اقوال عرفا در باب عرش جسمانی
« العرش الجسمانی المعروف، بالعرش الرحمانى کما فی قوله تعالى «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى » هو آلة و مظهر لأفعاله العادیّة فی عالم الملک. »(رسالة النصوص ، صدرالدین قونوی ، ص: 87 )
« أن العرش الروحانی الذی هو العقل الأول محیط بجمیع الحقائق الروحانیة و الجسمانیة و العرش الجسمانی محیط بجمیع الأجسام . »( شرح فصوص (قیصرى)، ص: 1181)
« فکما یراد من عرش الرحمن- حسبما یراه الشیخ العربی- جسم الکل المثالی، المعبر عنه ب «خیال الکل» الذی هو اللوح الأخضر. » (شرح فصوص (ابن ترکه)، جلد1، ص: 288)
« لعله أراد من الجسم الکل هیکل الصوری الکلی الذی لا یشذّ عنه صورة من الصور و یسمى عالمه بعالم المثال الکلی و الصور المفارقی . »(شرح فصوص (ابن ترکه)، جلد1، ص: 288)
« … صورت و حقیقت عالم دنیا و شهادت متمثل در عالم مثال است و نیز صورى از مراتب حقایق جبروت ، و نیز مظهر اعیان قدرى نیز، به نحوى که راسخان در معارف الهى به آن اشاره کرده اند، در عالم مثال تحقق دارد. (از جمله عرش جسمانى برزخى که اوّلین ظهور و جلوه و تجلى به صورت اعظم أجسام است.) که فرمود: إنّ فی العرش تمثال جمیع ما خلق الله . »( مصباح الهدایة، مقدمةالآشتیانی، ص: 80)
با توجه به مطالب فوق که از معتبرترین کتب عرفانی اتّخاذ شده اند ، به نظر می رسد که منظور عرفا از عرش جسمانی یا عرش الرحمان یا جسم الکلّ ، عالم مثال کلّ یا خیال کلّ است. عالم مثال عالمی است مجرّد(غیر مادّی ) که منزّه از حرکت و تغییر و زمان و مکان است ؛ لکن برخی از آثار عالم مادّه ، مثل رنگ و شکل و مقدار را داراست. لذا موجودات این عالم از جهت ظاهری شبیه به موجودات عالم مادّه ، ولی غیر مادّی هستند. به عبارت دیگر هر موجود مادّی صورتی مثالی و غیر مادّی نیز در عالم مثال دارد که باطن این موجود مادّی و علّت آن است. همچنین اگر کلّ عالم مادّه ، یکجا به صورت یک موجود واحد لحاظ شود ، کلّ عالم مثال ، صورت ملکوتی آن خواهد بود ؛ که آن را مثال کلّ یا جسم کلّ نیز می نامند. مراد عرفا از عرش الرحمان یا عرش جسمانی نیز همین مثال کلّ است. به نظر می رسد که عرفا این قسم عرش را از روایات اهل بیت (ع) اتّخاذ نموده اند. البته اسم عرش جسمانی به صراحت در روایات نیامده است ؛ لکن تعریفی که عرفا برای عرش جسمانی کرده اند مطابق با روایت امام سجاد (ع) که فرمودند:« عَنِ السَّجَّادِ (ع) أَنَّ فِی الْعَرْشِ تِمْثَالَ جَمِیعِ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ:« وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم. ـــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن. »( الحجر : 21) »( بحار الأنوار ؛ ج 56 ؛ ص361)
در حقیقت عرش خدا عبارت از علم و مقام تدبیر اوست ؛ و علم خدا یا ذاتی است یا فعلی ؛ و علم فعلی خدا عین فعل اوست ؛ و فعل خدا ، مخلوقات او هستند ؛ و مخلوقات دارای سه مرتبه کلّی اند که از آنها تعبیر می شود به عوالم سه گانه که عبارتند از عالم عقل ، عالم مثال و عالم طبیعت. لذا این سه عالم سه مرتبه علم فعلی خدا هستند ؛ عالم عقل ، عالمی است کاملاً مجرّد که از همه آثار عالم مادّه منزّه است ؛ لذا نه شکلی دارد و نه رنگی و نه مقداری ؛ توضیح عالم مثال نیز قبلاً گذشت ؛ عالم طبیعت نیز همان عالم مادّه است.
تمام حقیقت عالم مادّه در عالم مثال به نحو غیر مادّی موجود است لذا عالم مثال علّت و مدبّر عالم طبیعت است ؛ به عبارت دیگر عالم مثال مقام تدبیر خدا نسبت به عالم مادّه است ؛ لذا از آن تعبیر به عرش می شود ؛ و از آنجایی که این عالم ، دارای شکل و رنگ و مقدرا است شباهتی به اجسام دارد لذا آن را عرش جسمانی گفته اند ؛ و از آن جهت که مثال کلّ ، جامع کمالات جمیع اجسام است و اجسام ، ظهورات گوناگون آن هستند ، آن را جسم کلّ نامیده اند ؛ و از آن جهت که مثال کلّ ، فیض عمومی حق تعالی نسبت همه موجودات عالم مادّه است ، آن را عرش الرّحمن گفته اند.
« العرش الجسمانی المعروف، بالعرش الرحمانى کما فی قوله تعالى «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى » هو آلة و مظهر لأفعاله العادیّة فی عالم الملک. »(رسالة النصوص ، صدرالدین قونوی ، ص: 87 )
« أن العرش الروحانی الذی هو العقل الأول محیط بجمیع الحقائق الروحانیة و الجسمانیة و العرش الجسمانی محیط بجمیع الأجسام . »( شرح فصوص (قیصرى)، ص: 1181)
« فکما یراد من عرش الرحمن- حسبما یراه الشیخ العربی- جسم الکل المثالی، المعبر عنه ب «خیال الکل» الذی هو اللوح الأخضر. » (شرح فصوص (ابن ترکه)، جلد1، ص: 288)
« لعله أراد من الجسم الکل هیکل الصوری الکلی الذی لا یشذّ عنه صورة من الصور و یسمى عالمه بعالم المثال الکلی و الصور المفارقی . »(شرح فصوص (ابن ترکه)، جلد1، ص: 288)
« … صورت و حقیقت عالم دنیا و شهادت متمثل در عالم مثال است و نیز صورى از مراتب حقایق جبروت ، و نیز مظهر اعیان قدرى نیز، به نحوى که راسخان در معارف الهى به آن اشاره کرده اند، در عالم مثال تحقق دارد. (از جمله عرش جسمانى برزخى که اوّلین ظهور و جلوه و تجلى به صورت اعظم أجسام است.) که فرمود: إنّ فی العرش تمثال جمیع ما خلق الله . »( مصباح الهدایة، مقدمةالآشتیانی، ص: 80)
با توجه به مطالب فوق که از معتبرترین کتب عرفانی اتّخاذ شده اند ، به نظر می رسد که منظور عرفا از عرش جسمانی یا عرش الرحمان یا جسم الکلّ ، عالم مثال کلّ یا خیال کلّ است. عالم مثال عالمی است مجرّد(غیر مادّی ) که منزّه از حرکت و تغییر و زمان و مکان است ؛ لکن برخی از آثار عالم مادّه ، مثل رنگ و شکل و مقدار را داراست. لذا موجودات این عالم از جهت ظاهری شبیه به موجودات عالم مادّه ، ولی غیر مادّی هستند. به عبارت دیگر هر موجود مادّی صورتی مثالی و غیر مادّی نیز در عالم مثال دارد که باطن این موجود مادّی و علّت آن است. همچنین اگر کلّ عالم مادّه ، یکجا به صورت یک موجود واحد لحاظ شود ، کلّ عالم مثال ، صورت ملکوتی آن خواهد بود ؛ که آن را مثال کلّ یا جسم کلّ نیز می نامند. مراد عرفا از عرش الرحمان یا عرش جسمانی نیز همین مثال کلّ است. به نظر می رسد که عرفا این قسم عرش را از روایات اهل بیت (ع) اتّخاذ نموده اند. البته اسم عرش جسمانی به صراحت در روایات نیامده است ؛ لکن تعریفی که عرفا برای عرش جسمانی کرده اند مطابق با روایت امام سجاد (ع) که فرمودند:« عَنِ السَّجَّادِ (ع) أَنَّ فِی الْعَرْشِ تِمْثَالَ جَمِیعِ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ:« وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم. ـــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن. »( الحجر : 21) »( بحار الأنوار ؛ ج 56 ؛ ص361)
در حقیقت عرش خدا عبارت از علم و مقام تدبیر اوست ؛ و علم خدا یا ذاتی است یا فعلی ؛ و علم فعلی خدا عین فعل اوست ؛ و فعل خدا ، مخلوقات او هستند ؛ و مخلوقات دارای سه مرتبه کلّی اند که از آنها تعبیر می شود به عوالم سه گانه که عبارتند از عالم عقل ، عالم مثال و عالم طبیعت. لذا این سه عالم سه مرتبه علم فعلی خدا هستند ؛ عالم عقل ، عالمی است کاملاً مجرّد که از همه آثار عالم مادّه منزّه است ؛ لذا نه شکلی دارد و نه رنگی و نه مقداری ؛ توضیح عالم مثال نیز قبلاً گذشت ؛ عالم طبیعت نیز همان عالم مادّه است.
تمام حقیقت عالم مادّه در عالم مثال به نحو غیر مادّی موجود است لذا عالم مثال علّت و مدبّر عالم طبیعت است ؛ به عبارت دیگر عالم مثال مقام تدبیر خدا نسبت به عالم مادّه است ؛ لذا از آن تعبیر به عرش می شود ؛ و از آنجایی که این عالم ، دارای شکل و رنگ و مقدرا است شباهتی به اجسام دارد لذا آن را عرش جسمانی گفته اند ؛ و از آن جهت که مثال کلّ ، جامع کمالات جمیع اجسام است و اجسام ، ظهورات گوناگون آن هستند ، آن را جسم کلّ نامیده اند ؛ و از آن جهت که مثال کلّ ، فیض عمومی حق تعالی نسبت همه موجودات عالم مادّه است ، آن را عرش الرّحمن گفته اند.