نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعى است، و آثار فراوان عبادات را که تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگى هاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مى باشد، در بر دارد، به خصوص این که نماز جمعه دو خطبه دارد که مشتمل بر انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوا و پرهیزگارى است. و از نظر اجتماعى و سیاسى، یک کنگره عظیم هفتگى است که بعد از کنگره سالانه حجّ، بزرگ ترین کنگره اسلامى مى باشد.در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مى دهد:1. اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل مى شود.2. اجتماع هفتگى که در مراسم نماز جمعه است.
3. اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مى گیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است به خصوص این که یکى از برنامه هاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است و به این ترتیب این اجتماع عظیم و پرشکوه مى تواند منشأ برکات زیر شود:
– آگاهى بخشیدن به مردم در زمینه معارف اسلامى و رویدادهاى مهم اجتماعى و سیاسى و دعوت مردم به بسیج شدن براى جهاد و دفاع و حلّ مشکلات اجتماعى و یارى رسانى به دیگران به خوبى در نماز جمعه انجام مى گیرد[1] . بدین ترتیب نماز جمعه موجب رشد فکرى و سیاسى و نشاط معنوى مسلمانان خواهد شد.
– ایجاد همبستگى و انسجام هر چه بیشتر در میان صفوف مسلمین به گونه اى که دشمنان را به وحشت مى افکند و پشت آنها را مى لرزاند. در واقع نماز جمعه جلوه وحدت و قدرت مسلمانان است که روحیه اخوّت و برادرى را تقویت نموده و موجب یکپارچگى مسلمانان و خنثى شدن توطئه هاى تفرقه افکنانه و شایعه هاى دشمنان اسلام است.
– میعادگاه نمازگزاران مؤن، جهت دیدار و زیارت یکدیگر و ایجاد تقویت روحیه جمعى و اجتماعى به گونه اى که انزوا و فردگرایى از بین مى رود.
حضرت على علیه السلام فرمود: «رفتن به نماز جمعه موجب زیارت و زیبایى است، سؤل شد: اى امیرمؤنان! زیبایى چگونه به وجود مى آید؟ على علیه السلام پاسخ داد: نماز جمعه نورانیّت به وجود مى آورد، و به زیارت و دیدار اهل ایمان هم نائل مى شوید»[2] .
در روایات معصومین علیهم السلام ثواب هاى بى شمارى براى نمازگزاران نماز جمعه ذکر گردیده که به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:
استجابت دعا؛ امام صادق علیه السلام فرموده اند: «السَّاعَةُ الَّتِى یسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ یوْمَ الْجُمُعَةِ مَا بَینَ فَرَاغِ الاْءِمَامِ مِنَ الْخُطْبَةِ إِلَى أَنْ یسْتَوِى النَّاسُ فِى الصُّفُوفِ»[3] ؛ «ساعتى که دعا در آن مستجاب است روز جمعه و فاصله میان پایان خطبه، تا به صف ایستادن مردم مى باشد».
ضمانت بهشت؛ از على علیه السلام نقل شده که فرمود: «ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ مِنْهُمْ رَجُلٌ خَرَجَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ»[4] ؛ «براى شش نفر بهشت را ضامن هستم که خداوند به آنها عطا کند: از آنها مردى است که در راه رفتن به نماز جمعه بمیرد».
ثواب حج؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ لَکُمْ فِى کُلِّ جُمُعَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً فَالْحَجَّةُ الْهِجْرَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ الْعُمْرَةُ انْتِظَارُ الْعَصْرِ بَعْدَ الْجُمُعَةِ»[5] ؛ «هر روز جمعه براى شما ثواب یک حج و یک عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره شما انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است».
حرام شدن آتش جهنم بر انسان؛ در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده: «مَا مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ إِلَى الْجُمُعَةِ إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَى النَّار»[6] ؛ «هر گامى که به سوى نماز جمعه برداشته شود، خداوند آتش دوزخ را بر صاحب آن گام حرام مى کند».
پاورقی:
1- محسن قرائتى، پرتویى از اسرار نماز، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، 1387ش، هجدهم، ص 235.
2- راوندى، نوادر، ترجمه صادقى اردستانى، ص 223.
3- تهذیب الأحکام، ج3، ص 235.
4- وسائل الشیعة، ج7، ص 308.
5- بحارالأنوار، ج86، ص 214.
6- صدوق، الأمالى، ص 366.
3. اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مى گیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است به خصوص این که یکى از برنامه هاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است و به این ترتیب این اجتماع عظیم و پرشکوه مى تواند منشأ برکات زیر شود:
– آگاهى بخشیدن به مردم در زمینه معارف اسلامى و رویدادهاى مهم اجتماعى و سیاسى و دعوت مردم به بسیج شدن براى جهاد و دفاع و حلّ مشکلات اجتماعى و یارى رسانى به دیگران به خوبى در نماز جمعه انجام مى گیرد[1] . بدین ترتیب نماز جمعه موجب رشد فکرى و سیاسى و نشاط معنوى مسلمانان خواهد شد.
– ایجاد همبستگى و انسجام هر چه بیشتر در میان صفوف مسلمین به گونه اى که دشمنان را به وحشت مى افکند و پشت آنها را مى لرزاند. در واقع نماز جمعه جلوه وحدت و قدرت مسلمانان است که روحیه اخوّت و برادرى را تقویت نموده و موجب یکپارچگى مسلمانان و خنثى شدن توطئه هاى تفرقه افکنانه و شایعه هاى دشمنان اسلام است.
– میعادگاه نمازگزاران مؤن، جهت دیدار و زیارت یکدیگر و ایجاد تقویت روحیه جمعى و اجتماعى به گونه اى که انزوا و فردگرایى از بین مى رود.
حضرت على علیه السلام فرمود: «رفتن به نماز جمعه موجب زیارت و زیبایى است، سؤل شد: اى امیرمؤنان! زیبایى چگونه به وجود مى آید؟ على علیه السلام پاسخ داد: نماز جمعه نورانیّت به وجود مى آورد، و به زیارت و دیدار اهل ایمان هم نائل مى شوید»[2] .
در روایات معصومین علیهم السلام ثواب هاى بى شمارى براى نمازگزاران نماز جمعه ذکر گردیده که به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:
استجابت دعا؛ امام صادق علیه السلام فرموده اند: «السَّاعَةُ الَّتِى یسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ یوْمَ الْجُمُعَةِ مَا بَینَ فَرَاغِ الاْءِمَامِ مِنَ الْخُطْبَةِ إِلَى أَنْ یسْتَوِى النَّاسُ فِى الصُّفُوفِ»[3] ؛ «ساعتى که دعا در آن مستجاب است روز جمعه و فاصله میان پایان خطبه، تا به صف ایستادن مردم مى باشد».
ضمانت بهشت؛ از على علیه السلام نقل شده که فرمود: «ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ مِنْهُمْ رَجُلٌ خَرَجَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ»[4] ؛ «براى شش نفر بهشت را ضامن هستم که خداوند به آنها عطا کند: از آنها مردى است که در راه رفتن به نماز جمعه بمیرد».
ثواب حج؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ لَکُمْ فِى کُلِّ جُمُعَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً فَالْحَجَّةُ الْهِجْرَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ الْعُمْرَةُ انْتِظَارُ الْعَصْرِ بَعْدَ الْجُمُعَةِ»[5] ؛ «هر روز جمعه براى شما ثواب یک حج و یک عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره شما انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است».
حرام شدن آتش جهنم بر انسان؛ در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده: «مَا مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ إِلَى الْجُمُعَةِ إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَى النَّار»[6] ؛ «هر گامى که به سوى نماز جمعه برداشته شود، خداوند آتش دوزخ را بر صاحب آن گام حرام مى کند».
پاورقی:
1- محسن قرائتى، پرتویى از اسرار نماز، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، 1387ش، هجدهم، ص 235.
2- راوندى، نوادر، ترجمه صادقى اردستانى، ص 223.
3- تهذیب الأحکام، ج3، ص 235.
4- وسائل الشیعة، ج7، ص 308.
5- بحارالأنوار، ج86، ص 214.
6- صدوق، الأمالى، ص 366.