خانه » همه » مذهبی » در مورد زندگی «جُون» غلام سیاه پوست «ابوذر غفاری» که در کربلا به شهادت رسید، توضیحات بیشتری ارائه کنید؟

در مورد زندگی «جُون» غلام سیاه پوست «ابوذر غفاری» که در کربلا به شهادت رسید، توضیحات بیشتری ارائه کنید؟

«جون (یا: جُوَین) بن حُوَیّ» از مَوالیان[1] ابوذر بود.[2] برخی منابع تاریخی، نام او را «حویّ مولى أبی‌ذر» ذکر کرده‌اند.[3] نام وی در زمره شهدا و چهره‌های حماسه آفرین کربلا دیده می‌شود.[4] او غلامی سیاه[5] و اهل نوبه[6] بود.
در مورد زندگی «جون» قبل از واقعه کربلا، گزارشی در برخی کتب معاصر وجود دارد که مستند به منبع معتبری نشده است:[7]
امیرالمؤمنین علی(ع) «جون» را از فضل بن عبّاس خریداری و به ابوذر هدیه کرد. وی تا هنگام تبعید ابوذر و در تبعیدگاه (ربذه)، در کنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجری، جون به مدینه برگشت و در خدمت امام علی(ع)، سپس در خدمت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) قرار گرفته و در خانه امام سجاد(ع) زندگی می‌کرد. او همراه امام حسین(ع) و اهل بیتش از مدینه به سوی کربلا روانه شد و در زمره یاران آن‌حضرت قرار گرفت.[8]
با این وجود، در منابع معتبر، گزارش‌هایی از رشادت‌های او در حماسه عاشورا وجود دارد:
حضرت على بن الحسین(ع) می‌فرماید: «من در آن شبى که پدرم فرداى آن کشته شد نشسته بودم و عمه‌ام زینب نیز نزد من بود و از من پرستارى می‌کرد، در آن هنگام پدرم به خیمه خویش رفت و جوین‏ غلام أبوذر غفارى نیز نزد او سرگرم اصلاح شمشیر آن‌حضرت بود».[9]
جون، در روز عاشورا، وقتی جنگ شدت گرفت، نزد امام حسین(ع) آمد و اجازه خواست تا به نبرد برخیزد، ولی امام به او اجازه نداد و فرمود: «من به تو اجازه می‌دهم که از این سرزمین بروی و جان خود را حفظ کنی؛ زیرا به تصور عافیت و خوشی همراه ما آمدی، پس خود را درگیر گرفتاری‌های ما نکن!» جون گفت: ای پسر پیامبر! آیا سزاوار است که من در زمان خوشی و نعمت، نان‌خور شما باشم، ولی در سختی‌ها شما را تنها بگذارم؟! درست است که بوی بد، نژاد پست و رنگ سیاه دارم، ولی شما بر من منّت بگذار و مرا به آسایش جاویدان بهشتی برسان تا بدنم خوشبو، نژادم شریف، و رویم سفید شود. نه، هرگز! به خدا قسم از شما دور نمی‌شوم تا این‌که خون خویش را با خون پاک شما درآمیزم![10]
بعد از اصرار فراوان، امام به او اجازه داد و جون به میدان رهسپار شد و این‌چنین شروع به رجزخوانی نمود:
«کیْفَ‏ یَرَى الْفُجَّارُ ضَرْبَ الْأَسْوَدِ
بِالْمَشْرَفِیِّ الْقَاطِعِ الْمُهَنَّدِ
بِالسَّیْفِ صَلْتاً عَنْ بَنِی مُحَمَّدٍ
أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسَانِ وَ الْیَد
أَرجو بِذلِک الفَوزِ عِندَ المَوردِ
مِن الإلهِ الأحَدِ المُوَحَّدِ
إذ لا شَفیعَ عندَه کَأحمَدِ»؛[11]
یعنى، این مردم تبه‌کار! ضربت غلام سیاه را چگونه مى‏بینند؟ که شمشیر بُرنده مشرفى و هندى را بکار مى‏برد.
با شمشیرى برنده براى فرزندان محمّد (ص) مى‏جنگم و با زبان و دست از ایشان دفاع می‌نمایم.
امیدوارم این عمل در روز ورود به محشر از طرف خداى یگانه باعث رستگارى من شود.
زیرا شفیعى نظیر احمد (ص) نزد خدا نیست.
به گفته برخی از مورّخان، او 25 تن از دشمنان را به هلاکت رساند و سپس خود به شهادت رسید.[12]
امام حسین(ع) در کنار جنازه او ایستاد و گفت: «خدایا! صورتش را سفید گردان؛ بوی او را پاکیزه و خوشبو گردان؛ او را با محمّد(ص) محشور کن و میان او و خاندان پیامبر آشنایی برقرار ساز».[13]
امام باقر(ع) از پدرش امام زین العابدین(ع) نقل می‌کند که؛ پس از گذشت ده روز از شهادت جون، وقتی بدنش را یافتند، بوی مُشک از آن به مشام می‌رسید.[14]
بر این اساس، به مشام رسیدن بوی خوش از پیکر آن‌جناب در برخی گزارش‌ها وجود دارد، اما این‌که صورتش در همین دنیا سفید شود، گزارش معتبری در مورد آن نیافتیم. البته از برخی روایات بر می‌آید، هر انسان سیاه‌پوستی که در قیامت به بهشت راه یابد، رنگش سفید گشته و با ظاهری زیبا وارد بهشت برین خواهد شد.[15]
در پایان ذکر این مطلب نیز خالی از لطف نیست که در زیارت ناحیه نیز به این سرباز فداکار سیاه پوست نورانی چنین سلام داده شده است: «اَلسَّلامُ عَلی جُونِ بْنِ حَرِی مَوْلی اَبی‌ذَرِ الْغَفّارِی».[16]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد