قدرشناسي به نوعي جبران محبت و يا نعمتي كه، چه به صورت مادي و چه به صورت معنوي انجام ميشود. گفته ميشود. قدرشناسي و قدرداني يكي از مباحث مهم و كاربردي اخلاق اجتماعي و ارتباطات است كه در روايات به درجات مختلف آن اشاره شده است. در واقع يك فرد قدرشناس با رفتار كلامي و غير كلامي خود باعث ايجاد محبت و رشد اخلاقي اجتماعي خود ميگردد.
مراتب قدرشناسي:
– اولين مرحلة قدرشناسي تشكر زباني است چه در مورد مردم و چه در مورد خداوند متعال.
– مرحلة بعدي قدرشناسي، استفادة صحيح از آن نعمت و يا لطف است. مثلاً براي قدرشناسي از نعمت زبان بايد از گفتار خود استفاده صحيح بكنيم، دروغ نگوييم، تهمت نزنيم و … و يا نسبت به الطاف پدر و مادر و ديگران از اين محبتها سوء استفاده نكنيم.
– مرتبة بعدي جبران عملي نعمت و يا مشابه آن لطف و يا نعمت است.
موانع قدرشناسي:
1. اولين مانع جدي “عدم اطلاع فرد از لطفها و نعمتها” چه از جانب مردم (دوستان، والدين و …) و چه از جانب خداوند است كه براي رفع آن بايد به الطاف كمكها و احسانهاي كلامي و غير كلامي مردم بيشتر دقت نمود و در مورد خداوند، براي اطلاع از نعمتها و الطاف بايد بيشتر به مطالعه و تحقيق از نعمتهاي جهان درون خود و بيرون خود پرداخت چرا كه تا انسان محبت و يا نعمتها را نداند تلاشي براي قدرداني از آنها نمي كند.
2. مانع جدي ديگر “غفلت” است چرا كه انسان به رغم اطلاع از وجود لطف و يا نعمت، به خاطر غفلت و يا فراموشي قدرشناسي نميكند كه بايد با يادآوري نعمتها و الطاف از اين مانع مهم دوري گزيند چرا كه اين عادت پسنديده هميشه ما را آماده براي قدرشناسي ميكند. براي يادآوري ميشود از شيوههاي مختلف مثل يادداشت كردن و مرور و توصيه ديگران به يادآوري و … كمك گرفت.
3. مانع ديگر “خجالت كشيدن” فرد از قدرداني است كه خجالت كشيدن و حيا در اين مورد از موارد ناپسند است چرا كه جاي حيا و خجالتي بودن در مورد قدرشناسي نيست و با تمرين و با همان تشكر زباني هم كه حداقل قدرشناسي است مشكل به آرامي برطرف ميشود. به طور مثال كافي است انسان تصور كند كه اگر خداي ناكرده مادرم را ديگر نبينم، آيا عذاب وجدان نميگيرم و مداوم خود را سرزنش نميكنم كه اي كاش آن موقع از او تشكر ميكردم. پس چه بهتر كه همين الآن دستان پر مهر پدر و مادر را بوسيد كه فرصت همچون ابر بهاري در گذر است.
4. انتظار و توقع محبت يا نعمت از طرف مقابل مانع قدرداني است. چرا كه انساني كه از ديگران توقع دارد ديگر در مقابل محبتها و نعمتهاي ايشان قدرشناسي نميكند چرا كه اين الطاف و نعمتها را در حق خود وظيفة ديگران ميداند. پس در مقابل انجام وظيفه كه قدرشناسي وجود ندارد!
5. “عدم تمرين” نيز باعث مي شود انسان قدرشناس نباشد. بنابراين بهتر است از تشكرهاي كلامي و غير كلامي در فرصتهاي مناسب كمك بگيريم و زياد به فكر كوچكي لطف و نعمت نباشيم تا روحية قدرداني در ما زنده شود و به اين شيوة پسنديده عادت كنيم. سر سفره به خاطر غذا تشكر كنيم، هنگام احوالپرسي والدين از اين كه به فكر ما هستند، هنگام گرفتن عيدي و… از جاهاي كوچك و با جملات تك كلمهاي شروع كنيم تا به جملات پر محبت قدرداني برسيم.
6. نداشتن الگوي عملي در فرايند تربيت.
چند نكتة مهم:
الف) قدرشناسي در آداب و رسوم و فرهنگ هاي مختلف متفاوت است و اگر به اين امر توجه نداشته باشيم ممكن است در جايي كه ما قصد قدرشناسي داريم و عملي را انجام مي دهيم از آن عمل در آن فرهنگ خاص تلقي قدرشناسي نشود. پس براي اينكه ما قدرشناس باشيم به اين نكته هم بايد توجه داشته باشيم.
ب) توجه به ثمرات قدرشناسي و اثر آن در قدرشناسي:
اولين ثمرة قدرشناسي احساس رضايت دروني است كه باعث آرامش خاطر خود ما در مقابل دريافت آن محبت يا نعمت الهي و يا مردمي است. ثمرة ديگر در مورد خداوند متعال افزايش نعمت است كه در قرآن ميفرمايند: شكر نعمت باعث افزايش آن ميشود و كفران نعمت باعث كم شدن آن ميگردد.[1] و در مورد مردم باعث تشويق آنها به همان لطف و نعمت ميشود كه هر دو ثمرة مهم باعث ميشود ما تشويق به قدرشناسي شويم چرا كه باعث افزايش نعمتها ميشود و وقتي اينگونه شد باعث روح قدرشناسي و مهرورزي نسبت به همديگر ميشود.
توجه به ثمرات قدرشناسي و ضررهاي ناسپاسي و بيتفاوتي ميتواند روحيه و انگيزة قدرداني را در ما زنده كند. البته بايد اين توجه بايد مرتب مرور شود.
نتيجه:
پس با شناخت موانع كه بعضي وقتها يك مورد و يا بعضي وقتها چند مورد باهم وجود دارد و به برطرف كردن آنها و با توان خود، حداقل قدرشناسي را به جا آوريم تا علاوه بر آرامش دروني گسترش بخش اين روحيه پسنديده باشيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اخلاق معاشرت، نوشتة جواد محدثي، انتشارات بوستان كتاب، چاپ 1382.
2. خلاصة معراج السعادة، حاج شيخ عباس قمي، مؤسسة در راه حق، 1382.
پي نوشت:
[1] . ابراهيم/7.