نام و نسب ام سلمه
ام سلمه، کنیهی یکی از امهات المؤمنین از همسران گرامی پیامبر اسلام(ص) است که نامش قبل از اسلام، هند، یا رمله بود.[1] پدرش سهیل[2] و یا حذیفه با کنیهی ابیمغیره، ملقب به زاد الرکب،[3] از تیره بنیمخزوم از قبیلهی قریش بود و مادرش نیز عاتکه نام داشت.[4]
ازدواج اول ام سلمه
شوهر اوّل ام سلمه، أبی سلمة بن عبد الأسد، برادر رضاعی پیامبر بود[5] که در جنگ أحد مجروح شد و بعد از مدتی در اثر همین جراحت به شهادت رسید.[6]
ام سلمه از زنان بزرگ صدر اسلام به شمار میرفت که به اتفاق همسرش جزو مهاجران به حبشه بودند؛[7] و با انتشار خبر خودداری مشرکان از اذیت و آزار مسلمانان، به مکه بازگشته؛ اما بعد از اطلاع از دروغ بودن این خبر، مجدداً به حبشه مهاجرت نمودند. سرانجام آنها به مکه برگشته و بعد از مدتی نیز به مدینه هجرت نمودند.[8] بر طبق برخی گزارشها ام سلمه اولین زنی بود که به مدینه مهاجرت نمود.[9]
ام سلمه از همسر اولش چهار فرزند به نامهای عمر، سلمه، زینب و دره داشت.[10]
ازدواج با پیامبر(ص)
ام سلمه قصد داشت بعد از ابوسلمه، دیگر با کسی ازدواج ننماید؛ اما خود ابوسلمه وی را از این کار بازداشت و به وی سفارش کرد تا بعد از او همسری برگزیند.[11] ام سلمه که جواب خواستگارانی؛ مانند ابوبکر و عمر را رد کرده بود،[12] در جواب خواستگاری پیامبر(ص) گفت که من زن غیرتمندی هستم (نمیتوانم دیگر همسران شوهرم را تحمل کنم، نمیتوانم غیر از شوهر اول کسی را به عنوان شوهر برگزینم و یا …) و کودکان خردسالی هم دارم و هیچیک از اولیای من نیز در اینجا حضور ندارند! پیامبر(ص) در پاسخ به او پیام فرستاد که خداوند کودکانت را کفایت میکند و من از پروردگار میخواهم که غیرت تو را از میان ببرد و خویشاوندان تو نیز به این کار راضی خواهند شد.[13]
سرانجام ام سلمه بعد از شهادت شوهرش در شوال سال چهارم هجری،[14] با پیامبر(ص) ازدواج کرد.
البته گزارشهایی وجود دارد که تاریخ این ازدواج، سال دوم هجرت و قبل از جنگ بدر،[15] و یا بعد از آن بود.[16]
شایان گفتن است که گزارشهای اخیر با شهادت ابوسلمه در جنگ احد سازگار نیست.
ام سلمه دست کم به مدت هفت سال با رسول خدا(ص) زندگی مشترک داشت؛[17] اما از ایشان صاحب فرزند نشد.[18]
جایگاه ام سلمه نزد پیامبر(ص)
پیامبر(ص) به این بانو علاقهای خاص داشت. این همسر پیامبر علاوه بر آنکه زنی زیباروی بود که موجب حسادت عائشه قرار میگرفت، بانویی عاقل و تیزبین بود که گاه پیامبر(ص) با او مشورت میکرد.[19]
امام صادق(ع) در مورد شخصیت او فرمود: ام سلمه پس از خدیجه برترین همسر رسول خدا بود.[20] در جریان حدیث کساء، آیهی تطهیر در خانه ام سلمه نازل شد و آنجا بود که از پیامبر(ص) پرسید، آیا من در شمار اهلبیت نیستم؟ پیامبر(ص) فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی (اما از اهلبیت نیستی).[21]
ام سلمه در غزواتی؛ مانند «مُرَیسیع»، «خیبر»، «حدیبیه»، «خندق»، «فتح مکه» و «حنین»، رسول خدا(ص) را همراهی کرد.[22]
همچنین گزارش شده است که پیامبر اسلام(ص) در جریان اجرای عقد اخوت میان مسلمانان، بین ام سلمه و صفیه نیز عقد اخوت برقرار نمود.[23]
وفاداری نسبت به اهلبیت
وی از میان همسران پیامبر، ارادت ویژهای به حضرت فاطمه(س) و فرزندانش داشت، به گونهای که زمان وضع حمل حضرت فاطمه(س) حاضر بود و به فرمان پیامبر(ص) در گوش فرزندش امام حسن(ع) اذان و اقامه گفت. [24]
این بانوی گرامی، بعد از رحلت رسول خدا(ص) همواره در کنار اهلبیت(ع) بود و در حمایت از آنها میکوشید، تا آنجا که در جریان مصادرهی فدک از حضرت زهرا(س) دفاع کرد و در آن سال از عطا محروم ماند.[25]
او همچنین با نقل سخنان رسول خدا(ص)، ولایت امام علی(ع) و منزلت ایشان نزد پیامبر را به مسلمانان یادآور میشد.[26]
هنگام بیعت گرفتن اجباری از امام علی(ع)، وی به همراه ام ایمن نوبیه همسر دیگر پیامبر(ص)، اجبارکنندگان را به حسادت متهم ساختند.[27]
گزارشهای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که تطبیق آن با دیگر حوادث دشوار است. به عنوان نمونه گزارش شده است:
الف) پیامبر اسلام(ص) بعد از ازدواج با ام سلمه، مسئولیت نگهداری حضرت زهرا(س) را به ایشان سپرد.[28]
ب) در جریان عروسی حضرت زهرا(س) در میان همسران پیامبر(ص) گفتوگو شد که مراسم در خانه کدام یک از آنها باشد که در نهایت، منزل ام سلمه انتخاب شد.[29]
در مورد این گزارشها باید گفت؛ با توجه به اینکه ام سلمه بعد از شهادت همسرش در جنگ احد، با پیامبر(ص) ازدواج کرد و ازدواج امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) قبل و یا مدت کوتاهی بعد از جنگ بدر بود، پذیرش دو گزارش بالا کمی دشوار به نظر میرسد. حتی اگر شهادت ابوسلمه را در نبرد بدر بدانیم، باز هم با توجه به زمان عدهی ام سلمه، انطباق زمانی برقرار نخواهد شد، مگر آنکه بگوییم این رخدادها زمانی بود که ام سلمه هنوز با پیامبر(ص) ازدواج نکرده بود، اما به دلیل آشنایی خانوادهها، از ام سلمه خواسته شده بود تا بیشتر مراقب حضرت زهرا(س) باشد؛ از اینرو مراسم ازدواجشان نیز در خانه او برگزار شده بود.
امین و مورد اعتماد اهلبیت
اعتماد اهلبیت(ع) به این بانو آنچنان بود که حضرت فاطمه(س) وصیت کرد تا ام سلمه در مراسم خاکسپاریاش حضور داشته باشد؛ لذا وی از محل دفن آنحضرت آگاه بود.[30] و دهها سال بعد امام حسین(ع) هنگام خارجشدن از مدینه، وصیتنامه و دیگر امانتها را به وی سپرد و از او خواست هرگاه فرزندش نزد وی آمد، آنها را به او تحویل دهد. پس از شهادت امام حسین(ع) زمانی که امام سجاد(ع) به دیدن ام سلمه آمد، آن امانتها را به حضرتشان بازگرداند.[31]
نقل حدیث
از ام سلمه احادیث و روایات زیادی از شیعه و اهلسنت، در زمینههای مختلف تاریخی، اخلاقی، فضیلت اهلبیت(ع) و… نقل شده است.[32]
وی احادیث مهمی؛ مانند حدیث کساء،[33] حدیث «عَلِی مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ»؛[34] حدیث «مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ»،[35] خبر شهادت امام حسین(ع) در کربلا[36] و … را روایت نمود.
درگذشت
تاریخ تولد ام سلمه مشخص نیست، اما در برخی کتب، وفات وی را در رمضان و یا شوال سال 59،[37] سال 60 و یا در اوائل خلافت یزید گزارش کردهاند،[38] اما گزارش صحیحتر آن است که ایشان در سال 61 هجری و مدتی بعد از شهادت امام حسین(ع) رحلت کردند. گزارش اخیر در یکی از کتب معتبر اهلسنت که به زندگی صحابه میپردازد، نقل شده و سن ایشان هنگام رحلت 84 سال اعلام شده است.[39] وی آخرین همسر پیامبر(ص) بود که از دنیا رفت.[40]
ابوهریره،[41] یا برادرزاده وی، عبدالله بن عبدالله بن ابی امیه،[42] و یا سعید بن زید[43] بر ایشان نماز خوانده و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[44]
[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1920، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 8، ص 69، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[3]. الاستیعاب، ج 4، ص 1920؛ این لقب به جهت شهرتش در بخشش و کرم به وی داده شد.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 340، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[5]. الطبقات الکبری، ج 1، ص 87.
[6]. الاستیعاب، ج 4، ص 1682.
[7]. همان، ج 4، ص 1920.
[8]. ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عادل احمد، عبد الموجود، علی محمد، معوض، ج 8، ص 404، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق، 1995م.
[9]. الاستیعاب، ج 4، ص 1939.
[10]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، 430، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[11]. الإصابة، ج 8، ص 343.
[12]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 71.
[13]. همان.
[14]. الاستیعاب ، ج 1، ص 45.
[15]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری(تاریخ الأمم و الملوک)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 604، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق، 1967م.
[16]. الاستیعاب، ج 4، ص 1921.
[17]. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، ص 160، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش.
[18]. محمد بن اسحاق بن یسار، سیرة ابن اسحاق(کتاب السیر و المغازی)، ص 260، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[19]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص 79، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[20]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 419، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[21]. عسکری، امام ابومحمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ع، ص 376، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[22]. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 467، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[23]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع، ج 2، ص 185، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[24]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 255، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[25]. طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 124، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[26]. بحار الأنوار، ج 22، ص 222.
[27]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 867، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[28]. دلائل الامامة، ص 82.
[29]. بحار الانوار، ج 43، ص 95.
[30]. دلائل الإمامة، ص 133.
[31]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 304، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[32]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 344.
[33]. کافی، ج 1، ص 287.
[34]. ابن بابویه الرازی، منتجب الدین علی بن عبید الله، الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین ع، ص 73، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1408ق.
[35]. شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 79، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[36]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 130، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[37]. الاستیعاب، ج 4، ص 1921.
[38]. همان.
[39]. الإصابة، ج 8، ص 344.
[40]. تاریخ الطبری، ج 11، ص 604.
[41]. الإصابة، ج 8، ص 344.
[42]. تاریخ الطبری، ج 11، ص 604.
[43]. الاستیعاب، ج 4، ص 1921.
[44]. همان.