اهميت توجه به جنبه هاي اخلاقي فرزندان از نظر اسلام:
مقدمه: در قرآن كريم ميخوانيم «يا ايها الذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم ناراً وقودها الناس والحجارة عليها ملائكة غلاظ شداد»[1] يعني: اي كساني كه ايمان آوردهايد، خود و خانوادة خويش را از آتشي كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگاه داريد، آتشي كه فرشتگان بر آن گمارده شده است كه خشن و سختگيرند.
پس از نظر اسلام انسان همچنان كه موظف است خود را از آتش جهنم به وسيلة ترك معاصي و تسليم نشدن در برابر شهوات نفس سركش، نجات دهد نسبت به خانوادة خويش هم مسؤوليت دارد و بايد با فراهم نمودن زمينهاي مناسب براي رشد و از بين بردن موانع بندگي، خانواده را نيز از آتش جهنم نجات دهد. قابل توجّه اين كه تعبير به «قوا» (نگاهداريد)، اشاره به اين است كه اگر آنها را به حال خود رها كنيد خواه ناخواه به سوي آتش دوزخ پيش ميروند، شما هستيد كه بايد آنها را از سقوط به آتش جهنم حفظ كنيد.[2]
راههاي تربيت:
1ـ تربيت عملي: كودك، بسياري از مسايل را از راه تقليد ياد ميگيرد و همچنان كه يادگيري زبان مادري به صورت اتوماتيك و از راه تقليد از پدر و مادر و اطرافيان براي كودك حاصل ميشود، بسياري از مسايل اخلاقي و آداب و رسوم و مسايل تربيتي و مذهبي را كودك از راه تقليد از پدر و مادر ياد ميگيرد. و از آنجا كه تا قبل از دبستان بيشترين ساعات زندگي بلكه اكثر زندگي كودك با پدر و مادر مخصوصاً مادر سپري ميشود، تربيت والدين نقش اساسي و تعيين كننده در شكلگيري شخصيت كودك ايفا ميكند. و تربيت هم تنها از طريق گفتار نيست بلكه تمام حركات و سكنات و خلقوخو و ويژگيهاي شخصيتي پدر و مادر از طريق تقليد به كودك منتقل ميشود و اگر پدر و مادر افرادي خود ساخته، متعبّد به مسايل شرعي و اهل رعايت مسايل اخلاقي باشند، شخصيت كودك به صورت صحيحي شكل ميگيرد. اين تأثيرپذيري كودك از رفتار پدر و مادر تا سنين 7 ـ 6 سالگي بيشتر از راه تقليد محض است ولي همين كه كودك بزرگتر ميشود و كمكم مسايل را بهتر ميفهمد، آن گاه رفتار والدين از راه ايجاد انگيزة مثبت در كودكان مؤثر است. امام صادق -عليه السلام- ميفرمايد: «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصلاة والخير فان ذلك داعية» با غير زبان (به وسيلة اعمال خود) ديگران را دعوت به كارهاي پسنديده كنيد تا اين كه از شما پرهيزكاري و تلاش و نماز و خير مشاهده كنند كه اين عمل باعث ايجاد انگيزه نسبت به اعمال خوب ميشود. پس اگر پدر و مادر، خود مسايل شرعي و مذهبي را قلباً پذيرفته باشند و در عمل پياده كنند، اين امر ميتواند تأثير بسزايي در تربيت فرزندان داشته باشد وقتي كه بچه از ابتدا درست تربيت شد، هنگامي كه به محيط مدرسه و خارج منزل ميرود ميتواند تأثيرگذار باشد و منفعل محض نباشد.
2ـ ترك مجالس گناه:
اعمال صحيح و منطبق با شرع، كه از پدر ومادر در محيط منزل به منصّة ظهور ميرسد براي كودكان به منزلة تغذية روحي مناسب است لكن براي رشد كودك تنها تغذية خوب كافي نيست بلكه بايد آفات را هم از كودك دور نمود تا تربيت صحيح صورت پذيرد پس شركت در مجالس لهو و لعب و رفتن به منزل افرادي كه گناه كردن برايشان رسميت پيدا نموده و معروف برايشان منكر گشته، اختلاط زن و مرد برايشان عادي شده و با نوارها و فيلمهاي مستهجن و مبتذل ساعات تفريح و فراغت خود را پر ميكنند و در سخنان خود و با اعمال خود دين خدا را به سخره ميگيرند؛ از نظر اسلام ممنوع و مردود است ولو اين كه آن افراد قوم و خويش انسان باشند.
نشست و برخاست با افراد گنهكار و فاسق و فاجر همچون سم مهلكي است كه ريشة معنويات را در انسان ميخشكاند. حضرت امام رضا -عليه السلام- يكي از اصحابش را از مجالست با دائي خود او منع كرد و به او فرمود: «فاما جلست معه و تركتنا و امّا جلست معنا و تركته» يا با او نشست و برخاست كن و ما را رها ساز يا با ما باش و او را رها كن.[3] پس نميتوان با هر كس رفت و آمد داشت و در هر مجلس وارد شد و انتظار داشت كه تربيت صحيح صورت پذيرد افرادي كه در روايات متعدد از همنشيني با آنها منع شده است عبارتند از افراد نادان، اغنياء اهل دنيا، اهل هوي و هوس و اهل بدعت.[4] علي -عليه السلام- فرمود: «من اخي كافراً او خالط فاجرأ كان كافرا فاجرا» هركس با كافر اخوّت يافت يا با فاجر نشست و برخاست نمود خود نيز كافر و فاجر است.[5]3ـ انتخاب دوستان شايسته:
انسان موجودي اجتماعي است و نميتوان به بهانة مجلس گناه، به طور كلّي ارتباط خود در خانواده را با ديگران قطع نمود. بنابراين براي اين كه جنبة اجتماعي بودن حفظ شود و بچهها هم دچار انزواطلبي و جامعه گريزي نشوند بايد ارتباط قوي و مستحكم و مداوم با ديگران پيدا كرد لكن اين ارتباط با افرادي باشد كه از نظر اسلام مورد تأييد هستند. در روايتي است كه پيامبر اسلام – صلي الله عليه و سلم- فرمودند: «حواريون به حضرت عيسي -عليه السلام- عرض كردند :اي روح الله ما با چه كسي همنشيني كنيم؟ فرمود: با كسي كه ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد و منطق و گفتار او بر علم شما بيفزايد و عمل او شما را به آخرت ترغيب كند.
رفت و آمد و همنشيني با علما، حكما، فقرا به خاطر آثار بسيار مطلوبي كه بر آن مترتب است مورد تأكيداسلام است. در روايتي آمده است كه: «مجالست الصالحين داعية الي الصلاح»[6] همنشيني با پاكان انگيزه براي اصلاح ايجاد ميكند. بنابراين بايد ديد كه كداميك از افراد فاميل يا دوستان يا همسايهها داراي خصايص برجستة اخلاقي هستند و با آنها رفت و آمد كرد تا انگيزة اصلاح و خودسازي در خود و بچهها بالا رود. با افراد فاسق و فاجركه قدرت بر تغيير آنها نداريم قطع رابطه كرده يا آن را به حداقل برسانيم.
4ـ امر به معروف و نهي از منكر نسبت به خانواده:
هنگامي كه آية «قوا انفسكم و اهليكم….» نازل شد يكي از ياران پيامبر از آن حضرت سؤال كرد: چگونه خانوادة خود را از آتش دوزخ حفظ كنيم؟ حضرت فرمود: آنهارا به آنچه كه خدا بدان امر كرد امر كن و از آنچه كه خدا از آن نهي نموده است بازدار، اگر ترا اطاعت كردند آنها را حفظ نمودهاي و اگر ترا معصيت كردند شما آنچه بر عهده داشتي را انجام دادهاي.
بنابراين وظيفة پدر و مادر مخصوصاً پدر است كه وقتي حركت خلافي را از فرزندان ديد آنها را راهنمايي كند بر كارهاي آنها نظارت داشته باشد و ببيند با چه كساني دوست هستند و چه ساعاتي به خانه بر ميگردد و… اگر والدين اين وظيفة خود را از ابتدا درست انجام دهند به منزلة يك باغبان دلسوز عمل كرده كه هرگاه علف هرزي در زمين سبز شده جلو آن را گرفته است يا شاخة زايدي بر درخت روئيده است يا آفت و حشرهاي به باغ افتاده است، آنها را اصلاح ميكند، وي نيز فرزندان خود را صالح تربيت نموده و موانع تربيت و اعمال انحرافي و حركتهاي نارواي آنها را با گفتار و رفتار اصلاح مينمايد و فرزند صالحي پرورش ميدهد كه به فرمايش حضرت پيامبر(صلي الله عليه وآله): «فرزند صالح گلي است از باغهاي بهشت»[7] ودر سايهسار اين گلستان نهايت لذّت را ميبرد.
5ـ تغيير موقعيت و محل تحصيل و سكونت:
در صورتي كه محيط مدرسه صددرصد بر كودك ما تأثيرگذار بود و فرزند ما در مدرسهاي بود كه جو بسيار نامناسب بر آن حكمفرماست، وظيفة والدين است كه مدرسة او را تغيير دهند يا اگر محيط و محله به گونهاي است كه در و ديوار آن اعضاي خانواده را به گناه و فساد دعوت ميكند و انسان احساس ميكند كه خطر انحراف فرزندان قطعي است و راهي هم براي تغيير آن جو فاسد وجود ندارد انسان وظيفه دارد براي حفظ ايمان خود و فرزندان محل سكونت خود را تغيير دهد و به محله بهتر يا حتي شهر ديگر هجرت نمايد كه صريح آيات الهي است كه آلوده شدن به گناه به خاطر محيط آلوده توجيهبردار نيست به خاطر امكان هجرت نمودن در راه خدا «ان الذين توفاهم الملائكه ظالمي انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين في الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك مأواهم جهنم وساءت مصيراً»[8] و امام صادق-عليه السلام- فرمودند: « هنگامي كه در سرزميني كه شما در ان زندگي ميكنيد معصيت خدا صورت ميگيرد به سرزمين ديگر هجرت كنيد.»[9] و حضرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: «هر كس به خاطر (حفظ) دينش از سرزميني به سرزمين ديگر فرار كند هر چند كه يك وجب دور شود سزاوار بهشت خواهد بود و همنشين حضرت ابراهيم و حضرت محمد – صلي الله عليه وآله و سلم- خواهد بود.»[10]
پي نوشت ها:
[1]- تحريم/6.
[2] – تفسير نمونه، ج 24، ص 287.
[3]- قمي، عباس، سفينة البحار، انتشارات اسوه، 1416، هـ . ق، ج1، ص 68.
[4]- محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، مكتب الاعلام الاسلامي، 1367، ج 2، ص 63.
[5]- قمي، عباس، سفينة البحار، انتشارات اسوه، 1416 هـ . ق، ج1، ص618.
[6]- بحارالانوار، ج 78، ص 141.
[7]- فروع كافي، ج 6، ص 3 روايت 10.
[8]- نساء/97.
[9]- مجمع البيان، ج 8، ص 455.
[10] – همان، ج 3، ص 153.