عمر، یکی از سرمایه ها است که در صورت بهره گیری صحیح می تواند، آینده سعادتبخش و روشنی برای ما به ارمغان آورد. بهره وری از سرمایه عمر، ویژه انسان های عاقل و آینده نگر است.
در فرصت های روزگار، وفا نیست و پیوسته رو به کاهش است، اگر قدر آن شناخته نشود، به سرعت از دست می رود، بی آنکه دستاوردی برای انسان داشته باشد.
عمر انسان که تنها سرمایه او است، همچون آب روان در سراشیبی، با تندی می گذرد و با گذشت هر روز، به اندازه یک روز از سرمایه انسان مستهلک می شود. بنابراین باید نهایت توجه و وسواس را داشت تا در قبال این رفتن سرمایه، توشه و کمالی کسب کنیم. نیروها، نشاط، سلامتی و بالاخره فرصت های مختلفی که اکنون برای هرکسی فراهم است، همیشه همینطور نمی ماند. روز به روز از مقدار آن کاسته می شود. انسان عاقل آنست که قبل از پایان یافتن فرصت ها، استعداد های خویش را شکوفا و کمال مطلوب خود را تحصیل نماید.
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را.
برای استفاده شایسته از سرمایه عمر و جلوگیری از حسرت های آینده، توجه به مطالب و نکات زیر ضروری می نماید. ما در این مقاله کوشیده ایم با استفاده از آموزه های ارزش مند دینی، به مقدار توان و فرصت برخی از این نکات مهم را گوشزد نماییم، به این امید که برای نسل جوان ما سودمند باشد.
مفهوم وقت:
وقت یعنى فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه هایی که در ظرف عمر طی می شوند و زمان؛ یعنی گذر همین ثانیه ها و لحظه ها.
در روایتی از مولی علی (ع) است که عمر تو همان وقت تو است که در آنی إن عمرک وقتک الذی أنت فیه ( غرر الحکم، 3231) و در مقابل نیز فرموده: همانا وقت های تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری. إنَّ أوْقاتِکَ أجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلاتُنْفِذْ لَکَ وَقْتاً إلاّ فیما یُنْجیکَ بدون شک اوقاتى که مى گذرانى پاره هاى عمر تو هستند، لذا نباید وقت خود را تمام کنى مگر در چیزى که نجات تو در آن باشد. (همان،3642)
در کلام دیگری فرموده: عمر، مجموعه نفس هایی است که می کشی العمر أنفاس معدده (همان، 535) هر نفسی که آدمی می کشد، در حقیقت پاره ای از عمر خویش را سپری نموده است. بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد.
بهای عمر:
از نظر اسـلام، ارزش عـمـر بـسـتـگـى به کارکرد قربی دارد. هر چیزی که باعث نزدیکی انسان به خدای خود شود، تامین کننده سعادت او است و وقت و عمر او را ارزشمند خواهد کرد.
از مجموعه آموزه های قرآن کریم استفاده می شود که با ایمان ، عمل صالح ، بندگى خدا و اخلاق نیکو راه سعادت انسان طی می شود و وقت و عمر او قیمت پیدا می کند. امیر مؤ منان (ع ) در این زمینه فرموده: هـمـانـا عـمـر تـو، مـهـریه سعادت و خوشبختى تو است به شرط آنکه ، آن را در طاعت و بندگى پروردگارت ، به پایان ببرى، اِنَّ عُمْرَکَ مَهْرُ سَعادَتِکَ، اِنْ اَنْفَدْتَهُ فى طاعَةِ رَبِّکَ. غرر الحکم،ح 3429
اگر کـسى عمرش را در راه تحصیل ایمان و معرفت ، بندگى خدا و کسب اخلاق انسانى صرف کند، از وقـت خود خوب استفاده کرده و در غیر این صورت ،دچار ضرر و خسران خواهد شد. آن امام همام در کلام گهر بار دیگری فرموده: . به راستى که زیانکارکسى است که در جهت عمرش زیان کرده; و بهره ورى که دیگران به او در خرج عمرش حسرت خورند کسى است که وقتش را در طاعت پروردگارش تمام کرده است. إن المغبون من غبن عمره ، وإن المغبوط من أنفذ عمره فی طاعة ربه. همان، 3502
و نیز فرمود: براى نفس شما قیمتى جز بهشت نیست , جانتان و خودتان را به غیر از بهشت , به چیز دیگرى , نفروشید .
فلیس لا نفسکم ثمن الا الجنة فلاتبیعوها الا بها. بحار الانوار، ج1، ص144
طلای وقت:
: به وفور دیدهایم که برخی در مقام نصیحت و برای این که اهمیت وقت را یادآور شوند به دیگری میگویند «وقت طلا است». آنها گرچه وقت را با یک شیء به ظاهر با ارزش و گران سنگ مقایسه میکنند، اما در عین حال حق مطلب را به جا نیاوردهاند. به خاطر این که طلا یک شی قابل تقویم است. ارزشش قابل اندازهگیری است. ارزشش به کمیت درمیآید یا چیزی قابل جبران است، اما وقت انسان قابل تقویم و ارزشگذاری نیست و اگر هدر شد با هیچ چیز قابل جبران نخواهد بود؛ بنابراین تشبیه ارزش وقت به طلا گرچه ارزش وقت را از سایر امور بالاتر می برد، اما صحیح نیست زیرا این تشبیه به عکس مقصود ما، باعث کاستن ارزش حقیقی وقت و عمر انسان می شود. اگر انسان به این نکته که عمر یا وقت چیزی است که اگر هدر شد قابل جبران نیست توجه داشته باشد، دچار وسواس عجیبی در استفاده بهینه از ساعات عمرش خواهد شد و آن را ارزان ازکف نخواهد داد. تنها چیزی که ارزش هم سنگ وقت و عمر انسان را دارد، علم و اخلاق است که اگر انسان در تحصیل آن کوشید، میتواند ادعا کند که قدر وقت و عمر خویش را شناخته است.
عزیزترین سرمایه:
بى شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بى نظیر براى بشر است، که مى توان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش رفت و به عالى ترین درجات مادى و معنوى نایل گشت.
وقت همان عمر انسان است که سرمایه اى بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، یعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختى است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى کند: عمر طولانى تا هنگامى که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشى گرفتن عذابت بگیر. و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک. ) صحیفه سجادیه، دعای 20)
بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است که ارزش هیچ چیز را نمى توان با آن مقایسه کرد.
سعدى چیزى را براى سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگارى زمن در ربود که هر روزش از پى شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
و از سخنان، امام صادق(ع) است که هیچ چیزى عزیزتر از روح و وقت تو نیست: «لیس شى ء اعزّ من قلبک و وقتک. لئالى الاخبار، ج 1، ص 16.
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بیهوده را از گناهان بزرگ مى شمردند.
سهل بن عبداللّه گفته است: وقت توعزیزترین چیزها است پس آنرا به گرانبهاترین چیزها به کارگیر وقتک اعزّا لأشیاء فاشغله بأعزّالأشیاء.
پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانى مى کردند، و به همین علت به درجات عالى رسیدند. یکى از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندى رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکى از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند.
کیمیاى جوانى:
: وضع اکثر جوانان مانند مردى ثروتمند می ماند که سرمایه خود را بدون پروا خرج مى کند, غافل از آن که دیر یا زود ثروت کلانش به پایان خواهد رسید. (آنتوان چخوف) با این که کمتر از پنجاه سال عمر کرد, اما به دلیل آن که قدر وقت را مى دانست هزار داستان کوتاه و چندین کتاب از خود به یادگار گذاشت.
شاید (یک روز) خیلى بى اهمیت به نظر برسد, اما از لحاظ کیفیّت با (یک سال) بلکه گاهی با (ابدیت) برابر است. دانشمندى مى نویسد: (ما همچون زارعى هستیم که هر روز بیشتر از روز گذشته کشتزار مرگ خود را شخم مى زنیم. )
رشته عمـر تو را لیـل و نهار پاره سازد لحظه لحظه تارتار
ایام جوانى, دوران درخشندگى و فروغ زندگى است. دنیا با درخشش جوانان, سرسبز و با طراوت است, به طورى که دنیاى بى جوان, ماتمکده اى بیش نیست.
ویژگى هایى نظیر نشاط, کوشش, هیجان, انتقاد, زیبا دوستى, پویایى, نوجویى و نوآورى, همزاد با این دوران است. جوان با این توشه به سوى هدف گام بر مى دارد و همواره در پى رسیدن به سعادت, تلاش و کوشش مى کند. دل جوان با نوخواهى, طراوت مى یابد, چرا که جوان براى زمانى غیر از زمان گذشتگان آفریده شده و پذیرش سخن و اندیشه نو با سرشت او آمیخته است.
جـوانى یکى از نعمتهاى پرارج الهى و ازسرمایه هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته شـده است. این دوران از عمر انسان، اگر چه خود قسمتى ازمجموع عمر آدمى است، ولی از نظر اسـلام بـه انـدازه اى ، مـهـمّ، ارزنده وممتاز قلمداد شده که گفته می شود در روز قیامت از این نعمت بطور خاص ، پرسش مى شود.
پیامبر اکرم (ص ) فرمود: در قـیـامـت هـیـچ بـنـده اى قـدم از قـدم بـرنـمـى دارد، مـگـر ایـنـکـه از او سـؤ ال مى شود: عمرش را در چه کارى صرف نموده و از جوانى اش که در چه راهى تمام کرده است و از مالش که از چه راهی بدست آورده و چگونه مصرف نموده است و از محبت ما اهل بیت(ع) . اذا کان یوم القیامه لا یزول العبد قدما عن قدم حتی یسئل عن اربعة اشیاء، عن عمره فیما افناه و عن شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فی ما انفقه و عن حبنا اهل البیت. (جامع الاخبار، ص204)
على علیه السلام فرمود: دو چـیـزاسـت کـه قـدر و قـیمتشان را نمى شناسد، مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد، یکى جوانى و دیگرى تندرستى . شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه. (غرر الحکم، ح5764)
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش مى کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بیمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پیرى،و بى نیازى را قبل از تهى دستى. اغتنم خمسا قبل خمس، حیاتک قبل موتک و صحتک قبل سقمک و فراغک قبل شغلک و شبابک قبل هرمک و غناک قبل فقرک. (مکارم الاخلاق، ج2، ص364)
البته علت اینکه برخی جوانان قدر جوانی خود را نمی دانند و آن را به بطالت می گذرانند ، نا آگاهی ایشان است. جوان یعنی کسی که در ابتدای راه زندگی است و به طور طبیعی تجربه اش برای زندگی اندک است. از جوان توقع نمی رود که مانند یک فرد مسن و سرد و گرم چشیده روزگار آگاهانه انتخاب و عمل نماید، ولی باید به لحاظ فرهنگی شرایط را به گونه ای سامان دهی نمود که این آگاهی و اختیار در او تقویت شود و از فرصت های خود در جهت رشد و کمال انسانی بهره بیشتری ببرد.
مصرف بهینه جوانی:
راهـهـایـى کـه فـرصـت جـوانـى بـایـد در آنـهـا مـصـرف شـود، در روایـات اهل بیت علیهم السلام نشان داده شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
الف ـ تـحـصـیـل عـلم : دانش و آگاهی خوراک روح انسان است. انسان به هیچ چیزی در زندگی خود به اندازه علم و دانش نیاز ندارد. بهترین دوران کسب دانش ایام جوانی است، زیرا به هر میزان که آدمی پیر می شود قدرت فراگیری اش کاهش می یابد. رسـول خـدا (ص) فرمود: کسى که درجوانى دانش بیاموزد، مانند نقشى است که بر سنگ کنده باشند. من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر. (بحار الانوار، ج1، ص222)
امام صادق علیه السلام فرمود: دوسـت نـدارم ، جـوانى از شما مسلمانان را ببینم مگر آنکه روز او به یکى از دوحالت آغاز شود؛ یا دانشمند باشد یا دانشجو، اگر چنین نکرد ( ودر نادانى به سر برد) در اداى وظیفه کوتاهى کـرده و کـوتاهى دراداى وظیفه از بین بردن جوانى است . از بین بردن جوانى گناه است و اگر مـرتـکـب گـناه شود، درعذاب الهى مسکن خواهد گزید، قسم به خداوندى که محمد(ص ) را به حق به نبوّت فرستاده است .
ب ـ عـبادت و بندگى : بعد از دانش هیچ چیزی به مانند عبادت در رشد و کمال انسان موثر نیست. اسلام ، نسل جوان را دعوت مى کند که بنده خدا باشند وخود را از افسار گـسـیـختگى و بى بند و باریهایى که دشمنان اسلام پیش پاى جوانان مى گذارند، برهانند. آنـان کـه ایـام جـوانـى خود را صرف عبادت و بندگى خدا کرده ، از گناهان پرهیز مى کنند، در پـیـشـگـاه الهـى مـورد احـتـرام وارزش بـوده ، در سـایـه رحـمـت او بـهـره مـنـد خـواهـنـد بـود. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: همانا خداوند، جوانى را که جوانى خود را در اطاعت و بندگى خدا گذرانده ، دوست دارد. ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعه الله. (کنز العمال، ح43060)
همچنین فرمود: خـداونـد هـفـت گـروه را در سـایـه رحمت خود جاى مى دهد، روزى که سایه اى جز سایه او نیست ، اوّل زمامدار دادگر و دوّم جوانى که در عبادت خداوند پرورش یافته باشد… .
ج ـ اخـلاق نـیـکـو: شخصیت انسان را صفات و ملکات اخلاقی او شکل می دهد و دوران جـوانـى ، بـهـتـریـن فـرصـت بـراى بـه دسـت آوردن فضایل اخلاقى است .
رسول خدا (ص )فرمود: جوان سخاوتمند خوش اخلاق ، در نزد خدا از پیر بخیلِ عابدِ بداخلاق ، محبوبتر است . شاب سخی حسن الخلق احب الی الله من شیخ بخیل عابد سیء الخلق. (کنز العمال، ح16061)
د ـ تـوبـه : جـوانـى ، بهترین فرصت براى تغییر مسیر از زشتیها و پلیدیها به پاکیهاست . اسـلام بـه جـوانـان ، پـناهگاه مطمئن ومحکمى را نشان داده و آنها نیز باید براى درامان ماندن از سـقـوط و افـتـادن درمـنـجـلاب گناه ، به آن پناهگاه پناه برده توبه نمایند که جوانى ، بهار توبه است . پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هیچ چیزی نزد خداوند از جوان توبه کار محبوب تر نیست . ما من شئ احب الی الله تعالی من شاب تائب. ( کنز العمال، ح10233)
ظهور لحظه ها:
به طور کلی قیامت ظرف ظهور انسان است و لحظه های زندگی هر یک صندوقچه هایی هستند که در آخرت باز می شوند و محتوای خویش را به آدمی می نمایانند. در صورتی که انسان از آن لحظه ها به خوبی استفاده کرده باشد، در قیامت شاد می شود و در غیر این صورت افسرده و حسرت زده خواهد شد.
رسول گرامی اسلام در روایت بسیار عبرت آموزی به این حقیقت اشاره نموده است . ایشان فرموده: روز قیامت که می شود برای هر روز از عمر انسان بیست و چهار صندوقچه به تعداد ساعت های شبانه روز باز خواهد شد. صندوقچه ای را باز می کنند، و بنده آن را مملو از نور و سرور می یابد، در آن هنگام باندازه ای خوشحال می شود که اگر آن خوشحالی را به تمام اهل جهنم تقسیم کنند، همه آنها حالتی پیدا می کنند که درد سوزنده آتش را احساس نمی کنند، آن ساعتی است که در آن خدای تعالی را اطاعت نموده است.
سپس صندوقچه دیگری را باز می کنند و می بیند که پر از تاریکی و بوی بد بسیار ناراحت کننده است، در آن هنگام چنان ناله و حالت دردناکی پیدا می کند که اگر آن ناراحتی را به تمام اهل بهشت تقسیم کنند، لذت درک نعمت های بهشتی برای آنها نقصان می یابد، آن ساعتی است که در آن، خدای تعالی را معصیت نموده است.
پس از آن صندوقچه دیگری را باز می کنند و مشاهده می کند که کاملا خالی است، یعنی محتوای آن نه باعث خوشحالی او می شود و نه باعث آزار او، این ساعتی است که در آن خوابیده و یا به کارهای مباح دنیا مشغول شده است، در این لحظه است که احساس خسارت می کند و تاسف می خورد که چرا از آن فرصت های سرنوشت ساز بهره نبرده، در صورت که می توانست آنها را پر از کارهای نیکی و نور و سروری کند که قابل توصیف نباشد.
بعد می فرماید: به همین خاطر است که قرآن کریم قیامت را روز تغابن نامیده است. یفتح للعبد یوم القیامة على کل یوم من أیام عمره أربعة وعشرون خزانة عدد ساعات اللیل والنهار ، فخزانة یجدها مملوءة نورا وسرورا فیناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور ما لو وزع على أهل النار لأدهشهم عن الإحساس بألم النار ، وهی الساعة التی أطاع فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها مظلمة منتنة مفزعة فیناله عند مشاهدتها من الفزع والجزع ما لو قسم على أهل الجنة لنغص علیهم نعیمها ، وهی الساعة التی عصى فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها فارغة لیس فیها ما یسره ولا ما یسوؤه ، وهی الساعة التی نام فیها أو اشتغل فیها بشئ من مباحات الدنیا ، فیناله من الغبن والأسف على فواتها – حیث کان متمکنا من أن یملاها حسنات – ما لا یوصف ، ومن هذا قوله تعالى 🙁 ذلک یوم التغابن ) . (بحار الانوار، ج7، ص262)
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
– اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
– معراج السعاده، ملا احمد نراقی
– نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
– اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
منابع بیشتر:
– خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
– تهذیب نفس، ابراهیم امینی
– مقالات استاد محمد شجاعی
– خودسازى، شهید باهنر
– خودسازى، محمد یزدى
– جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى