کلمة شفاعت از ريشه شفع به معني (جفت) و ضميمه کردن چيزي به مثل خودش گرفته شده و نقطة مقابل آن «وتر» به معني تک و تنها است و سپس به ضميمه شدن فرد برتر و قوي تر براي کمک به فرد ضعيف تر اطلاق گرديده است و مفهوم شفاعت بر محور دگرگوني و تغيير موضوع به شفاعت شونده دور مي زند يعني شخص شفاعت شونده موجباتي فراهم مي سازد که از يک وضع نامطلوب و درخور کيفر بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع، خود را در وضع مطلوبي قرار دهد که شايسته و مستحق بخشودگي گردد و ايمان به اين نوع شفاعت در واقع يک مکتب عالي تربيت و وسيلة اصلاح افراد گناهکار و آلوده و بيداري و آگاهي آنها مي باشد. و شفاعت در منطق اسلام از اين نوع است. آيات شفاعت به خوبي نشان مي دهد که مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام يک موضوع بي قيد و شرط نيست بلکه قيود و شرايطي دارد مثلاً از نظر جرمي که دربارة آن شفاعت مي شود شرايطي هست و از طرفي، شخص شفاعت شونده و شخص شفاعت کننده هم بايد شرايطي داشته باشند.
کساني که معتقد به اصل شفاعت هستند، براي اينکه مشمول آن شوند، ناگزيرند شرايط آن را فراهم سازند، و از گناهاني همانند ظلم که به طور کلّي از دايرة شفاعت بيرون شمرده شده، و قرآن مي گويد ظالمان شفيع مطاعي ندارند،[1] بپرهيزند، و برنامة خود را از يک دگرگوني عميق و همه جانبه در وضع خويش شروع کنند و براي رسيدن به مقام ارتضاء و برقرار ساختن عهد الهي از گناه توبه کنند. و يا حداقل در آستانه توبه قرار گيرند، خلافکاري و شکستن قوانين الهي را متوقف سازند و يا لااقل تقليل دهند و ايمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخيز را در خود زنده نگهدارند و قوانين و مقرّرات او را محترم بشمارند و از طرفي براي برقرار ساختن پيوند ميان خود و شفاعت کننده، از صفات او اقتباس کنند و يک نوع سنخيت هر چند ضعيف ميان خود و او برقرار سازند.[2]منظور ما از شفاعت همان شفاعتي است که عذاب روز قيامت را از گناه کاران بر مي دارد، حال بايد ديد اين شفاعت از چه شفيعاني سر مي زند؟ و در چه زماني تحقق مي يابد؟ و در حق چه کساني جاري مي شود؟ از روايات پيامبر و اهل بيت، شفاعت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهل بيت و قرآن و ملائکه و مؤمنين و خويشاوندان استفاده ميشود، يعني خداوند به آنها اذن و حق شفاعت داده است.
امّا شفاعت در چه زماني تحقق مي يابد؟ از آيات 38ـ 42 مدّثر استفاده مي شود که شفاعت در قيامت تنها در عذاب دوزخ مؤثر است، و در ناگواري هاي قبل از آن، مانند نشئه ي برزخ و حضور پيامبر و ائمه در دم مرگ و در هنگام سؤال قبر، و کمک کردن آن حضرت در شدائد، ربطي به شفاعت در، دادگاه خداوند ندارد، بلکه از قبيل تصرّف ها و حکومتي است که خداوند به ايشان داده، تا به اذن او هر حکمي که خواست برانند و هر تصرّفي خواستند بکنند.[3]روايات نيز از وقوع شفاعت در قيامت سخن مي گويد: پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: من در روز قيامت شفاعت مي کنم و شفاعتم پذيرفته مي شود، و علي هم شفاعت مي کند و شفاعت او نيز پذيرفته مي شود و اهل بيت من نيز شفاعت مي کنند و شفاعت آنان هم پذيرفته مي شود.[4]امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: در روز قيامت ما براي شيعيان گناهکارمان شفاعت مي کنيم، امّا نيکوکاران را خدا نجات داده است.[5]امّا شفاعت در حق چه کساني جاري مي شود؟ علاّمه بعد از بحث طولاني مي گويد: پس معلوم شد که شفاعت وسيلة نجات گناهکاران از اصحاب يمين است، هم چنان که قرآن فرمود: اگر از گناهان کبيره اجتناب کنيد، گناهان ديگرتان را جبران مي کنيم. [6] به طور مسلّم منظور آيه اين است که گناهان صغيره را خدا مي آمرزد و احتياجي به شفاعت ندارد، پس مورد شفاعت آن عدّه از اصحاب يمين اند، که گناهان کبيره از آنان تا روز قيامت باقي مانده، و به وسيلة توبه و يا اعمال حسنة ديگر از بين نرفته است، هم چنان که رسول خدا فرمود: شفاعتم تنها مربوط به اهل کبائر از امتم است، و امّا نيکوکاران هيچ ناراحتي ندارند. [7]امام باقر و صادق ـ عليهم السلام ـ فرمودند: به خدا سوگند ما از شيعيان گناهکارمان شفاعت مي کنيم، تا دشمنان ما آنها را ببينند و بگويند، ما شافعان و دوستان پشتيبان نداريم، اگر براي ما بازگشتي بوده از مؤمنين مي شديم. [8]رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: هنگامي که در مقام محمود (مقام شفاعت) قرار گيرم، براي آن افراد از امّتم که مرتکب گناهان بزرگ شده اند شفاعت مي کنم و خداي متعال شفاعتم را دربارة آنان مي پذيرد، به خدا سوگند براي کساني که ذرّيه و فرزندان مرا آزار کرده باشند شفاعت نمي کنم.[9]از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل است: به خدا سوگند که شيعيان خود را شفاعت مي کنيم، به خدا سوگند، آنان را شفاعت مي کنيم، تا اين که اهل جهنم مي گويند: پس براي ما شفاعت کنندگاني نيست….[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير الميزان، ترجمة سيد محمّد باقر موسوي همداني.
2ـ تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي.
3ـ الفصول المهمه في اصول الائمه، شيخ حرّ عاملي.
پي نوشت ها:
[1] . غافر، 18.
[2] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، 1/236، دار الکتب الإسلاميه 1374.
[3] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني 1/263، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش.
[4] . ابن شهر آشوب محمّدبن علي، مناقب آل ابي طالب 2/15، المکتبة الحيدرية النجف الأشرف، 1376.
[5] . صدوق محمّد، خصال، ص 624، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلميه في قم، 1403ق.
[6] . نساء، 31.
[7] . علامه طباطبائي محمد حسين، الميزان ترجمة سيد محمّد باقر موسوي همداني 1/284، پيشين.
[8] . شيخ حر عاملي محمّد بن الحسن، الفصول المهمه في اصول الائمه، ص 361، مؤسسه معارف اسلامي امام رضا ـ عليه السلام ـ ، 1418ق.
[9] . شيخ حر عاملي محمّد بن الحسن، الفصول المهمه في اصول الائمه، ص 360، پيشين.
[10] . ابن شهر آشوب محمّد بن علي، مناقب آل ابي طالب 2/14، المکتبة الحيدريه، النجف الأشرف، 1376.