حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ به سال 83 ه . ق در مدينه چشم به جهان گشود. آن حضرت به سال 114 ه . ق به امامت رسيد و در سال 148 ه . ق به شهادت رسيد.[1] ، معاصر در دوران امامت آن امام همام (114 ـ 148)، 5 نفرازامويان ودو نفراز بني عباس به مسند خلافت مسلمين تكيه زدند:
1ـ هشام بن عبدالملك (105 ـ 125)
2ـ وليد بن يزيد بن عبدالملك (125 ـ 126)
3ـ يزيد بن وليد بن عبدالملك (126 ه . ق)
4ـ ابراهيم بن وليد بن عبدالملك (126 ه . ق) (75 روز)
5ـ مروان بن محمّد (مروان حمار) (126 ـ 132)
از خلفاي عباسي:
1ـ عبدالله سفاح (132 ـ 137)
2ـ منصور دوانيقي (137 ـ 158)[2]به طور كلي اوضاع سياسيِ اين دوران بسيار آشفته بوده است كه به اخصار اشاره مي شود:
وضعيت درون حاكميت:
با مرگ هشام، وليد بر مسند خلافت نشت او فردي ميگسار و فاسق بود ومرتکب هرجنايتي مي شد
ازاينروي كارهايش بر مردم و لشكريانش گران آمده وبرعليه او شورش کرده واو را كشتند.[3] همچنانكه سال بعد وقتي يزيد بن وليد در شرف مرگ بود ابراهيم، پسرش، جانشين او شد اما به سرعت توسط مروان بن محمّد و در طي يك لشكركشي از خلافت برکنار شد.[4] مدتي بيش نگذشته بود كه سليمان بن هشام كه بيش از ده هزار تن در اختيار داشت مروان را ازحکومت مخلوع اعلام کرده و بين آن دو جنگ سختي درگرفت كه در نهايت به بقاء مروان انجاميد.[5]اختلاف قبايل هم چشمگير بوده است، قيسيان با عبدالملك بن مروان درافتادند اما بعد با پسرش هشام همراه شدند همچنانكه در خونخواهي وليد بن يزيد كوشيدند و بعد به مروان بن محمّد ياري رساندند در مقابل قبايل يمني به عباسيان متمايل بودند و در نهايت آنان را به خلافت رساندند.[6]
ناآراميها در قلمرو خلافت اموي:
1ـ شورش مردم حمص پس از كشته شدن وليد كه توسط يزيد بن وليد سركوب شد.
2ـ شورش مردم فلسطين و بيرون راندن والي اموي به سال 126 ه . ق.
3ـ در همين سال در خراسان نزاريها و يمانيها به جان هم افتادند. چون فرمان حكومت به نام نصر بن سيار آمد. مصريها از او حمايت كردند و عدهاي به پيروي از شخصي به نام جُديع كرماني پرداختند.
4ـ شورش مردم يمامه عليه كارگزار اموي به سال 126.
5ـ شورش مردم حمص بار ديگر در دورة خلافت مروان بن محمّد.[7]
قيامها:
1. در سال 126 خوارج اباضيه در يمن خروج كردند و مدت سه ماه بر مدينه تسلط يافتند.[8]2. در سال 127 ه . ق ضحاك بن قيس خارجي قيام كرد و وارد كوفه شد مردم موصل نيز از او پيروي كردند. او با سپاهي صد هزار نفري به جنگ با سپاه خليفه رفت اما كشته شد. پس از او شيبان حروري رهبري شورشيان را به عهده گرفت بالاخره شيبان گريخت.[9]3. قيام زيد بن علي بن حسين به سال 123 ه . ق در كوفه كه مردم بسياري با او بيعت كردند اما چون او از لعن شيخين امتناع كرد شيعيان كوفه او را رها كردند. بالاخره در جنگ با سپاه اموي زيد شكست خورد و اعدام گرديد.[10] در مورد عقايد او اختلاف نظر زيادي وجود دارد. در هر صورت چون زيد كشته شد پسرش يحيي به خراسان رفت و در آنجا قيام نمود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ كشته شدن او را از قبل پيش بيني فرموده بود.[11]
شروع نهضت عباسيان:
نهضت عباسي به سال 129 ه . ق در خراسان توسط ابو مسلم رسماً اعلام موجوديت كرد. قبل از اين فعاليتهاي آنان از سال 118 توسط امام محمّد به طور كاملاً مخفيانه رهبري ميشد، ابو مسلم توانست همكاري اقوام يمني و ربيعه و نيز خوارج حروريه را جلب كند و به زودي بر سرزمين شرق تسلط يابد.
