خانه » همه » مذهبی » خط کش زندگی جوان

خط کش زندگی جوان

علی‌اکبر علیه‌السلام الگویی برای جوانان

خط کش زندگی جوان

حضرت علی‌اکبر را می‌توان به عنوان سمبل ادب در برابر پدر بشناسیم. همان‌گونه که حضرت اسماعیل علیه‌السلام در برابر پدر بزرگوارشان حضرت ابراهیم علیه‌السلام، چنین رفتار مؤدبانه و احترام‌آمیزی را داشته که قرآن کریم از آن یاد فرموده است.

hjhjhjh - خط کش زندگی جوان

انسان‌ها غالباً از شخص یا فکر و روشی تقلید می‌کنند. حال می‌تواند از یک بازیگر یا خواننده یا نویسنده یا ورزشکاری خاص و قهرمان باشد و یا از یک دانشمند و مخترع و یا یک عالم دینی و شخصیت مذهبی باشد. بستگی به نوع علاقه و گرایش‌های هر شخص دارد؛ و لو این که خودش متوجه این مطلب نباشد اما ناخودآگاه به سمت علایق و گرایش‌های شخصی خود تمایل پیدا می‌کند.

جوان با توجه به سن هیجانی خود، غالباً در انتخاب‌های خود مضطرب عمل می‌نماید و ثبات در انتخاب الگو ندارد. او گاهی عاشق هنر و نمایش می‌شود. گاهی سرسختانه به دنبال ورزش و موفقیت در مسابقات می‌گردد. گاهی هم مشتاق علم و دانش شده و بدون برنامه وارد مباحث علمی و سیاسی می‌شود و گاهی دچار سرخوردگی و شکست می‌شود و گاهی هم افسرده و تمایل به انجام هیچ کاری را پیدا نمی‌کند.

پیدا کردن الگویی مناسب برای جوانان بیشتر از آن که برای خود آنان به عنوان یک مسئله مطرح باشد، بیشتر دغدغه والدین و بزرگان جامعه است. ازاین‌رو در این یادداشت ما حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام را به عنوان الگویی برتر و نمونه برای نسل جوان معرفی می‌نماییم و به بررسی ابعاد زندگی این شخصیت والا پرداخته و نکات طلایی و کلیدی زندگی ایشان را برای شما بازگو خواهیم کرد، انشا الله.
 

نگاهی اجمالی به زندگی‌نامه حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام

حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام فرزند ارشد امام حسین علیه‌السلام در 11 شعبان سال 33 قمری در زمان خلافت عثمان در شهر مدینه چشم به جهان گشود. نام مادر ایشان لیلی دختر ابی مرة است. محل زندگی ایشان شهر مدینه بود. کنیه‌اش ابوالحسن است. همچنین او را اکبر نام‌گذاری نموده‌اند، زیرا که از برادرش امام سجاد علیه‌السلام متمایز گردد.

در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه، زیارتی را نقل می‌نمایند که در آن به‌طور روشن و واضح حضرت علی‌اکبر را صاحب زن و فرزند می‌داند. «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلی عِترَتِکَ وَ اَهلِ بَیتِکَ»؛ و در جای دیگر می فرماید: «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَبا الحَسَن».[1] این که کنیه ایشان ابوالحسن بوده، نشان می‌دهد که احتمالاً نام فرزند ایشان حسن بوده است.

حضرت علی‌اکبر در 10 محرم سال 61 قمری در واقعه عاشورا به شهادت رسید و بدنش در پایین پای پدرش به خاک سپرده شد. نسب مادر ایشان به بنی‌امیه می‌رسد، لذا در روز عاشورا به ایشان پیشنهاد شد که به یزید بن معاویه بپیوندد ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «رعایت خویشاوندی رسول خدا به حقیقت نزدیک تر است».[2] ایشان در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره‌ای به انتسابش به بنی‌امیه و ثقیف نکرد. بلکه هاشمی بودنش و انتسابش به اهل‌بیت را افتخار خویش می‌دانست.
 

تبعیت از پدر

حضرت علی‌اکبر را می‌توان به عنوان سمبل ادب در برابر پدر بشناسیم. همان‌گونه که حضرت اسماعیل علیه‌السلام در برابر پدر بزرگوارشان حضرت ابراهیم علیه‌السلام، چنین رفتار مؤدبانه و احترام‌آمیزی را داشته که قرآن کریم از آن یاد فرموده است.[3]

در روز عاشورا وقتی همه اصحاب به شهادت رسیدند و جز اهل‌بیت امام، شخص دیگری باقی نماند، علىّ بن الحسین علیه السّلام که از همه مردم زیباروى‏تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود از پدرش کسب اجازه کرد و امام وى را رخصت داد.[4]

ایشان باوجودآنکه عشق و علاقه شدید به مبارزه و شهادت داشت، با این وجود بدون اجازه پدر اقدامی انجام ندادند.
 

سبقت در جانثاری

جوان با توجه به قدرت و نشاطی که نسبت به پیران دارد، با توجه به بلندپروازی و شجاعتی که نسبت به دیگران دارد، با توجه به روشن‌فکری و درست اندیشیدن او، نسبت به دیگران راحت تر و بهتر می‌تواند پیش‌قدم باشد و جلودار گروه و جامعه باشد.

حضرت علی‌اکبر به پدر بزرگوارشان عرضه داشت همواره از گزند روزگار در امان باشى، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود آرى سوگند به کسى که بازگشت همگان به اوست ما بر حقیم. آن دست‏پرورده بوستان حسینى و آن یادگار نبوى و آن آیینه سراپا نماى على عمرانى‏ معروض داشت بعدازاینکه ما بر حقیم چه بیمى از مرگ داریم. امام حسین علیه‌السلام از این سخن شایسته فرزند عزیزش بسیار خرسند شده، فرمودند: خدا به تو پاداش دهد، بهترین پاداشى که فرزند را از پدرش عنایت مى‏فرماید.[5]

اولین کسى که از میان فرزندان أبى طالب آن روز به میدان نبرد رفت و در راه امامش شهید شد، علی‌اکبر فرزند حسین بن على علیه‌السلام‏ بود.[6]

در ابتدای زیارت‌نامه حضرت علی‌اکبر به همین مطلب اشاره می‌نماید: «السَّلامُ عَلَیکَ یا اَوَّلَ قَتیلَ مَن نَسَلَ خَیرُ سَلیلٍ، مِن سُلالَةِ إبراهیمِ الخَلیل، صَلّى اللَّهُ عَلَیکَ وَ عَلى أبیک».[7]  

شبیه‌ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه و آله

انسان موفق کسی هست که کاملاً طبق نظر و رفتار الگوی خود حرکت نماید. هرچه شباهت تابلوی نقاشی ما به نقاشی اصلی و گران‌قیمت، بیشتر باشد، قیمت و ارزش نقاشی ما هم بیشتر خواهد شد.

امام حسین علیه‌السلام در صحنه نبرد و میدان جنگ در مورد پسر دلبندش می‌فرمایند: «همانا نوه پیامبر و شبیه‏ترین افراد به او از لحاظ چهره و اخلاق به میدان رفت».[8] شبهات ایشان به پیامبر خاتم به‌حدّی بود که کوفیان با دیدن او مى‏گریختند و فریاد مى‏زدند، به خدا سوگند رسول خدا به جنگ و مقابله ما آمده است.
امام حسین علیه‌السلام هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می‌گشتند به چهره علی‌اکبر نگاه می‌کردند.

شباهت در چهره امری نیست که بتوان در آن دخالت کرد؛ ولی شباهت در اخلاق، این که مانند پیامبر خاتم، اشرف مخلوقین باشد و امام معصوم راجع به او این‌گونه بگوید، نشان از موفقیت او در این سن جوانی در تبعیت و الگوپذیری ایشان است.
 

اهل برهان و دلیل بودن در هر زمانی

این که جوان به دنبال این مطلب باشد که هر کار و سخنی که می‌گوید با دلیل و برهان و منطق باشد و کارهای خود را طبق روشی عاقلانه و هوشمندانه انجام دهد، مطلوب دین و سنت جاری ائمه هدی و فرزندان ایشان است.

حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام وقتی که براى قتال و نبرد با دشمنان مواجه شدند، این رجز را خواندند: الحَربُ قَد بانَت لَها الحَقائِقُ‏/ وَ ظَهَرَت مِن بَعدِها مَصادِقُ / وَ اللَّهُ رَبُّ العَرشِ لا نُفارِقُ‏ / جَمَعُوکُم اَو تَغمَدُ البَوارِقُ‏.

یعنى برای من حقیقت واضح و روشن شد. این که شما به چه علتی به دنبال جنگ با خاندان پیامبر خاتم هستید و برای من حجت تمام‌شده که با شما به جنگ و نبرد بپردازم. قسم به آن خدایی که پروردگار عرش است ما از شما مفارقت نمى‏کنیم مگر اینکه شمشیرهاى درخشنده را غلاف کنید.[9]  

نتیجه‌گیری

تربیت شایسته امام حسین علیه‌السلام سبب شد تا حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت اسلامی، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل‌دهنده شخصیت هرکس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلای برجستگی و درخشندگی گردید.

سزاوار است که از رهگذر آشنایی با شخصیت و ویژگی‌های این جوان برومند و رشید و باصلابت، از او درس جوان مردی و مقاومت و ایمان و ادب بیاموزیم و نسلی را تربیت کنیم که پویای راه نورانی آن شهید باشد.

پس بر جوانان لازم است به انتخاب آگاهانه و عاقلانه الگو و بر والدین و بزرگان و صاحب منصبان جامعه لازم است به معرفی الگوهای نمونه و فراهم کردن بستر مناسب جهت تربیت دینی و اسلامی و عامل بودن خود این افراد به موازین دینی و اسلامی. به امید روزهای روشن که جامعه‌ای مهدوی و مدینه‌ای فاضله را نظاره گر باشیم. انشا الله.

پی‌نوشت:
[1]کامل الزیارات، النص، ص: 239.
[2] ابی مخنف، وقعة الطف،1427ق، ص276.
[3] سوره صافّات، آیه 102.
[4] لهوف / ترجمه میر ابو طالبى ؛ ص147.
[5] الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى ؛ ص431.
[6] نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطف ؛ ص180.
[7] زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار) ؛ ص96.
[8] روضة الواعظین / ترجمه مهدوى دامغانى ؛ ص309.
[9] زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار) ؛ ص66.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد