سؤال فوق را مي توان به سه بخش جداگانه تقسيم كرد:
بخش اول. دربارة كلمة «هو» بايد گفت: اگر بخواهيم با ديد دقيق عرفاني نگاه كنيم، در عالم هيچ موجودي وجود ندارد كه در آن سري نهفته نباشد چرا كه همة مخلوقات آيتي از نشانه هاي وجود حضرت حق هستند. با اين حال كلمة «هو» در اصطلاح عرفاني غيبي است كه شهود آن بر غير جايز نيست.[1]در كشف الاسرار چنين گفته شده: كلمة «هو» نه نام است و نه صفت بلكه اشارت است.[2] در جايي ديگر در مورد سرّ اين كلمه مي گويد: «هو» دو حرف است «هاء» و «واو» و مخرج حرف «هاء» در آخر حلق است و مخرج حرف «واو» در اول حلق، فلذا كلمة «هو» اشاره به اين مطلب دارد كه ابتداي هر چيز از قدرت اوست و آخر و باز گشت همه چيز نيز به او است.[3] گر چه اين سخنان ممكن است جاي تأمل داشته باشد در هر حال اين گونه تبيين كرده اند.
و اما بخش دوم: از خود بي خود شدن
در اين بخش سخن خود را با اين سؤال آغاز مي كنيم كه آيا اين كار درست است كه در جايي بنشينيم و مدام اين كلمه «هو» را تكرار كنيم تا مثلاً از خود بي خود شويم. و ثانياً نه پيامبر(ص) و نه هيچ يكي از ائمة اطهار ـ عليهم السلام ـ چنين كاري را انجام نداده اند و چنين روشي را سفارش نكرده اند. لذا اين اعمال غير از نداشتن مبنائي ديني و شرعي و عقلي چيز اضافي ندارد. بلكه در مذمت صوفيه و اعمال آنها انكارهاي شديدي نيز از اهل بيت وارد شده است.[4] و از خود بي خود شدن صوفيان در اثر تکرار اين کلمه يک امر تصنعي و عوام فريبانه مي باشد.
و اما بخش سوم ـ تراشيدن ريش
نسبت ريش تراشي به دراويش صحيح نيست چرا كه آن فرقه اي كه مقيد به چنين كاري است اهل حق است نه دراويش و از مسلك اهل حق هم چنين كاري دور از انتظار نيست چرا كه در بين غالب مسلك اهل حق، احكام اوليه و ضروري اسلام وجود ندارد به طوري كه برخي از آنها رسماً مي گويند ما نمازي نيستيم (يعني اهل نماز نيستيم) و به جاي آن نياز[5] مي دهيم و حتي برخي از آنها با صراحت مي گويند در مسلك ما نماز نيست. روزه نيز آنگونه كه دين مبين اسلام سفارش كرده در بين آنها وجود ندارد و آنچه آنها بدين نام انجام مي دهند مبناي شرعي و قرآني ندارد.
در طهارت[6] نيز احكام و دستورات شرع مقدس اسلام را مبنا قرار نداده اند و هيچ يك از احكام فقهي طهارت كه در اسلام است را جاري نمي كنند.
در آداب و رسوم نيز به بعضي از مراسم چنان پايبند مي باشند كه حتي به اصول اعتقادي چنين پايبند نيستند به عنوان مثال: داشتن سبيل و شارب در برخي مناطق كه طرف دار مسلك اهل حق هستند غير قابل خدشه است و حتي نبايد يك موي آن نيز كم و يا گرفته شود.[7]بلي در عصر حاضر برخي از صوفيان رو به تراشيدن ريش آورده اند به ويژه اقطابي که در کشورهاي غربي استقرار دارند. و سبيل گذاشتن نيز در برخي از فرقه هاي صوفيه از جمله فرقه گناباديه از رسوم نمادين آنها به شمار مي آيد.
حاصل سخن
اين كه برخي با تمسك به كلمه مقدس (هو) سعي در انحراف افكار و رفتار مردم دارند تا نسبت به شرع و عقل توجهي نداشته باشند و با بروز حالاتي (از خود بي خود شدن) مي خواهند قيافه حق به جانب بگيرند تا بلكه افراد ساده لوح را بيشتر به حلقه هاي باطل خود جذب كنند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر
1. فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، سيد جعفر سجادي.
2. شرح اصطلاحات تصوف، سيد صادق گوهرين.
3. شناخت فرقة اهل حق، عبدالله خدابنده
4. كشف الاسرار و عدة الابرار، ميبدي، صفحه 23 به بعد.
پي نوشت ها:
[1] . شرح اصطلاحات تصوف، سيد صادق گوهرين، ص 267، انتشارات زوّار، 1383، تهران.
[2] . كشف الاسرار و عدة الابرار، ابوالفضل رشيد الدين ميبدي، اميركبير، تهران 1371،ج2، ص 23.
[3] . همان، صفحات 23 و 24.
[4] . ر.ك تفسير الميزان، علامه طباطبائي، ج 6، ص 166، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم و ر.ك: مستدرك الوسايل، نوري، حسين، موسسة الالبيت، (الصوفيه كلهم اعدئنا)
[5] . نوعي انفاق.
[6] . وضو، غسل، تيمم.
[7] . شناخت فرقة اهل حق، عبدالله خدابنده، تهران، اميركبير، 1382،ص 205.