سؤال مطرح شده شامل دو بخش است. بخش اوّل اين است كه آيا درست است كه همام با شنيدن سخنان امام علي ـ عليه السّلام ـ در بيان اوصاف متقين از دنيا رفت. در پاسخ به اين سؤال ابتدا خلاصه اي از ماجرا به اين صورت است : همام (كه مردي عابد و پرهيزكار بود) از اميرالمؤمنين درخواست كرد تا صفات پرهيزكاران را براي او بيان فرمايد. اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ درنگ فرمود و سپس به اختصار صفات متقين را براي همام بيان كرد ولي همام درخواست كرد كه به تفصيل براي او بيان كند و دراين مورد اصرار ورزيد. لذا امير المؤمنين – عليه السلام – به طور تفصيلي در خطبه 184 كه معروف به خطبه همام است، صفات پرهيزكاران را براي او بيان كرد. وقتي كه سخنان امام ـ عليه السّلام ـ به آخر رسيد، راوي ميگويد: فصعق همام صعقة كانت نفسها فيها؛[1] ناگهان همام نالهاي از جان كشيد كه روحش از كالبدش خارج شد.
در مورد حقيقت داشتن اين مسأله :
اولا: علامه شوشتري در شرح نهج البلاغه گويد: اين خطبه با تمام خصوصيات و جزئيات، از جمله اين كه همام از دنيا رفت در كتاب كافي، كتاب سليم بن قيس، تحف العقول، امالي محمد بن بابويه، تذكره سبط ابن الجوزي، و ابن طلحه الشافعي در مطالب السؤول و كراجكي در كنز آمده است.[2]ثانيا: سيد رضي در جمعآوري كلمات آن حضرت در نهج البلاغه هر چند سند را ذکر نکرده است ولي يقيناً منابع قابل اعتماد داشته که در کتب ديگر بيان شده است.
ثالثا: در ادامه همين خطبه وقتي كه همام از دنيا رفت اميرالمؤمنين فرمود: آه من از اين پيشامد ميترسيدم.[3] از اين كلام امام ـ عليه السّلام ـ معلوم ميشود كه همام از دنيا رفته بود و امام از اين پيشامد خوف داشته است.
رابعا: اميرالمؤمنين – عليه السلام – همچنين در ادامه ميفرمايد: اين امر اختصاصي به همام ندارد بلكه هركس كه شرايط همام را داشته باشد و اين سخنان را بشنود چنين خواهد شد. لذا ميفرمايد: موعظه و پند و اندرزهاي رسا به آنان كه اهل موعظهاند چنين ميكند.[4] پس مسلماً همام با شنيدن سخنان امام از دنيا رفته بود.
در مورد سؤال دوّم كه مراد از اين جمله : «واي بر تو مرگ هر كس معلوم است كه تغيير نميكند…» پاسخ اين است كه : پس از آن كه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ صفات متقين را بيان كرد و همام از دنيا رفت امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: موعظه و پند و اندرزهاي رسا به آنان كه اهل موعظهاند چنين ميكند، آنگاه کسي از علي ـ عليه السّلام ـ پرسيد: پس شما چطور اي اميرمؤمنان؟ پس اگر توصيف پرهيزكاران با همام چنين كرد پس خود شما چطور؟ و اگر سخن بليغ و رسا نسبت به مستمع چنين ميكند، چطور خود شما كه از حقيقت امر آگاهتري به سرنوشت همام دچار نشدي؟
امام ـ عليه السّلام ـ در پاسخ اين سؤال كننده فرمود: هر اجلي وقت مشخصي و سبب معيني دارد، يعني هر كس اجل و وقت معيني دارد كه به آن منتهي ميشودو غايتي دارد كه از آن تجاوز نميكند و به تأخير نميافتد، و براي آن اجل، سبب و علتي وجود دارد كه از آن تعدي نميكند. گاه ممكن است علت آن موعظه بالغه باشد مثل همين مورد و گاه ممكن است علت آن چيز ديگري باشد. اجل همام تا اين موقع بوده و اجل من هنوز نرسيده است.
علاوه بر اين، منظور امام اين بود كه ميان من و همام تفاوت بسياري است . تحمل من بسيار زيادتر است ولي تحمل همام نسبت به اين امور از من بسيار كمتر است و استعداد و قدرت من با استعداد همام تفاوت بسيار دارد. من با آگاهي كه از حقايق دارم از پا در نميآيم، امّا همام و امثال او كه پيمانه روحي آنها كمتر است با اطلاع از آنها در برابر آنها قدرت مقاومت نخواهد داشت. لذا با شنيدن آن از دنيا رفت.
از آيات قرآن استفاده ميشود كه اجل و مرگ و زمان آن فقط به دست خداوند است و قابل تأخيرو تقديم نيست و در آيات از مرگ و اجل تعبير به اجل مسمي شده است :
– « هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ …»؛[5] اوست خدايي كه شما را از خاك آفريد سپس براي هر كسي اجلي قرار داد و اجل مسمي نزد اوست. اجل مسمي عبارت است از آخرِ مدت حيات است كه عمر انسان در آن هنگام به اتمام ميرسد و اين اجل مسمي در نزد خداوند است.
– « مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ »؛[6] آنچه در نزد شما است فاني است و آنچه در نزد خداوند است پايدار و باقي است. يعني آنچه كه درنزد خداوند است موجود و حاضر است و هيچ گونه تمامي و تغييرو فساد عارض آن نخواهد شد. بنابراين از گذر زمان و حوادث شب و روز در امان خواهد بود، از اين رو مسمي ظرف محفوظ و ثابتي است كه مظروف بدون هيچ گونه تغييرو نيستي در آن مستقر ميشود.[7]همچنين در آيات ديگر نيز بيان شده است كه اجل مسمي قابل تغيير و تبديل نيست :
– « قُلْ لَكُمْ مِيعَادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلا تَسْتَقْدِمُونَ » ؛[8] بگو شما را روزي فرا رسد كه نتوانيد لحظهاي از آن مقدم يا مؤخر گرديد.
« وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ »؛[9] براي هر امتي اصلي است كه آن هنگام كه در رسد لحظهاي از آن مقدم يا مؤخر نشوند.
« مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ »؛[10] هيچ امتي از اجل خويش پيشي نگيرد و از آن مؤخر نيز نگردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شرح خطبه متقين، آيت الله فاضل لنکراني.
2ـ شرح نهج البلاغه، خطبه متقين، ناصر مکارم شيرازي.
پي نوشت ها:
[1] . نهج البلاغه، خ184.
[2] . شوشتري، محمد تقي، بهج الصباغه، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1376، ج12، ص405.
[3] . نهج البلاغه، خ184.
[4]. همان.
[5] . انعام/3.
[6] . نحل/97.
[7] . طباطبايي، سيد محمد حسين، انسان از آغاز تا انجام، تهران، نشر علامه طباطبايي، چاپ دوم، 1371، ص62.
[8] . سبأ/31.
[9] . اعراف/35.
[10] . حجر/6.