خانه » همه » مذهبی » خدايي که او را فراموش نکرد

خدايي که او را فراموش نکرد

خدايي که او را فراموش نکرد

پيامبر (ص) نه تنها در مجامع عمومي که در هر فرصتي به اصحاب خود درباره علي (ع) سفارش مي کرد و جايگاه رفيع او را به ياد آنها مي آورد. از همين جا بود که عده اي از اصحاب پيامبر (ص)، در زمان حيات ايشان نيز به شيعيان علي مشهور بودند. اما براي فراموشي همه اينها، زمان زيادي نياز نبود. چيزي در حد چند ساعت. هنوز پيامبر (ص) را دفن نکرده بودند که عده اي همه چيز فراموش شان شد. اما بودند کساني که هيچ گاه عهدشان را فراموش نکردند. آناني که به تأسي از امامان شان هر جا که توانستند، گفتند از بدعهدي نااهلان.

9aa20eda 262f 420d a140 caa00bdecb97 - خدايي که او را فراموش نکرد

15603 - خدايي که او را فراموش نکرد
خدايي که او را فراموش نکرد

 

نويسنده: سيد اميد مؤذني

 

امامان و شيعيان، هميشه ولايت اميرالمؤمنين (ع) را يادآوري مي کردند
 

پيامبر (ص) نه تنها در مجامع عمومي که در هر فرصتي به اصحاب خود درباره علي (ع) سفارش مي کرد و جايگاه رفيع او را به ياد آنها مي آورد. از همين جا بود که عده اي از اصحاب پيامبر (ص)، در زمان حيات ايشان نيز به شيعيان علي مشهور بودند. اما براي فراموشي همه اينها، زمان زيادي نياز نبود. چيزي در حد چند ساعت. هنوز پيامبر (ص) را دفن نکرده بودند که عده اي همه چيز فراموش شان شد. اما بودند کساني که هيچ گاه عهدشان را فراموش نکردند. آناني که به تأسي از امامان شان هر جا که توانستند، گفتند از بدعهدي نااهلان.

***
 

علي (ع) در راه صفين بود که تشنگي بر لشگر چيره شد. امام سربازان خود را به سمت نهري از فرات برد. راهبي که در دير اطراف نهر زندگي مي کرد، سپاهيان را ديد و نزد اميرالمؤمنين (ع) آمد و گفت: «نوشته اي نزد ماست که آن را از پدرانمان به ارث برده ايم و حواريون عيسي (ع) آن را نوشته اند. آيا آن را براي شما بخوانم؟» (1)
امام (ع) رخصت داد و او اين چنين خواند: «بسم الله الرحمن الرحيم، خداوند از ميان مردمان درس ناخوانده، پيامبري مبعوث مي کند که به ايشان کتاب و حکمت مي آموزد و خداوند او را بر همه دشمنانش پيروز گرداند. چون او وفات يابد، امتش اختلاف کنند و سپس اجتماع نمايند و تا آن گاه که خدا بخواهد، در آن حال بمانند و باز اختلاف کنند. مردي از امت او بر کناره فرات بگذرد که به خوبي دعوت مي کند و از بدي باز مي دارد و به حق داوري نمايد و در قضاوت رشوه نپذيرد. دنيا نزد او از خاکستر بادآورده بي ارزش تر و مرگ نزد او از نوشيدن آب براي تشنه کام آسان تر است. در نهان خدا ترس و در عيان خيرخواه بوده و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامتگري نمي هراسد و پاداش هر يک از مردم اين بلاد که آن پيامبر را دريابد و به او ايمان آورد، بهشت رضوان من باشد و هر کس آن عبد صالح را دريابد، بايد به ياري او بشتابد که کشته شدن با او شهادت است.»
نوشته که به پايان رسيد، راهب به امام گفت: «من همراه تو هستم و از تو جدا نمي شوم تا هر آنچه دچار آن مي شوي، بر سر من نيز بيايد.
اشک از چشمان علي (ع) جاري شد و به سخن آمد: «سپاس خدايي که مرا فراموش نکرد و در کتاب ابرار از من ياد نمود.»
راهب به امام پيوست و همراه او زيست تا در رکابش شهيد شد.

***
 

به اميرالمومنين (ع) خبر رسيد که مردم مي پرسند چرا علي با غاصبان حق خود نجنگيد؟
امام به نماز جماعت فرمان داد و پس از آن در مسجد کوفه بر منبر رفت و سخن آغاز کرد.
من در آنچه کردم، به روش پيامبران رفتار نمودم و مگر نه آنکه خدا در قرآن مي فرمايد: «مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي است.» (2) اول ايشان ابراهيم بود که به قوم خود گفت: «من از شما و بت هايي که به جاي خدا مي پرستيد دوري مي جويم.» (3) اگر بگوييد ابراهيم بي آنکه امر ناخوشايندي از قوم خود به او برسد از ايشان دوري گزيد، کافر شده ايد و اگر بگوييد به همين خاطر از آنها دوري جست، پس عذر من بيشتر است.
و نيز پسر خاله ابراهيم (ع) – لوط- بود که به قوم خود گفت: «اي کاش در برابر شما قدرتي داشتم و يا تکيه گاه و پشتيبان محکمي در اختيار من بود.» (4) اگر بگوييد لوط قدرت داشت، کافر شده ايد و اگر بگوييد قدرتي براي جلوگيري از عمل قوم خود نداشت، پس عذر من بيشتر است.
همچنين اين يوسف (ع) بود که گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر از آن چيزي است که مرا به آن مي خوانند.» (5) اگر بگوييد يوسف زندان را به خاطر غضب خدا طلب کرد، کافر شده ايد و اگر بگوييد يوسف با اين دعا مي خواست پروردگارش به او غضب نکند، پس عذر من بيشتر است.
موسي نيز به قوم خود گفت: «پس هنگامي که از شما ترسيدم فرار کردم.» (6) اگر بگوييد موسي بدون ترس از قوم خود گريخت، کافر شده ايد و اگر بگوييد از ايشان ترسيد، پس عذر من بيشتر است.
و اين هارون بود که به برادرش موسي (ع) گفت: «فرزند مادرم! اين گروه مرا در فشار قرار دادند و ناتوان کردند و نزديک بود مرا بکشند.» (7) اگر بگوييد مردم هارون را خوار نکرده و درصدد قتل او نبودند، کافر شده ايد و اگر بگوييد آنها او را تضعيف کرده و بر سر قتل او همداستان شده بودند و او نيز براي همين سکوت کرد، پس عذر من بيشتر است.
و من از محمد (ص) الگو دارم؛ آنگاه که از قوم خود گريخت و به غار رفت (8) و من به جاي او در بسترش خوابيدم. اگر بگوييد او بدون هيچ ترسي از قوم خود گريخت، کافر شده ايد و اگر بگوييد از ترس ايشان گريخت در حالي که من در بستر او خوابيده بودم و او به غار پناه برده بود، پس عذر من بيشتر است.
بعضي اشک مي ريختند و بعضي در حيرت مانده بودند.
علي (ع) راست مي گفت؛ نه مي توان از قرآن چشم پوشيد و نه ممکن است که به پيامبران خدا دروغ بست.
اگر رسولان در سکوت، فرار و انزواي خود معذور باشند، او که وصي رسول خداست، بي شک معذور است.

***
 

«روزي که ما هر گروه از مردم را با پيشوايان خود دعوت مي کنيم.» (9)
اين آيه سوره اسرا که نازل شد، مسلمانان از پيامبر پرسيدند که اي رسول خدا مگر شما امام همه انسان ها نيستيد؟
پيامبر خدا فرمود من فرستاده خداوند به سوي تمام مردم هستم اما پس از من اماماني از سوي خدا و از اهل بيت من بر مردم خواهند آمد و در ميان مردم قيام خواهند کرد. رهبران کفر و گمراهي و پيروانشان، آنها را تکذيب مي کنند و در حق ايشان ظلم روا مي دارند. آن کس که ولايت آنها را بپذيرد و از ايشان پيروي کند و اين امامان را تصديق کند، از من است و با من است و به ديدار من مي رسد و بدانيد آنکه به ايشان ظلم کند و آنها را باور نکند، از من نيست و با من نخواهد بود و من از او دوري مي جويم.
مسلمانان دانستند که پيشوايان دو دسته اند – امامان نور و امامان نار – کساني که به خدا مي خوانند و کساني که به کفر و گمراهي دعوت مي کنند و اين رسول خدا بود که امامان نور را به مردم معرفي کرد و گفت که آنها چه کساني هستند تا راه گم نشود و حجت بر بندگان خدا تمام شود، آن گاه که به جانشين خود فرمود اي علي، تو و اماماني که از فرزندان تو خواهند بود، بعد از من حجت هاي خداوند متعال و پيشوايان او در ميان خلق او هستند. کسي که يکي از آنها را انکار کند، مرا انکار کرده و کسي که يکي از آنها را ستم کند، به من ستم کرده و کسي که با شما ارتباط برقرار کند، با من ارتباط برقرار کرده است و کسي که شما را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و کسي که شما را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که با شما دشمني ورزد، مرا دشمن داشته است، چرا که شما از من هستيد.

***
 

در شگفت بود و مي دانست تنها امام مي تواند به اين حيرت او پايان دهد.
به امام صادق (ع) گفت من در ميان مردم رفت و آمد مي کنم و چيزهايي مي بينم که مرا به تعجب وا مي دارد؛ از يک سو مردمان امانتدار، راستگو و با وفايي را مي شناسم که پيرو شما نيستند و به دنبال ديگران روان شده اند و از سوي ديگر کساني را مي بينم که دوست دار و پيرو شما هستند اما آن درجه از امانت، راستي و وفاداري را ندارند!
امام (ع) چنان کسي که خشمگين است به روي دو زانوي خود نشست و فرمود کسي که با پيروي از راهبر ستمگري که خدا آن را معين نکرده دين داري مي کند، اصلاً دين ندارد و نيز از کسي که دوست دار و پيرو امام عادلي است که از سوي خدا قرار داده شده، نمي توان گله کرد.
پرسيد آيا واقعاً چنين است؟ و امام (ع)پاسخ داد آري. نه آنان دين دارند و نه بر اينان مي توان خرده گرفت، اين کلمات بر حيرتش افزوده بود که امام دوباره لب به سخن گشود.
مگر گفته خداوند که مي فرمايد: «خدا ولي کساني است که ايمان آوردند و او آنها را از تيرگي ها به سوي روشني ها راه مي برد.» (10) را نمي شنوي؟ اين يعني آنکه خدا به خاطر پيروي از امام عادلي که منصوب خداوند است، آنها را از تيرگي گناهان به سوي روشنايي توبه و آمرزش بيرون مي برد. همچنين اين کلام خداست که فرمود: «ياور کساني که راه کفر را برگزيدند، طاغوتي است که آنها را از روشني به سوي تيرگي ها خارج مي کند.» (11) همانا مقصود اين است که اينها در پرتو نور اسلام بودند اما به سبب آنکه به رهبران ستمکار گرويدند، از نور مسلماناني بيرون شدند و به درون تيرگي هاي کفر رهسپار شدند و اينچنين خداوند آنها را به همراه کفار؛ مستحق آتش کرد.
ديگر مي دانست که ملاک خوبي و بدي آدم ها با معيار خوبي و بدي کارها متفاوت است.

***
 

امام صادق (ع) درباره جايگاه عيد غدير و آداب اين روز فرمود: روزه عيد غدير، معادل روزه داشتن تمام دهر است؛ برابر با ثواب کسي که در تمام عمر دنيا زنده باشد و همه آن را روزه بگيرد. روزه عيد غدير نزد خداوند با 100 حج و 100 عمره صحيح و مقبول در هر سال برابرست. غدير عيد بزرگ خداست و خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نفرمود مگر آنکه او اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگاه داشته است. اسم عيد غدير در آسمان، روز پيمان گرفته شده و در زمين، ميثاق بسته شده و جماعت ديده شده است.
سپس امام دست به دعا بلند کرد و فرمود خدايا! سپاس تنها براي توست به خاطر نعمتي که به ما ارزاني داشتي و ما را پس از پيامبرت به ولايت اولياي امر خود رهنمون شدي، همان امامان هدايت گر راه يافته که ايشان را ارکان توحيدت، علامت هاي هدايت و نشانه هاي تقوايت و پيوندهاي استوارت، کمال دينت و اتمام نعمتت قرار دادي، سپاس تنها براي توست.
به تو ايمان آورديم و پيامبرت را تصديق نموديم و از هشدار دهندگان آگاه کننده پس از او پيروي کرديم و با دوستان آنها دوستي و با دشمنان آنها دشمني نموديم و از منکران و پيمان شکنان و تکذيب کنندگان ايشان تا روز قيامت بيزاري جستيم.
خدايا! ياري دينت همراه با آن ولي هدايت گر پيروز از اهل بيت پيامبرت را به ما ارزاني دار و ما را با او و در زير پرچم او، از شهيدان راستين در راه خودت و ياري دينت قرار بده.
پس از اين دعا، امام فرمود سپس هر چه از حاجت هاي دنيا و آخرت مي خواهي، طلب کن که به خدا سوگند در اين روز اجابت خواهد شد.

نكته
 

بهترين پس از پيامبر (ص)
 

روزي سلمان از پيامبر (ص) پرسيد، هر پيامبري به کسي وصايت مي کرد وصي شما کيست؟
رسول خدا (ص) جواب سلمان را نداد. اما چندي بعد او را فراخواند و از او پرسيد وصي موسي که بود؟ سلمان پاسخ گفت: يوشع بن نون.
رسول خدا (ص) پرسيد: چرا؟ سلمان گفت: چون در آن زمان عالم ترين مردم بود. سپس رسول خدا (ص) فرمود پس همانا وصي و صاحب راز و بهترين کسي که پس از خود باقي مي گذارم علي بن ابي طالب است. همان که وعده ام را بجا مي آورد و دين مرا ادا مي کند.

پي نوشت ها :
 

1- اولم تاتهم بينه ما في الصحف الاولي – آيا دليل روشن آنچه در صحيفه هاي پيشين است براي آنان نيامده است؟ – سوره طه- آيه 133.
2- لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه- سوره احزاب- آيه 21.
3- قد کانت لکم اسوه حسنه في ابراهيم والذين معه اذ قالوا لقومهم انا برءاوا منکم و مما تعبدون من دون الله – سوره ممتحنه – آيه 4.
4- قال لو انَّ لي بکم قوه او اوي الي رکن شديد – سوره هود – آيه 80.
5- قال رب السجن احبَّ الي مما يدعوني اليه – سوره يوسف – آيه 33.
6- ففررت منکم لما خفتکم- سوره شعراء – آيه 21.
7- قال ابن ام انَّ القوم استضعفوني و کادوا يقتلونني- سوره اعراف-آيه 150.
8- اذا خرجه الذين کفروا ثاني اثنين اذ هما في الغار- سوره توبه – آيه 40.
9- يوم ندعو کل اناسٍ بامامهم – سوره اسراء- آيه 71.
10- الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور- سوره بقره – آيه 257.
11- والذين کفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات- سوره بقره – آيه 257.
 

منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد