خانه » همه » مذهبی » در فقه داریم که اگر کافری بمیرد و در بین وراث یک مسلمان باشد او تمام اموال را ارث می برد.آیا این مساله اجماعی است؟ ۲. آیا این کار ظلم نیست؟ (خصوصا به اهل ذمه)

در فقه داریم که اگر کافری بمیرد و در بین وراث یک مسلمان باشد او تمام اموال را ارث می برد.آیا این مساله اجماعی است؟ ۲. آیا این کار ظلم نیست؟ (خصوصا به اهل ذمه)

از مسائل مطرح شده در روابط مالى بین مسلمان و کافر، توارث مسلمان و کافر است که در احکام ارث بیان مى گردد. ارث موجبات، حواجب و موانعى دارد. مقصود از موجب علتى است که باعث مى شود شخصى از دیگرى ارث ببرد همچون نسب و سبب.
مقصود از حاجب، شخص یا اشخاصى هستند که وجودشان باعث مى گردد وارث دیگر در قسمتى از ارث یا تمام آن از ارث بردن محروم گردد.
منظور از مانع هم در باب ارث صفت و حالتى است که با وجود آن مقتضى وراثت تاثیر نمى کند و مانع ارث بردن شخصى از مورث مى گردد، همچون قاتل بودن یا کافر بودن فرزند، که در این صورت فرزند پدرکش از پدر کشته شده ارث نمى برد، لذا گفته مى شود کفر و قتل از تاثیر سبب وراثت جلوگیرى مى کنند. درخصوص مورد سوال مطالب را عنوان می داریم:
الف) ارث بردن مسلمان از کافر
همان طور که بیان گردید یکى از موانع ارث از دیدگاه فقه شیعه حالت کفر در وارث بود که به موجب آن کافر از ارث بردن از مسلمان محروم مى شود، اما چنانچه وارث مسلمان باشد و مورث کافر، باعث ممنوعیت مسلمان از ارث کافر نمى شود چه این که مقتضى ارث بردن که همان نسب صحیح و قرار داشتن در طبقه ارثى و زنده متولد شدن باشد در وى موجود است. (1) و مانع شرعى هم که باعث جلوگیرى از تاثیر مقتضى باشد در وى موجود نیست لذا مقتضى تاثیر خود را مى کند و از این جهت است که فقها با استناد به روایات آن فتوا داده اند مسلمان از مورث خود، ولو کافر، ارث مى برد. (2)ارث بردن مسلمان از کافر در بینش فقهاى شیعه مبتنى بر سه دلیل است: یکى عمومیت و اطلاق آیات قرآن کریم پیرامون احکام ارث از قبیل: «ولکم نصف ماترک ازواجکم » (3) «یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین » (4) «وللرجال نصیب مما ترک الوالدان والاقربون وللنساء نصیب مما ترک الوالدان والاقربون » (5) مى باشد. عمومیت و اطلاق آیات یاد شده دلالت بر ارث بردن هر وارثى از مورث خود دارد که اسباب ارث در او جمع باشد. طبق این آیات شریفه مسلمان و کافر از یکدیگر ارث خواهند برد و لیکن در جانب ارث بردن کافر این حکم کلى قرآنى با ورود مخصصات روایى (که برخى در مبحث پیشین نقل شد) از کلیت افتاده و در اصطلاح تخصیص یافته است، و لیکن در جانب ارث بردن مسلمان از کافر این حکم قرآنى به کلیت خود باقى است. (6) بنابراین جز کافر که از ارث مورث مسلمان محروم است سایر افراد چنانچه مقتضى ارث بردن در آنها وجود داشته باشد از اثر مورث خود بهره مند مى گردند.
مستند بعدى این حکم روایاتى است که از طریق اهل بیت: رسیده که به تعدادى از ان اشاره مى کنیم.
1- حدیث پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: «الاسلام یعلو و لایعلى علیه ». (7)
برخى از فقها از جمله شیخ طوسى در خلاف. (8) ابن ادریس حلى در سرائر (9) و ابن زهره حلبى در غنیة النزوع (10) بر ارث بردن مسلمان از کافر به حدیث فوق استناد جسته اند.
2- عن ابى الاسود الدئلى ان معاذبن جبل کان بالیمن فاجتمعو الیه و قال: یهودى مات و ترک اخا مسلما فقال معاذ سمعت رسول الله(ص) یقول: الاسلام یزید ولاینقص فورث المسلم من اخیه الیهودى. (11)
معاذبن جبل در یمن بود که عده اى اطرافش جمع شدند و از او سؤال شد چنانچه فرد یهودى بمیرد و برادر مسلمانى داشته باشد (ارث مى برد یا نه؟) معاذ پاسخ داد از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: اسلام مى افزاید و نمى کاهد (منظور این است که اسلام آوردن مایه خیر و برکت است نه کاستى و شر) بنابراین مسلمان از برادر یهودى خود ارث مى برد.
این روایت به نقل از معاذبن جبل از قول پیامبر اکرم(ص) با عبارت «الاسلام یزید ولاینقص » در کتب روایى اهل سنت نیز وارد شده است. (12)
بسیارى از فقها در حکم ارث بردن مسلمان از کافر به همین حدیث استناد جسته اند از جمله سید مرتضى علم الهدى در الناصریات، (13) ابن زهره حلبى در غنیة النزوع، (14) شیخ طوسى در خلاف، (15) ابن ادریس حلى در سرائر، (16) و محمدحسن نجفى در جواهرالکلام. (17)
همچنین از ادله دیگرى که بر ارث بردن مسلمان از کافر مطرح مى باشد دلیل اجماع است که تعدادى از فقها بر این مساله ادعاى اجماع نمودند. (18)
ب) ممنوعیت ارث بران کافر با وجود ورثه مسلمان
اگر کافری بیمرد و در بین وراث ورثه مسلمان داشته باشدطبق عقیده فقهای امامیه تمام میراث اش مال مسلمان است(اعم ازکافر کتابى و غیر کتابى، حربى و ذمى، مرتد فطرى و ملى،) صاحب جواهر دراین زمینه ادعای اجماع نموده می فرماید:«بلا خلاف اجده فیه بل الاجماع بقسمیه). (ر.ک:جواهر الکلام،بیروت ، دار احیا التراث العربی،بی تا،ج،39، کتاب الارث،صص،15و 16). شهید ثانی نیز بعد از ان که مساله را تبین می دارد می فرماید:«این حکم میان فقهای امامیه مشهور است حتی مثل آن است که اختلافی در آن نباشد.) (ر.ک: محقق حلی ، ارث،ترجمه ابوالحسن محمدی،تهران ،نشر دانشگاه،چاپ اول ،1369،صص،14 و15).از فقهای معاصر نیز تا جای که تحقیق کردیم مخالف را دراین حکم نیافتیم.
ج) فلسفه ودلیل این حکم
دلیل ، فلسفه وحکمت این حکم به عظمت، شوکت، اقتدار وعزت اسلام ومسلمان ها بر می گردد. مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه در میراث اهل الملل قبل از این که احادیث این باب را بیاورد بیان مى دارد: مسلمانان شایسته تر از مشرکان و نسبت به کافر در اولویت هستند. خداوند متعال میراث را بر کفار حرام داشته از آن جهت که کیفر کفرشان باشد همچنان که ارث را بر قاتل حرام کرده به دلیل این که عقوبت بر قاتل بودنش باشد و اما از مسلمان، به چه جرمى و به دلیل کدامین عقوبت ارث بردن را از مسلمان سلب نماید؟ (19)
آن گاه احادیثى را از قول پیامبر اسلام ذکر مى کند که بیانگر عزت و عظمت اسلام و مسلمین مى باشد و این که اسلام باعث خیر و برکت مسلمانها است و نه باعث شر و بدى; از جمله از قول پیامبر اکرم(ص) نقل مى کند که: «الاسلام یزید ولاینقص ». (20)
این روایت از زبان رسول خدا(ص) به همین عبارت در کتب روایى اهل سنت نیز آمده است. (21) عبدالرحمن بن اعین گفت: به امام باقر(ع) عرض کردم، فدایت گردم، فرد نصرانى مى میرد و داراى پسرى مسلمان است، آیا از او ارث مى برد؟ امام فرمودند: بلى، خداوند متعال به واسطه اسلام جز عزت چیزى نیفزوده است. پس ما از آنها ارث مى بریم ولى آنان از ما ارث نمى برند.
پى نوشتها و مآخذ
1- نجفى، جواهرالکلام، ج 39/16، داراحیاء التراث العربى بیروت، چاپ هفتم، بى تا،علامه حلى، تبصرة المتعلمین،173، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411 ه .ق.
2- شیخ صدوق، المقنع، 41، مطبوع در «الجوامع الفقهیه »، انتشارات جهان تهران، بى تا; شیخ صدوق، الهدایة، ص 65; سید مرتضى، الانتصار،176; الخلاف، ج 4/23; السرائر، ج 3/266; محقق حلى، نکت النهایة، ص 448، مطبوع در الجوامع الفقهیه، بى تا، شهید ثانى، الروضة البهیة، ج 8/27، داراحیاء التراث العربى،1403 ه .ق.
3- نساء ج 4/12.
4- نساء ج 4/11.
5- نساء ج 4/7.
6- شیخ طوسى، الخلاف، ج 4/23، موسسة النشر الاسلامى، قم، 1415 ه. ق ابن زهره، غنیة النزوع، 608، مطبوع در الجوامع الفقهیه، انتشارات جهان.
7- شیخ صدوق،من لایحضره الفقیه، ج 4/243، باب 171، میراث اهل الملل، دارصعب، بیروت، 1401 ه .ق.; وسائل الشیعه، ج 17/376، از ابواب موانع الارث، باب 1، ح 11.
8 – الخلاف، ج 4/24.
9- ابن ادریس حلى، السرائر، ج 3/266; مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1410 ه .ق; مفتاح الکرامه، ج 8/18.
10- غنیة النزوع، 608.
11- موسوى بجنوردى، القواعد الفقهیه، ج 1/159، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ دوم،1413 ه .ق.
12- وسائل الشیعه، ج 17/376، باب اول از ابواب موانع ارث، ح 8; من لایحضره الفقیه، ج 4/243، باب 171، میراث اهل الملل، ح 4.
13- ابى داود، السنن، ج 3/126، ح 2912، دارالجنان، بیروت،1409 ه .ق; احمدبن حنبل، مسند، ج 5/236، دارالفکر بیروت، بى تا; بیهقى، السنن الکبرى، ج 6/254، مطبعة مجلس حیدرآباد دکن، 1344 ه .ق.
14- الناصریات، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص 223، انتشارات جهان.
15- الغنیة مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص 223.
16- الخلاف، ج 4/24.
17- السرائر، ج 3/266.
18- الانتصار مطبوع در الجوامع الفقهیه،176، انتشارات جهان، بى تا; الغنیة مطبوع در الجوامع الفقهیه، 608; جواهر الکلام، ج 39/15.
19. من لایحضره الفقیه، ج 4/243، باب 171.
20- همان،243; شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة; ج 17/376، باب 1 از ابواب موانع ارث، ج 8، داراحیاء التراث العربى، بیروت.
21- ابى داود، السنن، ج 3/126، ح 2912، دارالجنان، بیروت،1409 ه .ق; بیهقى، السنن الکبرى، ج 6/254، نطبعه مجلس حیدرآباد دکن، 1344 ه .ق.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد