فقر در چهار معنا به كار ميرود:
1. فقر ذاتي، اين معنا شامل تمام انسانها بلكه تمام موجودات ميشود، قرآن كريم ميفرمايد: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ »؛[1] اي مردم همه شما به خدا محتاجيد و خداوند بينياز و شايسته حمد و ستايش است.». انسان به گونهاي آفريده شده است كه سراسر وجودش نياز است، نياز به غذا، آب، هوا، خواب و… از بديهيات است و اينگونه نيازمنديها در ساير موجودات نيز مشاهده ميشود. خداي متعال براي تأمين نيازهاي موجودات نعمتهاي گوناگوني آفريده است كه بدون آنها، حيات انسان و موجودات ممكن نيست.
2. فقر مالي به معناي تهيدستي. عموم مردم با شنيدن حكم فقر معمولا اين معنا در ذهنشان تداعي ميشود، در صورتي كه در قرآن و احاديث فقر در معاني مختلف استعمال شده است. قرآن كريم نيز به معناي ياد شده اشاره دارد: « إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ …»؛[2] صدقات در حقيقت از آن نيازمندان و مستمندان است.» فقر به معناي گرسنگي و تهيدستي مورد نكوهش واقع شده و در حكومت اسلامي يك بيماري به شمار ميرود كه بايد آن را درمان نمود. به همين منظور در آيات و روايات فراواني نسبت به صدقه، پرداخت زكات و توجه به فقرا توصيه شده است، زيرا يك ملت فقير، گرسنه و محتاج به بيگانه، هرگز استقلال، عظمت و سربلندي نخواهد يافت و ناداري در برخي از موارد ممكن است به اعمال كفرآميز نيز منجر شود. بنابراين احاديثي كه رابطة تنگاتنگي ميان فقر و كفر قائل شده است ناظر به اين معنا است.
3. فقر نفس كه عبارت از آزمندي و سيري ناپذيري است. امام علي ـ عليه السّلام ـ در حديثي فقر نفس را بدترين فقر دانسته است.[3] امام حسن ـ عليه السّلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه فقر چيست، فرمود: آزمندي نفس به هر چيزي.[4] در احاديثي چون: «نزديك است فقر به كفر انجامد»،[5] و احاديث مشابه آن، همين معنا اراده شده است و در مقابل آن، حديث «توانگري، استغناي نفس است»[6] قرار دارد و مقصود از توانگري نفس در مقابل فقر نفس، قناعت ميباشد زيرا كسي كه قناعت نداشته و به آزمندي مبتلا باشد، مال و ثروت او را توانگر و بينياز نخواهد ساخت.
4. فقر و نيازمندي به خدا، حديثي كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است: «بارخدايا! با نيازمندي به خودت مرا بينياز گردان و با بينيازي از خودت مرا نيازمند مگردان» اشاره به همين معنا دارد. در حديث ديگري از پيامبر نقل شده است كه فرمود: «فقر افتخار من است» همين معنا مورد نظر ميباشد. زيرا احساس نياز به خداي متعال و توجه به اين نكته كه انسان در سراسر وجودش محتاج به خداي متعال است موجب تقرب به سوي خداي متعال و زمينه ساز كمال انسانيت خواهد بود.[7]در نتيجه ، فقر ممدوح در روايات ميتواند ناظر به معناي اوّل و چهارم و فقر مذموم ناظر به معناي دوّم و سوّم باشد. امّا در پاسخ به اين سوال كه آيا انسان ميتواند هم فقير باشد و هم ديندار؟ بايد گفت اگرچه در اسلام فقر نكوهش شده است و توصيه دين اين است، انسان در جهت تأمين معاش تلاش نمايد، ولي فقر لزوماً منجر به كفر و بيديني نخواهد شد. فقر مالي ممكن است آزمايشي براي افراد متدين باشد و چه بسيارند فقيران آبرومند و دينداري كه به صورت گمنام زندگي ميكنند، قرآن كريم ميفرمايد: «(انفاق شما مخصوصاً بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا فروماندهاند و نميتوانند در زمين مسافرت كنند و از شدّت خويشتنداري، افراد بياطلاع، آنها را غني ميپندارند.»
آنچه اهميت دارد اين است كه انسان در حالت فقر و غني (گرسنگي و سيري) همواره ايمان خود را حفظ نمايد و همواره مطيع خداي متعال باشد در چنين شرايطي ميتواند مقرب درگاه خدا باشد.
پي نوشت ها:
[1] . فاطر/16.
[2] . توبه/61.
[3] . ميزان الحكمه، ح5068.
[4] . ميزان الحكمه، ح5071
[5] . محمد بن يعقوب کليني، كافي، ج2، ص307، ح4.
[6] . ميزان الحكمه، ح1164.
[7] . ر.ك: راغب اصفهاني، مفردات، مادة فقر؛ محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمه، ج2، ص809.