خانه » همه » مذهبی » در کتاب آيين وهابيت آمده است که عمر خطاب به عموي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توسل مي جست و از خدا مي خواست باران ببارد و خدا باران مي فرستاد آيا با توجه به ماهيت عمر در غصب حق حضرت علي ـ عليه السلام ـ و درگيري با حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ چطور خداوند دعاي او را مستجاب مي کرد و اين باعث پيروي و وفادار ماندن جماعت اهل سنت تا قيامت به او نمي شود؟

در کتاب آيين وهابيت آمده است که عمر خطاب به عموي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توسل مي جست و از خدا مي خواست باران ببارد و خدا باران مي فرستاد آيا با توجه به ماهيت عمر در غصب حق حضرت علي ـ عليه السلام ـ و درگيري با حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ چطور خداوند دعاي او را مستجاب مي کرد و اين باعث پيروي و وفادار ماندن جماعت اهل سنت تا قيامت به او نمي شود؟

در جامعه بشري انسان هاي زيادي هستند که در مشکلات دنيوي غوطه ور شده و اميدشان از همه جا و همه کس قطع شده است و در اين هنگام است که انسان فطرتاً به دنبال اکسير شفا بخشي مي باشد که بتواند به آن اميدوار باشد نکته اوجي که او را از پوچ گرايي (نهليست) بتواند نجات دهد، آري در اين هنگام است که قلب بشري از درون به يک قدرت بي انتها متوجه شده و با تمام وجود به آن دل مي بندد و همان قدرت بي پايان، در اين موارد امر به أخذ وسيله براي رسيدن به مطلوب امر کرده است که همان قاعده دعا و توسل مي باشد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».[1]در ابتدا براي حل شبهه اي که از مطالعه کتاب آيين وهابيت براي شما ايجاد شده است متن مورد نظر را آورده و آن را تشريح مي کنيم.
در کتاب آيين وهابيت آمده است که: «و استسقي عمر بن الخطاب بالعباس عام الرماده إشتد القحط فسقاهم الله تعالي به و اخصبت الارض. فقال عمر هذا: و الله الوسيله الي الله و المکان منه؛ ترجمه: در سال رماد وقتي قحطي به اوج رسيد، عمر بوسيله عباس طلب باران نمود، خداوند به وسيله او آنان را سيراب کرد و زمين ها سر سبز گرديد، پس عمر رو به مردم کرد و گفت به خدا سوگند: عباس وسيله ماست به سوي خدا و مقامي نزد خدا دارد».[2]در ادامه عمر خطّاب چنين مي گويد:
«اي مردم، پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به عباس از ديده پدري مي نگريست از او پيروي کنيد و او را وسيله خود به سوي خدا قرار دهيد».[3]بنابراين عمر بن خطاب براي طلب باران به عباس (عموي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ) متوسل مي شود، نه اين که خودش دعا کند و باران ببارد چون که عمر بهتر از همه مي دانست که داراي چنين مقامي نيست که خداوند دعايش را در اين امر مهم استجابت کند.
شعري که شاعر معروف عرب حسّان بن ثابت در اين مورد سروده مويد صريحي است بر آن چه گفته شد: ترجمه:
«پيشوا هنگامي که قحطي شديد همه جا را فرا گرفته بود درخواست باران نمود، آن گاه ابر آسمان به نورانيّت عباس مردم را سيراب کرد، عباس که عموي پيامبر و همتاي پدر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است، مقام و منزلت را از او به ارث برده است، خداوند بوسيله او (عباس) سرزمين ها را زنده کرد، همه جا پس از نوميدي سر سبز گرديد و وقتي آب باران همه جا را گرفت، مردم با مسح بدن عباس تبّرک مي جستند و گفتند آفرين بر تو اي ساقي دو حرم».[4]با توجه به عبارات اين شاعر به خوبي مي توان نتيجه گرفت که عمر بن خطّاب متوسل به عموي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عباس شده تا اين که دعا کند باران بيايد و او هم دعا کرد و باران آمد.
آيت الله سبحاني اين مطلب را در راستاي ردّ عقايد وهابيت که توسل را حرام و موجب شرک مي داند، ذکر نموده است. به اين معني که در نزد عمر خليفه دوم توسل حرام نبوده و لذا به حضرت عباس عموي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ متوسل مي شود که از خدا بخواهد باران ببارد، و اگر توسل به غير خداوند مثل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اولياء خدا آن گونه که وهابي ها مي گويند حرام باشد و موجب شرک و کفر گردد، وهابي ها بايد از همه اولتر به شرک و کفر خليفه دوم حکم کنند که در اين صورت اساس مذهب آنان فرو خواهد ريخت.
از همه اينها که بگذريم، به فرض اين که دعاي عمر بن خطاب استيجابت شود، اين مساله دليل بر حقانيت و امتياز او نسبت به ديگران نمي شودز يرا خداوند حتي دعاهاي کافران را نيز استيجابت مي کند چون رحمت خداوند بر همه بندگان او گسترده مي باشد و خداوند با بندگانش دشمني نمي ورزد و نيازهاي دنيوي همه بندگان خود را برآورده مي سازد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ توسل يا استمداد از ارواح مقدسه نوشته آيت الله شيخ جعفر سبحاني.
2ـ کتاب آيين وهابيت، شيخ جعفر سبحاني.
3ـ شب هاي پيشاور.
4ـ بدايه المعارف، نوشته سيد محسن خرازي.
 
پي نوشت ها:
[1] . مائده / 35.
[2] . سبحاني، جعفر، آيين وهابيت، موسسه دار القرآن الکريم، 1364، ص 155.
[3] . سبحاني، جعفر، آيين وهابيت، موسسه دار القرآن کريم، تابستان 1364، ص 156.
[4] . همان مدرک، ص 155.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد