براي روشن شدن جواب نكاتي تحت عنوان مقدمه بيان مي شود:
1ـ شيعه در لغت و اصطلاح: در لغت به معناي تقويت نمودن چيزي كه باعث تقويت انسان مي شود، لذا به انسان شجاع «مشيع» گويند،[1] و همچنين به معناي پيرو نيز آمده است و در اصطلاح عبارت است از پيروان علي و ائمه اطهار (ع)، هر چند در ابتدا يعني زمان پيامبر اسلام (ص) به پيروان علي (ع) گفته مي شد چنانكه سلمان، و اباذر و مقداد و عمار به اين نام خوانده شده اند،[2] ولي بعدها معروف شد در شيعه اثنا عشري و دوازده امامي، در برخي از استعمالات فرقه هاي مثل زيديه، كيسانيه و…، هم شامل مي شود ولي شيعه مطلق، همان شيعه دوازده امامي مي باشد. چنانكه مرحوم سلطان الواعظين از فيروز آبادي نقل نموده است كه شيعه، اسم غالب شده است بر هر كس كه دوست بدارد علي (ع) و اهل بيت (ع) او را بلكه بالاتر شيعه اسم مخصوص براي ايشان شده است.[3]2ـ گوشه اي از اوصاف شيعيان: 1ـ اطاعت از خداوند، چنانكه امام باقر (ع) فرمود: «فقط كساني شيعيان ما هستند كه مطيع خداوند باشند[4]. 2ـ اهل هدايت و تقوي امام صادق (ع) فرمود: «شيعيان ما داراي هدايت و تقوي اهل خير و ايمان و اهل فرح و پيروزي مي باشند»[5]. 3ـ ياد خدا، مواظب نماز، حافظ اسرار و…
امام صادق (ع) فرمود: شيعيان ما را در سه وقت آزمايش كنيد: الف) هنگام نماز كه چگونه از آن محافظت مي كند. ب) در نزد اسرار كه چگونه آنها را در نزد دشمنان ما حفظ مي كنند. ج) و نسبت به مال آن ها كه چگونه با برادران خود همدردي مي كنند.[6]و در حديث ديگر امام صادق (ع) فرمود: از شيعيان ما نيست كسي كه به زبان بگويد شيعه هستم، ولي در عمل مخالف ما (ائمه (ع)) و آثار ما باشند بلكه شيعيان ما كسي است كه زبان و قلبش موافق ما و در رفتار و عمل هماهنگ و پيرو ما باشند».[7]بعد از اين مقدمه اولا: بايد گفت كه به مجرد ادعاي تشيع كسي به بهشت نمي رود، بلكه واقعاً بايد شيعه باشد و بر طبق دستورات و راهنمايي هاي امامان شان كه همان دستورات واقعي اسلام است رفتار نمايد.
ثانياً: اينكه چرا شيعيان واقعي فقط به بهشت مي روند رواياتي نه تنها از طرف شيعه بلكه از طرف خود اهل سنت درين باب نقل شده است.
1ـ خوارزمي با اسنادش از پيامبر (ص) نقل نموده است كه حضرت فرمود وقتي داخل بهشت شدم آنجا درختي را (با كيفيت خاص) ديدم به جبرئيل گفتم اين درخت از آن كيست؟ گفت براي پسر عمت علي (ع) هنگامي كه به مخلوق دستور داده مي شود وارد بهشت شوند شيعيان علي آورده مي شوند، تا مي رسند به آن درخت، پس لباسهاي زيبا بر اندام آنها پوشانده مي شود و بر اسب هاي ابلق سوار مي شوند و منادي ندا مي دهد «هؤلاء شيعة علي بن ابيطالب» اينهاست شيعيان علي (ع) كه بر اذيت ها در دنيا صبر نمودند، و خدا هم امروز چنين پاداشي به آنها عنايت نموده است.[8]2ـ حاكم حسكاني از ابن عباس نقل نموده است، هنگامي كه آيه ي «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية» نازل شد، پيغمبر (ص) خطاب به علي(ع) فرمود: «هو انت و شيعتك تأتي انت و شيعتك يوم القيامة راضيين مرضيين و يأتي عدوك غضباناً مقحمين»[9] منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد، كه در روز قيامت وارد عرصه محشر مي شويد، در حالي كه هم شما از خدا راضي و هم خدا از شما راضي است، و دشمنت خشمگين وارد محشر مي شود و به زور به جهنم مي رود» روايت فوق را حاكم با بيش از بيست سند نقل نموده است.
3ـ ابن حجر و جلال الدين سيوطي، نقل نموده اند، كه پيامبر فرمود: «انت و شيعتك موعدي و موعدكم الحوض، اذا جئتُ الامم للحساب، تدعون غراً محجلين» مراد از «خير البريّة تو و شيعيان تو هستيد وعده گاه من و شما كنار حوض كوثر است هنگامي كه من براي حساب امتها مي آيم و شما دعوت مي شويد در حالي كه پيشاني سفيد و شناخته شده ايد»[10] و… پس روايات عامه هم بر بهشت رفتن شيعيان علي (ع) تصريح دارند نه كساني كه ادعاي تشيع دارند.
گذشته ازين روايات، روايات عام و متعددي از قبيل حديث ثقلين، حديث سفينه، حديث منزلت، حديث غدير، حديث دار و… وجود دارند كه دلالت صريح بر نجات كساني دارند كه چه اين احاديث تمسك شده باشند و در ميان مسلمانان به جز شيعيان واقعي و راستين علي(ع) هيچ كسي اين روايات را در نظر نگرفته و به آنها براي هدايت خود شان متمسك نشده اند.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، محمد ، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404، ص270ـ271.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، قم، دار التبليغ اسلامي، 1348 ش، ص4ـ5 و پاورقي.
[3] . شيرازي، سلطان الواعظين، شبهاي پيشاور، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سي و هفتم، 1376، ص153.
[4] . صابري، عليرضا، الحكم الزاهرة، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ اول، 1405 هـ ق، ج1، ص238.
[5] . همان، ص239.
[6] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، ج83، ص22.
[7] . همان، ج68، ص164.
[8] . موفق مكي خوارزمي، المناقب ،قم مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ سوم، 1417 هـ ق، ص73، روايت 52.
[9] . حاكم حسكاني نيشابوري، شواهد التنزيل، ج2، ص357، حديث 1126. عده اي زيادي از علماي اهل سنت اين حديث را نقل نموده اند براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به، شبهاي پيشاور (پيشين) ص153ـ161 و ر.ك: مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ نهم، 1370، ج27، ص210ـ213.
[10] . احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مصر، 1312، ص96 و ر.ك: جلال الدين سيوطي، الدر المنثور، ذيل آيه ي 7، سوره بينه، ج6، ص379 و همچنين ابو نعيم اصفهاني «در كفاية الخصام» طبري، در تفسيرش و علامه شوكاني در «فتح الغدير» حديث مذكور را نقل نموده اند.