خرافات از کجا ناشی میشوند؟
توهم بینایی، که از گذشتههای دور به نام بختک در میان مردم رواج داشته، در حقیقت نوعی بیماری ژنتیک است که بیمار بر اثر ابتلا به آن، هجمی را میبیند که از دید دیگران پنهان است، یا چیزهایی میشنود که کسی قادر به شنیدن آنها نیست، و از آنجا که نسبت به این بیماری هیچ آگاهی ندارد، برای تبیین آن به خرافات گرایش مییابد. اما اینکه برخی هنوز تمایل دارند با وجود گسترش علم و آگاهی، باز هم به این پاسخها پناه ببرند، خرافه را به باوری عجیب و غیرعادی تبدیل کرده است. وقتی امکان کنترل محیط کمتر میشود، گرایش به خرافات بیشتر میشود. به طور کلی از دیدگاه اجتماعی، خرافه، پدیدهای روحی و اجتماعی است که از هزاران سال پیش تا امروز، در ذهن بشر آنچنان نفوذ کرده که حتی طرز تفکر او را هم تحت تأثیر خود درآورده است.
خرافه، بیماری است یا…؟
جدا از پافشاری بر یک سری باورهای قدیمی و سنتی، برخی از بیماریها هم هستند که انسان را مستعد خرافهپرستی، و زمینه تمایل او را به خرافات و باور آنها بیشتر میکنند. یکی از این بیماریها، وسواس فکری و هجوم افکار است. بر اثر این بیماری، وقتی ما در معرض فشارهای ذهنی قرار میگیریم، مدام دنبال یافتن پاسخ چراهایی هستیم که در ذهنمان شکل میگیرند، و چون پاسخی نمییابیم، به خرافات روی میآوریم. گاهی هم گرایش به خرافات، از اضطرابهای درونی ناشی میشود و فرد برای اینکه این اضطرابها را آرام کند، به تبیینهای غیرواقعی یا همان خرافات روی میآورد.
بیماریهایی مثل هذیان و توهم بینایی از جمله بیماریهایی هستند که باعث گرایش به خرافهپرستی میشوند.
توهم بینایی، که از گذشتههای دور به نام بختک در میان مردم رواج داشته، در حقیقت نوعی بیماری ژنتیک است که بیمار بر اثر ابتلا به آن، هجمی را میبیند که از دید دیگران پنهان است، یا چیزهایی میشنود که کسی قادر به شنیدن آنها نیست، و از آنجا که نسبت به این بیماری هیچ آگاهی ندارد، برای تبیین آن به خرافات گرایش مییابد.
حقیقت خرافه
انسان به حکم زندگی، ناگزیر است نمونههای آشنا و پنهان هستی را بشناسد و حوادث این دنیا را برای خود تبیین یا معنی کند. بنابراین طبیعی است که هم به شکل عملی و هم نظری، برای دست یافتن به تبیینهایش، تلاش کند؛ ولی چون تجربه کافی ندارد و نمیتواند تنها با دیدن و حتی گاهی آزمایش، بسیاری از اشیا و امور اطراف خود را بشناسد، چارهای نمیبیند جز اینکه برای فرار از ناآگاهی و در نتیجه بیتکلیفیاش، به دنیای خیال پناه ببرد. بنابراین با تکیه بر تخیل ابتدایی خود، قوانین زندگی را تعیین، و از همین راه، پاسخهایی برای برخی از مسائل بیشمار زندگی پیدا میکند. حتی بر پایه همین قوانین، برای تسلط بر حوادث پیرامون خود، فعالیتهایی هم انجام میدهد! پس خرافات، باورهایی هستند که هیچ منشأ واقعی و بیرونی ندارند و انسانها از سر ناتوانی، آنها را برای خود میسازند.
بیشتر بخوانید: خرافاتی ها نیاز به آرامش دارند
چه زمانی به خرافات روی میآوریم؟
مطالعات روانشناختی خرافات نشان میدهد که معمولاً در شرایط حساس و لحظههایی که به آینده هیچ اعتماد و اطمینانی نداریم، به خرافات روی میآوریم. تولد، مرگ، مرض، قحطی، فقر، حوادث طبیعی و… از جمله مواردی هستند که همیشه برای بشر عامل اضطراب بوده و معمولاً احساس شکست و ترس و خشم را به همراه داشتهاند. در حقیقت، چون ما انسانها نمیتوانیم هیچ کدام از اینها را از راه منطق توجیه کنیم، به خرافات پناه میبریم تا بلکه از این راه، از اضطراب و تشویش درونی خود رها شویم و به آرامش برسیم.
گرایش به خرافات قابل درمان است؟
اگر عامل گرایش به خرافات، بیماریهایی مثل تشویش فکری، وسواس فکری، اضطرابهای درونی و بیماریهای دیلوژن و هالوسینیشن و… باشد، میتوان امیدوار بود که با درمان بیماری، تمایل به باورهای خرافی در افراد مبتلا کاهش یابد. خوشبختانه، امروزه راههای درمان این بیماریها هم کاملاً شناخته شده است. در مواردی که تمایل به باورهای خرافی ناشی از بیماری نیست و تنها گرایشی به پذیرش یک سری باورهای سنتی و قدیمی، آن هم از روی ناآگاهی است، نیاز به حضور فعال رسانههای جمعی بیشتر احساس میشود. رسانهها باید از گسترش باورهای غیرمنطقی که از ناآگاهیهای گذشته ناشی میشوند، و در طول سالها سینه به سینه منتشر شدهاند، از راه توسعه آگهیها و دانش امروزی جلوگیری کنند.
یکی از راههای آگاهانه رسیدن به آرامش، استفاده از ریلکسیشن (رها کردن تمام ماهیچههای بدن به حالت طاقباز و تمرکز) است. ریلکسیشن به ما کمک میکند که هر چه زودتر، و در حقیقت پیش از اینکه در بند باورهای غیرواقعی گرفتار شویم، به آرامش برسیم.
چه افرادی به خرافه گرایش دارند؟
برای گرایش به خرافه، باید زمینهها یا حتی تنها یک زمینه ناآگاهی وجود داشته باشد. در حقیقت، به هر میزان که ما آگاهتر میشویم، کشش و تمایل کمتری هم به پذیرش افکار خرافی پیدا میکنیم؛ در مقابل، زمانی که آگاهی ما از موضوعی کمتر است، تمایلمان هم به پذیرش باورهای غیرمنطقی درباره آن بیشتر میشود. بنابراین اصولاً خرافهپرستی را بیشتر میان عوام و مردم ناآگاه میبینیم. اما در عین حال، افرادی هم هستند که با وجود آگاهی و تحصیلات عالی، باز هم به خرافه تمایل دارند. این افراد جزو قشرهای تلقینپذیر جامعهاند. در یک نگاه کلی میتوان این طور نتیجه گرفت که بیشترین توزیع خرافهپرستی، در بین گروههایی از جامعه است که بیشترین دغدغه را دارند. جوانها به دلیل شرایط سنی و تنوع امکان انتخاب در مسیرهایی که پیش رو دارند، آسیبپذیرترین قشر جامعه در این زمینه هستند.
ترفندهای مقابله با خرافات چیست؟
چنان که اشاره شد، یکی از دلایل روی آوردن به خرافات، اضطرابهای درونی است. وقتی دچار اضطراب میشویم، به هم ریخته و ناآرام هستیم و همین ناآرامی ما را به انجام کاری برای رسیدن به آرامش وادار میکند. یکی از راههای آگاهانه رسیدن به آرامش، استفاده از ریلکسیشن (رها کردن تمام ماهیچههای بدن به حالت طاقباز و تمرکز) است. ریلکسیشن به ما کمک میکند که هر چه زودتر، و در حقیقت پیش از اینکه در بند باورهای غیرواقعی گرفتار شویم، به آرامش برسیم. ورزش و گفت و گو با روانشناس، از دیگر ترفندهایی هستند که با استفاده از آنها میتوان در برابر خرافات ایستاد.
منبع مقاله :
نشریه گلبرگ، شماره 127، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، بهمن 1389.