طلسمات

خانه » همه » مذهبی » خدا از ديدگاه علم

خدا از ديدگاه علم

خدا از ديدگاه علم

در عصر ما، در نتيجه ي ترقي علوم، هر مسئله اي که به طور روشن مطرح مي شود فوراً حل مي گردد. به ما آموخته اند که معاني کلمات تابع حواس پنجگانه يعني ذائقه و لامسه و شامه و سامعه و باصره اند، و به اين دليل که بشر در

04428 - خدا از ديدگاه علم
04428 - خدا از ديدگاه علم

 

نويسنده: جان لئو ابرنتي(1) (2) محقق شيمي

 


در عصر ما، در نتيجه ي ترقي علوم، هر مسئله اي که به طور روشن مطرح مي شود فوراً حل مي گردد. به ما آموخته اند که معاني کلمات تابع حواس پنجگانه يعني ذائقه و لامسه و شامه و سامعه و باصره اند، و به اين دليل که بشر در محيط هاي مختلف زندگي مي کند، غالب کلمات معاني متعدد و وسيع دارند. مثلاً لفظ خانه، هم به غاري که وحشيان حومه ي شهر « چي هوآهوآ (3) » ي افريقا در آن زندگي مي کنند اطلاق مي شود و هم به کاخ مجلل يک ثروتمند امريکايي درکاليفرنيا.
جواب سؤال « آيا خدا وجود دارد؟ »، بايد با توجه به معني کلمه ي خدا پاسخ داده شود. مثلاً اگر بگوييم که مقصود ازکلمه ي خدا نظم و ترتيب و قوانيني است که در طبيعت وجود دارد،آن وقت ما به همان چيزي قائل مي شويم که کمونيست ها نيز قائلند؛ چون آنان نيز وجود نظم و ترتيب را در جهان قبول دارند. در اين نظام اگرکسي بخواهد متوجه خدا شود و نيايشي کند يا نمازي بگزارد، بايد موضوع توجه و نيايش او جدول تناوبي عناصر باشد؛ البته عناصري که هيچ يک به تنهايي يا دسته جمعي قادر به پاسخ دادن به چنين نيايشگر و نمازگزاري نيستند، هرچند نمازگزار خود را از لحاظ روان شناسي ملهم بداند. خدايان ساخته ي خيال اغلب مذاهب نيز مخلوق هوي و هوس بشر هستند و من به آن ها هم اعتقاد ندارم. تنها خدايي که من مي توانم به آن اطمينان و ايمان داشته باشم همانا صانع و باري اي است که پيامبران وکتب آسماني بشر را به عبادت وي دعوت مي کنند و اوست که در تمام نقاط جهان بندگان خود را مورد رأفت و رحمت قرار مي دهد.
آيا اين خدا حقيقت دارد يا اسطوره است؟ و آيا خدا براي راهنمايي بشر پيامبراني مبعوث ساخته يا نه؟ پاسخ اين دو سؤال بسته به جواب اين سؤال است که آيا پيامبران از لحاظ معني و آگاهي نظير ديگر افراد بشر بودند يا نه؟
اگر فرض کنيم که پيامبران فرقي با ساير افراد بشر نداشتند و از مبدأ و مرکزي الهام و تعليم غيبي نمي گرفتند و معجزات و خوارق اعمال منتسب بديشان افسانه اي بيش نبوده است، آن وقت بايد جهاني روي تجارب محسوس بنا کنيم و حدس ها و نظرهاي گستاخانه اي درباره ي ايجاد جهان بسازيم. روش علمي از ترکيب منطق قياسي ارسطو ( 335 پ. م) با منطق استقرايي فرانسيس بيکن ( 1620 م ) به وجود آمده و دانشمندان بعدي آن را تکميل کرده اند.
درمنطق قياسي از يک مقدمه يعني کبري و مقدمه ديگر يعني صغري پک نتيجه به دست مي آيد. مثلاً اگر بگوييم که هر اتم کربن خنثي شش الکترون دارد، و اين يک اتم کربن خنثي است، چنين نتيجه خواهيم گرفت که: اين کربن شش الکترون دارد.
در منطق استقرايي، از حقايق و جزئيات مسلم به قوانين و فرضيه ها مي رسيم ( که هميشه در آن ها اصول موضوعه يا حقايق غير مطلق علمي وجود دارد ). اگر استنتاج قياسي از اين « حقايق » کاملاً درست و مستدل باشد و ما به صحت آن اطمينان حاصل کنيم، توجيه پايه ي مستحکم تري پيدا مي کند و به آن نام نظريه مي دهيم. حقايق قابل شناخت نتايج آزمايش هاي محسوس قابل تکرارند ( که در اصطلاح علمي و رسمي تجربه ناميده مي شوند ). مثلاً اين حقيقتي است که آب از11/1 درصد هيدروژن و88/9 درصد اکسيژن ترکيب يافته است، آزمايش هاي مکرر اين حقيقت را ثابت و مسلم ساخته است. قوانين عبارت از تعميم حقايق شناخته است، مثلاً قانون نسبت معين و ثابت عناصر در ترکيبات، تعميم اين اصل است که در هر ترکيب خالص ( مانند: آب، نمک طعام، و ني شکر ) نسبت وزني عناصر ترکيب شونده نسبتي ثابت است.
نظريه ها يا اصول نظري تصاويري ذهني اند که قوانين شناخته شده را بيان مي کنند. نظريه هاي فهم که فعلاً در افکار جديد حکمفرمايند عبارتند از: نظريه ي حرکت مولکولي، نظريه ي اتمي، نظريه تکامل، نظريه ي نسبيت و نظريه ي کوآنتوم. نظريه ي اتمي روي قانون ترکيب معين و قانون نسبت هاي مضاعف بنا شده بود، اما هنگامي که قابل تجزيه بودن اتم به الکترون ها و نوترون ها معلوم و ايزوتوپ ها کشف شده حقايق غير مطلق نظريه ي ( يا فرضيه ) دالتون (4) را به ناگزير اصلاح کردند.
در نظريه ها مجموعه هاي متشکل معلومات بشري حاصل مي شود که علوم ناميده مي شوند. ترکيبي از علوم که بشر را با جهانش مربوط مي سازد فلسفه نام دارد. اگر اديان حنيفه افسانه و عاري از حقيقت فرض شوند، لازم مي آيد فلسفه اي ايجاد شود که مادي و مربوط به جهان محدود و محسوس باشد. البته در آن فلسفه خدا و حسن و قبح عقلي وجود نخواهد داشت، و کارهاي انسان مانند کار ساير حيوانات فاقد
ارزش معنوي خواهد بود، و تشخيص صحت و سقم و نيکي و بدي اعمال به نظر افراد و اقتضاي منافع مادي و آني آنان و شرايط زمان و مکان
بستگي خواهد داشت. حسن و قبح معني ثابت و استواري نخواهند داشت، و خاتمه دادن به حيات بشر از نظر همين فلسفه مورد اعتراض کسي واقع نخواهد شد، زيرا زندگي در موقع معيني خود به خود خاتمه خواهد يافت. حتي زندگي هزاران هزار سياره در نتيجه گرما يا سرماي فوق العاده يا تأثير امواج کيهاني به وضع دهشت انگيزي فنا خواهد پذيرفت.
اما اگر باورکنيم که اديان مقدس وکتاب هاي آسماني حقيقت دارند، و پيامبران با مرکزي مربوط و از مبدائي ملهم بوده و به خواست و اراده ي پروردگار و براي حصول اطمينان و تقويت ايمان بشر معجزاتي از آن ها به ظهور رسيده، چنان که حضرت عيسي (عليه السلام ) از مادري باکره متولد شده و مردگان و نابينايان به دعا و مسح وي جاني تازه و بصيرت و بينايي بازيافته اند، آن وقت متوجه خواهيم شد که کلمات « خدا و نيک و بد » معاني متعددي ندارند و تعدد و تنوع محيط و اميال در حقيقت مسلم آن ها تغييري نمي دهد، بلکه ،« خدا » يکتا و صانع و باري بي همتاي جهان است. « نيک » هم کارها و صفاتي است که وي با حکمت عاليه خود بشر را به انجام دادن و گرويدن به آن ها امر کرده، « بد » کارها و صفاتي که انسان را از ارتکاب و اتصاف آن ها بازداشته است؛ براي نيکي پاداشي و براي هر بدي جزايي معين و مقرر فرموده است.
بلي، اگرقبول کنيم که خدا در طور سينا با حضرت موسي سخن گفته و ساير پيغمبران برحق بوده اند، حُسن و قبح معني حقيقي و پايداري پيدا خواهد کرد و بشر هميشه مراقب کارهاي خود بوده، جزاي آن ها را با اهميت تلقي خواهد کرد. علوم براي تکميل خود بايد اعتقاد به خدا را جزء اصول مسلم بشمارد. در اين باره بيانات پولس (5)، يکي از حواريون حضرت عيسي (عليه السلام )، شايان توجه است. وي که در شهر طرسوس(6)، از مراکز علمي آن زمان، در خانواده شريف و ثروتمندي به دنيا آمده، تحصيلات وسيعي دربيت المقدس کرده بود، هنگام پيري از شهرلاذقيه(7) به پسر روحاني خود تيموتاوس(8) نوشت: « اي تيموتاوس! تو آن امانت را محفوظ دار و از بيهوده گويي هاي حرام و از مباحثات معرفت درو غ اعراض نما » (9). به ظن قوي، مقصود پولس از معرفت دروغ فلسفه رواقي است که مرکز تدريس آن شهر طرسوس بود و خود وي تحصيلات ابتدايي را در آن جا انجام داده بود. فلسفه ي رواقي کاملاً مادي بود. به عقيده رواقيان ماده و نيرو اساس جهان بود. آنان مي گفتند بشر بايد خود را از احساسات غيرواقعي از قبيل عشق و محبت و همدردي بالاتر بگيرد و به آن ها هرگز توجهي نکند.
براي شناختن اين که گفته هاي رواقيان با نظاير ايشان در زمان حاضر تفاوتي ندارد، نيازي به داشتن ذهني بسيار وقاد نيست.

پي‌نوشت‌ها:

1- John Leo Abernethy.
2- داراي درجه ي M. S. و دکترا در فلسفه از دانشگاه نورث وسترن، معلم کالج دولتي همبولت و کالج فني کاليفرنيا، و اکنون استاد شيمي کالج دولتي فرزنو درآن ايالت، عضو هيئت تحريريه ي روزنامه ي تعليم شيميايي، متخصص ترکيبات اشباع نشده هيدروکربن ها و تأثيرات تعيين نسبت و موقعيت اجزا در هالوژناسيون بي فنيل هاي استخلافي.
3- Chihuahua.
4- Dalton.
5- Paul.
6- Tarsus.
7- Laodicea.
8- Timothy.
9- رساله ي اول پولس رسول به تيموناوس، 20:6.

منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد