نخست باید گفت که «مقایسه» و «الگو قراردادن» مترادف یکدیگر نیستند.
الگو و اسوه قراردادن یک فرد به معنای آن است که رفتارهای او را سرمشق خود قرار داده و در جهتی که او حرکت میکند – هر چند با سرعتی کمتر – حرکت کنیم، نه آنکه دائماً خود را با او مقایسه کرده و از اینکه از او کمتریم دچار دلسردی و رکود شویم.
الگو گرفتن از انسانهای بزرگ مورد سفارش قرآن کریم است، به عنوان نمونه خدای متعال در قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص)، حضرت ابراهیم(ع) و پیروانش و … را به عنوان الگو برای مسلمانان اعلام کرده است:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»؛[1]مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
معناى آیه این است که یکى از احکام رسالت پیامبر (ص)، و ایمان آوردن شما، این است که او را – هم در گفتارش و هم در رفتارش – سرمشق خود قرار دهید، و ببینید که او در راه خدا چه مشقتهایى را تحمل کرد؛ چگونه در راه خدا سختیها را به جان خرید؛ در جنگها حاضر شد؛ آنطور که باید جهاد کرد، شما نیز باید از او پیروى کنید.
همچنین در مورد الگو بودن حضرت ابراهیم(ع) میفرماید:
«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛[2]براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم و ما نسبت به شما کافریم.
حضرت ابراهیم(ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است که سرتاسر زندگیاش، درس بندگى و عبودیت خدا، جهاد فى سبیل اللَّه، گذشت از زن و فرزند بود، قرآن کریم او را به عنوان الگو و سرمشق برای مسلمانان معرفی میکند. همچنین همراهان و گروندگان به او، مؤمنانى که او را در این راه همراهى میکردند.
الگو قرار دادن این بزرگان و بزرگواران بدان معنا نیست که ما خود را دائماً با پیامبر اسلام(ص)، حضرت ابراهیم(ع)، امام علی(ع) و… مقایسه کرده و چون به مقام آنان نرسیده و یا نمیرسیم، دلسرد و مأیوس شویم. قطعاً ما به مقام آنان نخواهیم رسید؛ چرا که امام عارفان و مؤمنان در این ارتباط میفرماید: «… وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ …»؛[3] آگاه باش! هر پیروى را امامى است که از او پیروى میکند، و از نور دانشش روشنى میگیرد. آگاه باش! امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید، امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید.
آنچه در روانشناسی از آن منع شده، در ارتباط با مقایسهای است که تنها احساس خودکمبینی نسبت به خود و حسادت نسبت به دیگرانی که از ما برترند را برمیانگیزاند، و درس گرفتن از زندگی الگوها اینگونه نیست. مقایسه خود با مردان بزرگ و کسانی که دارای برجستگیهای ایمانی و اخلاقی هستند، مایه افتخار است و باعث نشاط روحی میگردد. ما میتوانیم با توجه به این ویژگیها و دیگر برجستگیهای شخصیتهای بزرگ، راه استقامت در مسیر حق و صراط مستقیم را از بزرگان خود بیاموزیم و به گونهای باشیم که آخرت خود را فدای دنیا و زندگی دنیوی خود نکنیم.
در پایان و در راستای آنچه گفته شد، دو نمونه برای شناخت بیشتر تفاوتها ارائه میشود:
الف. اگر دانشآموزی با استعداد متوسط، همواره در صدد مقایسه و رقابت با همکلاسی نخبه خود باشد(و یا دیگران چنین مقایسهای را انجام دهند)، حتی اگر نیم نمره هم کمتر از او بگیرد، با آنکه نهایت تلاش خود را انجام داده، اما دلسرد شده و حسادتش برانگیخته خواهد شد و این چیزی نیست که مطلوب دین و عقل باشد.
ب. اما یک دانشجو بدون آنکه در صدد مقایسه برآید، اگر استاد بسیار برجسته خود را سرمشق قرار داده و با استفاده از تجربه او در مسیرش گام بردارد، شاید حتی اگر به نیمی از موفقیتهای استادش نیز برسد، احساس رضایت کند.
الگو و اسوه قراردادن یک فرد به معنای آن است که رفتارهای او را سرمشق خود قرار داده و در جهتی که او حرکت میکند – هر چند با سرعتی کمتر – حرکت کنیم، نه آنکه دائماً خود را با او مقایسه کرده و از اینکه از او کمتریم دچار دلسردی و رکود شویم.
الگو گرفتن از انسانهای بزرگ مورد سفارش قرآن کریم است، به عنوان نمونه خدای متعال در قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص)، حضرت ابراهیم(ع) و پیروانش و … را به عنوان الگو برای مسلمانان اعلام کرده است:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»؛[1]مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
معناى آیه این است که یکى از احکام رسالت پیامبر (ص)، و ایمان آوردن شما، این است که او را – هم در گفتارش و هم در رفتارش – سرمشق خود قرار دهید، و ببینید که او در راه خدا چه مشقتهایى را تحمل کرد؛ چگونه در راه خدا سختیها را به جان خرید؛ در جنگها حاضر شد؛ آنطور که باید جهاد کرد، شما نیز باید از او پیروى کنید.
همچنین در مورد الگو بودن حضرت ابراهیم(ع) میفرماید:
«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛[2]براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم و ما نسبت به شما کافریم.
حضرت ابراهیم(ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است که سرتاسر زندگیاش، درس بندگى و عبودیت خدا، جهاد فى سبیل اللَّه، گذشت از زن و فرزند بود، قرآن کریم او را به عنوان الگو و سرمشق برای مسلمانان معرفی میکند. همچنین همراهان و گروندگان به او، مؤمنانى که او را در این راه همراهى میکردند.
الگو قرار دادن این بزرگان و بزرگواران بدان معنا نیست که ما خود را دائماً با پیامبر اسلام(ص)، حضرت ابراهیم(ع)، امام علی(ع) و… مقایسه کرده و چون به مقام آنان نرسیده و یا نمیرسیم، دلسرد و مأیوس شویم. قطعاً ما به مقام آنان نخواهیم رسید؛ چرا که امام عارفان و مؤمنان در این ارتباط میفرماید: «… وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ …»؛[3] آگاه باش! هر پیروى را امامى است که از او پیروى میکند، و از نور دانشش روشنى میگیرد. آگاه باش! امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید، امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید.
آنچه در روانشناسی از آن منع شده، در ارتباط با مقایسهای است که تنها احساس خودکمبینی نسبت به خود و حسادت نسبت به دیگرانی که از ما برترند را برمیانگیزاند، و درس گرفتن از زندگی الگوها اینگونه نیست. مقایسه خود با مردان بزرگ و کسانی که دارای برجستگیهای ایمانی و اخلاقی هستند، مایه افتخار است و باعث نشاط روحی میگردد. ما میتوانیم با توجه به این ویژگیها و دیگر برجستگیهای شخصیتهای بزرگ، راه استقامت در مسیر حق و صراط مستقیم را از بزرگان خود بیاموزیم و به گونهای باشیم که آخرت خود را فدای دنیا و زندگی دنیوی خود نکنیم.
در پایان و در راستای آنچه گفته شد، دو نمونه برای شناخت بیشتر تفاوتها ارائه میشود:
الف. اگر دانشآموزی با استعداد متوسط، همواره در صدد مقایسه و رقابت با همکلاسی نخبه خود باشد(و یا دیگران چنین مقایسهای را انجام دهند)، حتی اگر نیم نمره هم کمتر از او بگیرد، با آنکه نهایت تلاش خود را انجام داده، اما دلسرد شده و حسادتش برانگیخته خواهد شد و این چیزی نیست که مطلوب دین و عقل باشد.
ب. اما یک دانشجو بدون آنکه در صدد مقایسه برآید، اگر استاد بسیار برجسته خود را سرمشق قرار داده و با استفاده از تجربه او در مسیرش گام بردارد، شاید حتی اگر به نیمی از موفقیتهای استادش نیز برسد، احساس رضایت کند.