در سوره کهف به شش خصوصیت اشاره شده است:1- دهانه غار رو به شمال گشوده میþشد و چون در نیمکره شمالی زمین قطعاً بوده است نور آفتاب به درون آن مستقیماً نمیþتابید چنانکه قرآن میþگوید: «اگر به خورشید نگاه میþکردی میþدیدی که به هنگام طلوع، در طرف راست غار آنها قرار میþگیرد، و به هنگام غروب در طرف چپ».کهف/17.بودن دهانه غار به سوی شمال سبب میþشد که بادهای ملایم و لطیفی که معمولاً از سمت شمال میþوزد به آسانی در درون غار وارد شود و در همه زوایای آن روح تازهþای بدمد.2- «آنها در یک محل وسیع از غار قرار داشتند».کهف/17.
اشاره به اینکه دهانه غار که معمولاً تنگ است جایگاه آنها نبود، بلکه قسمتهای وسط غار را انتخاب کرده بودند که هم از چشم بینندگان دور بود، و هم از تابش مستقیم آفتاب.
3- خواب آنها یک خواب عادی و معمولی نبود؛ «اگر به آنها نگاه میþکردی، خیال میþکردی آنها بیدارند، در حالی که در خواب فرو رفته بودند»!کهف/18.
و این نشان میþدهد که چشمان آنها کاملاً باز بوده است، درست همانند یک انسان بیدار، این حالت استثنائی شاید برای آن بوده که حیوانات موذی به آنان نزدیک نشوند، چرا که از انسان بیدار میþترسند، و یا به خاطر اینکه منظره رعبþانگیزی پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی برای آنها بوده باشد.
4- برای اینکه بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی، اندام آنها نپوسد؛ «ما آنها را به سمت راست و چپ میþگردانیم».کهف/18.
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یکزمان طولانی روی عضلاتی که بر زمین قرار داشتند اثر زیانبار نگذارد.
5- در این میان؛ «سگی که همراه آنها بود بر دهانه غار دستها را گشوده و به حالت نگهبانی خوابیده بود».کهف/18.
در اینکه این سگ از کجا با آنها همراهی کرد گفتگو است، آیا سگ «صید» آنها بود، و یا سگ چوپانی بود که در وسط راه به او برخوردند، و هنگامی که چوپان آنها را شناخت حیوانات را رو به سوی آبادی روانه کرد و خود که جویای حقیقت و طالب دیدار یار بود یا این پاکبازان همراه شد، سگ نیز دست از دامنشان بر نداشت و براه خود ادامه داد.
6- «منظره آنها چنان رعبþانگیز بود که اگر به آنها نگاه میþکردی فرار میþنمودی. و سرتاپای تو از ترس و وحشت پر میþشد».کهف/18.
قصه های قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازی
به نقل از سایت تبیان
اشاره به اینکه دهانه غار که معمولاً تنگ است جایگاه آنها نبود، بلکه قسمتهای وسط غار را انتخاب کرده بودند که هم از چشم بینندگان دور بود، و هم از تابش مستقیم آفتاب.
3- خواب آنها یک خواب عادی و معمولی نبود؛ «اگر به آنها نگاه میþکردی، خیال میþکردی آنها بیدارند، در حالی که در خواب فرو رفته بودند»!کهف/18.
و این نشان میþدهد که چشمان آنها کاملاً باز بوده است، درست همانند یک انسان بیدار، این حالت استثنائی شاید برای آن بوده که حیوانات موذی به آنان نزدیک نشوند، چرا که از انسان بیدار میþترسند، و یا به خاطر اینکه منظره رعبþانگیزی پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی برای آنها بوده باشد.
4- برای اینکه بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی، اندام آنها نپوسد؛ «ما آنها را به سمت راست و چپ میþگردانیم».کهف/18.
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یکزمان طولانی روی عضلاتی که بر زمین قرار داشتند اثر زیانبار نگذارد.
5- در این میان؛ «سگی که همراه آنها بود بر دهانه غار دستها را گشوده و به حالت نگهبانی خوابیده بود».کهف/18.
در اینکه این سگ از کجا با آنها همراهی کرد گفتگو است، آیا سگ «صید» آنها بود، و یا سگ چوپانی بود که در وسط راه به او برخوردند، و هنگامی که چوپان آنها را شناخت حیوانات را رو به سوی آبادی روانه کرد و خود که جویای حقیقت و طالب دیدار یار بود یا این پاکبازان همراه شد، سگ نیز دست از دامنشان بر نداشت و براه خود ادامه داد.
6- «منظره آنها چنان رعبþانگیز بود که اگر به آنها نگاه میþکردی فرار میþنمودی. و سرتاپای تو از ترس و وحشت پر میþشد».کهف/18.
قصه های قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازی
به نقل از سایت تبیان