مذهب حنفي روش فقهي اي است که بر اساس نظريات فقهي ابو حنيفه بنا شده است، بنيان گذار و پيشواي آن، نعمان بن ثابت بن ذوطّي ايراني الاصل مکنّي به ابو حنيفه بوده است، او در سال 80 هجري در کوفه زاده شده و در سال 150 هجري در سن هفتاد سالگي، در بغداد در گذشته است.[1]ابو حنيفه در حضور عطابن ابي رباع، ابو اسحاق سبيعي، محارب بن دثار، حماد بن ابي سليمان، هيثم بن حبيب صوّاف، قيس بن مسلم، محمد بن منکندر، نافع و هشام بن عروه، تلمّذ کرده است.[2]و نيز ابو حنيفه از محضر امام صادق ـ عليه السلام ـ کسب فيض نموده است، و با زيد بن علي بن حسين در کوفه بارها ملاقات نموده و از او اخذ علم نموده است.[3] ابو حنيفه از دوستان و ياران زيد بن علي بن حسين بوده است و به زيد پيام داد که در قيام او از نظر سلاح و تجهيزات جنگي به او کمک مي کند.[4]بنابر اين ميان ابوحنيفه و امام صادق کينه و دشمني وجود نداشت، بلکه ابو حنيفه از ارادتمندان خاندان حضرت امام علي و از شاگردان زيد بن علي بوده و در خروج او بر بني اميه به او کمک کرده است.
ابو حنيفه در آغاز، متکلم بوده و تا چهل سالگي، در بصره که مرکز معتزله شمرده مي شده، در علم کلام، تحصيل و تحقيق مي کرد و در علم کلام و فلسفه عقلي مهارت زيادي داشته است.[5] سپس آن علم را رها کرده و به فرا گرفتن علم فقه پرداخت او در تحقيقات و استنباطات خود، با روش عقلي کلامي و منطقي پيش مي رفت، زيرا او پيش از آن که فقيه باشد، متکلم منطقي بوده است، و غالباً با موازين عقلي و استدلال منطقي مسايل فقهي را استنباط مي کرد و به همين مناسبت، عمل به «رأي» و «قياس» را که از ابتکارات اوست مبناي کار خود قرار داد.[6]او به همه احاديث اعتماد نمي کرد و مبناي حکم فقهي خود قرار نمي داد، بلکه احاديثي نزد او پذيرفته مي شد که تحت عنوان (متواتر) قرار مي گرفت و خبر واحد نزد او حجّيت نداشت بنابر اين وقتي مسئله اي فقهي بر او ارائه مي شد، که درباره آن حديث متواتري آمده بود، به شرطي آن را مي پذيرفت که راوي آن از صحابه و يا از (تابعين) و در غير اين صورت به قياس و رأي متوسّل مي شد.[7]علت اين که او چنين روشي را در استنباط مسايل فقهي در پيش گرفته بود، اين بوده است که در زمان او احاديث بسياري از طرف ايادي امويان، عباسيان و ديگران براي اغراض سياسي و مذهبي ساخته و پرداخته شده بود، از اين رو ابو حنيفه راه احتياط را در پيش گرفته بود و هر حديثي را نمي پذيرفت و براي پذيرفتن حديث شرايطي وضع کرده بود، مانند: مطابقت با قرآن، متواتر بودن و عدم مخالفت با موازين عقل و منطق، بدين ترتيب او دامنه گسترده احاديث را، با شرايط خود محدود کرده و بيشتر آن ها را که مورد ترديد بودند، طرد مي کرد.[8]بدين جهت گروهي از فقهاي مکتب اهل حديث مثل، مالک بن انس و در درجه دوّم احمد بن حنبل پيشواي مذهب فقهي حنبلي، که در زمان خود مرجع اهل حديث و سنت و مخالف اجتهاد عقلي مبتني بر اصول عقلي مثل قياس و رأي بودند، ابو حنيفه را بدعت گذار و ناسخ احاديث شمرده و در عقيده کلامي به جبري و در فقه به بدعت گذار متّهم مي کردند.[9]ادله فقهي و اصولي ابو حنيفه در استنباط احکام فقهي، قرآن، سنت، قول صحابه، قياس و استحسان بوده که قرآن و سنت و قول صحابه را بر قياس و استحسان مقدم مي داشت.[10] و در بعضي مسائل ضروري شرعي، در موارد بن بست، به حيله شرعي متوسّل مي شد.[11]در زمان ابو حنيفه در ميان مسلمانان تدوين و تأليف کتاب و نوشتن رسالات مرسوم نشده بود، روي اين جهت وي نيز کتاب منظمي ننوشت بلکه عقايد و نظريات کلامي و فقهي خود را به طور شفاهي به شاگردانش مي آموخت، و شاگردان او پس از مرگش، عقايد و نظريات و مقالات او را به صورت رساله و کتاب هاي منظم در آوردند که عبارتند از: 1ـ الفقه الاکبر، 2ـ العالم و المتعلم، 3ـ رساله عثمان بن مسلم، 4ـ الرد علي القدريه، 5ـ المسند (مسند ابو حنيفه)، 6ـ المقصود.[12]مبرزترين و معروف ترين شاگردان ابو حنيفه که به وسيله نوشتن کتاب، آرا و نظريات و فتواهاي استاد خود را اشاعه دادند عبارتند از: 1ـ يعقوب بن ابراهيم انصاري مکنّي به ابو يوسف، از مردم کوفه (182 ـ 113 هـ) که در زمان خلافت سه خليفه عباسي: مهدي، هادي و هارون الرشيد، قاضي بغداد بود، او نخستين کسي بوده که به لقب (قاضي القضات) خوانده شد، اگر کوشش هاي او در اشاعه مذهب حنفي نبود، يادي از ابو حنيفه نمي شد، او بود که آرا استاد خود را اشاعه و انتشار داد و فقه او را معرفي و گسترش داد.[13]2ـ محمد بن حسن شيباني که در کوفه زاده شده است، و به مقام عالي قضاوت شهر رقّه رسيد: او با استفاده از مقام علمي و قضايي خود، فقه ابو حنيفه را رواج داد.[14]3ـ زُفر بن هُذَيل تميمي بصري.[15]مذهب حنفي از اواخر قرن چهارم و قرن پنجم هجري به بعد، بيشتر به وسيله حمايت سلاطين غزنوي، سلجوقي، خوارزمشاهي و عثماني در بلاد اسلامي و در دربار خلافت بغداد، ترويج و تقويت شد، و بيشتر مسلمانان پيرو اين مذهب شدند، و در ميان مذاهب چهار گانه اهل سنت، در درجه اول قرار گرفت.[16]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ابو حنيفه و حياته، محمد ابو زهره.
2ـ تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، دکتر يوسف فضائي.
3ـ تاريخ بغداد، ج2، احمد بن علي خطيب بغدادي.
پي نوشت ها:
[1] .فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، آشيانه کتاب، 1383، ص 94.
[2] . خطيب بغدادي، احمد بن علي، تاريخ بغداد، چاپ مصر، 13/322.
[3] . همان، ص 96.
[4] . ابو الفرج اصفهاني، علي بن الحسين، مقاتل الطالبين، قم، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، ص 95.
[5] . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، همان، ج13، ص333.
[6] . فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، پيشين، ص 98.
[7] . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد 13/339 پيشين.
[8] . تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، ص 99.
[9] . همان، ص 109.
[10] . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد 13/383 پيشين.
[11] . ابو زهره محمد، ابو حنيفه و حياته، چاپ مصر، ص 58.
[12] . همان، ص 166.
[13] . ابن خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، 5/422، چاپ قاهره، 1949.
[14] . خطيب بغدادي، تاريخ بغداد 2/181.
[15] . ابو زهره محمد، ابو حنيفه و حياته، ص 217.
[16] . تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، ص 117. به نقل از سياست نامه خواجه نظام الملک، ص 186.