نام پدر حضرت علی(ع) عبدمناف و یا عمران بوده است.سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 5، ص 312؛ واژه ابوطالب (دارالاسوة للطباعة و النشر، ایران)؛ دائرة المعارف بزرگی اسلامی، ج 5، ص 618، (مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی).برخی هم نام و کنیه او را ابوطالب دانسته اند.سفینة البحار، همان. از روایات و منابع اسلامی استفاده می شود که حضرت ابوطالب و برادرش عبداللَّه و پدرشان عبدالمطلب(ع) در دوران عمرشان هیچ گاه بت نپرستیدند؛ چرا که جملگی خداپرست و بر دین حنیف حضرت ابراهیم(ع) بودند.ر.ک: کمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 74 – 175، ح 31 و 32 (دارالکتب الاسلامیه)؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج 3، ص 1057، ح 10، (مؤسسه امام مهدی، قم).
زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب(ع) به دین اسلام ایمان آورد، ولی برای این که بتواند از پیامبر حمایت کند، اسلام خود را اظهار نمی کرد؛ چرا که در آن جامعه، تعصب خویشاوندی حاکم بود، و ابوطالب عنوان خویشاوندی را پوشش ظاهری جهت حمایت از آن حضرت قرار داده بود.روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشابوری، ج 1، ص 138 – 139 (انتشارات رضی قم)؛ تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج 4، ص 31 و ج 7، ص 448، ذیل آیه 26 انعام و 56 قصص (مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 65، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی). امام صادق(ع) می فرماید: «ابوطالب همچون اصحاب کهف بود که ایمان خود را پنهان می داشتند و تظاهر به شرک می کردند و خداوند به آنها دو پاداش داد». شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 70 (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی، کافی، کلینی، ج1، ص 448، ح 28، (دارالکتب الاسلامیه)، ممکن است آن دو پاداش، یکی جهت ایمان آنها باشد، و دیگری به جهت حالت خوف، اضطرار و تقیه که به آن مبتلا بودند.
شواهد و دلایل فراوانی از شیعه و اهل سنت نقل شده که نشانگر ایمان و اعتقاد ابوطالب(ع) را به آیین اسلام و نبوت حضرت محمد(ص) است. ما در این مقام تنها به ذکر چند نمونه از این شواهد اکتفا می کنیم:
الف) اشعار و سخنان او
اشعار و سخنان فراوانی از ابوطالب(ع) به دست ما رسیده که در تعدادی از آنها به صراحت از نبوت پیامبر اسلام(ص) و حقانیت او یاد کرده است و این خود گواه روشنی بر ایمان و اعتقاد او به اسلام است، چند نمونه از اشعار او:
لِیَعْلَمْ خِیارُ النّاسِ أَن مُحمدا نَبِیٌّ کَمُوسی وَ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیَمَ
اَتانا بِهُدَی مِثْلَ ما أَتَیابه فَکُلٌّ بِأَمْرِ اللَّهِ یَهدی وَ یَعْصِمُ
مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 2، ص 623؛ (انتشارات دارالمعرفة، بیروت).
مردمان شریف و بزرگوار باید بدانند که محمد(ص) بسان موسی و عیسی بن مریم(س) پیامبر است و همانند هدایت آسمانی آن دو را برای ما به ارمغان آورده است. پس همه پیامبران الهی به فرمان خدا مردم را هدایت می کنند و از گناه باز می دارند.
أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمدا نَبیّا کَمُوسی خُط فی أَولِ الْکُتُبِ
وَ أَن عَلَیْهِ فِی الْعِبادِ مَحَبة وَ لا خَیْرَ مِمنْ خَصهُ اللَّهُ بِالْحُب
البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر الدمشقی، ج 3، ص 108، (داراحیاء التراث العربی)، باب هجرة أصحاب النبی من مکة إلی أرض حبشه، لا خَیْرَ أی لا أخیر.
آیا نمی دانید که ما محمد(ص) را پیامبری مانند موسی(ع) یافتیم که در کتاب های آسمانی بیان گردیده است؟! مردم او را دوست می دارند و کسی بهتر از شخصی که خدای بزرگ، دوستی او را در دل ها قرار داده است، نیست.
لَقَدْ أَکْرَمَ اللَّهُ النبِی مُحَمدا فأَکرَمُ خَلْقِ اللَّهِ فِی النّاسِ أَحْمَدُ
وَ شَق لَهُ مِنِ اسْمِهِ لِیُجِلهُ فَذُو الْعَرْشِ مَحمُود وَ هذا مُحَمد
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 78؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 3، ص 32، (دارالفکر 1415 ه ق)؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 2، ص 325، (داراحیاء التراث العربی، بیروت 1408 ه ق)؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 254؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 335 – 331.
خدای بزرگ، پیامبر خود محمد را گرامی داشت. بر این اساس گرامی ترین آفریده خدا احمد است. خداوند نام پیامبر را از نام خود برگرفت تا از مقام وی تجلیل نماید. پس پروردگار صاحب عرش محمود (ستوده) و پیامبر او احمد (بسیار ستایشگر) است.
یا شاهِدَ اللَّهِ عَلَی فَاشْهَدْ أَنی عَلی دینَ النبِی أَحْمَدَ
مَنْ ضَل فِی الدینِ فَإِنّیِ مُهتَد یارب فَاجعَل فِی الَجنانِ مَورِدِی
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 78؛ بحارالانوار، ج 33، ص 353؛ انساب الاشراف، بلاذری، ص 356، (مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1394 ه)
ای گواه خدا بر من! به ایمان من به آیین رسول خدا محمد(ص) گواهی ده! هر کس گمراه باشد، من اهل هدایت هستم، پس خداوندا محل ورود و جایگاه مرا در بهشت قرار ده!
ب) حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر(ص)
همه تاریخ نگاران مشهور اسلامی، فداکاری های بی نظیر و حمایت های سرنوشت ساز ابوطالب را از ساحت مقدس رسول خدا(ص) را یادآور شده اند که این خود دلیلی روشن بر ایمان محکم اوست.
ابوطالب برای حمایت از اسلام و حراست از پیامبر(ص) سه سال آوارگی و زندگی در شعب ابوطالب به همراه رسول خدا را بر ریاست قریش ترجیح داد و تا پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در کنار ایشان باقی ماند و همه مشکلات را در آن شرایط طاقت فرسا تحمل کرد.ر.ک: سیره حلبی، ج 1، ص 113، (داراحیاءالتراث العربی، بیروت)؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 253، (دارصادر، بیروت)؛ سیرة النبی، ابن هشام، ج 1، ص 193، (دارالفکر، بیروت)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 52، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی نجفی).
ج) محبت رسول خدا(ص) نسبت به ابوطالب ؛ شرح نهج البلاغه، همان، ص 70.
رسول خدا(ص) در مناسبت های گوناگون از عموی خود، ابوطالب، تجلیل می کرد و دوستی خویش را نسبت به او ابراز می داشت. حلبی در سیره خود از رسول خدا(ص) چنین روایت می کند: «ما نالَت قریشُ مِنّی شیئا أُکْرِهُهُ (ای أَشَد الْکَراهَةِ) حَتّی ماتَ أَبُوطالِب»؛ سیره حلبی، ج 1، ص 353، (داراحیاء التراث العربی، بیروت).«تا ابوطالب زنده بود، کفار قریش نتوانستند به من آزار سختی رسانند.»
محبت پیامبر گرامی اسلام(ص) به ابوطالب گواه روشنی است بر ایمان محکم اوست؛ زیرا رسول خدا(ص) بنا بر نصّ آیات قرآن، تنها مؤمنان را دوست می دارد و نسبت به کافران و مشرکان سخت گیر می باشد: «مُحمدرَسُولُ اللَّهِ وَ الذیِنَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ…»؛ سوره فتح، آیه 29.محمد، پیامبر خدا، و کسانی که با وی هستند با کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند.
د) گواهی صحابه رسول خدا(ص)
گروهی از صحابه پیامبر(ص) بر ایمان راستین ابوطالب گواهی داده اند. ابوذر غفاری درباره ابوطالب چنین می گوید: «وَ اللَّهِ الذی لا إِلهَ اِلاّ هُوَ ما ماتَ اَبُوطالِب رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَتّی أَسْلَمَ»؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 398، ح 36، (دارالکتب العربی بیروت)؛ شرح الأخبار، النعمان بن محمد التمیمی المغربی، ج 2، ص 298، (مؤسسه النشر الاسلامی).«سوگند به خداوندی که جز او خدایی نیست، ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که اسلام را اختیار نمود.»
از ابن عباس و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با سندهای فراوانی چنین روایت شده است: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که که گفت: «لاإِلهَ اِلاّاللَّهُ مُحَمدا رَسُولُ اللَّه»؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 369، (دارالکتب العربی، بیروت، 1378 ه ق)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 71، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی).
منکران ایمانِ ابوطالب انگیزه تمام تلاش های او را انگیزه خویشاوندی آن جناب می دانند؛ در صورتی که پیوند خویشاوندی هرگز نمی تواند محرک انسان برای این گونه فداکاری های طاقت فرسا و استقبال از خطرهای گوناگون باشد، این گونه فداکاری ها همیشه پشتوانه ایمانی و اعتقادی والایی لازم دارد. اگر انگیزه ابوطالب تنها پیوند خویشاوندی بود، چرا عموهای دیگر پیامبر، مانند عباس و ابولهب چنین کاری نمی کردند. آنان که کوشیده اند کفر ابوطالب را اثبات کنند، گرایش های تعصب آمیز و انگیزه های سیاسی داشته اند.
اصحاب بزرگ پیامبر که بعدها رقیبان سیاسی علی(ع) گشتند، عموماً سابقه بت پرستی داشتند و تنها علی(ع) بود که سابقه بت پرستی نداشت و از کوچکی در مکتب پیامبر با یکتاپرستی پرورش یافته بود. کسانی که می خواستند از مقام علی(ع) بکاهند و شأن والای او را پایین بیاورند تا با دیگران یکسان شود، ناگزیر تلاش کردند کفر پدر او را اثبات کنند.
در واقع ابوطالب(ع) جرمی جز این ندارد که پدر علی(ع) است، و اگر فرزندی همچون علی(ع) نداشت، چنین تهمتی به او نمی زنند. در این گونه حق کشی ها، تلاش های امویان و عباسیان را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا اجداد هیچ کدام از آنها در رتبه علی(ع) نبودند و سابقه او را در اسلام نداشتند؛ از این رو کوشیدند کفر پدر او را اثبات کنند تا از این طریق مقام او را پایین بیاورند.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب(ع) به دین اسلام ایمان آورد، ولی برای این که بتواند از پیامبر حمایت کند، اسلام خود را اظهار نمی کرد؛ چرا که در آن جامعه، تعصب خویشاوندی حاکم بود، و ابوطالب عنوان خویشاوندی را پوشش ظاهری جهت حمایت از آن حضرت قرار داده بود.روضة الواعظین، محمد بن حسن فتال نیشابوری، ج 1، ص 138 – 139 (انتشارات رضی قم)؛ تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج 4، ص 31 و ج 7، ص 448، ذیل آیه 26 انعام و 56 قصص (مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 65، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی). امام صادق(ع) می فرماید: «ابوطالب همچون اصحاب کهف بود که ایمان خود را پنهان می داشتند و تظاهر به شرک می کردند و خداوند به آنها دو پاداش داد». شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 70 (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی، کافی، کلینی، ج1، ص 448، ح 28، (دارالکتب الاسلامیه)، ممکن است آن دو پاداش، یکی جهت ایمان آنها باشد، و دیگری به جهت حالت خوف، اضطرار و تقیه که به آن مبتلا بودند.
شواهد و دلایل فراوانی از شیعه و اهل سنت نقل شده که نشانگر ایمان و اعتقاد ابوطالب(ع) را به آیین اسلام و نبوت حضرت محمد(ص) است. ما در این مقام تنها به ذکر چند نمونه از این شواهد اکتفا می کنیم:
الف) اشعار و سخنان او
اشعار و سخنان فراوانی از ابوطالب(ع) به دست ما رسیده که در تعدادی از آنها به صراحت از نبوت پیامبر اسلام(ص) و حقانیت او یاد کرده است و این خود گواه روشنی بر ایمان و اعتقاد او به اسلام است، چند نمونه از اشعار او:
لِیَعْلَمْ خِیارُ النّاسِ أَن مُحمدا نَبِیٌّ کَمُوسی وَ الْمَسیحِ بْنِ مَرْیَمَ
اَتانا بِهُدَی مِثْلَ ما أَتَیابه فَکُلٌّ بِأَمْرِ اللَّهِ یَهدی وَ یَعْصِمُ
مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 2، ص 623؛ (انتشارات دارالمعرفة، بیروت).
مردمان شریف و بزرگوار باید بدانند که محمد(ص) بسان موسی و عیسی بن مریم(س) پیامبر است و همانند هدایت آسمانی آن دو را برای ما به ارمغان آورده است. پس همه پیامبران الهی به فرمان خدا مردم را هدایت می کنند و از گناه باز می دارند.
أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمدا نَبیّا کَمُوسی خُط فی أَولِ الْکُتُبِ
وَ أَن عَلَیْهِ فِی الْعِبادِ مَحَبة وَ لا خَیْرَ مِمنْ خَصهُ اللَّهُ بِالْحُب
البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر الدمشقی، ج 3، ص 108، (داراحیاء التراث العربی)، باب هجرة أصحاب النبی من مکة إلی أرض حبشه، لا خَیْرَ أی لا أخیر.
آیا نمی دانید که ما محمد(ص) را پیامبری مانند موسی(ع) یافتیم که در کتاب های آسمانی بیان گردیده است؟! مردم او را دوست می دارند و کسی بهتر از شخصی که خدای بزرگ، دوستی او را در دل ها قرار داده است، نیست.
لَقَدْ أَکْرَمَ اللَّهُ النبِی مُحَمدا فأَکرَمُ خَلْقِ اللَّهِ فِی النّاسِ أَحْمَدُ
وَ شَق لَهُ مِنِ اسْمِهِ لِیُجِلهُ فَذُو الْعَرْشِ مَحمُود وَ هذا مُحَمد
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 78؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 3، ص 32، (دارالفکر 1415 ه ق)؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 2، ص 325، (داراحیاء التراث العربی، بیروت 1408 ه ق)؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 254؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 335 – 331.
خدای بزرگ، پیامبر خود محمد را گرامی داشت. بر این اساس گرامی ترین آفریده خدا احمد است. خداوند نام پیامبر را از نام خود برگرفت تا از مقام وی تجلیل نماید. پس پروردگار صاحب عرش محمود (ستوده) و پیامبر او احمد (بسیار ستایشگر) است.
یا شاهِدَ اللَّهِ عَلَی فَاشْهَدْ أَنی عَلی دینَ النبِی أَحْمَدَ
مَنْ ضَل فِی الدینِ فَإِنّیِ مُهتَد یارب فَاجعَل فِی الَجنانِ مَورِدِی
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 78؛ بحارالانوار، ج 33، ص 353؛ انساب الاشراف، بلاذری، ص 356، (مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1394 ه)
ای گواه خدا بر من! به ایمان من به آیین رسول خدا محمد(ص) گواهی ده! هر کس گمراه باشد، من اهل هدایت هستم، پس خداوندا محل ورود و جایگاه مرا در بهشت قرار ده!
ب) حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر(ص)
همه تاریخ نگاران مشهور اسلامی، فداکاری های بی نظیر و حمایت های سرنوشت ساز ابوطالب را از ساحت مقدس رسول خدا(ص) را یادآور شده اند که این خود دلیلی روشن بر ایمان محکم اوست.
ابوطالب برای حمایت از اسلام و حراست از پیامبر(ص) سه سال آوارگی و زندگی در شعب ابوطالب به همراه رسول خدا را بر ریاست قریش ترجیح داد و تا پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در کنار ایشان باقی ماند و همه مشکلات را در آن شرایط طاقت فرسا تحمل کرد.ر.ک: سیره حلبی، ج 1، ص 113، (داراحیاءالتراث العربی، بیروت)؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 253، (دارصادر، بیروت)؛ سیرة النبی، ابن هشام، ج 1، ص 193، (دارالفکر، بیروت)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 52، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی نجفی).
ج) محبت رسول خدا(ص) نسبت به ابوطالب ؛ شرح نهج البلاغه، همان، ص 70.
رسول خدا(ص) در مناسبت های گوناگون از عموی خود، ابوطالب، تجلیل می کرد و دوستی خویش را نسبت به او ابراز می داشت. حلبی در سیره خود از رسول خدا(ص) چنین روایت می کند: «ما نالَت قریشُ مِنّی شیئا أُکْرِهُهُ (ای أَشَد الْکَراهَةِ) حَتّی ماتَ أَبُوطالِب»؛ سیره حلبی، ج 1، ص 353، (داراحیاء التراث العربی، بیروت).«تا ابوطالب زنده بود، کفار قریش نتوانستند به من آزار سختی رسانند.»
محبت پیامبر گرامی اسلام(ص) به ابوطالب گواه روشنی است بر ایمان محکم اوست؛ زیرا رسول خدا(ص) بنا بر نصّ آیات قرآن، تنها مؤمنان را دوست می دارد و نسبت به کافران و مشرکان سخت گیر می باشد: «مُحمدرَسُولُ اللَّهِ وَ الذیِنَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ…»؛ سوره فتح، آیه 29.محمد، پیامبر خدا، و کسانی که با وی هستند با کافران سخت گیر و با همدیگر مهربانند.
د) گواهی صحابه رسول خدا(ص)
گروهی از صحابه پیامبر(ص) بر ایمان راستین ابوطالب گواهی داده اند. ابوذر غفاری درباره ابوطالب چنین می گوید: «وَ اللَّهِ الذی لا إِلهَ اِلاّ هُوَ ما ماتَ اَبُوطالِب رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَتّی أَسْلَمَ»؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 398، ح 36، (دارالکتب العربی بیروت)؛ شرح الأخبار، النعمان بن محمد التمیمی المغربی، ج 2، ص 298، (مؤسسه النشر الاسلامی).«سوگند به خداوندی که جز او خدایی نیست، ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که اسلام را اختیار نمود.»
از ابن عباس و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با سندهای فراوانی چنین روایت شده است: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که که گفت: «لاإِلهَ اِلاّاللَّهُ مُحَمدا رَسُولُ اللَّه»؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 369، (دارالکتب العربی، بیروت، 1378 ه ق)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 71، (چاپ کتابخانه آیت اللَّه مرعشی).
منکران ایمانِ ابوطالب انگیزه تمام تلاش های او را انگیزه خویشاوندی آن جناب می دانند؛ در صورتی که پیوند خویشاوندی هرگز نمی تواند محرک انسان برای این گونه فداکاری های طاقت فرسا و استقبال از خطرهای گوناگون باشد، این گونه فداکاری ها همیشه پشتوانه ایمانی و اعتقادی والایی لازم دارد. اگر انگیزه ابوطالب تنها پیوند خویشاوندی بود، چرا عموهای دیگر پیامبر، مانند عباس و ابولهب چنین کاری نمی کردند. آنان که کوشیده اند کفر ابوطالب را اثبات کنند، گرایش های تعصب آمیز و انگیزه های سیاسی داشته اند.
اصحاب بزرگ پیامبر که بعدها رقیبان سیاسی علی(ع) گشتند، عموماً سابقه بت پرستی داشتند و تنها علی(ع) بود که سابقه بت پرستی نداشت و از کوچکی در مکتب پیامبر با یکتاپرستی پرورش یافته بود. کسانی که می خواستند از مقام علی(ع) بکاهند و شأن والای او را پایین بیاورند تا با دیگران یکسان شود، ناگزیر تلاش کردند کفر پدر او را اثبات کنند.
در واقع ابوطالب(ع) جرمی جز این ندارد که پدر علی(ع) است، و اگر فرزندی همچون علی(ع) نداشت، چنین تهمتی به او نمی زنند. در این گونه حق کشی ها، تلاش های امویان و عباسیان را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا اجداد هیچ کدام از آنها در رتبه علی(ع) نبودند و سابقه او را در اسلام نداشتند؛ از این رو کوشیدند کفر پدر او را اثبات کنند تا از این طریق مقام او را پایین بیاورند.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی