دساتير آسمانى، دين نامه جعلى زرتشتيان (2)
دساتير آسمانى، دين نامه جعلى زرتشتيان (2)
آموزه هاى دساتيرى
بنابر روايات دساتير، شانزدهمين پيامبر كه ساسان پنجم است و معاصر خسرو پرويز به شمار آمده، دساتير را به زبان فارسى جديد آميخته با واژه هاى ساختگى ديگر، ترجمه و تفسير كرده و در ذيل عبارات نامه ها درج كرده است. بدين سان كتاب دساتير (16 نامه) در حقيقت داراى دو بخش جداگانه است: متن نامه ها ـ كه شامل گفته ها و دستورات خدا با پيامبران شانزده گانه خويش البته به زبان ساختگى دساتيرى است ـ و ديگر ترجمه و تفسير آنها منسوب به ساسان پنجم به فارسى آميخته با لغات و اصطلاحات مجعول. مطالب دساتير آميزه اى است از افكار گوناگونى كه تا سده 10 قمرى / 16 ميلادى در اديان، مكاتب و مذاهب مختلف در ايران رواج داشته است و حتى گاهى ترجمه عباراتى از قرآن كريم، تورات و اوستا در آن ديده مى شود كه به شيوه معمول با اندك دخل و تصرفى و گاه عيناً در كتاب نقل مى شود. در نامه جى افرام فقره 70 آمده كه دو گونه نامه است كه ايزدى هستند: يكى همين نامه كه از آفرينش دو جهان سخن مى گويد و ديگر كهين نامه كه آن را دساتير خوانند: «يزدانى نامه دو است نامه نخستين دو گيتى است و آن رامهين نامه گويند و به زبان فراز آباد فرز دساتيرش نامند كه مهين نامه يزدان باشد… و ديگر دساتير خوانند كه كهين نامه يزدان باشد».[10]
بنابر دستور آسمانى دساتير يا كهين نامه، آفريدگار خدايى است يكتا كه در نامه ها به نام هاى مزدام، مزدان، لارنگ، زمرپان، شمتا و هرمهر خوانده شده و ذاتى قديم و ابدى است. داراى صفات بسيار است، ولى صفاتش از ذاتش بيرون نيست، بى شريك و مانند و ضد، بر همه چيز آگاه و بر هر كارى تواناست. زمان هاى گذشته و آينده همه يكباره بر او آشكار و نزد او حاضر است. خداوند نُه آسمان را بيافريد و به هر يك خرد و يا هوش و روان و تن ارزانى داشت. در آسمان ها فرشتگان بى شمار و ستارگان فراوانند. هر يك از آنها را نيز خرد و روان و تن است. سيارگان گردنده نيز داراى خرد و روان و تن هستند، چنان كه در نامه مهاباد (اولين نامه دساتير، فقرات 14 به بعد) در اين باره مى خوانيم: «بدين گونه از هر خردى هوشى و روانى و تنى پيدا گردانيد تا سپهرستان انجاميد و به پايان رسانيد، مانند هوش كيوان سپهر فرنسانام و روانش لاتينسا و تن او ارمنسا، و خرد هرمزد سپهر انجمداد و روان او نجم آزاد و شيد آزاد تنش، و خرد و روان و تن بهرام سپهر كه ناميده شده به بهمن زاد و فرشاد و رزباد واد، و خرد و روان و تن خورشيد چرخ شاد آرام و شادايام و نشاد ارسام نام، خرد و روان و تن ناهيد آسمان نروان و فروان و زروان نام، خرد و روان و تن تير چرخ كه ارلاس و فرلاس و ورلاس نامند، خرد و روان و تن ماه آسمان فرنوش و ورنوش و اردوش آفريد».
ترتيب آفرينش آنطور كه در نامه مهاباد آمده به گونه اى است كه در كتب حكماى مشّايى چون فارابى و ابن سينا ديده مى شود.[12] (بدان گونه كه در عقايد و آراء اديان قديم ايران و نيز اشراقيان ديده مى شود) چنانكه در نامه مهاباد فقره (49 ـ 48) آمده: بر آتش و باد و آب و خاك چهار فرشته گماشته گشت، بدين نام: انيراب و هيراب و سميراب و زهيراب».
جهان و مجموعه آن همانند تن آدمى و اعضايش است: آسمان پوست آن، كيوان اسپرز آن، برجيس جگرش، بهرام زرداب آن، خورشيد قلب، ناهيد معده، تير مغز، ماه شُش، ستارگان و بروج رگ هاى آن، آتش دلش، هوا نفسش، آب عرقش، خاك گردپاى آن، برق همچون لبخندش، رعد چون آوازش، باران چون اشكش و بالاخره كانها و گياهان و جانوران كرم هاى پيكر آن. پوست آدمى چون آسمان است و هفت اندامش كه سر و سينه و معده و دو دست و دو پا باشند بجاى هفت سياره اند، خون و بلغم و صفرا و سودا نيز بجاى عناصر چهارگانه آتش و آب و خاك و هوا هستند. (نامه جمشيد، فقره 58).
ادوار عمر جهان به شماره ستارگان سيار است و هنگامى كه دور ماه به پايان رسيد، باز دوران هاى عالم به همان وضع و صورت پيشين از سر گرفته مى شود. بنابر دساتير طول زمان صد هزاران هزار سال است. شماره و اعدادى كه براى نگاه داشتن تاريخ و محاسبه ادوار جهانى به كار گرفته مى شود چنين است:
يك سلام سال (صد هزار سال)، يك سمار سال (ده ميليون سال)، يك اسپار سال (يك بيليون سال)، يك فرد سال (يك ميليون سال)، يك ورد (يك هزار فرد سال)، يك مرد (يك هزار ورد سال)، يك چاد (يك هزار مرد سال)، يك واد (سه هزار چاد سال)، يك زاد (دو هزار واد سال).
و ترتيب اعداد نيز بدين شرح است: يك، ده، صد، هزار، سلام ـ يعنى صدهزار را سلام گويند ـ و صد سلام را شمار و صد شمار را اسپار و صد اسپار را راده و صد راده را ارآده و صد ارآده را راز و صد راز را آراز و صد آراز را بى آراز گويند.
در دساتير به تناسخ ارواح كه يكى از معتقدات ـ اصلى ـ مذاهب هندى است توجه خاصى شده است. انسان برترين نوع آفرينش است كه به يارى روان و خرد به عوالم بالا و منزلت فرشتگان تواند رسيد. و براى رسيدن به اين مقام بايد از چرخه تسلسل تولد و مرگ رهايى يابد. بنابر اين عقيده روان تمامى موجودات، اعم از آدمى، جانوران، گياهان و جماد، از جسمى به جسم ديگر در حال انتقالند. در نامه مهاباد (فقره 71ـ67) پيغمبرآباد از خداوند مى پرسد: چگونه است كه پادشاهان و فرمانروايان و توانگران هم در زندگانى به رنج و اندوه اندراند؟ خداوند در پاسخ گويد: براى اين كه آنان در زندگى تن پيشين خود بدكار بودند. سزاى خود را در زندگى ديگرى مى بينند، ديگر باره ناخوش و رنجور متولد مى شوند يا به رنج هاى ديگر دچار آيند، جانور زهردار و درنده آنان را مى گزد، اينها كيفر كردارهاى زندگى پيشين خود آنان است. همچنين جانوران درنده و مرغكان و چهارپايان هر يك پاداش و پادافراه زندگى پيشين خودشان را در زندگى بعد خواهند ديد، اگر دوره يك زندگى كافى نبود و سزا به آن اندازه نباشد كه گناه زندگى پيش را فرو شويد، در دوره زندگى سوم و چهارم سزا خواهند يافت، چندان خواهند رفت و آمد تا آن گناه پيشين پاك شود. كسانى كه نادان و بدكنش اند در زندگى ديگر به كالبد گياه و رستنى متولد شوند و مردمان ناآزموده و زشت كردار به كالبد كانى (معدنى) در آيند، چارپايانى كه در اين جهان چون اسب و گاو و شتر و خر باركش اند مردمانى بودند كه به كالبد جانواران در آمده در باركشى كيفر رفتار خود مى بينند.
لازم به ذكر است كه در دساتير مشقت و رياضت و به خود سختى دادن و طريق درويشى و گدايى گزيدن از اهميت بسيارى برخوردار است. از رياضت و روزه گرفتن و با خواندن اوراد مخصوص ممكن است روح آدمى مدتى از كالبد جسمانى بيرون آمده و به سياحت جهان ديگر برود و پس از آن باز به پيكر خود رجعت نمايد. روان چنين شخصى چنانچه به اين پايه و مقام برسد از چرخه «كارما» رهايى خواهد يافت و ديگر كالبد عوض نمى كند، و پس از مرگ به صورت جاودانى در بهشت خواهد ماند. اما چنانچه كسى در زندگانى كنونى راه خوشى و كامرانى را پيشه خود سازد واز كردار و پندار زشت و ناپسند بهره مند باشد، در زندگى بعد از منزل انسانى به پايگاه حيوانى تنزل خواهد نمود. بنابر دستورات دساتير، خورشيد و ماه و ستارگان و نيز روشنى چراغ و آتش را بايد ستايش كرد و در معابد براى ستارگان تنديس ساخت و نماز و آيين هاى پرستش را رو به روشنايى يا اجرام فلكى به جاى آورد. در دساتير ستارگان (ششكاخ) جزو خدايان به شمار رفته اند و وبنابر عقيده پيروان آن، گردش جهان و نظم آن زير نفوذ هفت سياره و ستارگان متعددى است كه در آسمان مشاهده مى گردند، و خداى دساتير بارها و بارها پيامبران خود را دستور به ستايش ستارگان مى دهد، چنانكه در (نامه هوشنگ فقره 7، نامه جمشيد فقره 14، نامه فريدون فقره 7 و جز اينها) ايشان، به پرستش بهرام و ناهيد و تير و غيره مأمور شده اند. و نيز در فقره 55 نامه ياسان آمده: «پس برابر ششكاخ آى و نماز كن و ششكاخ ستارگانند و آتش كه فروغندگانند». آنگاه در فقره بعد تأكيد مى شود چنانچه خواهى نمازت به يزدان برسد، بايد در برابر ششكاخ نيز نماز به جاى آورى.
در نامه مهاباد فقرات 63 و 74 ـ 71 مطالبى درباره سزا و كيفر كسانى كه زندبار يا جانوران سودمند را آزار مى دهند و يا مى كشند مطالبى ذكر شده و بر طبق آن بايد از خوردن گوشت جانوران پرهيز كرد. اما در نامه زردشت فقره 154 كشتن جانوران زيانبار (تندبار) نيكو شمرده شده است.
بنابر تعاليم دساتير، مردگان را يا بايد سوزاند، يا به خاك سپرد و يا در تيزآب انداخت. چنان كه در اين باره در نامه مهاباد فقره 154 آمده: «مرده را در خم تيزآب و تندآب يا در آتش يا خاك سپريد، آنچه فرسنداجيان (امت = پيروان دساتير) درباره مرده كرده اند آن است كه پس از جدايى روان، تن را به آب پاك شويند و جامه اى نيكو و بويا درو پوشانند، پس بدين گونه تن او را در خم تندآب اندازند چون گداخته شود آن آب را به جاى دور از شهر برده ريزند ورنه بدين آرايش به آتش سوزانند يا گنبدى سازند و درون آن چاهى پهن كنند و آن را به سنگ وخشت و رشت استوار و سفيد سازند و در كنارهاى آن جاى ها باشد و تخت ها گذاشته مرده را برافراز تخت خوابانند يا خم در خاك فرو برند و در آن مرده را جادهند يا تابود به زمين نهان سازند و آن چه بيشتر بدان فرسنداجيان كار كردندى خم تند آب بود».
چنانچه ديديم آموزه هاى دساتيرى تركيبى است ناهمگون از مطالب آميخته و گرفته شده از اديان عقايد و مكاتبى مختلف كه بنيان هاى فكرى آن آشكارا با اصول اديانى چون اسلام و زردشتى كاملا مغاير و متضاد است. اين دين ساختگى هر چند كاملا رنگ اشراقى شديد دارد، در بسيارى از موارد از آن جداست. شايد همين دليل پژوهشگر و ايرانشناس معاصر و بزرگى چون هانرى كربن Henri Corbin را به اشتباه انداخته، به طورى كه در مقدمه مجموعه مصنفات شيخ اشراق (جلد 1/ مقدمه به زبان فرانسوى LVI-LIX) اذعان دارد كه دساتير و افكار دساتيرى، احياء انديشه هاى قديم ايرانى و ادامه حكمت اشراق است. اين سخن دور از تحقيق و همان ادعايى است كه پيروان آذر كيوان داشته اند.
قدمت دساتير و چاپ آن
برخلاف آنچه در دساتير آمده كه مترجم و شارح آن را آخرين پيامبر، يعنى ساسان پنجم دانسته، نويسنده اين كتاب (متن، ترجمه و شرح) بايد كسى باشد كه ساسان پنجم نيز ساخته و پرداخته وى است و ظاهراً زبان ساختگى و جعلى او را نيز جز خود او كسى نمى دانسته، چه رسد به ساسان پنجم. اما تاريخ تأليف كتاب از عباراتى كه در نامه ساسان پنجم فقره 31 آمده روشن مى شود: «چون هزار سال تازى آيين را گذرد چنان شود آن آيين از جدايى ها كه اگر به آيين گر نمايند نداندش». بنابر اين تاريخ تأليف بايد حدود سال 1000ق يا 1592 ميلادى باشد و اين زمان درست مطابق است با روزگارى كه آذر كيوان مؤسس فرقه آذر كيوانى، از ايران به هند كوچ كرد. از طرفى چون در سراسر كتاب به واژه هاى هندى و سانسكريت برخورد مى كنيم، معلوم مى شود كه به احتمال قوى اين كتاب در هند نوشته شده است. چنانكه در ابتداى اين گفتار اشاره شد، ملافيروز در سال 1233ق/ 1818م متن و ترجمه انگليسى كتاب دساتير را به چاپ رساند. پيش از چاپ اين كتاب اولين كسى كه به وصف آن پرداخت سِرْ ويليام جونز Sir William Jonesخاورشناس معروف انگليسى بود كه نام و وصف دساتير را در كتاب دبستان المذاهب ديده بود. وى در سال 1203ق/ 1789م، اين كتاب را از مهم ترين آثار دينى ايرانيان قديم و به عنوان كتاب آسمانى و همسنگ اوستا و زند به شمار آورد.[13]
از ابتداى پيدايش دساتير و مطرح شدن آن در مجامع علمى، پژوهشگران و دانشمندان غرب و شرق نظرات موافق و مخالفى پيرامون آن اظهار كردند. از يك سو كسانى چون ويليام جونز مذكور، ملافيروز دستور پارسيان هند (در مقدمه ترجمه انگليسى دساتير 1818م)[19]
برخلاف اين نظريات، رشيد شهمردان در تاريخ زرتشتيان[22]
لازم به ذكر است كه با تمام اين مباحث، هنوز هم كتاب دساتير و چگونگى پيدايش و قدمت آن در هاله اى از ابهام قرار دارد و به هيچ وجه در اين خصوص نمى توان نظريه قطعى ارائه نمود. اما هر چه هست چنانكه اشاره شد، به دستور سرجان ملكم و با ترجمه ويليام ارسكين و با كوشش هاى ملافيروز، با متن اين كتاب همراه با ترجمه آن در 2 جلد در 1233 ـ 1235ق / 1818 ـ 1819م در بمبئى انتشار يافت. جلد اول شامل متن (با ترجمه و تفسير منسوب به ساسان پنجم) و فرهنگ لغات و جلد دوم حاوى ترجمه آن به زبان انگليسى است. اين كتاب در 1264 ق / 1848م به دست ملاكيقباد با مقدمه اى مبسوط به زبان گجراتى ترجمه شد و نزديك به 70 سال بعد از ترجمه اول، بار ديگر در آمريكا به قلم ميرزا محمد هادى ترجمه و در شماره هاى مجله Platonist انتشار يافت. متن آن نيز دوباره در سال 1305 ق / 1888م در بمبئى به چاپ رسيد و در همان سال دهونجى بهوى جمشيد جى مدهورا ترجمه انگليسى ملافيروز را در همان شهر به چاپ رساند.[24] كه متأسفانه كارى است شتاب زده و پر غلط.
كتابنامه
پورداود، ابراهيم، فرهنگ ايران باستان، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1355.
شهمردان، رشيد، تاريخ زرتشتيان و فرزانگان زرتشتى، انتشارات فروهر، 1363.
دساتير كتاب آسمانى نيست، چاپخانه هور بمبئى، 1928م.
داعى الاسلام، فرهنگ نظام، ج1، مقدمه 29ـ33
ملافيروز بن ملاكاوس، دساتير آسمانى، چاپ بمبئى 1888م، 1275 يزدگردى، چاپخانه دت پرشاد.
فرهنگ لغات دساتير، كتابخانه ملافيروز در بمبئى، به شماره RII, 26
مجتبايى، فتح الله، دايرة المعارف بزرگ اسلامى، مدخل «آذر كيوان»، تهران، 1374.
