آقای حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام دامت برکاته در کرمات رضویه در این باره میفرمایند: اگرچه حکایتی به تفصیل شنیده شده که صیادی یک ماده آهویی صید کرده بود و آن آهو پناهنده شد به حضرت رضا(ع) و خواهش کرد که آن سرور ضامن شود تا برود و بچه خود را شیر دهد و برگردد و آن حضرت ضامن شد و آن آهو رفت و برگشت اگر چه حقیر در کتبی که در دسترس داشتم تفحص کردم و مأخذی برای آن نیافتم(و الله العالم) لکن سه قضیه از آهو که راجع به آن حضرت است یافتهام و اینک ذکر میشود.اول قضیه: پناهنده شدن آهو به بقعه آن حضرت چنانکه ما از کتاب عیون در جلد اول در صحفه (255) ذکر کردیم.
دوم: ابن آشوب در مناقب بعد از ذکر ورود آن سرور به نیشابور و بنای حمامی که معروف شد به گرمابه رضا(ع) و ذکر چشمه و حوض آب میفرماید (و روی انه اتته ظبیة فلا ذت فیه) یعنی در آنجا ماده آهویی به آن بزرگوار پناه آورد و فرماید به همین قضیه اشاره نموده است ابن حماد شاعر در این شعر خود:
الذی لاذبه الظبیة و القوم جلوس من ابوه المرتضی یزکو و یعلو و یروس
سوم: در مدینة المعاجز( ص 442) و نیز در انیس الزائرین محمد صالح هروی است که عبدالله میگفته است که ما جماعتی بودیم که در خصوص امر امامت سخنی میگفتیم و در آن حال حضرت رضا« صلوات الله علیه» از نزد ما عبور مینمود پس من چون آن سرور را دیدم با (تهمیم بن یعقوب) با آن حضرت روانه شدیم و ما اعتقاد به امامت آن سرور نداشتیم بلکه زیدی مذهب بودیم و همانطور که با آن حضرت میگذشتیم به صحرا رسیدیم و گله آهویی پیدا شد ناگاه آن سرور اشاره کرد به یک بچه آهویی تا اشاره کرد فوراً دیدیم آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ایستاد و امام(ع) دست مرحمت بر سر آن بچه آهو کشید و او را به غلام خود سپرد و تا او را به غلام خود سپرد، دیدیم آن بچه آهو مضطرب شد و می خواست به چراگاه خود برگردد. (فکلم الرضا(ع) بکلام لم نفهم) آن حضرت سخنی با آن بچه آهو فرمود که ما نفهمیدیم لکن بچه آهو آرام گرفت و از اضطراب افتاد چون این پیش آمد شد، آن حضرت به من فرمود: آیا ایمان نیاوردی؟ یعنی: پس از دیدن این معجزه به امامت من اعتقاد پیدا نکردی؟ عرض کردم: چرا ای آقای من ( انت حجة الله علی خلقه و انا تائب الی الله یعنی تویی حجت خدا و من توبه مینمایم به سوی خدا از اینکه تا حال قایل به امامت تو نبودم.
آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اینک برو به سوی چراگاه خود آن بچه آهو شروع کرد به گریه کردن که ما دیدیم و اشک از چشمان او می ریخت و خود را به آن جناب میمالید و ناله میکرد. آنگاه آن حضرت رو به من کرد و فرمود: (تدرون ماتقول) آیا میدانید این بچه آهو چه میگوید عرض کردم: خدا و پسر پیغمبرش اعلمند فرمود میگوید: چون مرا به جانب خود خواندی و من اطاعت کرده و به خدمتت آمدم امید داشتم که از گوشت من تناول فرمایی لکن حال که مرا مرخص فرمودی من گریان و محزونم که قابل نبودم از گوشت من بخوری تا به آن فیض برسم.
صاحب مدینة المعاجز (1) پس از ذکر این قضیه فرماید صاحب شاهد المناقب نیز این کرامت را روایت نمود.
