خداوند نيازمنديهاي همة نيازمندان را پيشبيني كرده است و هيچ نيازي را بدون جواب و پاسخ نگذاشته است. قرآن شريف ميفرمايد: «و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدّر فيها اقواتها في اربعة ايامٍ سواءً للسائلين» تفسير صحيح قسمت آخر آيه اين است كه مواد غذايي به اندازه و مساوي نياز نيازمندان و تقاضا كنندگان است (سواء للسائلين) چنان كه قرآن در آية ديگري ميفرمايد: «پروردگار ما كسي است كه به هر موجودي آنچه آفرينش او اقتضاء داشت عطا كرد و سپس او را در مسيرش هدايت نمود.»[2] منظور از سائلين در اينجا ممكن است انسانها يا اعم از انسانها و حيوانات و گياهان باشد مطابق اين تفسير نه تنها انسانها بلكه نياز حيوانات و گياهان را از آغاز در زمين پيشبيني كرده و آنچه براي ادامة حيات آنها لازم بوده، آفريده است.[3]«كلمة «سوائً» مفعول مطلق براي فعلي تقديري است كه معنايش اين ميشود: «روزي مخصوص نيازمندان فراهم شد» احتمال ديگر اين است كه سواء حال باشد. از «اقوات»، يعني؛ خداوند روزي را براي نيازمندان به اندازه قرار داد به نحوي كه همه از آن استفاده كنند نه زياد بيايد و نه كم. منظور از «سائلين» انواع نباتات و حيوانات و انسان است كه همه در زنده ماندن خود محتاج به روزي هستند و به اين اعتبار اين نياز را سائل (درخواست كننده) خواند چون با زبان حال و زبان تكوين از پروردگار خود روزي ميخواهند.[4]پس اينكه «خداوند روزي، روزي طلبان را به طور يكسان قرار داده است» برداشت صحيحي از آيه نيست. خود قرآن در آية «71» سورة نحل به تفاوت روزيها تصريح دارد، ميفرمايد: «خداوند بعضي شما را بر بعضي ديگر از نظر روزي برتري داد…) يعني روزي بعضي بيشتر از ديگري است. در اينجا اين سؤال مطرح مي گردد كه آيا ايجاد تفاوت و اختلاف از نظر رزق و روزي در ميان مردم با اصل عدالت پروردگار و مساواتي كه بايد بر نظام جوامع بشري حاكم باشد، سازگار است؟
بدون شك اختلافي كه ميان انسانها از نظر بهرههاي مادي و درآمدها وجود دارد بيشتر مربوط به عمل و رفتار و تلاش افراد و استفادة صحيح از استعداد و تواناييها است. اين باعث ميشود بهرة بعضي بيشتر و درآمد بعضي كمتر شود (البتّه موضوع بحث مربوط به يك جامعة سالم و خالي از استثمار و بهرهكشيهاي ظالمانه است، نه جوامع منحرف و ظالمانه كه از قوانين آفرينش و اسلام بركنارند.) حتّي كساني كه گاهي از آنها انسانهاي بيدست و پا و بي عرضهاي ياد مي شود و از اينكه درآمدهاي قابل ملاحظهاي دارند تعجب آور است. اگر با دقّت بيشتري در عمل و رفتار و اخلاق آنها انديشه شود، ديده مي شود كه آنها از نقطة قوّتي نيز برخوردار بوده اند و به خا طر آن به چنين چيزي دست يافته اند.[5]پس آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است نه تبعيض. تبعيض آن است كه در شرايط مساوي و استحقاقهاي همسان بين اشياء و انسان ها فرق گذاشته شود، ولي تفاوت آن است كه در شرايط نامساوي چنين فرقي وجود داشته باشد. به عبارت ديگر تبعيض از ناحية دهنده است و تفاوت مربوط به گيرنده. به عنوان مثال اگر يك معلم به دانشآموزاني كه همه در يك درجه هستند و كار آنها يكسان است نمرههاي مختلفي بدهد اين تبعيض است، ولي اگر معلم همة دانشآموزان را به يك ديده بنگرد و همه را تعليم دهد و به يك نحو امتحان كند، آن گاه برخي بر اثر كمهوشي يا به خاطر و كم كاري، درست از عهده ي امتحان بر نيانيد و نمره ي خوب اخذ نكنند و برخي به خاطر كوشش و تلاش نمرة خوب اخذ نمايند در اين صورت تفاوت عين عدالت است. چون عدالت همين است كه هر كس را به اندازة استحقاقش نمره آورد.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1368، ج 9، صص 18 تا 23.
2. محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 17، ص 581.
پي نوشت ها:
[1] . فصلت/10.
[2] . طه/50.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1368، ج 20، ص 224.
[4] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ترجمة محمد باقر موسوي همداني، تهران، انتشارات رجاء، 1363، ج 17، ص 581.
[5] . تفسير نمونه، ج 11، ص 312.
[6] . همان، ج 11، صص 310 تا 321.