بالاخره به سال 132 نيروهاي عباسي وارد كوفه شدند و ابو سلمه مسئوليت كوفه را عهدهدار گرديد.[12] در اين زمان بني عباس كه با «شعار الرضا من آل محمّد» همكاري علويان را نيز جلب كرده بودند و حتي با محمّد بن نفس زكيه به خلافت بيعت كرده بودند،[13] به تصفيه كساني كه به عباسيان اخلاص نداشتند پرداختند و بالاخره با ابو العباس سفّاح به عنوان خليفه بيعت شد.[14]ناآراميها و شورشهاي دورة عباسي (132 ـ 148)
عدهاي به فكر اعاده حكومت اموي بودند از جمله آنها:
1. شورش حبيب بن مرّه در بثيفة فلسطين.
2. ابو الورد در قنّسرين و اسامة بن مسلم در جزيره.
اين سه حركت خود را در مقابل عباسيان سفيد جامگان ميناميدند زيرا عباسيان به سياه جامگان معرولف بودند.
3. شورش يزيد بن هبيره در واسط (آخرين حركت اموي)[15]4. شورش عبدالله بن علي، عموي سفاح، كه ادعا داشت او جانشين سفاح خليفه اول عباسي و وليعهدش بوده است لذا با سپاهي كه براي جنگ عليه روم تهيه شده بود، شوريد، منصور دوانيقي كه برادر سفاح و جانشين او بود، ابو مسلم را براي دفع او اعزام داشت.[16]چون منصور از قدرت يافتن ابو مسلم خراساني وحشت داشت با طرح توطئهاي او را ـ كه ميتوان بنيانگذار حكومت عباسي نام نهادش ـ از سر راه خود برداشت. با قتل ابو مسلم، در مناطقي شورشهايي بعنوان خونخواهي ابومسلم در گرفت كه به آنها اشارهاي ميشود.
1ـ حركت سنباد در نيشابور و قومس وري، او زردشتي بود و اعلام كرد كه كعبه را ويران خواهد نمود به سال 137 سركوب شد.
2ـ حركت راونديه در سال 141 ه . ق.
3ـ حركت استا ذسيس در سال 150 ه . ق.[17]
علويان:
1. نخستين حركت علوي عليه عباسيان، حركت محمّد بن عبدالله نفس زكيه بود. آنان كه در حاكميت يافتن عباسيان تلاش كرده بودند اكنون به غصب آنها ناراضي بودند.[18] او با گرفتن فتوا از مالك بن انس مبني بر جواز شكستن عهد عباسيان و نيز از ابوحنيفه مبني بر به حق بودن محمّد، در مدينه قيام خود را آغاز كرد. با هجوم لشكر عباسيان به مدينه، اين قيام (به سال 145 ه . ق) سركوب شد.[19]2. قيام ابراهيم، برادر نفس زكيه، او بر بصره و اهواز و فارس و مدائن تسلط يافت و با او به عنوان اميرالمؤمنين بيعت شد. جنگ بين آنها و عباسيان در باخرا صورت گرفت كه به پيروزي بني عباس انجاميد.[20]
استقلال طلبيها:
1ـ حكومت بني مدرار كه توسط خوارج صفريه در مغرب الاقصي (سجلماسه) شكل گرفت به سال 145ه ق.
2ـ حكومت خوارج اباضيه در مغرب الاوسط به سال 144ه ق پا گرفت.[21]3ـ حكومت اموي در اندلس توسط عبدالرحمان بن معاويه در سال 138 ه . ق كه سلسله امويان اندلس را بنيان نهاد.[22]
جنگها:
درطول دوره امامت امام صادق جنگهاي مختلفي روي داد ازجمله:
1. جنگ با تركان خزري در سال 114ه ق و ادامه آن در سال 119ه ق كه مسلمين موفق به كشتن خاقان ترك در حوالي بلخ و طخارستان گرديدند.[23]2. جنگ با روميان در سال 115ه ق و 118 ه ق و 119 ه . ق.
3. جنگ در ماوراء النهر در سال 121 ه ق كه تا تاشكند رسيده بود.[24]علاوه برجنگهاي فوق در اين دوره جنگهاي خارجي ديگرعليه همسايه شرقي (چين و تركستان) و همسايه غربي (روم ادامه داشت). در سال 133 سپاه چين به تاشكند (چاچ) روي داد و تا يك سال به آن ديار مسلط بودند تا با جنگ طراز، براي هميشه از مرزهاي قلمرو عباسي عقب نشستند.[25]در سال 133ه ق روميان بر ارمنستان تاختند. اين جنگها در سال 134 ه . ق نيز ادامه داشت اما بيشتر جنگها محدود بوده است.[26]دراين دوره تبليغ امامت تشيع نيز از سوي حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ مورد غفلت نبوده است چنانچه امام صادق ـ عليه السّلام ـ كسي را به مناطق كوفه و خراسان در جهت اين امر اعزام کرد.[27] از سوي ديگر در اين اوضاع بهم ريختة حاكميت، فرصتي پيش آمد كه تا نهضت علمي و فرهنگي پدر بزرگوارشان را ادامه داده، حوزه وسيع علمي در رشتههاي مختلف علوم عقلي و نقلي به وجود آورده تا شالودة مكتب تشيّع را پي ريزي كنند.[28]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 ارشاد شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
2. سيره پيشوايان-نويسنده: مهدي پيشوايي.
3. حيات فكري سياسي ائمه: نويسنده: رسول جعفريان.
4. امام جعفر صادق(ع) – نويسنده: عبدالحليم جندي – ترجمه عباس جلالي.
پي نوشت ها:
[1] . مفيد، الارشاد، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، 1413، ج 2، ص 179.
[2] . مسعودي، التنبيه و الاشراف، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1365، ص 303.
[3] . جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، تهران، اميركبير، چاپ ششم، 1369، ص 748.
[4] . نويري، شهاب الدّين احمد، نهاية الارب، ترجمه محمود مهدوي، تهران، اميركبير، 1364، ج 6، ص 394.
[5] . همان، ص 402.
[6] . جرجي زيدان، پيشين، ص 696.
[7] . همان، ص380 ـ 400.
[8] . مسعودي، پيشين، ص 308.
[9] . نويري، شهاب الدّين، پيشين، ص406.
[10] . مشكور، محمّدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ دوم، 1372، ص 214.
[11] . شهرستاني، ملل و نحل، ترجمه افضل الدّين اصفهاني، تهران، 1321، ص 137 ـ 140.
[12] . ابو محمد ابن اعثم، الفتوح، بيروت، دار الكتب الاسلاميه، چاپ اول، 1986، ج 4، ص 348.
[13] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار الكتاب العربي، چاپ دوم، 1967، ج 4، ص 370.
[14] . جرجي زيدان، پيشين، ص 752.
[15] . طبري، تاريخ الرسل و الملوك، مصر، دار المعارف، 1960م، ج7، صص443 ـ 457.
[16] . اليعقوبي، احمد، تاريخ اليعقوبي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1892م، ج2، ص302.
[17] . طبري، پيشين، ص 495.
[18] . همان، ص 424.
[19] . جرجي زيدان، پيشين، ص 754.
[20] . طبري، پيشين، ص 446.
[21] . طقوش، محمّدسهيل، دولت عباسيان، ترجمه حجت الله جودكي، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380، ص 65.
[22] . جرجي زيدان، پيشين، ص 840.
[23] . نويري، شهاب الدّين، پيشين، ص 332.
[24] . همان، ص333 ـ 335.
[25] . ابن اثير، پيشين، ص 342.
[26] . همان، ص 341.
[27] . مجلسي، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، چاپ دوم، 1395 ه . ق، ج 47، ص 72.
[28] . ر.ك: مفيد، پيشين، صص 190 ـ 206.