خانه » همه » مذهبی » در خصوص اسلام ابوسفيان توضيح دهيد. آيا او پس از اسلام آوردن در شکستن بت­ها نقشي داشته است؟

در خصوص اسلام ابوسفيان توضيح دهيد. آيا او پس از اسلام آوردن در شکستن بت­ها نقشي داشته است؟

ابوسفيان صخر بن حرب بن اميه بن عبد شمس از بزرگان قريش بود. وي 20سال قبل از عام الفيل متولد شد. تجارت اصلي ترين شغل او بود[1].
با ظهور اسلام در کنار ابوجهل مخزومي و ابولهب هاشمي از بزرگترين دشمنان پيامبر(ص) و مسلمانان شد.[2] با مرگ ابوجهل در جنگ بدر(سال2هـ ) ابوسفيان هدايت قريش را در مقابله با اسلام بدست گرفت از اينرو از او به عنوان رهبر مشرکان در احد و احزاب ياد کرده­اند. ازدواج پيامبر(ص) با ام حبيبه دختر ابوسفيان ـ که از زمره مسلمانان مهاجر به حبشه بود ـ نيز از کينه و دشمني او نکاست و تا سال8هـ  بر دشمني خود با اسلام ماند. در اين سال آنگاه که پيامبر(ص) با هدف فتح مکه از مدينه خارج شد ابوسفيان که راهي غير از تسليم شدن نيافت قبل از ورود سپاه اسلام به مکه در اردوگاه آنان حضور يافت. ابن هشام در اين خصوص آورده: چون عمر بن خطاب (خليفة دوم) ابوسفيان را ديد گفت: اين ابوسفيان دشمن خداست و سپس خود را به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسانيد و گفت: اي رسول خدا اين ابوسفيان است آن را به من واگذار كنيد تا گردن او را بزنم[3]. او در ملاقات با پيامبر(ص) از قبول اسلام و شهادت به وحدانيت خداوند اکراه داشت اما زمانيکه به مرگ تهديد شد در ظاهر اسلام پذيرفت[4].
پس از فتح مکه حضرت رسول(ص) تلاش نمود تا موضع ابوسفيان و همه بزرگان مشرک ـ که در آن زمان به اکراه اسلام آورده بودند و همچنان کينه دين جديد را در سينه داشتند ـ را نسبت به اسلام و مسلمانان تغيير دهد از اين رو پس از نبرد با هوازن در حنين (سال8 هـ ) و بدست آوردن غنائم فراوان، از سهم خود اموال بسياري را به اين دسته از بزرگان مشرک بخشيد[5] و اين در حالي بود که ابوسفيان و برخي ديگر از بزرگان مشرک فقط با آرزوي ديدن شکست اسلام از هوازن و ضربه زدن به مسلمانان با پيامبر(ص) همراهي کرده بودند[6].
منابع تاريخي نه تنها از شكسته شدن بت‌ها به دست ابوسفيان سخن به ميان نياورده­اند بلکه گزارشاتي از نگراني و اندوه ابوسفيان در وقايع پس از فتح مکه نقل کرده­اند : «… پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حالي كه بالاي سر هبل ايستاده بودند، فرمان دادند كه تا آن را درهم شكنند، زبير بن عوّام به ابوسفيان بن حرب گفت: اي ابوسفيان بت هبل درهم شكسته شد و تو روز جنگ احد به آن شيفته و مغرور بودي و مي‌پنداشتي كه نعمت و بركت ارزاني خواهد داشت. ابوسفيان گفت: از اين مطلب دست بردار و…[7]».
تنها گزارشي که از واگذار شدن مسئوليت شکستن بت به ابوسفيان حکايت دارد در خصوص بت لات ـ که توسط مردمان ثقفي طائف نگهداري مي­شدـ مي­باشد بر اساس اين گزارش آنگاه که نمايندگان ثقيف با اصرار پيامبر(ص) در خصوص شکسته شدن بت لات و تخريب سريع بتخانه مواجه شدند از آن حضرت خواستند تا مسئوليت اين کار را به يکي از اصحاب خود بسپارد و ثقفيان را از اين اقدام معاف کند پيامبر(ص) نيز با قبول درخواست آنان اين ماموريت را بر عهده ابوسفيان و مغيره بن شعبه گذارد اما آنگاه که به نزديکي طائف رسيدند ابوسفيان از ترس واکنش مردمان طائف از همراهي مغيره امتناع کرد و در شکستن بت و بتخانه لات شرکت نکرد و مغيره خود به تنهايي و در حمايت مردمان خاندان خود ماموريت خود را بانجام رسانيد[8].
پس از رحلت پيامبر(ص) و بيعت مسلمانان با ابوبکر، ابوسفيان در ملاقاتي با علي(ع) تلاش نمود که آن حضرت را عليه ابوبکر تحريک نمايد که اين توطئه او نيز با درايت آن حضرت ناکام ماند، علي(ع) در پاسخ درخواست ابوسفيان او را دشمن خداوند خواند[9]. مرگ او را در مدينه در دوره حکومت عثمان و به اختلاف در سال­هاي 30،31و34هـ دانسته­اند.
از پيامبر خدا(ص) آنگاه که ابوسفيان را سوار بر شتري ديد كه معاويه آن را مي كشيد و يزيد (فرزند ديگر ابوسفيان) آن را مي‌راند نقل شده که فرمود: لعن الله الراكب و القائد و السائق خداوند سواره و جلودار و راننده را لعنت كند[10].

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ يعقوبي، نويسنده:  ترجمه آيتي.
2. مغازي، نويسنده: محمد بن عمر واقدي.
3. السيره النبويه، نويسنده:  ابن هشام.

پي نوشت ها:
[1] ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج4، ص1678  ؛ ابن اثير، اسدالغابه،ج2، ص392.
[2] بلاذري، انساب الاشراف، ج1، ص124.
[3] . ابن هشام، السيرة النبويّه، ج4، ص45.
[4] ابن عبدالبر،ج4، ص1678؛ ابن هشام، ج4، ص45.
[5] ابن عبدالبر، ج2، ص714؛ ابن اثير، ج2، ص392.
[6] – سيرةالنبويه، ج4، ص86، تاريخ يعقوبي، جلد1، ص424… .
[7] – واقدي، مغازي، ج دوم، ص637ـ636.
[8] – محمد بن عمر واقدي، مغازي، ج سوم، ص 736، 738 و 739.
[9]- ابن عبدالبر، ج4، ص1679.
[10] – محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ج5، ص622، (در تاريخ 284) ، ابي الفداء، تاريخ ابي الفداء، ج2، ص57، حوادث سنة 238 ه، و نصر بن مزاحم منفري،  پيكار صفين، ص247، و تذكرة الخواص، ابن جوزي، ص115.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد