درآمدی بر میترائیسم
برگردان: طیبه رسول زاده
میترا پس از اهورامزدا و به همراه آناهیتا، یکی از خدایان عظیم ایران باستان است که بعدها از مرزهای سرزمین ایران عبور کرد و خدای متعالی آیین سرّی و پرطرفداری در سراسر امپراتوری روم شد.
نام میترا در اوستا و متون متاخر زرتشتی، فراوان به کار برده شده و یکی از سرودهای اوستا کاملا به او اختصاص یافته است (یشت10). او هم چنین موضوع «میترا کانا» بوده، عید بزرگی که هرساله در ماه هفتم تقویم زرتشتی برگزار می شد و به میترا اختصاص داشت. از تعدادی منابع دیگر نیز می توانیم او را بررسی کنیم. در کتیبه های هخامنشی که با اردشیر دوم (404-359پیش از میلاد) شروع می شود، به میترا اشاره و از او به همراه اهورامزدا و آناهیتا طلب یاری شده است.
میترا در مسکوکات امپراطوری کوشان، میورو نامیده و به عنوان خدایی خورشیدی ترسیم شده است. او در مانویت سغدی و پارتی سومین فرستاده (tertius legatus)است. (و درمانویت ایرانی به عنوان خدای نشاط الهی (spiritus vivens) ظاهر می شود.
میترا در اصل خدای روشنی است. او خورشید را با اسب هایی تندرو می کشد، و اولین کسی است که به قله ی کوه هرا در مرکز زمین می رسد و از آن جا سراسر اقامت گاه آریایی ها را می پاید. او با نور خود می درخشد و صبح گاه، بسیاری از صور عالم را قابل رویت می سازد. اگر چه نام او مترادف با واژه ی میترا به معنای «قرارداد و پیمان» است، اما آن چنان که آنتونی میلت (1957) معتقد است، کارکردهای او صرفاً منحصر به تشخص بخشیدن به آن مفهوم نیست. در سرزمین ایران، میترا علاوه براین که خدای روشنی با ویژگی های بارز خورشیدی است، (که همانندی او را با شَمَش، خدای خورشیدی میان رودان نشان می دهد) به عنوان خدایی جنگاور، اهمیتی قابل ملاحظه دارد؛ وی هم چنین نشانه هایی از الوهیت دارد، ضامن باران و بارآوری است و گله های گاو را به وسیله ی فراهم کردن چراگاه های فراوان حفظ می کند. پرستش میترا به همراه آناهیتا، بدعت اصلی آیین زرتشت بود که پس از زرتشت، رشد کرد و توافق اصلی اش را با چند خدایی باستان نشان داد. احتمالا نقش میترا به عنوان مدافع و محافظ «اشه» (درستی و نظم) -اصل اساسی مذاهب هندو ایرانی نخستین و آیین زرتشت – بود که او را از اتهام عمومی چند خدایی زرتشت مبرا کرد.
میترائیسم
میترائیسم، آیینی مرموز بود که با ساختاری شبیه به دیگر آیین های مقدس، بر اساس مفهوم خدایی که در سرتاسر مجموعه ی پیچیده ای از وقایع، شکست ناپذیر باقی می ماند، بنیان نهاده شده بود. هرچند میترائیسم ریشه های ایرانی دارد، به طوری که این واقعیت را مشاهده می کنیم که میترا معمولا به عنوان خدایی پارسی شناخته شده است، اما این آیین در خارج از مرزهای ایران شکل گرفت و توسعه یافت و در سراسر امپراطوری روم منتشر شد. این آیین به دلیل دیدگاه های عرفانی -فلسفی اش که بر مفهوم زندگی روح و عروج آن از طریق هفت مرتبه ی سیاره وار تاکید داشت، در سرزمین روم با استقبال مواجه شد. این عروج به وسیله ی درجات هفت گانه ی تشرف نمادسازی شده بود که به سطح برین ستارگان ثابت یا اثیر متنهی می شد.
پیشینه و سرچشمه ی میترائیسم را به احتمال زیاد باید در آسیای میانه جستجو کرد. جایی که جوامع پارسی و کاهنانشان (مغان) در حدود اواخر دوره ی هخامنشی مستقر شدند. (قرن چهارم تا ششم پیش ازمیلاد) این اجتماعات طرفدار نگرشی هماهنگ با مذاهب محلی بودند. میترائیسم را می توان برآمده از برخی انشعابات این مغان دانست. به هرحال آن را نمی توان بدون اشاره به مواجهه ی سرزمین های مذهبی ایران و میان رودان بررسی کرد. انتشار اصول ستاره شناسی که امروزه به طور کامل تری درک شده است، نشان می دهد که آیین نجومی بابلیان که به ویژه در هزاره ی اول پیش از میلاد گسترش داشت، نقش مهمی در شکل گیری میترائیسم داشته است.
درست به نظرمی رسد که در دوره های نخستین، میترای ایرانی با «شمش» میان رودان، یکسان تلقی شده است. عوامل زیادی در نیمه ی دوم هزاره ی اول پیش از میلاد، انتشار وسیع پرستش میترا در سراسر نواحی غربی قلمرو هخامنشی از آسیای میانه تا بابل و ارمنستان را نشان میدهد. به هرحال در این مورد ما نمی توانیم از میترائیسم سخن بگوییم بلکه تنها می توانیم از پرستش میترا، متفاوت از آن چه که در ایران زرتشتی یافت می شود، بحث کنیم. در هر صورت، گزارش های یونانی از خدای ایرانی در اواخر قرن اول (ق. م) در دست است و آثار تاریخی از دوره ی میترایی لینکوس و آنتوخوس اول (پادشاه کماژن) برجای مانده که در آن میترا با هلیوس (خدای خورشید)، آپولو [خدای زیبایی] و هرمس [خدای سخنوری] همسان انگاشته شده است. شواهد پلوتارک در کتاب «زندگی پمپی»، در فهم و گسترش این آیین در امپراطوری روم اهمیت بسزایی دارد. این شواهد، مربوط به شیوه ی پرستش میترا به همان صورتی است که در میان دزدان دریایی سیلیسیا، ناحیه ای در جنوب آسیای میانه، رایج بوده و از آن جا که این آیین های مقدس در طول حیات پلوتارک برگزار می شده است، معتبر به نظرمی رسد. منبع پلوتارک احتمالا از پوزیدونیوس، کهن تراست، به طوری که ما شاید بتوانیم منشأ این آیین رومی را به صد سال پیش از میلاد برسا نیم. دوره ی تکوین این آیین جدید، کم و بیش طولانی بود. مجسمه هایی در تیبایس (حدود سال 80 میلادی) تصویر میترا را درحین قربانی کردن گاونشان می دهد که مؤید ورود آیین میترا در خود روم است. این آغاز انتشارگسترده ی میترائیسم بود که در ربع آخر قرن اول میلادی در امپراطوری فلاویان رخ داد
ما نمی توانیم مرحله ی خاصی از انتقال خدای ایرانی به خدای اسرارآمیز رومیان را تعیین کنیم ولی به هرحال می توانیم دراساس این انتقال، وجود دو ویژگی اساسی خدای ایرانی را استنباط کنیم. میترا خدای روشنی است که به طور دقیق با خورشید پیوند دارد و هم چنین او خدای رستگاری است. ویژگی های خورشیدی میترای ایرانی در منابع آمده است ولی در ایران، میترا تجسّم خورشید نیست، اگر چه نام او – مهر- یکی از نام های خورشید است. به نظرمی رسد دراوستا، خدا ارتباط نزدیکی با «هورخشه ایته» (خورشید درخشان) دارد، همانند ارتباطی که میترای رومی با «سُل» دارد.
تاریخ
آیین های میترایی بین اواخر قرن اول تا چهارم (ق. م) گسترش یافت و به تدریج در پایان آن دوره، منسوخ شد. اوج انتشار این آیین ها در حدود میانه ی قرن سوم رخ داد.
این آیین ها در بخش عظیمی از امپراتوری روم گسترش یافتند: روم، استیا، لاتین، اتروریای جنوبی، کامپانیا، سیسالپین گائول در ایتالیا. محله ها و ایالاتی که نام برده شد، بهترین شواهد این پراکندگی اند ولی مکان های دیگری را نیز باید ذکر کرد: آکوئیلیا و بندر مهم سیسیل، سیرا کوس، کاتانیا و پا لرمو، اتریش و آلمان در طول ساحل رود راین، ایالات حوزه ی دانوب، پانونیا، مسیا، داسیا، تراسیا، دالماتیا، دره ی رُن و آکوتینیا در فرانسه، بلژیک و انگلیس در منطقه ی لندن در امتداد شمال دیوار هادریان.
این آیین ها به میزان کمتری در شبه جزیره ی ایبری و مقدونی انتشار یافت. در حالی که تقریبا هیچ اثری ازآن ها در یونان وجود نداشت.
شواهد نشان می دهد که آن ها در امتداد سواحل آسیایی و آفریقایی مدیترانه حضور داشته اند. اگرچه حضور آنان محدود به بنادراصلی ایالات ساحلی (به خصوص در قاره ی اسیا) بود.
قسمت زیادی از این شواهد مربوط به باستان شناسی، نشانه شناسی و کتیبه شناسی است. «فرانس کومونت» بزرگترین پژوهشگر میترائیسم، تلاش کرد تا اسطوره شناسی، الهیات، کیهان شناسی، آخرت شناسی و فرقه های این آیین را از نو بازسازی کند. او کارش را در ابتدا بر روی نقش برجسته های بی شماری که برجامانده است بنا کرد.
مهرابه، نوعی معبد، به عنوان مکانی جهت اجتماع پیروان این آیین به کار می رفت. این مهرابه های زیررمینی، بدلی از غار بود که در آن میترا، گاو را گرفت و قربانی کرد. مهرابه، به شکل مستطیل درازی در زیرزمین ساخته می شد و سکوهایی آجری پیرامون آن وجود داشت که شرکت کنندگان در مراسم می توانستند روی آن ها بنشینند و با دقت به تصویر میترا، در حال کشتن گاو، که در تاقچه ی مخصوصی در دیوار انتهای سالن قرار داشت، خیره شوند. اغلب قر بان گاه در جلوی تصویر میترای قربانی کننده قرار داشت. عموماً روی سقف، آسمان پرستاره تصویر می شد، چرا که این سرداب ها تمثیلی از جهان فرض می شدند که نشانه هایی از منطقه البروج و سیارات را بازآفرینی می کردند.
آب در میترائیسم نقش تطهیرکننده بازی می کرد و سرچشمه ای طبیعی یا مصنوعی نزدیک هرمهرابه قرار داشت. به احتمال زیاد، اتاق های دیگری که پیرامون غار ساخته شده بود، برای برگزاری آداب تشرّف یا به عنوان نمازخانه طراحی شده بود. این اتاق ها معمولا به ایوان درون معبد متصل می شدند و این پرستش گاه ها به گونه ای غیرمعمول و متفاوت از معابد بلند که مختص خدایان آیین ها عمومی بودند، نسبت به اندازه ی معمولی آن، کارایی بیشتری داشتند. مناسک عبادت که به یک ضیافت عمومی منتهی می شد، به وسیله ی جماعت کوچکی که معمولا دوازده نفر بودند به جا آورده می شد.
میترائیسم با طبیعتی رمزآمیزو بدیع، در واقع آیین خصوصی بود که تنها برای عده ی کمی قابل فهم بود. اگرچه این آیین ادعای عام گرایی داشت اما مانع حضور زنان می شد. میترائیسم در محیطی عمدتاً نظامی پدید آمد و در ابتدا به وسیله ی ارتش روم، گسترش یافت تا حس وظیفه شناسی و اطاعت از فرامین و پیمان ها را جهت اعتباربخشی به یک ارزش متعالی تقویت کند.
به هرحال میترائیسم، نه تنها مذهب سربازان بود، بلکه برای دیگر گروه های رسمی و اجتماعی نیز جذاب بود که به عنوان نمونه شامل کارمندان عالی رتبه و کسانی که در مراکز تجاری کارمی کردند نیز می شد. گفتنی است که میترائیسم، هم از وفاداری در میدان نبرد و در سربازخانه ها و هم در ادارات و بنگاه ها حمایت می کرد و در میان افرادی که به ندرت اقامت گاه ثابتی داشتند و کسانی که به دلیل وظیفه یا علاقه در بخش های مختلف امپراتوری به انجام وظیفه می پرداختند نیز، این حس را ترویج می داد.
اصول عقاید
طی طریق در آیین رومی به واسطه ی درجات هفت گانه آغاز می شود: کورکس (کلاغ)، نیمفوس (عروس)، میلز (سرباز)، لئو(شیر)، پرسیس (پارسی) هلیودروموس (پیک خورشید) و پاتر (پیر). هر درجه به وسیله ی یک صورت فلکی مخصوص حمایت می شد؛ به ترتیب: عطارد، ونوس، مریخ، مشتری، ماه، خورشید و زحل.
اصول آیین های میترایی، هم از نظر خاستگاه و درون مایه و هم از نظرجهت گیری و یگانگی، مورد بررسی بسیاری قرارگرفته است. برخی دیدگاه ها، با منشأ ایرانی خدای ظاهری این آیین های طاقت فرسا مخالفت کرده اند، اما اجماع وسیعی بر روی پیش زمینه ی ایرانی این آیین وجود دارد. برخی از محققین برای فهم درست این آیین، ریشه های ایرانی آن را قابل اهمیت نمی دانند و احساس می کنند باید تنها آن چه که در دوران امپراتوری و در جامعه ی روم رخ داده است، مدّ نظر قرار گیرد. این نظر، بیشتر از عقیده ای که می خواهد تمام یا اغلب آن را با میراث ایرانی اش تیبین کند، مبالغه آمیز به نظرمی رسد.
براساس همه ی شواهد اصلی، ما می توانیم بفهمیم که عمل محوری کشتن گاو نر به دست میترا یک کارکرد حیات بخش دارد: مرگ، ایجاد کننده ی یک حیات نو، غنی و پربارتراست. (درآیین زرتشت، اگر آن گاو، گاو نخستین، گاو سوشیانت یا گاو فرشوکرتی باشد، قربانی کردن آن، عملی اهریمنی است.) میترا، خدای نور، خدایی است که آفرینش را از خطرتاریکی حفظ کرده است، او دست راست خورشید را در دست گرفته و برای کشتن گاو نر زانو زده است. پیروان میترائیسم از طریق یک ضیافت، پیوندی بین میترا و خورشید برقرار می کنند، ضیافتی که تشریفاتی از پیش تعیین شده دارد. میترا در ارّابه ی خورشید به عرش می رسد. به طور قطع این تصویر میترا در حالی است که فرد تازه وارد را به حرکت واداشته و ارتقا می بخشد، چرا که میترا، امید را در عروج روح به فراتر از کرات آسمانی و در راهی به سوی ابدیت، حیاتی تازه می دهد.
میترائیسم، اندیشه ای است که در دوره ی هلنی از طریق یکی از دو فرایند زیر توسعه پیدا کرد: به وسیله ی سیر تکاملی تدریجی و پیچیده ی آیین های باروری، و یا به طوری که محتمل تر به نظرمی رسد، ازطریق حفظ نمونه های مبتدیانه ی مربوط به جوامع کهن. (به ویژه آداب تشرّف جنگجو)
در هرحال، میترائیسم، توانایی عظیمی برای انطباق و گسترش مذهب تازه واردان در عین حفظ معتقدات آن ها از خود نشان داد. اما میترائیسم در برابر مسیحیت فاتح، عقب نشست و تعصب و سیاست های امپراتورانی مثل کنستانتین و تئودوسیوس، آن را به کلی کنار زد. در پایان قرن چهارم، این آیین به دلیل برخی مشابهت های عقیدتی و عبادی بین مسیحیت و میترائیسم، مورد هجمه ی مسیحیان قرار گرفت. آن ها غسل تعمید میترائیسم را به وسوسه ی شیطان و عشاء ربانی آن را، به تقلیدی پلید از شعائر مسیحیت متهم کردند؛ در نتیجه، این آیین در معرض نابودی قرارگرفت؛ مهرابه های بی شماری، متروک و تخریب و یا به کلیسا های مسیحی تبدیل شد.
منبع:ثریا(فصلنامه تخصصی ادبیات و اسطوره) ش-2
/ج