درباره فدک و ماجراهاى پیرامون آن، به چند نکته زیر دقت کنید: 1. فدک، یکى از دهکده هاى آباد و حاصل خیز نزدیک شرق خیبر است و تا مدینه، 165 کیلومتر فاصله دارد.حموى، معجم البلدان، ج 5، ص 417.
2. درسال هفتم هجرى، قلعه هاى خیبر، یکى پس از دیگرى فتح شدند و قدرت مرکزى یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم شدند و در برابر پیامبر متعهد شدند که نیمى از زمین ها و باغ هاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم بر عهده گرفتند؛ تا در برابرش مزدى دریافت کنند.
3. سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى و با صلح به دست مسلمانان مى افتد، به شخص رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تعلق دارد و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند. فدک نیز این گونه به دست مسلمانان افتاد و به گفته مورخ بزرگ، طبرى، «فدک ملک خالص پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بود؛ زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.تاریخ طبرى، ج 2، ص 302.
4. وقتى آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ…»؛اسراء (17)، آیه 26. «حق خویشان خود را بپرداز»، نازل شد، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه(علیها السلام) را خواست و فدک را به او بخشید.مجمع البیان، ج 3، ص 411.
5. پس از پیامبر اسلام و در روزهاى نخست خلافت ابوبکر، در راستاى غصب خلافت و به منظور محدود سازى اهل بیت، حضرت فاطمه(علیها السلام) از فدک محروم گردید. آن حضرت براى پس گرفتن فدک، کوشید؛ ولى دستگاه خلافت، از این کار سرباز زد. ابن ابى الحدید مى نویسد: «فاطمه(علیها السلام) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلى و امّ ایمن بر این مطلب گواهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستى، چیزى به پدرت نسبت نمى دهى؛ من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه اى از پوست طلبید و سند فدک را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: اى فاطمه! از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد ابوبکر مى آیم و به او گفتم که رسول خدا، فدک را به من بخشید و على و امّ ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وى نیز فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده، گفت: تو فدک را به فاطمه داده اى و سندش را نوشته اى؟ گفت: آرى. عمر گفت: على به سود خودگواهى مى دهد و امّ ایمن، یک زن است و بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته، نوشته را پاک و سند را پاره کرد.روایت شده که ابوبکر پس از گواهى امیرالمؤمنین(علیه السلام) دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده، نوشته را پاره کرد؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 274.
6. حضرت زهرا(علیه السلام) تمام فدک را شرعا از آن خود مى دانست و چون ادعاى بخشش از سوى او را نپذیرفتند، از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک از جمله آن است، به او بدهند.شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217. وى در پاسخ ادعاى ابوبکر که مدعى بود انبیا از خود ارث باقى نمى گذارند، فرمود: چگونه است که هرگاه تو درگذشتى، فرزندانت از تو ارث مى برند؛ اما ما از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ارث نمى بریم؟سیرة حلبى، ج 3، ص 361؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 218. بعد به آیاتى از قرآن که در آنها از ارث پیامبران یاد شده، اشاره کردمریم (19)، آیه 6؛ نمل (27)، آیه 16. و ادعاى او را مخالف با آیات صریح قرآن دانست. متأسفانه اهل سنت با تکیه بر این سخن ابوبکر، بر عدم ارث بردن فاطمه پاى مى فشرند؛ امّا ادعاى عایشه را در ارث بردن اموال شخصى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حجره آن حضرت، محق مى دانند!محمد باقر صدر، فدک فى التاریخ، ص 149.
7. از عایشه نقل شده است که حضرت فاطمه(علیها السلام) پس از امتناع خلیفه ازبازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتى یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت.صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
8. مصادره فدک، آن روى سکه غصب خلافت از سوى حاکمان وقت بود و تلاشى براى در تنگنا قرار دادن امیرمؤمنان(علیه السلام) و اهل بیت تفسیر مى شود. در نهج البلاغه، درباره فدک، چنین آمده است: «از میان آن چه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند، بهترین داور است».نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 45.
شخصى از امام کاظم(علیه السلام) پرسید: چرا على(علیه السلام) فدک را پس نگرفت؟ امام در جواب فرمود: ما خاندانى هستیم که ولیّمان خداست؛ حق ما را تنها او مى گیردو ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستم گران باز پس مى گیریم؛ ولى براى خودمان باز پس نمى گیریم.بحارالانوار، ج 29، ص 395.
9. پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید، تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز، فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) برگردانید. فدک، مسئله اى سیاسى به شمار مى آمد؛ نه انتفاعى و اقتصادى و براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه(علیها السلام) باز گرداند، بنى امیه او را سرزنش کردند و گفتند:تو بااین کار، ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى.جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.
پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت و تا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبداللَّه بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا(علیها السلام) گرفت. فرزند منصور (مهدى) فدک را به فرزندان زهرا(علیها السلام) بازگردانید. پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) پس گرفتند. وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید،به طور رسمى، فدک را به فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) بازگردانید و پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود که گاهى بر مى گرداندند و گاهى پس مى گرفتند.
سرانجام در دوران متوکل عباسى، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصى به نام «عبداللَّه بن عمر بازیار»، قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند.ر.ک: محمدباقر انصارى و سید حسین رجائى، اسرار فدک.
2. درسال هفتم هجرى، قلعه هاى خیبر، یکى پس از دیگرى فتح شدند و قدرت مرکزى یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم شدند و در برابر پیامبر متعهد شدند که نیمى از زمین ها و باغ هاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم بر عهده گرفتند؛ تا در برابرش مزدى دریافت کنند.
3. سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى و با صلح به دست مسلمانان مى افتد، به شخص رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تعلق دارد و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند. فدک نیز این گونه به دست مسلمانان افتاد و به گفته مورخ بزرگ، طبرى، «فدک ملک خالص پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بود؛ زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.تاریخ طبرى، ج 2، ص 302.
4. وقتى آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ…»؛اسراء (17)، آیه 26. «حق خویشان خود را بپرداز»، نازل شد، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه(علیها السلام) را خواست و فدک را به او بخشید.مجمع البیان، ج 3، ص 411.
5. پس از پیامبر اسلام و در روزهاى نخست خلافت ابوبکر، در راستاى غصب خلافت و به منظور محدود سازى اهل بیت، حضرت فاطمه(علیها السلام) از فدک محروم گردید. آن حضرت براى پس گرفتن فدک، کوشید؛ ولى دستگاه خلافت، از این کار سرباز زد. ابن ابى الحدید مى نویسد: «فاطمه(علیها السلام) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلى و امّ ایمن بر این مطلب گواهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستى، چیزى به پدرت نسبت نمى دهى؛ من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه اى از پوست طلبید و سند فدک را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: اى فاطمه! از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد ابوبکر مى آیم و به او گفتم که رسول خدا، فدک را به من بخشید و على و امّ ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وى نیز فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده، گفت: تو فدک را به فاطمه داده اى و سندش را نوشته اى؟ گفت: آرى. عمر گفت: على به سود خودگواهى مى دهد و امّ ایمن، یک زن است و بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته، نوشته را پاک و سند را پاره کرد.روایت شده که ابوبکر پس از گواهى امیرالمؤمنین(علیه السلام) دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده، نوشته را پاره کرد؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 274.
6. حضرت زهرا(علیه السلام) تمام فدک را شرعا از آن خود مى دانست و چون ادعاى بخشش از سوى او را نپذیرفتند، از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک از جمله آن است، به او بدهند.شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217. وى در پاسخ ادعاى ابوبکر که مدعى بود انبیا از خود ارث باقى نمى گذارند، فرمود: چگونه است که هرگاه تو درگذشتى، فرزندانت از تو ارث مى برند؛ اما ما از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ارث نمى بریم؟سیرة حلبى، ج 3، ص 361؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 218. بعد به آیاتى از قرآن که در آنها از ارث پیامبران یاد شده، اشاره کردمریم (19)، آیه 6؛ نمل (27)، آیه 16. و ادعاى او را مخالف با آیات صریح قرآن دانست. متأسفانه اهل سنت با تکیه بر این سخن ابوبکر، بر عدم ارث بردن فاطمه پاى مى فشرند؛ امّا ادعاى عایشه را در ارث بردن اموال شخصى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حجره آن حضرت، محق مى دانند!محمد باقر صدر، فدک فى التاریخ، ص 149.
7. از عایشه نقل شده است که حضرت فاطمه(علیها السلام) پس از امتناع خلیفه ازبازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتى یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت.صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
8. مصادره فدک، آن روى سکه غصب خلافت از سوى حاکمان وقت بود و تلاشى براى در تنگنا قرار دادن امیرمؤمنان(علیه السلام) و اهل بیت تفسیر مى شود. در نهج البلاغه، درباره فدک، چنین آمده است: «از میان آن چه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند، بهترین داور است».نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 45.
شخصى از امام کاظم(علیه السلام) پرسید: چرا على(علیه السلام) فدک را پس نگرفت؟ امام در جواب فرمود: ما خاندانى هستیم که ولیّمان خداست؛ حق ما را تنها او مى گیردو ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستم گران باز پس مى گیریم؛ ولى براى خودمان باز پس نمى گیریم.بحارالانوار، ج 29، ص 395.
9. پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید، تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز، فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) برگردانید. فدک، مسئله اى سیاسى به شمار مى آمد؛ نه انتفاعى و اقتصادى و براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه(علیها السلام) باز گرداند، بنى امیه او را سرزنش کردند و گفتند:تو بااین کار، ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى.جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.
پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت و تا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبداللَّه بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا(علیها السلام) گرفت. فرزند منصور (مهدى) فدک را به فرزندان زهرا(علیها السلام) بازگردانید. پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) پس گرفتند. وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید،به طور رسمى، فدک را به فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) بازگردانید و پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود که گاهى بر مى گرداندند و گاهى پس مى گرفتند.
سرانجام در دوران متوکل عباسى، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصى به نام «عبداللَّه بن عمر بازیار»، قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند.ر.ک: محمدباقر انصارى و سید حسین رجائى، اسرار فدک.