معجزه فعل الله تعالی است و از طاقت بشری بیرون است و از هیچ بشری به غیر از پیامبر خدا و امام صادر نمیشود و ایشان عالمند به تمام لغات و زبان همه حیواناتت را می دانند و همه گونه قدرت دارند بر جن و انس و چرنده و گزنده و خزنده و پرنده و ملائکه پس ضامن آهو شدن اهمیتی ندارد بلکه بدست ایشان بالاتر از این که مرده زنده شدن است انجام گرفته است.(2)
منابع:
1- مدینة المعاجز، سید هاشم سلیمان بحرانی
2- کرامات رضویه، جلد دوم، ثقة الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
دوم: ابن آشوب در مناقب بعد از ذکر ورود آن سرور به نیشابور و بنای حمامی که معروف شد به گرمابه رضا(ع) و ذکر چشمه و حوض آب میفرماید (و روی انه اتته ظبیة فلا ذت فیه) یعنی در آنجا ماده آهویی به آن بزرگوار پناه آورد و فرماید به همین قضیه اشاره نموده است ابن حماد شاعر در این شعر خود:
الذی لاذبه الظبیة و القوم جلوس من ابوه المرتضی یزکو و یعلو و یروس
سوم: در مدینة المعاجز( ص 442) و نیز در انیس الزائرین محمد صالح هروی است که عبدالله میگفته است که ما جماعتی بودیم که در خصوص امر امامت سخنی میگفتیم و در آن حال حضرت رضا« صلوات الله علیه» از نزد ما عبور مینمود پس من چون آن سرور را دیدم با (تهمیم بن یعقوب) با آن حضرت روانه شدیم و ما اعتقاد به امامت آن سرور نداشتیم بلکه زیدی مذهب بودیم و همانطور که با آن حضرت میگذشتیم به صحرا رسیدیم و گله آهویی پیدا شد ناگاه آن سرور اشاره کرد به یک بچه آهویی تا اشاره کرد فوراً دیدیم آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ایستاد و امام(ع) دست مرحمت بر سر آن بچه آهو کشید و او را به غلام خود سپرد و تا او را به غلام خود سپرد، دیدیم آن بچه آهو مضطرب شد و می خواست به چراگاه خود برگردد. (فکلم الرضا(ع) بکلام لم نفهم) آن حضرت سخنی با آن بچه آهو فرمود که ما نفهمیدیم لکن بچه آهو آرام گرفت و از اضطراب افتاد چون این پیش آمد شد، آن حضرت به من فرمود: آیا ایمان نیاوردی؟ یعنی: پس از دیدن این معجزه به امامت من اعتقاد پیدا نکردی؟ عرض کردم: چرا ای آقای من ( انت حجة الله علی خلقه و انا تائب الی الله یعنی تویی حجت خدا و من توبه مینمایم به سوی خدا از اینکه تا حال قایل به امامت تو نبودم.
آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اینک برو به سوی چراگاه خود آن بچه آهو شروع کرد به گریه کردن که ما دیدیم و اشک از چشمان او می ریخت و خود را به آن جناب میمالید و ناله میکرد. آنگاه آن حضرت رو به من کرد و فرمود: (تدرون ماتقول) آیا میدانید این بچه آهو چه میگوید عرض کردم: خدا و پسر پیغمبرش اعلمند فرمود میگوید: چون مرا به جانب خود خواندی و من اطاعت کرده و به خدمتت آمدم امید داشتم که از گوشت من تناول فرمایی لکن حال که مرا مرخص فرمودی من گریان و محزونم که قابل نبودم از گوشت من بخوری تا به آن فیض برسم.
صاحب مدینة المعاجز (1) پس از ذکر این قضیه فرماید صاحب شاهد المناقب نیز این کرامت را روایت نمود.
معجزه فعل الله تعالی است و از طاقت بشری بیرون است و از هیچ بشری به غیر از پیامبر خدا و امام صادر نمیشود و ایشان عالمند به تمام لغات و زبان همه حیواناتت را می دانند و همه گونه قدرت دارند بر جن و انس و چرنده و گزنده و خزنده و پرنده و ملائکه پس ضامن آهو شدن اهمیتی ندارد بلکه بدست ایشان بالاتر از این که مرده زنده شدن است انجام گرفته است.(2)
منابع:
1- مدینة المعاجز، سید هاشم سلیمان بحرانی
2- کرامات رضویه، جلد دوم، ثقة الاسلام آقای حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی