نظریه متکلمان:
متکلمان معتزلی معتقدند که خلق موجودات بر خداوند واجب است؛ یعنی آفرینش موجودات از سوی حق تعالی براساس ضرورت انجام گرفته است. در بحث از فاعلیت حق تعالی و کیفیت افعال وی معتزله معتقدند که صدور فعل از خدا برای رسیدن به اغراض و غایاتی زاید بر ذات است یعنی غرض از فعل حق تعالی رساندن خیر و منفعت به بندگان است نه به ذات خود تا اشکال استکمال نفس ذات پیش آید. توضیح آن که: اگر غرض زاید بر ذات، به خود خداوند بازگشت کند لازمه آن این است که خداوند بعد از رسیدن به هدف خود استکمالی در ذاتش ایجاد شود و این هم با کمال ذاتی حق تعالی منافات دارد چرا که باید قبلا در ذات خداوند نقص فرض شود تا پس از صدور فعل و رسیدن به غایت آن، آن نقص برطرف شود در حالی که می دانیم وجود خداوند سراسر خیر است و کمال و تصور نقص نیز در ذات وی با توحید منافات دارد، بنابراین، غرض زاید بر ذات باید حتما به بندگان برگردد نه به وی تا به اشکالی برنخوریم. یعنی هدف خداوند از خلقت این بوده که به موجودات خیر و منفعت برساند. من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم (نصری، عبدالله، فلسفه آفرینش، ص 416، دفتر نشر معارف، چاپ اول 1382).
هدف آفرینش از دیدگاه قرآن:
در چند آیه از قرآن به فلسفه خلقت اشاره شده که خلاصه وار به آنها می پردازیم: 1. «انی جاعل فی الارض خلیفه ؛ همانا من روی زمین جانشین قرار خواهم داد» (بقره، آیه 30) . این آیه که پیرامون خلقت انسان است هدف از آفرینش انسان را خلافت و جانشینی خدا معرفی می کند. منظور از جانشینی خدا نیز این است که خداوند پرتوی از صفات خود را در درون انسانها به ودیعه نهاده است که اگر این استعدادها به فعلیت برسند، انسان به والاترین مراحل کمال دست خواهد یافت. بنابراین طبق این آیه، هدف از خلقت، «انسان کامل» است. 2. «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون؛ و من جن و انس را نیافریدم مگر آن که مرا عبادت کنند» (ذاریات، آیه 56). بنا بر آیه فوق، هدف خلقت انسان، عبادت و بندگی خداست یعنی انسان باید تن به بندگی خدا و عبودیت وی داده و جز در برابر او در برابر هیچ کس سر فرود نیاورد، باید توجه داشت که منظور از عبادت صرف نماز و روزه و سایر فروعات و اذکار نیست بلکه طبق جهان بینی قرآن هر حرکت و عمل مثبتی که از انسان صورت گیرد به شرط آن که به انگیزه قرب ربوبی و براساس ارزش ها و تکالیف الهی باشد آن عمل و حرکت عبادت است. 3. «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از خداییم و بازگشت ما به سوی اوست» (بقره، آیه 156). آیه مزبور هم مبدأ انسان را خدا می داند و هم مقصد وی را، چه آن که آغازش از خداست و پایان و سرانجامش نیز به سوی اوست بر طبق این آیه، هدف انسان سیر به سوی خداست. سیر به سوی خدا، یعنی این که انسان، مراتب وجودی را طی کرده و با «شدن های» خویش، خود را به سوی هستی مطلق کشاند. 4. «الذی خلق الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هوالعزیز الغفور؛ او کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان دارای عمل بهتر هستید و او عزیزی آمرزنده است» (ملک، آیه 2). بنابراین آیه هدف از آفرینش وجود انسان های نیکوکار بوده است و هر انسانی که از عمل نیکوتری برخوردار باشد خود را به هدف آفرینش نزدیکتر ساخته است. در حقیقت این آیه هدف خلقت را نیل انسانها به کمال وجودیشان دانسته است.
نکته:
در برخی آیات قرآن، انسان، به عنوان هدف نهایی خلقت معرفی شده است: «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛ او کسی است که آنچه در زمین است برای شما خلق کرد» (بقره، آیه 29). «الذی جعل لکم الارض فراشا والسماء بناء؛ کسی که برای شما زمین را گسترده و آسمان را برافراشت» (بقره، آیه 22). نتیجه گیری: همانگونه که دیده شد خداوند متعال خلقت جهان را به خاطر انسان معرفی می کند واز طرفی هدف از خلقت انسان، رسیدن وی به کمالات خود و به فعلیت رساندن ظرفیت ها و توانایی ها و حصول و دستیابی به قرب ربوبی و در یک کلام هدف آفرینش، انسان کامل است. از این روست که در بعضی احادیث پیامبر گرامی اسلام به عنوان هدف آفرینش معرفی شده است «لولاک لما خلقت الافلاک؛ اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم» (محمد باقر، مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 405، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404). از آنجا که پیامبر(ص) و امام(ع) کاملترین افراد بشر هستند و غایت خلقت نیز تحقق کاملترین افراد است پس گویی پیامبر و امام غایت وهدف خلقت هستند همانگونه که ملاحظه شد آیات مختلف قرآن درباره فلسفه خلقت اگر چه هر یک بیانی به ظاهر مستقل دارند اما در همه آنها یک روح واحد به عنوان هدف از خلقت انسان حاکم است که در یک کلام می توان از آن به نام «انسان کامل» (1) یاد کرد که به بالاترین مقام قابل دستیابی برای بشر که همان قرب ربوبی است دستیافته است. منظور از قرب ربوبی (2) این است که آدمی به مقامی برسد که ربط خود را به خدا دریابد. دریابد که سراسر موجودات عالم آفرینش عین ربط به او هستندو فقر خویش و وابستگی خود به خدا را درک کند که این امر، درکی حضوری و عرفانی و شهودی است نه حصولی یعنی انسان به آن مقامی دست یابد که به جز خدا به هیچ چیز دیگر توجه نداشته باشد وجود او عین خلوص شده و هیچ عملی از او جز برای رضا خدا سر نزد. انسانی که به این مقام دست یابد هیچ گونه استقلالی برای خود قایل نبوده و در یک ارتباط دائمی و شهود عرفانی با خدا به سر می برد و در این مقام و مرتبه است که دیگر اثری از خود و خودنمایی خویشتن برای او باقی نیست، هر چه هست خداست و بس. خلاصه آن که روشن شد که هدف از خلقت انسان، ترقی و صعود و پیوستن به هستی مطلق و محو شدن در کمالات الهی و قرب ربوبی است و هیچ دستاوردی برای بشر و هیچ موجود دیگری بالاتر از این امر نمی توان یافت و همین هدف، راز خلقت جهان و انسان است. پس باید حیات نفسانی را فرصتی الهی و عنایتی ربانی برای خود بدانیم که در اختیار هیچ موجود دیگری نهاده نشده است که در صورت حرکت صحیح و استفاده بهینه از آن متضمن وصول به مراتبی است که هیچ موجودی حتی ملائک نیز یارای وصول به آن را نخواهند داشت. پی نوشت ها: -واعظی،احمد، انسان از دیدگاه اسلام، فصل پنجم، سمت، چاپ اول، 1377. – رجبی، محمود، انسان شناسی، فصل نهم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، چاپ اول، 1380.[کامل از کد58315] – فرازهایى از اسلام، علامه طباطبایى، – تکامل اجتماعى انسان، مرتضى مطهرى،. – عدل الهى، استاد مطهرى، برای مطالعه بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، فلسفه آفرینش، دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1382.