
حکمت ها وتوصیه هایی از آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)(1)
چقدر زود مجذوب شدی!
می فرمود:
« زمانی که در مشهد مشغول تحصیل بودم به خاطر فرا رسیدن سال نو میوه های بسیار تازه و رنگارنگ در بازار آمده بود. روزی از بازار می گذشتم وقتی چشمم به آن میوه های تازه و مرغوب افتاد مجذوب شدم، به حدی که نتوانستم بدون خریدن میوه از آن بگذرم .
یک کیلو سیب خریدم چند عدد را در بین راه به دوستان تعارف کردم و مقداری را نیز به مدرسه آوردم؛ وقتی به مدرسه رسیدم با خود گفتم، شیخ محمد حیف نبود، چه قدر زود مجذوب این زرق و برق شدی! چه قدر زود دست و پایت را گم کردی!! »
اثر سخنان بیهوده
آقا زاده ایشان می گوید:
روزی راجع به غذای حرام از آقا سؤال کردم و عرض کردم نظر شما چه طور است و غذای حرام چه قدر در روح انسان تأثیر دارد. آقا به مناسبتی در بین فرمایشات خود فرمود:
« حرف های بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را می میراند. »
سپس درباره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود:
« من حرف های بیهوده را کم تر از غذای حرام نمی دانم. »
پیمان ترک گفتار لغو
ایشان می فرمود:
« در دوران طلبگی چند سال با طلبه اردبیلی هم حجره بودیم ابتدا که می خواستیم با هم در حجره درس بخوانیم و زندگی کنیم، تعهد کردیم که جز حرف های واجب و مستحب حرفی دیگر نزنیم. در طول این چند سال کوشیدیم به این تعهد عمل کنیم و عمل هم کردیم. »
پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی
یکی از شاگردان ایشان دراین باره می گوید:
آقا جان سفارش می کرد که زیر بار سه چیز نروید:
مال صغیر، مال میت و مال وقف.
و می فرمود:
« این وقف دست من نبود ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمی رفتم. »
روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد.
او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید:
« اسب مال کیست؟ »
او گفت: مال فلانی است،
فرمود: « زنده است یا مرده؟ »
شخص جواب داد: فوت کرده است.
ایشان پرسید: « بچه صغیر هم دارد؟ »
گفت: یک بچه صغیر دارد، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود:
« من نمی توانم سوار این اسب شوم »
و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد.
طاعت و عبادت خدا
از جمله مواعظی که ایشان زیاد به آن اشاره میکرد، شکرگزاری نعمت های بی پایان خداوند متعال و بندگی و بیرون راندن شیطان از مسیر زندگی بود و به این جمله معروف از دعای « مکارم الاخلاق » امام سجاد علیه السلام استشهاد می کرد که امام می فرمایند:
« و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الی او یستحکم غضبک علیّ ».
که در واقع هدف از زندگی و آفرینش را به مردم توجه می داد که عمر انسان باید در راه اطاعت خدای متعال صرف گردد.
و در نصایح خود بیان می کرد که شکر واقعی آن است که تمام اعضا و جوارح انسان از دست و پا و گوش و قلب برای آن هدفی که خدا آن ها را خلق کرده که همان مقام عبودیت است قرار بگیرد. منبع: www.salehin.com
/خ