خانه » همه » مذهبی » داستان موسی و کوه طور و سامری

داستان موسی و کوه طور و سامری


داستان موسی و کوه طور و سامری

۱۳۹۲/۰۸/۱۲


۷۰۰۶ بازدید

قضیه حضرت موسی که به کوه طور رفت و ۳۰ روز تبدیل به ۴۰ روز شد و قضیه سامری چیه ؟چرا تو دهه ذی الحجه یه نمازبین مغرب و عشائ به این قضیه اشاره میکنه ؟ ایا این درست هست که حضرت موسی برادر خودش هارون رو بعد از این قضیه تنبیه کرد ؟

 
1- کوه سینا کوهی‌است که بنی‌اسرائیل سه ماه پس از ترک مصر به آنجا رسیدند و در آنجا اردو زدند.مطابق روایات   خداوند شریعت را در آنجا به بنی‌اسرائیل عطا کرد.گوساله طلایی سامری در این کوه ساخته شد. در این کوه خدا نخستین بار بر موسی وحی کرد و به مانند بوته آتش بر وی ظاهر شد. و از خداوند به وی وحی شد که در سرزمین مقدس نعلین از پا بکند. این کوه حوریب، جبل‌الله، کوه طور و جبل موسی نیز نامیده شده‌است. در قرآن به این کوه سوگند یاد شده‌است.
 ( عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمه بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمه عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴)
خداوند در قرآن می فرماید : ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم واین سی شب را با ده شب کامل کردیم و در نتیجه ملاقات با خدا چهل شب شد . ( سوره اعراف آیه 142 ) حضرت موسی در این چهل شب آنچه برای هدایت مردم لازم بود از خدا به دست آورد . داستان سی شب و چهل شب شدن این است .این چهل شب را چله موسی ع می نامند .
2-  سامرى مرد خودخواه و منحرف و باهوشى بود که با  مهارت مخصوصى با استفاده از نقاط ضعف بنى اسرائیل توانست فتنه عظیمى که سبب گرایش اکثریت  به بت پرستى بود ایجاد کند و کیفر این خودخواهى و فتنه انگیزى خود را  در همین دنیا دید. تفسیر نمونه، ج 13، ص: 293 . 
 برخی گفته‌اند وی از نیکان اصحاب موسی (ع) بود ولی در داستان رفتن حضرت موسی (ع) به کوه طور فریب شیطان را خورده و به دستیاری او، آن گوساله را ساخته و بنی‌اسراییل را به گوساله‌پرستی وا داشت . صاحب قصص الانبیاء می نویسد: گویند که جبرئیل (ع) او را پرورده بوده و آن آنچنان بود که در آن وقت که بنی اسرائیل از فرعونیان بگریختند این سامری طفل بود او را در سر راه گذاشته بودند. خدای ، جبرئیل علیه السلام را فرمود تا آن بچه را برداشت و هشتادماه او را در پر خویش میداشت روزی مادر و پدرش نشسته بودند از فرزند یاد آوردند و بگریستند حق تعالی جبرئیل را فرمان داد تا آن کودک را بر در خانه ایشان نهاد. سامری میگریست از فراق جبرئیل . پدر و مادر، سامری را دیدند و او را شناختند و شاد شدند پس بنی اسرائیل سامری را بزرگ میداشتند که وی را جبرئیل پرورده بود. در آن وقت سامری گفت مرا با شما حاجتی است, بر وی جمع آمدند و گفتند بگو چه سخن داری؟ گفت بدانید که موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفته است و همه هلاک شدند, اکنون میخواهم خدای موسی بشما بنمایم. گفتند: روا باشد. سامری زرگر بود, قالبی درست کرد از گل بر مثال گوساله, در زیر زمین پنهان کرد و هیزم بالای آن بنهاد, بنی اسرائیل را گفت هر یک دیناری زر بدین آتش اندازید, چنان کردند, آن میگداخت و بقالب فرومیشد. آورده اند که ششهزار درهم در آن قالب انداختند و ندانستند که در زیر آن قالبی است. قالب پرگشت, آتش فرونشاندند. آنگاه سامری آمد و گوساله را بیرون آورد وبروی زمین نهاد تا خلق را بدان دعوت کند. روز غرق فرعون ، سامری دانسته بود که جبرئیل کجا رود و از کجا میگذرد و خوانده بود که هر که از زیر سم اسب جبرئیل خاک بردارد و بر هر چیز که ریزد آن چیز بسخن درآید از آن خاک برداشته بود و بر دهان گوساله ریخت و بانگ بکرد, خلق چون آن بدیدند، همه بیکباره سجده کردند و گوساله پرست شدند  .
( بینا، محسن، موسی از دیدگاه قرآن، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 134. محلاتی، رسولی، سید هاشم، قصص قرآن ـ تاریخ انبیاء، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ ششم، 1417 هـ ق، ج 2، ص 133. تفسیر المیزان، ج 14، ص 268.)
حضرت موسی (ع) اراده کرد که سامری را بکشد ولی خداوند وحی کرد که او را نکش چون بر او صفت سخاوت غالب است.حضرت موسی به او گفت : از میان بیرون برو وتو مبتلا به مرض خاصی خواهی شد بطوری که هرکس به تو نزدیک شود خواهی گفت : به من نزدیک نشوید و گر نه تب می گیری . به این ترتیب از میان مردم رفت و در بیابانها تنها زندگی کرد و مرد.(دائره المعارف تشیع ج 9 ص 35 )
3- هارون برادر , یار وفادار و همکار همیشگى حضرت موسی ع بود . حضرت موسی ع  در تضرع به درگاه خدا مى گفت: رَبِّ إِنِّى لا أَمْلِکُ إِلّا نَفْسِى وَأَخِى… و این بیانگر عمق ارتباط و همبستگى میان آن دو است.  هارون در هنگام غیبت موسى  مصرانه بر حفظ تفکر توحیدى و یکتاپرستى مردم پاى مى فشرد و به شدت با گوساله پرستى بنى اسرائیل درافتاد به گونه اى خطر جانى او را تهدید مى کرد. زمانى که موسى از میقات بازگشت  از مشاهده انحراف و بت پرستى مردم برآشفت و بر هارون خشمگین شد . ، هارون با متانت و خیر خواهى گفت:
قالَ  ابْنَ أُمَّ إِنَّ القَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَکادُوا یَقْتُلُونَنِى فَلا تُشْمِتْ بِىَ الأَعْداءَ وَلاتَجْعَلْنِى مَعَ القَوْمِ الظّالِمِینَ؛( اعراف (7) آیه 150 )
گفت: اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند، پس مرا دشمن شاد مکن و مرا در شمار ستمکاران قرار مده.
4-در وسائل الشیعه چاپ بیست جلدی ج 5 ص 296 باب 52 , ابواب بقیه الصلوات المندوبه در حدیثی آمده است که بهتر است که انسان در دهه اول ذی حجه بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بخواند . در هر رکعت پس از حمد , سوره توحید و آیه« وواعدنا» تا« المفسدین» را بخواند .  البته سند این حدیث معتبر نیست . در مفاتیح هم این نماز آمده است . اگر این روایت از امامان معصوم و به طریق قابل اعتماد به دست ما می رسید و اشاره به فلسفه این نماز نمی کرد در این صورت چنین می گفتیم : این روایت اشاره می کند به چهل شب ریاضت حضرت موسی ع و ما هم باید برای تربیت روح خودمان  دست به چنین برنامه ریاضتی و تربیتی بزنیم .

 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد