جهت روشن شدن بحث، لازم است ابتدا به نكاتي اشاره شود.
1. معناي لغوي بكي: بكت كه از مادّة بكاء (با مد يا بدوم مد) گرفته شده، به معناي جاري شدن اشك و بخار حزن و اندوه، و يا به معناي غالب بودن اندوه و غم است، هرچند در آن اشك جاري نشود.[1]2. حيات و شعور موجودات: از آيات قرآن از جمله «يسبح له ما في السموات»[2] استفاده ميشود كه موجودات همه از يك نوع شعوري برخوردارند، چنانكه حرف زدن حجر الاسود[3] با امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و شهادت سنگ ريزه در دست پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ[4] و كنده شدن درخت از جاي خود[5] نشان دهندة اين مطلب ميباشد. و اين بر اساس قانون تكوين مي باشد.
3. اثرپذيري آسمان از اعمال انسانها: از آيات قرآن استفاده ميشود كه اعمال و رفتار انسان بر آسمان و بارندگي و… اثر دارد «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا»[6] و يا ظهور فساد در خشكي و دريا ، به خاطر اعمال انسان ها است «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ»[7]4. موضعگيري آسمان و زمين در مقابل اعمال انسان: در روايات آمده است كه: هستي در مرگ فقهاء يا مؤمنين چهل شبانه روز گريه ميكند.[8] انسانهاي كه امام و حجت خدا و يا معصوم هستند، حياتيترين نقش را در هستي دارند، براي نمونه گرية زهرا ـ سلام الله عليها ـ آن وقتي كه در لحظات آخر عمر پدر بزرگوارش اشك ميريخت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «و الذي بعثني بالحقّ لقد بكي لبكائك عرش الله و ماحوله من الملائكة و السموات و الارضون و مافيهما» قسم به آن كسي كه مرا به رسالت برانگيخت همانا از گرية تو عرش خدا و ملائكه و آسمان و زمين و تمام موجودات گريستند آري انساني كه خود را براي خدا وقف كند و براي رضاي او قدم بردارد، تمام موجودات جذب محبت و عشق او ميشوند. و در فقدان او ناراحت و گريان و نالان ميشوند، برعكس در مورد فرعونيان كه نه تنها نقش و جذبة در نظام هستي ندارند، بلكه وجودشان مزاحم حركت صحيح چرخ آفرينش ميباشد، و مرگ آنها هيچ تأثيري در هستي ندارد تا بر آنها گريه كند، ولي در سوگ حسين بن علي و زكرياي شهيد، آسمان خون گريست. اين است راز و فلسفة گريه آسمانها بر پاكان و خوبان.
5. موضوع آية مورد سؤال: آية مذكور و آيات قبل آن، دربارة غرق شدن فرعونيان و نجات بنياسرائيل است، كه بعد از نجات به سوي سرزمين فلسطين حركت كردند، ولي گروهي از آنها در سرزمين مصر (بعد از هلاكت فرعونيان) به عنوان نمايندگاني از سوي موسي اقامت كردند، آية مورد پرسش ميگويد «نه آسمان بر آنها (فرعونيان) گريست و نه زمين و نه هنگام نزول بلا (غرق شدن) به آنها مهلتي داده شد.»
1. گريه نكردن آسمان و زمين ممكن است كنايه از حقارت آنها و عدم وجود يار و ياور و دلسوز براي آنها باشد، زيرا در ميان عرب معمول است هنگامي كه ميخواهند اهميت مقام كسي را كه مورد مصيبت واقع شده بيان كنند ميگويند «آسمان و زمين بر او گريه كردند، و خورشيد و ماه براي فقدان او تاريك شدند» به بيان ديگر گريه نكردن آسمان و زمين كناية خيالي است از عدم متأثر شدن آن دو و اين كه غرق شدن آنها هيچ عكسالعملي را در هستي در پي نداشت و هيچ كس براي آنها متأثر نشد، اين قول را بعضي به عنوان احتمال[9] و برخي ديگر به عنوان قول انتخابي نقل نمودهاند.[10]2. احتمال ديگر اين است كه در آيه، كلمة اهل در تقدير است و منظور «گريستن اهل آسمانها و زمين است»؛ زيرا آنها براي مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گريه ميكنند نه براي جباراني چون فرعونيان.[11] در نتيجه نسبت گريه به آسمان و زمين، نسبت مجازي است، مثل اينكه گفته ميشود: جنگ سلاح را بر زمين گذارد، يعني جنگجويان و اهل جنگ…
3. برخيها احتمال دادهاند كه مراد از «فما بكت…» معناي كنايي است. يعني در زمين عمل صالحي نداشتند تا به آسمان بالا رود، بكاء به اين معني در بعضي از روايات بكار رفته است.[12]4. قول ديگر اين است كه گرية آسمان و زمين، يك گرية حقيقي است كه به صورت نوعي دگرگوني و سرخي مخصوص (علاوه بر سرخي هميشگي به هنگام طلوع وغروب) و با باريدن خون خودنمايي ميكند. آنچه از روايات اهلبيت به عنوان مفسران واقعي قرآن استفاده ميشود همين قول چهارم است و مرحوم علامة طباطبايي هم در بخش روايات همين قول را تأييد نموده است.[13]هرچند ممكن است در مورد فرعونيان معاني ديگر هم صادق باشد كه در اينجا به برخي روايا ت اشاره ميشود.
1. سدي نقل نموده «هنگامي كه حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ شهيد شد، آسمان بر او گريه كرد و گرية او سرخي مخصوصي بود كه در اطراف آسمان نمايان شد»[14] و در روايت ديگر ميخوانيم: «كه آسمان چهل روز بر حسين ـ عليه السّلام ـ خون گريه كرد»[15]2. در روايت ديگري از امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميخوانيم «آسمان بر يحيي بن زكريا (بعد از شهادت) و بر حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ چهل روز گريه كرد و بر ديگري جز آن دو گريه نكرده است، راوي ميگويد: «سؤال كردم گرية آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگام طلوع و غروب سرخي مخصوص در آسمان ظاهر ميشد.»[16] از اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه يكي از دشمنان خدا و رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ براو گذشت حضرت فرمود: «فما بكت عليهم السماء…» آسمان بر او گريه نكرد، آنگاه حسين فرزندش آمد، فرمود: لكن آسمان بر اين گريه ميكند، سپس فرمود: آسمان جز بر حسين ـ عليه السّلام ـ و يحيي بن زكريا (بعد از شهادت) گريه نكرده است.»[17] از تقابل آن دشمن خدا (و تطبيق آيه بر او) با امام حسين و زكريا ـ عليه السّلام ـ بخوبي روشن ميشود كه مراد از «فما بكت» گرية حقيقي است و از امام زمان(عج) نيز روايتي بدين مضمون نقل شده است.[18] در نتيجه ميتوان گفت كه گرية آسمان حقيقي است چنانكه از دعاي سوم شعبان و روايات استفاده ميشود، هرچند در حق فرعونيان ممكن است علاوه بر معناي حقيقي، معاني كنايي هم صادق باشد كه آري براي مرگ «تبهكاران» نه چشم فلك گريان و نه خاطر خورشيد پژمان گشت. آنها موجودات خبيثي بودند كه گوئي هيچ ارتباطي با تمام عالم هستي و جهان بشريت نداشتهاند. هنگامي كه اين بيگانگان از عالم طرد شدند كسي جاي خالي آنها را احساس نكرد نه در صحنة زمين، نه بر پهنة آسمان، و نه در اعماق قلوب انسانها و به همين دليل هيچكس قطرة اشكي بر مرگ آنها فرو نريخت.[19] آنچه در پايان قابل ذكر است، اين است كه: گريه ي آسمان و زمين وزان خاص خود را دارد و به محور زبان تكوين دور ميزند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمة مجمعالبيان، ابوعلي طبرسي، ج9ـ10، ص96ـ99 ديل آية 29 دخان.
2. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، ج21، ص173ـ181.
3. ترجمة تفسر صافي، ج2، ذيل آية 29 دخان.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر كتاب، چاپ دوم، 1404ه ، ص58.
[2] . جمعه/1.
[3] . فيض كاشاني، محسن، محجة البيضا، بيروت، مؤسسة لااعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، ج4، ص239.
[4] . ر.ك: حلي، كشف المراد، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ پنجم، ص352ـ353.
[5] . همان.
[6] . اعراف/96.
[7] . روم/41.
[8] . ر.ك: اصول كافي، ج1، ص38، تفسير نورالثقلين، ج4،ص629 و بحارالانوار، ج12، ص161.
[9] . طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408هـ 1988 م، ج9ـ10، ص98 و ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1371 ش، ج21، ص179.
[10] . طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1362، ج18، ص150.
[11] . مجمعالبيان، پيشين، ج9ـ10، ص97 و تفسير نمونه، پيشين، ج21، ص179.
[12] . مجمعالبيان، پيشين، ج9ـ10، ص98.
[13] . الميزان، پيشين، ج18، ص152.
[14] . مجمعالبيان، پيشين، ج9ـ10، ص98.
[15] . فيض كاشاني، محسن، تفسير الصافي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 هـ 1982 م، ج4، ص407.
[16] . مجمعالبيان، پيشين، ج9ـ10، ص98ـ99 و تفسير صافي، پيشين، ج4، ص407.
[17] . تفسير صافي، ج4، ص407.
[18] . همان،ص408.
[19] . تفسير نمونه، پيشين، ج21، ص180.