مصطفوى، على اصغر، ترفند پيغمبر سازان و دساتير آسمانى (گزارش)، چاپ نخست نوروز، 1370، پخش انتشارات بامداد.
ملكم، سر جان، تاريخ ايران، ترجمه اسماعيل حيرت، چاپ هند، 1330ق / 1886م.
نامه جى افرام، فقره 70.
Jones, William, “The sixth Discours on the Persians”, in: Asiatic Researches of Bengal, 1789.
The Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, 1818.
Erskin, William, “On the Authority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan”, in: Transactions of the Literary Society of Bombay, 1819.
Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay 1843; Modi, J. J., “A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, 1529-1614 A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the 16th and 17th century”, in: Oriental Comference Papers, Bombay 1932.
Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, 1888.
پي نوشت ها :
[10]. نامه جى افرام، فقره 70; و نيز: ترفند پيغمبرسازان و دساتير آسمانى، گزارش علمى اصغر مصطفوى، انتشارات بامداد، چاپ نخست، 1370، ص247.
[11]. دايرة المعارف بزرگ اسلامى، تهران، 1374، «آذر كيوان»، فتح الله مجتبايى، ج1، ص251.
[12]. همان
[13]. بنمتان ويليام جونز در ششمين اجلاسيه سالانه گفتار درباره ايرانيان، انجمن آسيايى بنگال، 1203ق/1789م:
Jones, William, “The sixth Discours on the Persians”, in Asiatic Researches of Bengal, 1789, vol. II/ pp. 43-66.
[14]. the Desatir or sacred writings of the ancient persian prophets, carefully published by Mulla Firuz Bin Kaus, vol. II (English translation), Bombay, 1818, pp. 305-316.
و نيز نگاه كنيد به: دساتير آسمانى، چاپ بمبئى 1888م، 1275 يزدگردى، 1305هـ.ق، چاپخانه دت پرشاد، مقدمه ملافيروز، ص218ـ226.
[15]. تاريخ ايران، سر جان ملكم، ترجمه اسماعيل حيرت، چاپ هند، 1330ق / 1886م، ص7و83ـ84.
[16]. Erskin, William, “On theAuthority of the Desatir, with Remarks on the Account of the Mahabadi Religion Contained in the Dabistan”, in Transactions of the Literary Society of Bombay, 1819, vol. II / 362-395.
[17]. دايرة المعارف بزرگ اسلامى، پيشين، ج1، ص257 ـ علاوه بر دوساسى، نوريس Norris هم در (مجله آسيايى Asiatic Journal، 9/421ـ430، چاپ 1235ق / 1820م)، مطالب و زبان دساتير را مجعول و بى اساس خواند و معتقد بود كه در آغاز ورود اسلام به ايران در سده هفتم ميلادى (اول هجرى) ايرانيانِ زرتشتى مذهب براى مقابله با دين جديد و كتاب آسمانى آن، از خود دين و كتابى ساخته اند.
[18]. فرهنگ نظام، داعى الاسلام، ج1، مقدمه 29ـ33; فرهنگ ايران باستان، پورداود، دانشگاه تهران، 1355، ص17 به بعد; تاريخ زرتشتيان، فرزانگان زرتشتى، رشيد شهمردان، انتشارات فروهر، 1363، ص691; دساتير كتاب آسمانى نيست، رشيد شهمردان، چاپخانه هور بمبئى، 1928م; و نيز:
Wilson, John., The Parsi Religion, Bombay 1843, p. 409-411; Modi, J. J., “A Parsee High Priest (Dastur Azar Kaiwan, 1529-1614 A. D.), with His Zoroastrian Disciples in Patna, in the 16th and 17th century”, in: Oriental Comference Papers, Bombay 1932, p. 283-288.
[19]. رشيد شهمردان، تاريخ زرتشتيان، انتشارات فروهر، چاپ نخست، 1363، ص690ـ691.
[20]. همان، ص688ـ705.
[21]. همان، ص694ـ695.
[22]. براى اطلاعات بيشتر و متن نامه رك: همان، ص696ـ703.
[23]. Madhora, Dh. J., Preface to the Desatir or the Sacred writings of the Ancient Persian Prophets (second edition), Bombay, 1888.
[24]. ترفند پيغمبر سازان و دساتير آسمانى، گزارش على اصغر مصطفوى، چاپ نخست نوروز، 1370، پخش انتشارات بامداد.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب