وجود شبهات درباره دين وعقايد امري طبيعي بوده که بيشتر اين شبهات دردين اسلام پس از پيامبربوده که توسط اميرمومنان پاسخ داده مي شد وغيرازآن حضرت کسي نتوانست به آنها پاسخ بدهد؛ درهردوره اين شبهات ممکن است پديدارشود؛وهرديني بايد ازمرجعي که بتواند پاسخ آنها را بدهد برخوردار باشد؛در دين اسلام غير از ائمه کسي نبوده که بتواند به اين شبهات پاسخ قانع کننده بدهد؛در دورة امام باقر ـ عليه السّلام ـ شبهاتي درباره ي دين وجود داشت؛ از جمله:
1. شبهاتي در مورد توحيد، ذات، صفات و علم خداوند.
2. شبهه جبر و اختيار و تفويض كه برخي هم معتقد بودند خداوند امور بندگان را به خود آنها واگذار و تفويض كرده و برخي معتقد بودند واگذار نشده و جبر حاكم است.
3. شبهاتي در مورد امامت و اينكه امير مؤمنان را بدعتگذار ميناميدند، تشکيک درانتساب حسنين به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز از جمله شبهات درباره امامت آنها بود.
4. درباره تفسير برخي از آيات قرآن شبهات فراواني وجود داشت كه امام جواب ميداد.
امام باقر ـ عليه السّلام ـ با زمينههاي مناسب، همه را پاسخ داده و از اصل دين اسلام دفاع مي کرد؛ چون با مطرح شدن برخي از شبهات اصل دين درمخاطره بودوهيچ کس درد دين نداشت ومتکفل پاسخ گويي به شبهات نبود ازاينروي امام با اين موضع گيري از جايگاه امامت نيز دفاع نمود.
درباره ي پاسخهاي امام نيز اين نکته قابل توجه است که پاسخها درخور ميزان درک وعلم ودانايي افراد بود؛
در اينجا به نمونههايي از اين شبهات وپاسخ امام اشاره ميشود:
مردي از خوارج به امام باقر ـ عليه السّلام ـ گفت: چه چيز را ميپرستي؟ امام فرمود: خداوند متعال را ميپرستم. مرد پرسيد: آيا او را ديدهاي؟ امام فرمود: چشمها با مشاهده حسّي او را نديدهاند، ولي قلبها به حقيقت ايمان خدا را يافتهاند، خدا را به وسيلة مقايسه نميتوان شناخت و با حواس نميتوان درك كرد و شباهتي با آدميان ندارد. خداوند به وسيلة نشانهها و آياتش توصيف شده و به آنها شناسايي ميشود، در حكم و داوريش هرگز ستم نميكند، اين همان خدايي است كه جز او معبودي نيست، مرد از نزد حضرت بيرون آمد در حالي كه قانع شده بود و ميگفت: خداوند بهتر دانسته است كه رسالتش را در كدام خاندان قرار دهد.[1]2. روايت شده: سالم به حضور امام باقر ـ عليه السّلام ـ مشرف گرديد و گفت: من نزد تو آمدهام كه راجع با اين مرد گفتگو كنم، امام فرمود: كدام مرد؟ سالم گفت: علي بن ابيطالب. امام فرمود: دربارة كدام امر او؟ سالم گفت: دربارة بدعتگذاري و امر تازه و نوين او، امام فرمود: نگاه كن ببين كدام رواياتي كه راويان از پدران تو روايت كردهاند نزد تو معتبرند؟ اي سالم آيا اين موضوع به گوش تو رسيده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ سعد بن عباده را با بيرق انصار به جانب خيبر فرستاد و او شكست خورده، برگشت، آنگاه پيامبر، عمر بن خطاب را علمدار مهاجرين و انصار قرار داد و عمر و يارانش ترسيدند و برگشتند، سپس پيامبر فرمود: فردا بيرق را به دست مردي كرار ـ يعني حمله كننده ـ ميدهم كه فرار كننده نخواهد بود آن مرد را خدا و رسول دوست دارند. سالم گفت: آري قبول دارم، اين موضوع را همه راويان نيز گفتهاند، حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: اي سالم! اگر بگوئي خداي متعال علي ـ عليه السّلام ـ را دوست داشت ولي نميدانست كه علي چه عملي انجام خواهد داد، كافر خواهي شدو اگر بگوئي خدا علي ـ عليه السّلام ـ را دوست داشت و ميدانست كه علي چه عملي انجام خواهد داد. پس چه بدعتي است كه علي ـ عليه السّلام ـ احداث نموده؟! سالم از جواب حضرت قانع شد و گفت: مدت هفتاد سال خدا را در گمراهي عبادت كردم؛(اکنون به راه هدايت برگشتم).[2]3. عمر بن عبيد از امام باقر ـ عليه السّلام ـ معناي گفتار خداوند را پرسيد كه ميفرمايد: آيا نديدند آنان كه كفر ورزيدند كه آسمانها و زمين بسته بودند پس آنها را شكافتيم.»[3] اين بستن و شكافتن در آسمان و زمين چه بود؟ امام فرمود: آسمان بسته بود يعني باران فرو نميفرستاد و زمين بسته بود يعني گياه نميروياند. عمرو بن عبيد خاموش شد و سپس از امام تفسير و معناي آيه «و من يحلل عليه غضبي فقد هوي»[4] را پرسيد، كه غضب خدا به چه نحو است؟ امام فرمود: غضب خداوند همان كيفري است كه به خطاكاران و منحرفان روا ميدارد، و كسي كه گمان كند غضب خداوند همانند غضب آدميان به تحت تأثير قرار گرفتن و تغيير روحيه و تحريك قواي دروني است، و غضب تغييري در خدا به وجود ميآورد، به كفر گراييده است.[5]4. محمّد بن مسلم از امام باقر ـ عليه السّلام ـ در زمينه اوصاف خداوند نقل كرده است: انه واحد، صمد، … همانا او يكتاي بينيازي است كه همه به او نيازمندند حقيقتي است بسيط و يگانه، در او معاني متعدد و مختلف راه ندارد. محمّد بن مسلم ميگويد به امام عرض كردم: برخي از مردم عراق معتقدند كه خداوند با چيزي ميشنود و با چيز ديگري ميبيند! امام فرمود: دروغ گفته و ملحد شدهاند، خداوند را به غير تشبيه كردهاند، او شنوايي بينا است با همان چيز كه ميبيند، ميشنود و با همان چيز كه ميشنود، ميبيند. محمّد ميگويد: برخي مردم عراق گمان ميكنند كه بينايي خداوند بر چيزي است كه آن را درك كرده و تعقل نمايد! امام فرمود: انديشه، فكر و تعقل از ويژگيهاي مخلوق است، و خداوند از صفات مخلوق مبرّا است.[6]5. حسن بصري نزد امام باقر آمد تا مطالبي دربارة قرآن از حضرت سؤال كند، امام به او فرمود: آيا تو، فقيه اهل بصرهاي؟ گفت: بلي، امام فرمود: از جانب تو سخني برايم نقل كردهاند كه نميدانم واقعاً تو آن را گفتهاي يا بر تو دروغ بستهاند، حسن بصري گفت: آن سخن چيست؟ امام فرمود: مردم گمان كردهاند تو معتقدي خداوند امور بندگان را به خود آنان تفويض كرده است! حسن بصري سكوت اختيار كرد، امام براي اينكه وي را به ريشه اشتباهش متوجه سازد، گفت: اگر خداوند در قرآنش به كسي ايمني داده باشد، آيا پس از اين ايمني تضمين شده از سوي خدا، بر او ترسي است؟ حسن بصري گفت: خير، ترسي بر او نخواهد بود، امام فرمود: اكنون آيهاي برايت ميخوانم اگر آن را غلط تفسير كرده باشي هم خودت و هم پيروانت را هلاك كردهاي. آن آيه اين است: «و جعلنا بينهم و بين القري التي باركنا فيها قري ظاهرة و قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالي و ايّاماً آمنين.»،[7] شنيدهام كه گفتهاي مراد از سرزمين امن، مكه است؟ آيا كساني كه براي حج به مكه سفر ميكنند مورد هجوم راهزنان قرار نميگيرند و …؟
حسن گفت: چرا؟ امام فرمود: پس چگونه ايمن هستند! اين آيه مثالي است كه خداوند دربارة ما اهل بيت، بيان داشته است، ما سرزمين مباركيم و سرزمينهاي آشكار (قوي ظاهره) نمايندگان و فقهاي پيرو ما هستند كه مطالب ما را به شيعيان ميرسانند، و «قدرنا فيها السير» مثالي از حركت و كاوش علمي و «سيروا فيها ليالي» مثالي است از تهييج مردم براي كسب دانش، در زمينة حلال و حرام از اهل بيت ـ عليه السّلام ـ . هرگاه مردم از اين طريق معارف دين را دريافت كنند ايمن از شك و گمراهياند … اي حسن بصري! از اعتقاد به تفويض اجتناب كن؛ زيرا خداوند به دليل ضعف و سستي تمام كار خلق را به ايشان واننهاده و از سوي ديگر ايشان را به ناروا بر گناهان مجبور نساخته است.[8]6. ابو الجارود روايت ميكند؛ امام باقر ـ عليه السّلام ـ به وي فرمود: اين مردم (اهل تسنن) دربارة امام حسن و امام حسين چه ميگويند. گفتم: اين مردم منكر اين موضوعند كه حسنين ـ عليهما السّلام ـ فرزندان پيغمبر خدايند. سپس ابو الجارود احتجاجهاي خود را در مقابله با اهل تسنن بيان كرد، و امام باقر ـ عليه السّلام ـ به ايشان فرمود: اكنون من يك آيهاي از قرآن براي تو تلاوت ميكنم كه حسنين را پسران صلبي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ معرفي ميكند و آن آيه را غير از شخص كافر، منكر نخواهد شد. ابو الجارود گفت: آن كدام آيه است؟ امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: آنجا كه خداوند ميفرمايد؛ حرام شده بر شما (ازدواج) با مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان. تا آنجا كه ميفرمايد: و زنان پسرانتان كه از صلب شما باشند.[9] آنگاه امام فرمود: آيا براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ حلال است كه با زنان امام حسن ـ عليه السّلام ـ و حسين ـ عليه السّلام ـ ازدواج نمايد؟ اگر بگويند جايز است كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ با زنان ايشان ازدواج كند دروغ گفتهاند، و اگر بگويند براي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ حرام است با زنان آنها ازدواج كند، پس ثابت ميشود كه امام حسن ـ عليه السّلام ـ و امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرزندان صلبي پيامبر خدايند، زيرا غير از زنان فرزندان صلبي آن بزرگوار بر او حرام نشده است.[10]7. عبدالله معمّر به امام باقر ـ عليه السّلام ـ عرض كرد: شنيدهام شما در مورد ازدواج موقت فتوي به جواز دادهايد! امام فرمود: بلي، خداوند آنرا جايز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده، عبدالله گفت: ولي عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است، امام فرمود: بنابراين تو بر سخن رفيقت پايدار باش و من هم بر سخن و رأي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ استوار خواهم بود! عبدالله گفت: آيا شما خشنود ميشوي كه ببيني شخصي با زني از بستگان شما چنين عملي را انجام ميدهد!! امام فرمود: اي بيخرد! چرا سخن از زنان به ميان ميآوري (ما دربارة حكم خدا سخن ميگوييم) آن خدايي كه ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و همه كساني كه به تكلّف و اجبار، متعه را حرام شمردهاند، غيرتمندتر است. آن گاه امام باقر ـ عليه السّلام ـ براي اينكه به او بفهماند شيوه شناخت حلال و حرام الهي اتكا به ذوق و سليقه و تعصبهاي شخصي نيست، فرمود: آيا تو دوست داري كه زني از خانواده تو به همسري مردي در آيد كه تهيدست است. عبدالله گفت: خير. امام فرمود: چرا؟ تو حلال خدا را حرام ميشماري! عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نميدانم بلكه معتقدم مرد تهيدست هم كفو و هم سطح ما نيست. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: ولي برنامه خدا جز اين است؛ زيرا خداوند اعمال نيك همين مرد تهيدست را ميپذيرد و حوران بهشتي را به ازدواج او در ميآورد، اما تو از روي كبر از خويشاوندي با مؤمني كه شايسته همسري حوران بهشتي است ناخشنود و ناراحت هستي، در اين هنگام عبدالله تسليم شد.[11]يكي از شاگردان امام باقر ـ عليه السّلام ـ گفت: اگر صلاح ميدانيد به من تعليم دهيد كه آيا خداوند، قبل از خلق موجودات، به يگانگي خود عالم بوده است يا خير؟ زيرا برخي معتقدند كه عالم بوده و بعضي ميگويند كه اگر معتقد شويم خداوند علم ازلي به يگانگي خود داشته، مستلزم اين است كه غير از خدا چيز ديگري را هم ازلي بدانيم، امام فرمود: خداوند بزرگ همواره عالِم بوده و داراي علم ازلي است.[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الاحتجاج ؛نويسنده: مرحوم طبرسي، ، ج 2، ص 160.
2ـ ستارگان درخشان، ج ؛نويسنده: 7محمّد جواد نجفي،.
3ـ امام باقر ـ عليه السّلام ـ جلوه امامت در افق روشن؛نويسنده:. احمد ترابي
پي نوشت ها:
[1] . طبرسي، الاحتجاج، تحقيق: ابراهيم بهادري، انتشارات اُسوه، چاپ الثانية، 1416 هـ ق، ج2، ص 166؛ و كليني، اصول كافي، تصحيح علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ الثانيه، 1389ه ، ج1، ص97؛ و صدوق، امالي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ پنجم، 1400 هـ، ص 229؛ و مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيرت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم ، 1403 هـ، ج 4، ص 26.
[2] . طبرسي. پيشين، ج2، ص185؛ و كليني، پيشين، ج 8، ص 349؛ مجلسي، پيشين، ج32، ص444؛ و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، چاپ العلميه، بيتا، ج 4، ص 201.
[3] . انبياء/30.
[4] . طه/81.
[5] . مفيد، الارشاد، ترجمه رسولي محلّاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1383 ش، ج 2، ص 237؛ و طبرسي، پيشين، ج 2، ص 181؛ كليني، پيشين، ج 1، ص 110؛ مجلسي، پيشين، ج 4، ص 67.
[6] . طبرسي، پيشين، ج 2، ص 167؛ كليني، پيشين، ج 1، ص 108.
[7] . سباء/18.
[8] . طبرسي، پيشين، ج 2، ص 182؛ مجلسي، ج 24، ص 232.
[9] . طبرسي، پيشين، ج 2، ص 175؛ مجلسي، پيشين، ج 43، ص 232.
[10] . طبرسي، پيشين، ج 2، ص 175؛ مجلسي، پيشين، ج 43، ص 232.
[11] . مجلسي، پيشين، ج 46، ص 356.
[12] . كليني، پيشين، ج 1، ص 108.