دعا
دعا
منبع : اختصاصی راسخون
مقدّمه
«قل ما یعبوا بکم ربی لولا دعاؤکم فقد کذبتم فسوف تکون لزاما»(1)
هرکس دردل خود راهی به سوی خدا دارد. شقی ترین افرادنیزدر هنگام گرفتاری ومصیبت به خدا پناه می برندوبا او به راز ونیاز می پردازند. این یک امر فطری وطبیعی است. آدمی گاه در پستی وبلندی های زندگی دچار خستگی وافسردگی های روحی می گردد؛ دراین حالت تمام امکانات مادی نیز نمی تواند آن دلمردگی ها را برطرف سازد. دراین زمان انسان به سراغ بهترین دوستان خود می رود وسفره ی دل را در پیش آنان می گشاید ودرددل خود به آنان می گوید.
اگرانسان بر اثرگناه احساس دلتنگی کندو بخواهدبا معشوق خود نجوا کند؛ دیگرچاره ای ندارد جز سخن دل را با یگانه معبود خویش در میان نهادن ونجوا ی قلب با هستی بخش خود گفتن واین چه افتخار بزرگی است، عبد ذلیل با رب جلیل راز خود بگوید وشیرین تر آنکه درگه باعظمت او دربان ندارد و او راخواب واستراحتی نیز نیست تاخلوت عبد رابه وقت دیگر موکول کند. تنها شرط حضور در پیشگاه او خواندن اوست وچون انسان- انسانی که از همه جا رانده شده بود و مضطربانه به دنبال پناهگاهی می گشت- باخدای یگانه و گمشده حقیقی خود به رازونیاز پردازد،آرام گرفته وبا نیرویی دوچندان که از نیروی خدا نشأت گرفته به ادامه زندگی امیدوار می گردد.
دعا نزدیکترین راه ارتباط با خدای یکتاست.
در این مقاله به بحث هایی پیرامون دعا در لغت واصطلاح ،استکبار از دعا، انگیزه ها ،حقیقت دعا، شرایط وآداب دعا، پاسخ به بعضی شبهات مطرح در موضوع دعاواثرات دعا پرداخته شده است.
چکیده ی بحث
یکی از موضوعات مطرح در علوم اسلامی بحث دعا وارتباط انسان با خدای یکتاست.دعا در لغت به معنای درخواست وحاجت خواستن آمده است؛ودر اصطلاح نیز به درخواست از خداوند متعال همراه با خضوع وکرنش اطلاق شده است.
در قرآن مجید دعا از عبادات مهم شمرده شده است وبرای استکبار از آن عذابی دردناک وعده داده شده است. دعا از این جهت که یک امر ارادی می باشدمحتاج انگیزه می باشد. انگیزه ی انسان از دعا می تواند در خواست مسائل مادی ، مسائل اخروی ومعنوی و گاهی فقط برای صحبت وخلوت با خدا باشد.
برای دعا حدود و مرز هایی قرار داده شده که خارج شدن دعا از این مرز ها وحدود باعث عدم استجابت دعا می گردد که می توان از آن جمله شناخت خداوند ،پاکی کسب و درآمد ،ا خلاص ،یأس از تمام اسباب ،حقیقی بودن دعاو….را نام برد.
از بخش های دیگری که در این تحقیق به آن اشاره شده است ،آداب دعا و اثرات آن می باشد .درپایان به بررسی فلسفه وهدف نهایی از دعا پرداخته شده است .
واژگان کلیدی
استجابت دعا ـ استکبار از دعا ـ تقدم در دعاـ تضرع
اهمیت و ضرورت بحث دعا
دعا یکی از مباحث کاربردی در زندگی بشر می باشد که از دیرباز بشر به آن توجّه کرده ودر ادیان مختلف به آن پرداخته شده است. دعا در اسلام که دینی منطبق برفطرت و نیاز انسان ها می باشد،از اهمیتی مضاعف بر خوردار شده است .روایات فراوانی که از ائمه ی اطهار در این باب وارد شده شاهدی بر این مطلب می باشد.
در میان متکلمان وعلمای مسلمان نیز این بحث مورد توجّه قرار گرفته و کتاب های متعدد ومقالات فراوانی در این موضوع نگاشته شده که می توان آنها را در چند دسته تقسیم نمود:
الف-کتاب هایی که ادعیه ومناجات های معصومین در زمان ها ومکان های گوناگون وبه مناسبت های مختلف را جمع آوری کرده اند که می توان از آن جمله به مفاتیح الجنان ،فلاح السائل ،مصباح المتهجد و…می توان اشاره نمود .
ب-نوشته هایی که احادیث معصومین در رابطه با آداب ،شرایط ،اثرات و…را در بردارند. از آن جمله اصول کافی،استبصار ،تهذیب و…را می توان نام برد.
ج-کتاب ها ورسائلی که شبهات مطرح درموضوع دعا را مورد نقد وبررسی قرار داده اند. این مقالات در میان نوشته های علمای معاصرهمچون علامه ی طباطبایی رحمه الله ،استاد مطهری رحمه الله ،آیت اللّه مصباح یزدی و… بیشتر به چشم می خورد.
با وجود کتاب ها ومقالات فراوانی که در این زمینه نوشته شده ولی کمتر کتابی مشاهده می شود که بحث های مرتبط بامسئله ی دعا را به صورت کامل ومنظّم جمع آوری وتنظیم کرده باشد.از این رو بر خود لازم دیدم این موضوعات رابه صورت منظم ومختصر گردآوری نمایم .امیدوارم با یاری خداوند متعال وامام زمان اثری مختصر و مفیددر دسترس علاقه مندان قرار داده باشیم.
فصل اول : جایگاه دعا
دعا در لغت و اصطلاح
دعا در لغت به معنای خواندن، در خواست انجام کار و حاجت خواستن و در اصطلاح شرعی به معنای روی آوردن به خداوند و درخواست انجام کار از او با حالت خضوع آمده است.
بر این اساس در مفهوم اصطلاحی دعا مفهوم لغوی آن یعنی درخواست و طلب لحاظ گردیده با این تفاوت که؛ اوّلاً مخاطب در معنای لغوی عام است و شامل طلب از انسان های برتر و یا مساوی با دعاکننده نیز هست، درحالی که مخاطب دعا در مفهوم اصطلاحی تنها خداوند است. ثانیاً در مفهوم لغوی دعا،کرنش و خضوع لحاظ نگردیده است چنان که درخواست از مخاطب پائین تر ضرورتاً با کرنش همراه نیست امّا در مفهوم اصطلاحی دعا،کرنش و خضوع در برابر خدا لحاظ گردیده است.(2)
امّا با نگرشی دقیق تر متوجّه می شویم که مفهوم دعا فراتر از این است و دعا بر ذکر نیز اطلاق می گردد و بسیاری از احادیث بر این معنا دلالت می کنند و صرف خواستن معنای طلب است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:«أفضل الدُّعا اَلْحَمدُ اللِّه»(3)
در حدیث دیگر آمده: «أَکْثَرُدُعائِی وَ دُعاءِ أَنْبیاءِ قَبْلی فِی عَرَفاتِ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الْحَمدُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»(4)
به این دلیل تهلیل وتمجید و تحمید دعا نامیده شده که به منزله ی دعا است در طلب ثواب و جزا، در حدیث دیگرآمده: «إِذا شَغَلَ عَبْدی ثَناءُهُ عَلَیَّ عَنْ مَسْأَلَتی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ ما أَعْطَیْتُهُ السّائِلُونَ»(5)
«زمانی که بنده ی مرا ثنائش بر من از سؤال و درخواستش باز دارد، به او بهترین چیزی را که به سؤال کنندگان عطا کرده ام به او عطا می کنم.»
جایگاه دعا در قرآن
قرآن کتابی است که به تمام ابعاد زندگی انسان پرداخته است،یکی از این ابعاد ارتباط عبد با معبود خویش است. دراینجا به چند مورداز آیاتی که در رابطه با این موضوع هستند اشاره می شود:
1.«وَ إِذَا سأَلَك عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِيبٌ أُجِيب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ فَلْيَستَجِيبُوا لى وَ لْيُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ يَرْشدُونَ»(6)
« و زمانی که بندگان من درباره ی من از تو سؤال می کنند پس همانا من نزدیک هستیم اجابت می کنم دعای دعاکننده را پس باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند امید است که رشد یابند وبه سعادت راه یابند.»
2.«قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكمْ رَبى لَوْ لا دُعَاؤُكمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسوْف يَكونُ لِزَامَا»(7)
«اگر دعای شما نبود پروردگارم به شما اعتنایی نداشت پس به درستی که تکذیب کردید پس به زودی به کیفر آن گرفتار خواهید آمد.»
3.«وَ قَالَ رَبُّكمُ ادْعُونى أَستَجِب لَكمْ إِنَّ الَّذِينَ يَستَكْبرُونَ عَنْ عِبَادَتى سيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (8)
«وگفته است پروردگار شما بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. همانا کسانی که از عبادت من استکبار ورزند پس به زودی باخواری داخل جهنّم می گردند. »
جایگاه دعا در روایات
در روایات نیز همچون قرآن مجید به مسئله ی دعا توجه شده است .کثرت روایات در مسئله دعا به حدی است که در کتب معتبر روایی بابی جداگانه تحت عنوان« باب الدعا» وجود دارد .این ابواب در غالب موارد از دو قسمت تشکیل یافته اند:
1.قسمت اول از احادیثی به وجود آمده که به مسائل مربوط به دعا از قبیل شرایط،آداب ،اثرات و…پرداخته است.
2.قسمت دوم ازدعاهایی که ائمه علیهم السلام درمکان ها وزمان های مختلف وبه مناسبت های گوناگون ایراد می کردند تشکیل شده است.
در اینجا به بیان چند روایت در مورد اهمیت دعا اکتفا می نماییم:
1.«قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام أَيُّ الْعِبَادَةِ أَفْضَلُ فَقَالَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يُسْئَلَ وَ يُطْلَبَ مِمَّا عِنْدَهُ وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ »(9)
«به امام باقر علیه السلام عرض كردم كدام عبادت بهتر است ؟ فرمود: چـيـزى نـزد خـداى عـزوجـل بـهتر از اين نيست كه از او درخواست شود و از آنچه نزد او است،در خـواسـت شـود، و كـسـى نـزد خداى عزوجل مبغوض تر نيست از آنكس كه از عبادت او تكبر ورزد (و سر پيچى كند) واز آنچه نزد او است درخواست نكند.»
2. « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عـِنـْدَ اللَّهِ عـَزَّ وَ جـَلَّ مـَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يـُعـْطَ شـَيـْئاً فـَسـَلْ تـُعـْطَ يـَا مـُيـَسِّرُ إِنَّهُ لَيـْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ» (10)
« ميسر بن عبد العزيز گويد: حضرت صادق علیه السلام به من فرموند: اى ميسر دعا كن و مـگـو كه كار گذشته است و آنچه مقدر شده همان شود)و دعا اثرى ندارد(، همانا نزد خداى عـزوجـل منزلت و مقامى است كه به آن نمی رسيد جز به درخواست و مسئلت ، و اگر بنده اى دهان خود را ببندد و درخواست نكند چيزى به او داده نمی شود، پس درخواست كن تا به تو داده شود،اى ميسر هيچ درى نيست كه كوبيده شود جز اينكه اميد آن رود كه به روی كوبنده باز شود. »
3. حضرت علی علیه السلام فی وصیّتِه لِإِبنِه الحسن علیه السلام : «وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ، وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ، وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُهَ عَنْكُ، وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ، بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ، فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ، وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِيبَ رَحْمَتِهِ» (11)
« بدان ، كه خداوندى كه خزاين آسمانها و زمين به دست اوست ، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته كه از او بخواهى تا عطايت كند و از او آمرزش طلبى تا تو را بيامرزد و ميان تو و خود، هيچ كس را حجاب قرار نداده و تو را به كسى وانگذاشت كه در نزد او شفاعتت كند و سپس کلیدهای خزائن وگنجینه هایش راکه همان دعا کردن وخواستن از اوست دراختیار تو نهاده است پس هرگاه توبخواهی بادعا کردن درهای گنجینه های او را می گشایی. »
دعا در نظر روانشناسان
اثرات دعا وراز ونیاز با خداوند به قدری در روح وروان انسان چشمگیر است که این موضوع از دید روانشناسان غربی نیز مخفی نمانده است.مقالات فراوان وکتاب هایی که از این روانشناسان به ما رسیده است خود دلیلی بر این مطلب می باشد.
روانشناس معروف دیل کارنگی در مقاله ای در رابطه با این موضوع می نویسد : «امروز جدیدترین علم ها همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند.چرا ؟ به علّت این که پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نیایش و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین؛ تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیشتر ناخوشی های ماست را برطرف می سازد. یکی از پیشوایان علم روانشناسی می گوید :« کسی که حقیقتاً معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبی نخواهد شد.» اگر مذهب حقیقت نداشته باشد زندگی بی معنا و پوچ است وبازیچه ای بیش نخواهد بود.
امروزحتی پزشکان و روانشناسان نیز مبلغین دین شده اند. آنها بیماران را از آن جهت به دین داری تشویق نمی کنند که از آتش جهنــم در آن دنیا رهایی یابند؛ بلکه برای رهایی از آتش جهنم همین دنیا یعنی جهنم زخم معده، آنژین، اختلال عصبی و جنون است که گرویدن به دین را توصیه می نماید.
در حرفه ی پزشکی،خود من مردانی رادیده ام که پس از آنکه تمام معالجات دیگر درآنان مؤثّر واقع نشد به نیروی دعا وعبادت از بیماری مالیخولیا رهایی یافتند. دعا ونیاز چون رادیوم یک منبع نیروی مشعشعی است که خود به خود تولید می شود. از راه دعا بشر می کوشد نیروی محدود خودرا با متوسل شدن به منبع نامحدود تمام نیروها افزایش دهد.هنگامی که ما دعا می خوانیم خود را به قوّه ی محرّکه ی پایان ناپذیری که تمام کائنات را به هم پیوسته است متصل ومربوط می کنیم. ما دعا می کنیم تا قسمتی از آن نیرو به حوائج ما اختصاص داده شود. به خاطر همین استدعا وتمنا نواقص ما مرتفع شده وبا قدرتی بیشتر وحالی بهتر ازجا بر می خیزیم. هر وقت ما با شور و حرارت خداوند را در دعا ونماز مخاطب می سازیم؛ هم روح وهم جسم خود را به وجهی احسن تغییر می دهیم وغیر ممکن است مرد یازنی برای یک لحظه به دعا بپردازد ونتیجه ی مثبت ومفیدی از آن نگیرد . »(12)
حقیقت دعا
حقيقت دعا توجه به بارگاه معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مىآيد.دعا فقط تلفّظ پاره اى كلمات و مراعات برخى آداب خاص نيست. حقيقت و روح دعا توجه قلبى انسان به خداوند عالم است و قوّت اين توجه به ميزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد.از اين رو، بايد پيش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجّه داشت.
حقيقت دعا چيزى جز عبادت نيست و حتى به دليل توجه بیشتر به خداوند در انجام اين عبادت شايد بر بسيارى از عبادات ديگر ترجيح داشته باشد.در روايت شريفی از پيامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است كه:
«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»(13)
«دعا به منزله مغز همه عبادات است.»
در قرآن كريم نيز خداوند، آنجا كه مسأله استكبار از دعا را مطرح مىنمايد؛ مىفرمايد:
«وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ، اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ» (14)
«وپروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا دعاى شما را بپذيرم، آنان كه از عبادت من اعراض كنند و بزرگى فروشند بزودى با ذلّت و خوارى به دوزخ وارد شوند»
در اين آيه، خداوند نفرموده است «يَستَكبِرُونَ عَن دُعايِى»، بلكه از دعا به عبادت تعبير فرموده است و رسماً دعا را به عنوان عبادت معرفى مىكند و آن را از لوازم بندگى مىداند؛ زيرا تهديد به آتش دوزخ كه براى ترك كننده نيايش آمده متناسب با ترك عبادت است نه ترك دعا.
ممكن است اين سؤال به ذهن خطور كند كه چگونه اگر انسان چيزى از خدا بخواهد، او را عبادت كرده است؟ براى روشن شدن اين سؤال، بايد حقيقت عبادت روشن شود.
حقيقت عبادت اين است كه انسان خود را بنده و مملوك خدا بداند، براى خود مالكيتى قايل نباشد و براى خود اراده مستقلّى در مقابل خدا قايل نباشد، بلكه خود و دارايى خود را از آن خدا بداند؛ بطور كامل تسليم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل پروردگار اعتراف كند و از روى اختيار، بندگى تكوينى خود را در مقابل خدا اظهار بدارد به عبارت ديگر، در برابر خدا اظهار كند كه تو خدايى و من بنده توام، تو عزيزى و من ذليلم، تو مالكى و من مملوكم، تو ربّى و من مربوبم. حقيقت نماز نيز اظهار همين مطلب است كه خدايا، من بنده ام، عبوديت شأن من است و تو مالك من هستى.
عبادت در واقع اظهار اين مطلب است، خواه با توجه قلبى، خواه با اظهار زبانى يا نشان دادن با اعضا و جوارح ؛ركوع و سجود نيز اگر عبادت به حساب مىآيند به اين دليل است كه بيانگر اين حالت قلبى است: اظهار ذلّت در مقابل عظمت بيكران الهى.ذكر زبانى نيز گوياى اين حقيقت است.
اصل همه عبادات و روح آنها همين توجّه قلبى است و حركات و ذكر زبانى جلوه اين حقيقت است. دعا نشان دهنده اعتقاد به مالكيت، ربوبيت، عزّت و قدرت الهى در عمل است.
كسى كه دست خويش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را كج و سر خود را خم مىنمايد، روى به خاك مىسايد و اشك از ديدگان سرازير مىكند و با دعاى خود از او حاجت مىخواهد، در عمل نهايت شكستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مىدهد؛ خود را فقير، ضعيف، ذليل و بيچاره و خدا را غنى، قوّى، عزيز و قادر مىبيند و با حالت خود اين حقيقت را بيان مىكند.
گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نيازهاى مادّى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است.درست است كه معمولاً دعا به شكل تكلّم الفاظ است؛ اما الفاظ از ما فى الضمير حكايت مىكنند و خود از اصالتى برخوردار نمىباشند و اين گونه نيست كه نوع اين الفاظ يا نحوه اداى آنها تأثيرى در حوادث جهان داشته باشد، كه هر كس كه اين الفاظ را تلفّظ نمايد مؤثر باشد.
به عبارت ديگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حكايت مىكند. پس دعا بايد از دل و جان انسان برآيد.تلفّظ برخى كلمات با زبان، بدون هيچگونه توجّه قلبى، دعا به حساب نمىآيد. بنابراين، دعا بايد با خواست جدّى قلبى همراه باشد. (15)
معنای استکبار از دعا
خداوند در آيه 60 سوره غافر مىفرمايد:
«وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»
«و پروردگار شما گفت: بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را، آنان كه از پرستش من استكبار ورزند به زودى با سرافكندگى به دوزخ درآيند.»
اكنون مىخواهيم بدانيم كه استكبار از دعا به چه معناست.
رويگردانى از دعا به سه صورت قابل تصور است:
1.گاهى انسان به دليل غفلت، از دعا خوددارى مىكند؛ ضعف ايمان باعث غفلت او از رفتن به درِ خانه خدا شده است. بنابراين، در مشكلات، ابتدا به سراغ اسباب مادّى مىرود و به مسبب الاسباب توجّهى ندارد؛ مثلاً، هنگام بيمارى به جاى آنكه اول متوجّه خدا شود، به سراغ دكتر و دوا مىرود.چه بسا، اگر كسى او را متوجّه اين موضوع گرداند خود نيز اعتراف مىكند.اين عدم توجّه به خدا نا شى از استكبار نيست، بلكه به دليل ضعف ايمان است.
2. گاهى انسان به دليل شبهاتى كه برايش پيش آمده از دعا خوددارى مىكند؛ مثلاً، شنيده است كه خدا سنّت هاى لايتغيّرى دارد و بايد از آنها پيروى كرد. به عبارت ساده تر، چنين فهميده كه خداوند براى هر دردى درمانى قرار داده است لذا، با خود مىگويد:دعا يعنى چه؟ سر درد را بايد با فلان دارو مداوا كرد، نه با دعا.اين عقيده نيز ناشى از استكبار فرد نيست، بلكه از نقص ايمان او سرچشمه مىگيرد؛ خدا را به درستى نشناخته و رابطه جهان را با خدا به دقّت درك نكرده است، درك او از توحيد ضعيف مىباشد و تأثير واقعى دعا را درست نفهميده است.
3.اما گاهى انسان با خود مىگويد: هر مشكلى پيش آيد خودم آن را برطرف مىكنم، نيازم را خود تأمين مىكنم، چرا در پيش خدا گردن كج كنم؟ چرا خواب راحت شب را ترك كنم و پيش خدا اظهار ذلّت كنم؟ اين استكبار از دعاست؛ از اينكه چيزى از خدا بخواهد، عاردارد و آن را براى خود نوعى نقص مىشمارد.
برخى از متجدّدين مىگويند، اسلام نخواسته است كه انسان حتى در مقابل خدا هم ذليل شود.آنها حتى اذكار نماز، مانند«اللّهُ اكْبَرْ» و «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» را شعارهاى سياسى مىدانند.به عقيده آنان، انسان نبايد در مقابل هيچ چيز، اظهار ضعف كند و گردن خود را كج نمايد. مىگويند: گريه كردن كار بچّه ها و پير زنهاست! اگر انسان خود را بشناسد و به خويشتن خويش باز گردد، هيچ گاه گريه نمىكند و خود را قوى و نيرومند مىداند، انسان حتى در مقابل خدا نيز نبايد گريه كند.
متأسفانه، اين افراد اين بينش خود را به اسلام نسبت مىدهند و آن را اسلام شناسى قلمداد مىكنند!بايد از آنان پرسيد كه اگر اين اسلام شناسى است پس كفرشناسى كدام است؟
حقيقت و اصل عبادت اظهار ذلّت است.در قرآن مىخوانيم:
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ» (16)
«و بزرگان عالم همه در پيشگاه عزّت خداى حىّ توانا ذليل و خاضعند.»
«لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ اِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» (17)
« هر كه در آسمان و زمين است، خواه ناخواه مطيع فرمان اوست و همه به سوى او باز مىگردند.»
افتخار انسان در اين است كه عظمت الهى را درك كند و در مقابل او اظهار ذلّت و خوارى كند. اميرالمؤمنين علیه السلام كه خدا را بخوبى شناخته عرض مىكند:
«اِلهي كَفى بي عِزّاً اَنْ اَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفى بي فَخْراً اَنْ تَكُونَ لي رَبَّاً» (18)
«خداى من، براى عزّت من همين بس كه من بنده تو باشم و براى افتخار من همين بس كه تو خداى من باشى. »
اظهار بندگى در مقابل خدا بالاترين مرتبه بندگى، و قبول بندگى انسان از سوى او بالاترين عزّت آدمى است. هر چه اظهار بندگى در نزد خدا بيشتر باشد، انسان كاملتر و به خدا مقرّب تر مىگردد. البته واضح است كه خداوند از اظهار ذلّت انسان در مقابل او هيچ لذّتى نمىبرد، چون نيازى به اين چيزها ندارد، بلكه همان گونه كه گفته شد، چون اين كار موجب تكامل انسان است، مطلوب خدا مىباشد. (19)
انگیزه های دعا
دعا يك كار ارادى است و محتاج انگيزه است. انگيزه هاى دعاكنندگان بسيار متفاوت است و ارزش دعا كردنشان تابع ارزش انگيزه شان است.
1.گاهى انگيزه انسان از دعا،تأمين نيازهاى مادى است؛ مثلاً از خدا،پول، خانه، فرزند،سلامتى و از اين اموردرخواست مىكند. بنابراين، انگيزه او همان علاقه اى است كه به اين چيزها دارد.
اين نوع درخواست گرچه نشانه دون همتى انسان است، لكن در حد خود خوب است. چرا كه بيانگر اعتقاد داعى به مؤثريّت خداوند است، لذا چنين انسانى با فرد ديگرى كه به همين چيزها علاقه دارد، ولى براى تحصيل آنها از خدا طلب نمىكند، مساوى نيست.
2.مرحله بالاتر اين است كه انگيزه انسان بلندتر و عالى تر باشد، امور معنوى و توفيق بندگى از خدا طلب كند. در نزد چنين انسانى ارزش امور معنوى و اخروى بيش از امور مادى و دنيوى است. بنابراين، در مقابل آنها براى مادّيات ارزش قايل نمىشود. وقتى انسان بداند كه آنچه از خدا درخواست كند خدا به او عطا مىكند، اگر واقعاً آخرت را شناخته باشد، درخواست دنيايى نمىكند، مگر اينكه در جهت امور اخروى باشد.
3.گاهى انگيزه دعا از آنچه گفته شد نيز بالاتر است. در اين مرحله انگيزه داعى صرف تكلّم با خدا و اطاعت امر خدا است. ذات دعا مطلوب اوست، حاجت خواستن، بهانه رفتن درِ خانه دوست است. چون خدا فرموده دعا كنيد، دعا مىكند. در اين مرحله ديگر مهم نيست كه درخواست چه باشد؛ امور معنوى باشد يا مادى، فرق ندارد. گرچه دعا براى امور معنوى بهتر است. ولى در اين هنگام دعا براى همه چيز مطلوب است. چنين انسانى خود را در كنار اقيانوس بى كران رحمت الهى مىبيند، لذا براى جزيى ترين امور خود دعا مىكند.
اگر انسان چنين انگيزه اى پيدا كند، دعاى او از ارزش والايى برخوردار خواهد شد، هرچند در امور جزئى و حقير باشد. چنين دعايى از آن جهت كه مادّى يا معنوى است ارزشمند نيست، بلكه از آن جهت ارزشمند است كه خدا را مؤثّر كلّ مىداند و معتقد است كه همه چيز مقهور خداست. چنين دعايى از آنجا ارزش مىيابد كه انسان به متعلّق دعا علاقه ندارد، ولى چون خدا دعا را دوست دارد،دعا مىكند.(20)
فصل دوم : شرایط دعا
در آیات و روایات برای دعا شرایطی قرار داده شده است که با فقدان این شرایط دعا مورد استجابت قرار نخواهد گرفت . در این فصل به بعضی از شرایط دعا اشاره می شود :
1.شناخت
شناخت یعنی انسان آگاه باشد که از چه کسی طلب و در خواست می کند و بداند که خداوند صاحب سود و زیان است وتنها اوست که می تواند ضرر یا نفع برساند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
«یَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَن سَأَلَنِی وَ هُوَ یعلَمُ أََنِّی أَضُرُّ وأنفَعُ أَستَجِیبُ لَهُ» (21)
«خداوند عزوجل می فرماید: هر کس از من در خواست نماید در حالی که می داند من نفع و ضرر می رسانم اجابتش می کنم.»
عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند«:نَدعُوا فَلا یُستَجابُ لَنا؟لِأنَّکُم تَدعُونَ مَن لا تَعرِفُونَه» (22)
«سؤال کردند که دعا می کنیم اما مستجاب نمی گردد.امام صادق علیه السلام فرمودند: به خاطر اینکه شما کسی را که نمی شناسید می خوانید؟»
2.پاکی کسب و درآمد
از شرایط اساسی استجابت دعا این است که شخص دعا کننده کسب ودرآمده خود را از حرام و حقوق پاک گرداند ؛چه حقوق مردم وچه حقوق الهی مانند خمس و زکات .چنان چه درحدیث قدسی آمده است:
«فَمِنکَ الدُّعا وَعَلَیَّ الإجابَهُ فَلا تَحجُب عَنِّی إلّا دَعوَهَ آکِلِ الحَرامِ»(23)
« از تو دعا کردن است و از من اجابت کردن است ، پس هیچ دعایی از من محجوب نمی ماند مگر دعای حرام خور. »
3.حضور قلب در هنگام دعا
منظور از حضور قلب این است که انسان صادقانه به خدایی که از او در خواست می نماید توجه کند؛ نه این که دعا چون عادت همیشگی باشد و هیچ توجهی به دعا نداشته و اندیشه ی او در کارهای روزمره بگذرد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ»(24)
«خداوند دعایی را که از دلی غافل و بی خبر برخیزد مستجاب نمی گرداند.»
در رابطه با رقت و نرمی قلب امام صادق علیه السلام می فرمایند:« إِذَا رَقَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَدْعُ فَإِنَّ الْقَلْبَ لَا يَرِقُّ حَتَّى يَخْلُصَ»(25)
«هر زمان که به یکی از شما رقت قلب دست داد دعا کنید؛ زیرا قلب تا خالص نشود رقت نمی یابد.»
4.یأس از همه ی اسباب
انسان باید در هنگام دعا فقط تنها امیدش به خدا باشد و از تمام اسباب و مردم قطع امیدکند و بداند که اسباب نیز به اجازه ی خداوند است که می توانند مؤثر باشند.
علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیه ی186 سوره بقره می فرماید: «دعا هایی که به اجابت نمی رسد فاقد یکی از این دو امر است… دوم اين است كه دعا، دعاى واقعى هست ، ليكن در دعا خدا را نمى خواند، به اين معنا كه به زبان از خدا مسئلت مى كند، ولى در دل همه اميدش به اسباب عادى يا امور وهمى است ، امورى كه توهم كرده در زندگى او مؤ ثرند.
در چنين دعائى شرط دوم («إذادَعانِ »، در صورتى كه مرا بخواند) وجود ندارد، چون دعا، خالص براى خداوند سبحان نيست ، و درحقيقت خدا را نخوانده چون آن خدائى دعا را مستجاب مى كند كه شريك ندارد، و خدائى كه كارها را با شركت اسباب و اوهام انجام مى دهد، او خداى پاسخگوى دعا نيست. »(26)
در آیه ی 62 سوره نمل خداوند کریم می فرماید: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضطرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِف السوءَ »
«یا کسی که اجابت می کند مضطررا زمانی که بخواند او را و رنج و غم او را بر طرف می کند.»
کسی که به اضطرار می رسد چون خود را درمانده دیده ودست خود را از همه جا کوتاه می بیندازهمه اسباب قطع امید کرده وحقیقتاً روی به درگاه خدا می آورد ودر نتیجه دعای او به استجابت می رسد.
دراین رابطه روایت شده «:إذا أرادَ أحَدُکُم أن یُسأَلَ رَبَّهُ شَیئاً إلّاأعطاهُ فَلیَیأس مِنَ النّاسِ کُلُّهُم وَلا یَکُونُ لَهُ رَجاءً إلّا عِندَ اللّهِ فَإذا عَلِمَ اللّهُ ذلکَ مَن قَلبِهِ لَم یَسألِ اللّهُ شَیئاً إلّاأعطاهُ»(27)
«زمانی که یکی از شما اراده کرد که در خواست کند از پروردگارش چیزی را مگر در حالی که به او عطا کند،پس باید مأیوس گردد از همه ی مردم و امیدی جزدر نزد خداوند نداشته باشد پس زمانی که خداوند این مطلب را از قلبش دانست از خدا چیزی را در خواست نمی کند مگر این که خداوند آن را به او عطا می کند.»
5.اخلاص
از شرایط مهم دعا اخلاص است. دعا بدون اخلاص فاقد ارزش و بی نتیجه است. اخلاص عبارت است از خالص ساختن قصد از غیر خدا و بر گرداندن نیت از ماسوی الله و هر عبادتی که قصد در آن به این حد نباشد از اخلاص عاری است.
کسی که اطاعت خدا می کند اگر به قصد ریا؛ یعنی نشان دادن به مردم و حصول قدر و منزلت در نزد آنان باشد آن شخص مرائی مطلق است و اگر به قصد قربت باشد لیکن با آن غرض دنیوی دیگر غیر از ریا نیز به آن ضمیمه باشد اگر چه در این صورت آن شخص مرائی نباشد ولیکن عمل او از اخلاص خارج است. پس اخلاص این است که عمل انسان از جمیع شوائب واغراض خالی بوده و محض تقرب به خداوند باشد.(28) پس روشن می شود که منظور از اخلاص در دعا این است که انسان دعا را برای تحسین مردم و حصول مقام و منزلت در نزد ایشان انجام ندهد؛ و برای مقاصد دنیوی حقیر دیگر نیز نباشد بلکه برای تقرب به خداوند باشد. اخلاص در دعا به قدری مهم است که بسیاری از روایات چنان که در ذیل بحث پنهانی دعا کردن خواهد آمد دلالت می کند بر اینکه فضیلت دعای پنهانی(به دلیل سالم ماندن از ریا) بسی بیشتر از دعای آشکار است.
البته در قرآن مجید نیز به اخلاص در دعا اشاره شده است .خداوند متعال در آیه۱۴ سوره ی غافر می فرماید: « فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّين» (29)
وحضرت علی علیه السلام می فرماید« وَأخلِصِ المَسألهَ لِرَبّکَ فَإنَّ بِیَدِهِ الخَیرُ وَالشّرُّ»(30)
«ودر خواست را برای پروردگارت خالص کن پس به درستی که خیر و شر به دست اوست .»
6.حقیقی بودن دعا
مراد از حقیقی بودن دعا این است که دل انسان با زبان او همراه باشد وبه صرف گفتار زبانی نباشد؛ بلکه دارای حقیقت و روح باشد.
علّامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان در ذیل آیه ی186 سوره ی بقره می فرمایند : « پس روشن شد اينكه فرموده«وَ إِذَا سأَلَك عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِيبٌ أُجِيب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ فَلْيَستَجِيبُوا لى وَ لْيُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ يَرْشدُونَ» همانطور كه متعرض حكم مسأله اجابت دعا است، متعرض بيان علل آن نيز هست ، و مى فهماند علت نزديك بودن خدا به بندگان اين است كه دعا كنندگان بنده اويند، و علت اجابت بى قيد و شرط دعاى ايشان همان نزديكى خدا به ايشان است ، و بى قيد و شرط بودن اجابت دعا، مستلزم بى قيد و شرط بودن دعا است ، پس تمامى دعاهائى كه خدا براى اجابت آن خوانده مى شود مستجاب است .البته در اينجا نكته اى است كه نبايد از نظر دور داشت ، و آن اينكه خداى تعالى وعده« أُجِيب دَعْوَةَ الدَّاع» خود را مقيد كرده به قيد«اذا دعان» … چون اين قيد چيزى زائد بر مقيد نيست ، مى فهماند كه دعا حقيقتاً بايد دعا باشد، نه مجازاً و صورت آن را در آوردن ، وقتى مى گویيم : به سخن ناصح گوش بده وقتى تو را نصيحت مى كند، و يا عالم را در صورتى كه عالم باشد احترام كن، منظورمان اين است كه آن نصيحتى را بايد گوش داد كه متصف به حقيقت خير خواهى باشد. و آن عالمى را بايد احترام كرد كه حقيقتا عالم باشد يعنى به علم خود عمل كند، جمله :« إِذَا دَعَانِ» نيز همين را مي فهماند، كه وعده اجابت هر چند مطلق و بى قيد و شرط است ، اما اين شرط را دارد كه داعى حقيقتاً دعا كند، و علم غريزى و فطريش منشاء خواسته اش باشد، و خلاصه قلبش با زبانش موافق باشد، چون دعاى حقيقى آن دعائى است كه قبل از زبان سر، زبان قلب و فطرت كه دروغ در كارش نيست آن را بخواهد نه تنها زبان سر كه به هر طرف مى چرخد، به دروغ و راست و شوخى و جدى و حقيقت و مجاز.
به همين جهت است كه مى بينيد خداى تعالى تمامى حوائج انسانى را هر چند كه زبان در خواست آن را نكرده باشدسؤ ال ناميده ، و فرموده : «و اتيِكُم مِن كُلِ ما سَاَلتُمُوهُ ، وَ اِن تَعُدُوا نِعمَهَ اللهِ لا تُحصُوها إنَّ الاِنسانَ لََظَلُومٌ کَفّارٌ» (31) كه به حكم اين آيه انسان ها در نعمتهائى هم كه نه تنها به زبان سر درخواستش را نكرده اند، بلكه از شمردنش هم عاجزند، داعى و سائلند، چيزى كه هست به زبان فطرت و پيشين خود دعا وسؤ ال مى كنند، چون ذات خود را محتاج و مستحق مى يابند، و نيز فرموده «يَسئَلُهُ مَن فِى السَمواتِ وَ الاَرضِ كُلُ يَومٍ هُوَ فِى شانٍ»(32) و دلالت اين آيه بر آنچه گفتم ظاهرتر و واضح تراست.پس سؤ ال فطرى از خداى سبحان هرگز از اجابت تخلف ندارد، در نتيجه دعائى كه مستجاب نمى شود و به هدف اجابت نمى رسد، يكى از دو چيز را فاقد است :يا اينكه دعا حقیقی نیست ویا اینکه حقیقتاً از خدا نیست. »(33)
7.دعا جای کار وتلاش وکوشش را نگیرد
در روایات بر این مطلب تاکید فراوان شده است که نباید دعا و عبادت جانشین کار وفعالیت شودو در بسیاری از مواردکسانی را که دعا وعبادت را جانشین تلاش وکوشش قرار داده اندمذمت کرده و دعای آنان رابی نتیجه شمرده اند.س چنان که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«أربَعَهٌ لا تُستَجابُ لَهُم دَعوَهٌ: رَجُلٌ جالِسٌ فِی بَیتِهِ یَقُولُ:« اللّهُمَّ ارزُقنِی » فَیُقالُ لَهُ «ألَم آمُرکَ بِالطَّلَبِ؟» وَرَجُلٌ کانَت لَهُ إمرَأهٌ فَدَعا عَلَیها فَیُقالُ لَهُ« ألَم أجعَل أمرَها إلَیکَ ؟» وَرَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فُأفسَدَهُ فَیَقُولُ : « اللّهُمَّ ارزُقنِی » فَیُقالُ لَهُ«ألَم آمُرکَ بِالإقتصادِ؟»…و َرَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فأدانَهُ بِغیرِ بیِّنهٍ فَیُقالُ لَهُ: «ألَم آمُرکَ بِالشَّهادَهِ»(34)
دعا ی چهار کس مستجاب نمی گردد مردی که در خانه بنشیند و بگوید «خدایا روزی مرا برسان » پس خداوند به او می فرماید: « مگر به تو دستور ندادم که در طلب و کسب روزی بر آیی » ومردی که زنش را نفرین کند پس خداوند می فرماید: « مگر کار اورا به دست تو واگذار نکرده ام » و نیز مردی که مال وثروتی داشته با شد و آن را هدر دهد و بگوید:« خدایا مرا روزی ده وخداوند پاسخش دهد» مگر به تو دستور ندادم که صرفه جو باش و … ومردی که مال خود را بدون مدرک وگواه به کسی وام دهد، پس به او گفته می شود: « مگر به تو دستور ندادم که در هنگام وام دادن شاهد و مدرک بگیری.»
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «الدّاعی بِلا عَمَلٍ کَالرّامِی بِلا وَتَرٍ»(35)
«کسی که دعا کند ولی عمل نکند مانند کسی است که با کمان بی زه تیر اندازی کند.»
آیا دعا باعث سستی وتنبلی می شود؟
يكى از بحث هايى كه در زمينه جنبه اجتماعى و روانشناختى دعا مطرح مىشود، این است که برخى از افراد اين گونه القاء مىكنند كه اگر مردم به تأثير دعا معتقد باشند، موجب مىشود كه در فعاليت های زندگى سست شوند، خواه در امور شخصى باشد و خواه در امور اجتماعى. اين سستى خواه نا خواه موجب عقب ماندگى اجتماعى مىشود و وسيله خوبى براى ستمگران است كه مردم را به دعا و اعمال عبادى سرگرم كنند و خود به چپاول ثروتهاى آنان مشغول شوند.
در جواب باید بگوییم که واقعيت اين است كه از هر حقيقتى ممكن است به شكلى سوء استفاده شود. اگر از حقيقتى سوء استفاده شد، نبايد اصل آن حقيقت را انكار كرد. معناى دعا اين نيست كه دست از تلاش و سازندگى برداريم، چه در مسائل فردى و چه در مسائل اجتماعى، بلكه معناى دعا اين است كه انسان مؤمن، مؤثّر حقيقى را خدا بداند، هرگاه احساس نياز مىكند براى رفع نياز خود به خدا توجه كرده، ضمن اينكه از اسباب مادّى كه در اين زمينه قرار داده شده در حدّ خود استفاده مىكند؛ چون خداوند چنين خواسته و مقدّر فرموده است، ولى اين اسباب را مستقلّ در تأثير نمىداند.
با وجود آنكه از اسباب مادّى بهره مىگيرد، بدان ها اعتماد ندارد. در نتيجه، اگر اسباب مادّى نيز فراهم نباشد مأيوس نمىگردد؛ چون خدا را قادر مىداند كه از راههاى غير عادى نيز نيازهاى او را رفع كند. با توجّه به اين حقيقت، نه تنها اعتقاد به تأثير دعا موجب سستى او نمىگردد، بلكه موجب تلاش و اميد بيشتر او مىشود.
اگر انسان فقط به اسباب مادّى متّكى باشد، در صورتى فعاليت خواهد كرد كه به فراهم شدن آنها اميدوار باشد؛ ولى انسان مؤمن حتى با علم به فراهم نبودن اسباب عادى نيز مأيوس نمىگردد.
در جنگ بدر، هنگامى كه مسلمانان در نهايت سختى بودند و نيرو و ساز و برگ جنگيشان بسيار كمتر از دشمن بود، دست به دعا برداشتند.«اِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ…» و خداوند نيز دعاى آنان را مستجاب ساخت و هزار ملك به ياريشان فرستاد و مسلمانان به پيروزى رسيدند. اگر مسلمانان به دعا اعتقاد نداشتند چه بسا روحيه خود را مىباختند، عقب نشينى كرده و شكست مىخوردند.(36)
پس اعتقاد به دعا موجب شكست و عقب ماندگى نيست، بلكه برعكس، گاهى عدم اعتقاد به دعا موجب شكست مىگردد. اين شبهه در واقع ناشى از عدم شناخت دقيق دعاست.
8. هماهنگی با سنت های الهی
این شرط درارتباط مسئله ی مورد در خواست مطرح می شود وبیان می کند که مورد دعا نیز باید دارای مرز هایی باشد و نباید از این مرز ها بیرون رود؛که در این صورت از اجابت الهی نیز برخوردار نخواهد بود؛ پس می توان از این شرط به عنوان یکی از مرز های دعا یاد کرد. خداوند بر اساس قوانینی هدفمند نظام تکوین را اداره می کند وطبق همین قوانین فرا گیر نظام تشریع را ترسیم کرده است این قوانین، سنت و غیر قابل تغییر است مثلاً گردش منظم سیارات به دور خورشید که امکان حیات را برای بشر فراهم ساخته از سنت های الهی در نظام تکوین است. حال اگر کسی در دعا از خداوند بخواهد که خورشید را بی فروغ سازد تا نظام منظومه ی شمسی فرو پاشد حتی اگر تمام شرایط دعا را رعایت کرده باشد دعایش به اجابت نخواهد رسید زیرا مخالف سنت الهی در نظام تکوین است.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: « إنَّ کَرَمَ اللّهِ سُبحانَهُ لایَنقُضُ حِکمَتَهُ فَلِذلکَ لایَقَعُ الإجابهُ فی کُلِّ دَعوَهٍ»(37)
«کرم خدای سبحان با حکمت او تضاد پیدا نمی کند از این رو هر دعایی مستجاب نمی گردد.»
9.هماهنگی با سنن تشریعی
یکی دیگر از شرایطی که می توان از آن به عنوان یکی از مرزهای دعا نام برد؛ هماهنگی با سنن تشریعی است. خداوند در نظام تشریع قوانینی را وضع کرده و پایبندی به این قوانین را از بندگان خود خواسته است. از این قوانین گاه با عنوان حدود و مرزهای الهی یادمی شود و گذر از آن ها هم سنگ ظلم شمرده شده است. بنابراین مشروعیت تمام امور در این حیطه است. اگر در حوزه ی شریعت چیزی به عنوان قبیح و حرام ذاتی شناخته شد؛ دیگر برای همیشه و برای همگان حرام است و استثنائی را بر نمی تابد و هیچ گاه خداوند به انجام آن فرمان نخواهد داد. برای مثال فحشا در نظام تشریع مردود است، مشرکان وقتی به آن ها دامن می آلودند می گفتند: که خداوند ما را به آن فرمان داده است :«وَإذا فَعَلُوا فاحشهً قالُوا وَجَدنا عَلَیهِ آبائناوَاللّهُ أمَرَنا بِها »(38) خداوند در پاسخ آنها فرموده :«إنَّ اللّهَ لا یَأمُرُ بِالفَحشاءِ» از این رو مفهوم تضمین اجابت دعا از سوی خداوند این نیست که حتی اگر دعایی مرزهای شریعت را درنوردد و خواسته ای غیر مشروع باشد خداوند آن رابه اجابت می رساند. بسیاری از روایات بر این حقیقت که پذیرفتن دعای برخلاف سنن تشریعی ممکن نیست دلالت می کنند. چنان که حضرت علی می فرمایند: «یا صَاحِبَ الدُّعا لا تَسأل عَمّا لایَکُونُ وَلا یَحِلُّ»(39)
«ای کسی که دعا می کنی، آن چه را که ناشدنی و حلال نیست درخواست نکن. »
10.برخورداری دعا از مصلحت
یکی دیگر از مرزهای دعا، مرز مصلحت است. دعایی که با مصلحت انسان همراه نباشد به استجابت نمی رسد. یکی از محدودیت های دانش بشری، در دستیابی به باطن امور است. به دلیل وجود همین محدودیت، انسان از راهیابی به باطن اشیاء ناتوان است و در سیطره ی ظواهر کارها گرفتار می آید.
خداوند عجز انسان در دستیابی به باطن امور را چنین به تصویر می کشد: «كُتِب عَلَيْكمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسى أَن تَكْرَهُوا شيْئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَّكمْ وَ عَسى أَن تُحِبُّوا شيْئاً وَ هُوَ شرُّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(40)
انسان ممکن است به دلیل همین عدم علم، چیزهایی را طلب کند که اگر به حقیقت آنها آگاه بود طلب نمی کرد. پس خداوند با توجّه به لطف و رحمتش حوائجی را که به مصلحت انسان نیست برآورده نمی کند .
11. مورد دعا نتیجه ی گناه نباشد.
شرط دیگر این که حالتی که دعا کننده بالفعل دارد وآرزو دارد آن حالت تغییر کند و حالت بهتری پیدا کند نتیجه کوتاهی و تقصیر در وظایف نباشد. به عبارت دیگر حالتی که دارد و دعا می کند که آن حالت عوض شود؛ عقوبت و نتیجه ی منطقی تقصیرات و گناهان او نباشد که در این صورت تا توبه نکند و علل و موجبات این حالت را از بین نبرد؛ آن حالت عوض نخواهد شد؛ مثلاً امر به معروف و نهی از منکر واجب است. صلاح وفساد اجتماع به اجرا و عدم اجرای این اصل بستگی کامل دارد. نتیجه منطقی ترک امر به معروف و نهی از منکر این است که میدان برای اشرار باز شود و آنها بر مردم مسلّط می گردند. اگر مردم در این وظیفه ی خود کوتاهی کنند و به عقوبت و نتیجه منطقی این کوتاهی مبتلا شوند و آن وقت بخواهند آن ابتلای خود را با دعا رفع کنند ممکن نیست. راه منحصر این است که توبه کنند و دو مرتبه در حدود امکانات خود امر به معروف و نهی از منکر کنند.البته در این صورت تدریجاً به هدف مطلوب خود خواهند رسید. (41)
فصل سوم : آداب دعا
آنچه از روايات اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام برمی آید؛این است که برای رفتن به درگاه خدا هيچ زمان و مكان خاصّى وجود ندارد. درِ رحمت الهى هميشه به روى بندگان باز است و هرگاه انسان روى دل به سوى خدا كند، خداوندبه او پاسخ مىدهد.
امّا حضور در درگاه خداوند آداب خاصّی دارد که رعایت آنها دعا را زیباترمی کند. البتّه فقدان این آداب به اصل دعا ضربه نمی زند؛ لیکن جایگاه وارزش دعا را پائین می آورد. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:«اِحْفَظْ آدابَ الدُّعا وَ انْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَ كَيْفَ تَدْعُو»(42)
1.وضو گرفتن قبل از دعا
وضونمادطهارت است وچون انسان قصدرازونیاز وخلوت باخدای متعال رادارد، باید باطن خود را ازکثافات وآلودگی های باطن پاک گرداند. درباره ی وضوگرفتن قبل ازدعاامیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:«إذا نََزَلَ بِکَ أمرٌ عَظیمٌ فِی دینٍ أو دُنیا فَتَوَضَّا وَارَفَع یَدَیکَ»
«هرگاه کار بزرگ ودشوار دینی یا دنیایی نازل گردید پس وضو بگیر ودستانت رابالا ببر. »(43)
2.آغاز دعا با نام خدا
نام خدا در آغاز کارها نشانه ی خدایی بودن آن کار است. در احادیث وسنت تاکید زیادی برشروع کارها با نام خداوند متعال گردیده. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دراین رابطه می فرمایند:« کُلُّ أمرٍذی بالٍ لَم یُبدَأ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ فَهُوَ أبتَرٌ »
«هر کار مهمی که با بسم الله آغاز نگردد پس آن کار بی نتیجه خواهد بود.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دررابطه با آغاز دعا با نام خدا می فرمایند:« لایُردُّ دُعاءٌ أوّلُهُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمَن الرَّحیمِ » (44)
«دعایی که با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز گردد ،رد نمی شود. »
3 . بلند کردن دستها در هنگام دعا
بربلند کردن دستها هنگام دعا تاکید فراوان شده وسیره ی معصومین نیز بر این امر دلالت می کند؛ زیرا لازمه دعا و درخواست حقیقی عجز، لابه و چاره خواهی صادقانه است؛ در خواست صادقانه چنین می طلبد که دست ها را به سوی آسمان بلند کنیم همان گونه که مستمندان برای ابراز صدق در نیاز مندی و برآورده شدن خواسته از سر نا چاری دست های خود را به سوی طرف مقابل دراز می کند، همین معنا با عاری ساختن ملازمات مادی از دعا نیز صادق است؛ یعنی دعا کننده با بلند کردن دست های خود به سوی آسمان نهایت فقر خود را به تصویر می کشد و امواج رحمت الهی را به حرکت در می آورد. در توصیف حالت امام حسین علیه السلام در دعای عرفه چنین آمده است):ثُمَّ َرفَعَ یَدَیهِ تِلقَاءَ وَجهِهِ کَاستِطعامِ المِسکینِ)(45) « سپس بالا برد دستانش را تا مقابل صورتش مثل طلب غذا کردن مسکین. »
حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند:« إذافَرَغَ أحَدُکُم عَنِ الصَّلاهِ فَلیَرفَع یَدَیهِ إلی السَّماءِ»(46)
«هر کس از شما از نماز فارغ شد دستانش را به سوی آسمان بلند کند. »
گشودن دستها در هنگام دعا به سمت آسمان برای برخی ساده اندیشان این تفکر را به وجود آورده که خداوند دارای مکانی خاص درآسمان است و عده ای نیز برای رهایی از این شبهه اصل گشودن دست ها به سمت آسمان را نفی کرده اند.
علامه طباطبایی رحمه الله در پاسخ به این شبهه می نویسد: « اين سخنى است فاسد،(که گشودن دست ها به سمت آسمان نشانه ی وجود خدا در آسمان است.) براى اينكه حقيقت تمامى عبادتهاى بدنى نشان دادن حالت قلبى ، و صورت بخشيدن توجه درونى ، و اظهار حقايق متعالى از ماده است در قالب تجسم ، كه اين وضع در نماز، روزه و حج و عبادات ديگر با اجزاء و شرايط آنها به خوبى روشن است و اگر اين معنا نبود، اصلا عبادت بدنى تحقق نمى يافت .
يكى از آن عبادتها، دعا است ، و آن عبارت است از مجسم ساختن توجه قلبى ، و در خواست باطنى به صورت درخواست ظاهرى كه ما افراد بشر در بين خود داريم ، و خلاصه در برابر پروردگارمان آن حالتى را مى گيريم ، كه يك انسان فقير كه خود را پست احساس مى كند در برابر توانگرى كه خود را عزيز و عالى پنداشته ، به خود مى گيرد، دست خود را در مقابل او دراز نموده ، گردن خود را كج مى كند، و با حالت ذلت و تضرع حاجت خود را طلب مى كند. » (47)
این مطلب از حضرت علی علیه السلام نیز سؤال گردید؛ عبدالله بن سبا از امام علیه السلام پرسید: « ای امیر مؤمنان آیا خداوند در هر مکانی نیست. » امام علیه السلام فرمودند: آری. او پرسید: « اگر چنین است چرا بنده باید در حالت دعا دست های خود را به سوی آسمان بلند کند؟» امام علی علیه السلام فرمودند: آیا در قرآن نخوانده ای که«وَ فی السَّماءِ رِزقُکُم وَما تُوعَدُونَ»(48) ایا جز این است که روزی از جایگاهش طلب می گردد. جایگاه روزی همان طور که خدا وعده داده است،آسمان است. »(49)
حالت دست درهنگام دعا در روایات به صورت های گوناگون آمده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: « الرَّغْبَةُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ بَاطِنَهُمَا وَ الرَّهْبَةُ تـَبـْسـُطُ يَدَيْكَ وَ تُظْهِرُ ظَهْرَهُمَا وَ التَّضَرُّعُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُمْنَى يَمِيناً وَ شِمَالاً وَ التَّبَتُّلُ تُحَرِّكُ السَّبَّابَةَ الْيُسْرَى تَرْفَعُهَا فِي السَّمَاءِ رِسْلاً وَ تَضَعُهَا وَ الِابْتِهَالُ تَبْسُطُ يَدَيْكَ وَ ذِرَاعَيْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ الِابْتِهَالُ حِينَ تَرَى أَسْبَابَ الْبُكَاءِ» (50)
«رغبت اين است كه: هر دو دست را بگشائى و درون آنها را آشكار كنى ، و رهبت اين اسـت كـه: دو دسـت را بـگـشـائى و پـشـت آن دو را ظاهر سازى ، و تضرع آنست كه: انگشت سبابه راست را به راست و چپ بجنبانى ، و تبتل : جنبانيدن انگشت (سبابه ) چپ است كه آن را بـه آرامـى بـه سـوى آسـمـان بـالا بـرى و پـائيـن آورى ، و ابـتـهـال آن اسـت كـه:هـم دسـتـهـا و هـم دو ذراع را بـه سـوى آسـمـان بـگـشـائى ، و ابتهال در وقتى است كه ببينى وسائل گريه فراهم شده است.»
«قَالَ سـَأَلْتـُهُ عـَنِ الدُّعـَاءِ وَ رَفـْعِ الْيـَدَيـْنِ فـَقـَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ أَمَّا التَّعَوُّذُ فَتَسْتَقْبِلُ الْقـِبـْلَةَ بـِبـَاطـِنِ كـَفَّيـْكَ وَ أَمَّا الدُّعـَاءُ فـِي الرِّزْقِ فـَتـَبـْسـُطُ كـَفَّيـْكَ وَ تـُفـْضِي بـِبـَاطـِنـِهـِمـَا إِلَى السَّمـَاءِ وَ أَمَّا التَّبـَتُّلُ فَإِيمَاءٌ بِإِصْبَعِكَ السَّبَّابَةِ وَ أَمَّا الِابْتِهَالُ فـَرَفـْعُ يـَدَيـْكَ تـُجـَاوِزُ بـِهـِمَا رَأْسَكَ وَ دُعَاءُ التَّضَرُّعِ أَنْ تُحَرِّكَ إِصْبَعَكَ السَّبَّابَةَ مِمَّا يَلِي وَجْهَكَ وَ هُوَ دُعَاءُ الْخِيفَة» (51)
«ابـو بـصـيـر گـويد: از حضرت صادق علیه السلام از دعا كردن و بلند كردن دستها پرسيدم فـرمـودند: امـا بـراى پـناه بردن به خداى (از شر دشمنان ) درون دستهاى خود را به طرف قـبـله می كـنـى ، و اما در دعاى براى روزى دستهاى خود را باز می كنى و درون آن دو را به سوى آسـمـان بلند می کنی، و امـا تـبـتـل پـس آن اشـاره كـردن بـا انـگـشـت سـبـابـه اسـت ، و امـا ابـتـهال : بلندكردن دستها است بطورى كه از سرت بگذرد، و دعاى تضرع اين است كه انگشت سبابه را در برابر رويت بجنبانى و آن دعاى خيفه (و هراس ) است»
به طور کلی و با در نظر گرفتن روایات در رغبت کف دست ها را به سمت آسمان می گیریم و در رهبت پشت دو دست را به سمت آسمان بلند می کنیم و تضرع جنباندن انگشت سبابه ی دست راست به چپ و راست است و تبتل جنباندن انگشت سبابه دست چپ به بالا و پائین است و ابتهال گشودن دست ها به سمت آسمان به طوری که از سر بگذرد و البته ابتهال همراه گریه می باشد.
رغبت به معناى ميل و شوق و رهبت به معناى ترس و بيم ، و تضرع يعنى فروتنى كردن ، و تـبـتـل بـه مـعـنـاى بـريـدگـى و انـقـطـاع بـدرگـاه خـداونـد، وابتهال به معناى زارى كردن است و استعاذه يعنى پناه جستن ، و مسئلت به معناى درخواست كردن است.(52)
علاّمه ی مـجـلسـى رحمه الله می گـويـد: در مـعـنـاى رغـبـت و رهبت دو احتمال وجود دارد:
اول : ايـنـكه معنى اين باشد كه اگر در حال دعا شوق و اميد بر او غالب شد سزاوار است كه دو كف دستهاى خود را به سمت آسمان بازکند ؛گويا مى خواهد رحمت خدا را دريافت كند. و اگـر تـرس و بـيـم بر او غالب شد از اينكه دعايش به اجابت رسد پشت دو دست را به آسـمـان كـنـد؛ كـنايه از اينكه به خاطر بسيارى گناهان سزاوار حرمان است، اگر چه مقتضاى كرم وجود خداوند فضل و احسان به اوست .
دوم : مـعـنـى ايـن بـاشـد كـه اگر براى سودى دعا مى كند سزاوار است دو كف دست را به طرف آسـمـان بلند کند، و اگر دعا براى دفع زيانى است كه از آمدن آن ترسان است پشت دستها را بـه سمت آسـمـان بر دارد گويا می خواهد آن زیان را دفع مى كند. سپس علاّمه ی مجلسي رحمه الله به نقل از علاّمه ی طبرسى رحمه الله می گوید: تـبـتـل بـه مـعـنـى انـقـطـاع بـه درگـاه خـدا اسـت بـراى عـبـادت ، و اخـلاص عمل برای او و اصل آن از (بتل الشى ء) به معنى بريدن و قطع كردن شيء است و از اين رو فـاطـمـه علیها السلام را بـتول گفته اندکه با عبادت خدا از ديگران بريده مي شد. سـپـس علامه ی مـجـلسـى رحمه الله می افزاید: گفته شده :اشاره به بالا وپائین ممکن است اشاره به پستی وبلندی باشد و بلندى و پستى اشاره به اينست كه پروردگارا نمي دانم آيا مرا بلند گردانيده يا پست كرده اى ، و حركت دادن بـه چـپ و راست اشاره به این مطلب است كه نمى دانم آيا از اصحاب يمين هستم يا از اصحاب شمال. (53)
4.حمد و ثنا قبل از دعا
در احادیث و سنن ائمه اطهار بر حمد و ثنا قبل از دعا تاکید فراوان شده است. البته ثنا و حمد قبل از دعا برای این نیست که خداوند به ما چیزی بیشتر اعطا کند بلکه تمجید خدا از این باب است که هنگامی که انسان پادشاه و سلطان را به خاطر اعطای هدیه تمجید می کند ادب اقتضا می کند که چون قصد طلب نعمت از خداوند متعال که پادشاه هستی و مالک ملک و ملکوت است را دارد نیز؛ باید او را حمد و ثنا کند نه برای این که خداوند عطیه ای بدهد؛ بلکه به خاطر اقتضای ادب، زیرا خداوند کریم بوده و بدون حمد و ثنا نیز اعطا می کند. از طرف دیگر حمد و ثنا قبل از دعا نشان دهنده ی میزان معرفت ما به خداوند است.
حضرت صادق علیه السلام دراین رابطه می فرماید:« إِذَا طَلَبَ أَحَدُكُمُ الْحَاجَةَ فَلْيُثْنَ عَلَى رَبِّهِ وَ لْيَمْدَحْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا طـَلَبَ الْحـَاجـَةَ مـِنَ السُّلْطـَانِ هَيَّأَ لَهُ مِنَ الْكَلَامِ أَحْسَنَ مَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَإِذَا طَلَبْتُمُ الْحَاجَةَ فَمَجِّدُوا اللَّهَ الْعَزِيزَ الْجَبَّارَ وَ امْدَحُوهُ وَ أَثْنُوا عَلَيْهِ» (54)
«هرگاه يك از شما حاجتى خواهد پس پروردگار را سـتايش كند و او را مدح گويد، زيرا چون مردى از سلطان حاجتى خواهد بهترين سخنى كه تـوانـائى آن را دارد بـراى او آمـاده سـازد، پـس چـون حـاجـتـى خـواسـتـى پـس خـداى عزوجل جبار را تمجيد كنيد و او را مدح گوييد و ستايش كنيد.»
5.اعتراف به گناهان
یکی از آداب دعا اعتراف به گناهان است. پوشاندن گناه دردین اسلام امری پسندیده می باشد و تظاهر به گناه و آشکار کردن آن در میان جامعه عملی زشت و قبیح است. امام رضا علیه السلام در این باره می فرمایند:«المُذیعُ بِالسَیَّئَهِ مَخذُولٌ وَالمُستَتِرُبِالسَیَّئَهِ مَغفُورٌلَهُ» (55)
«آشکار کننده ی کار بد مخذول و بی توفیق است و پنهان کننده ی گناهان آمرزیده است.»
فاش کننده ی گناهان از نظر بی باکی نسبت به شرع مقدس و بی شرمی مخذول است و توفیق از او گرفته می شود و پنهان کننده ی گناه از نظر شرمی که دارد آمرزیده می شود نه از جهت نفاق و دورویی .
پس اعتراف به گناهان در نزد افراد دیگر و جامعه کاری قبیح است. اما این امر در برابر خداوند امری پسندیده می باشد.
امام باقر علیه السلام می فرماید: «لا وَاللّهِ ما أرادَ اللّهُ مِنَ النّاس إلّا بِخصلَتَینِ أن یُقِرُّوابِالنِّعَمِ فَیَزیدَهُم وَبِالذُّنُوبِ فَیَغففِرَها لَهُم»(56)
«نه به خدا سوگند خدا از مردم جز دو خصلت نخواسته است این که اقرار به نعمت های او کند تا نعمت را برایشان بیافزاید و دیگر اعتراف به گناهان کند تا آن ها را برایشان بیامرزد. »
در روایات اعتراف به گناهان در آغاز دعا از آداب دعا دانسته شده است .امامان معصوم علیهم السلام همیشه دعای خود را با استغفار و طلب مغفرت آغاز می نمودند. امام صادق علیه السلام در رابطه با آغاز دعا با استغفارمی فرمایند: «إِنَّمـَا هـِيَ الْمـِدْحـَةُ ثـُمَّ الثَّنـَاءُ ثـُمَّ الْإِقْرَارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةُ إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا بِالْإِقْرَار» (57)
«جز اين نيست كه (آداب دعا) همان مدح است ، وسپس ستايش ، و بـعـد اقـرار به گناه ، آنگاه در خواست ، همانا بخدا سوگند هيچ بنده اى از گناه بيرون نشده جز به اقرار به آن .»
6.صلوات
یکی از آداب دعا صلوات فرستادن در ابتدا و انتهای دعا است .درباره ی معنای صلوات جـزرى در نهايه گفته است: « صلوة در لغت به معناى دعا است ، و نماز را ازاین جهت كه شامل دعا است صلوة گفته اند، و برخى گفته اند: صلوة در لغت بمعناى تعظيم است ، و نمازرا هم صلوة گفته اند چون در آن تعظيم خداوند است و صلوات برپیامبر معنايش اينست كه خدايا او را بزرگوار كن در دنـيـا بـوسـيـله بـلنـد كردن نام او و آشكار كردن دعوت و نگهدارى شريعتش ، و در آخرت به قبول كردن شفاعت او درباره امتش و دو چندان كردن اجر و پاداشش.»
درباره ی آغاز دعا با ذکر صلوات امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»(58)
« پـيـوسته دعا محجوبست و ميان آن و استجابتش حجاب و پـرده اى حـائل اسـت تـا بـر مـحـمـد و آلش صـلوات فـرسـتـاده شـود.(كـه آنگاه پرده و حائل برطرف شود.)»
7.پنهانی دعا کردن
دعا کردن در خفا و به صورت پنهانی به این دلیل که از ریا و بسیاری از آفات محفوظ است بر دعای علنی و آشکارا برتری دارد .
حضرت رضا علیه السلام می فرماید: «دَعْوَةُ الْعَبْدِ سِرّاً دَعْوَةً وَاحِدَةً تَعْدِلُ سَبْعِينَ دَعْوَةً عَلَانِيَة»(59)
«دعاى بنده در پنهانى يك دعايش برابر با هفتاد دعاى آشكار است . »
8.اجتماع در دعا
جمع شدن در دعا و دعا کردن گروهی تأثیر زیادی در اجابت دعا دارد.دعا کردن به صورت گروهی اثرات اجتماعی فراوان دارد وباعث می شود روحیه ی صبر واستقامت وایثار در میان مردم به وجود آید. امام صادق علیه السلام می فرماید:
« مَا اجْتَمَعَ أَرْبَعَةُ رَهْطٍ قَطُّ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ فَدَعَوُا اللَّهَ إِلَّا تَفَرَّقُوا عَنْ إِجَابَةٍ» (60)
«هيچگاه چهار نفر با هم اجتماع نكرده اند كه براى مطلبى بدرگاه خدا دعا كنند جز اينكه با اجابت آن دعا از هم جدا شده اند.»
در این جا سؤالی به ذهن می آید که جمع بین روایاتی که در فضیلت دعای مخفیانه و روایاتی که بر فضیلت اجتماع در دعا دلالت می کند چگونه ممکن است
.علامه مجلسی رحمه الله برای جمع میان این دو دسته از روایات دو وجه را ذکر می کند:
1.اجتماع در اجابت مؤثرتر است گرچه ثوابش كمتر است.
2.اين در جائى است كه از رياء و خودنمائى مأمون باشد، و آنچه در آن باب گذشت در صورتى است كه از رياء ايمن نيست.(61)
البته می توان میان احادیث مبنی بر فضیلت اجتماع و فضیلت اخفاء این گونه سازش ایجاد کرد که احادیث مبنی بر فضیلت پنهانی دعا کردن در مواردی است که در جمع شدن برای دعا تأثیر اجتماعی وجود ندارد یا مواردی است که شرع خلوت و تنهایی در آن ها را مطلوب دانسته است مانند نماز شب اما احادیث مبنی بر فضیلت اجتماع در دعا مربوط به جاهایی می شودکه جمع شدن اثر اجتماعی دارد یا اختصاص به مواردی دارد که در احادیث ذکر شده است.
9. توسل به صالحان
توسل به معنای چنگ زدن به وسیله و در کاربرد رایج به معنای وسیله قرار دادن شخص یا چیزی است که نزد خداوند دارای منزلت است برای دست یابی به خواسته ها .
بعضی افراد و فرق ضالّه با درک اشتباه از این مفهوم آن را شرک دانسته اند؛ ولی حقیقت این است که توسل به وسیله ی قرآن کریم وسیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام تائید می گردد. خداوند سبحان در سوره ی مائده آیه ی ۳۵ می فرماید :«وَابتغوا إلَیهِ الوَسیلِهَ»(62)
«(ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید) و وسیله ای به سوی او بجویید»
همچنین در دعاهای ائمه علیهم السلام آمده که:« أللّهُمَّ إن کانَت ذُنِوبِی قَد أخلَقَت وَجهِی عِندَکَ وَحَجَبَت دُعائی عَنکَ فَصَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوإستَجِب لِی یارَبِّ بِهِم دُعائِی»(63)
«خدا یا اگر گناهان من آبروی مرا نزد تو برده است و دعایم را از تو محجوب کرده است؛ پس بر محمد و خاندان او صلوات بفرست و به آبروی آنان ای پروردگار من دعایم را اجابت فرما .»
10.تضرع و ابتهال
تضرع به معنای خضوع و خاری و فروتنی واصرار در خواهش است و ابتهال نیز به معنای دعا کردن با سماجت و خلوص نیت و همچنین به معنای تضرع آمده است. درباره ی اهمیت تضرع خداوند کریم در آیه۵۵ سوره ی اعراف می فرماید:«اُدعُوا رَبَّکُم تَضَرُّعاً»(64)
«بخوانید پروردگارتان را با تضرع و ترس قطعاً خداوند تجاوز کاران را دوست ندارد .»
در روایات نیز به تضرع در هنگام دعا اشاره شده است:«یا عیسی لا تَدعُنی إلّا مُتَضَرِّعاً» (65)
«ازموعظه های خداوند به حضرت عیسی :ای عیسی مخوان مرا مگر با تضرّع.»
11. زیاد و بزرگ نشمردن خواسته
منظور از این مورد این است که انسان بداند که هر خواسته ای نیز که داشته باشد در برابر ملک خداوند ناچیز است و خواسته های او در برابر عظمت الهی کوچکند . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«سَلوا اللّه َ وإجزِلِوا فَإنَّهُ لایَتَعاظَمَهُ شَیءٌم (66)
«از خدا بخواهید و زیاد بخواهید زیرا هیچ چیز برای او زیاد بزرگ نیست. »
12. حقیر ندانستن دعا
مقصود از حقیر ندانستن دعا این است که انسان هیچ یک از دعاهای خود را حقیر و بی ارزش نداند؛ شاید همان دعایی که او آن را حقیر می داند مورد توجه الهی قرار گرفت. حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«إنّ اللّهَ أخفی إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ فَلاتَستَصغِرَنَّ شَیئاً مِن دُعائِه فَرُبَّما وَافَقَ إجابتَهُ وَأنتَ لاتَعلَمُ»(67)
«خدای تبارک و تعالی اجابت خود را در دل دعا پنهان کرده است پس هیچ دعایی را خرد و ناچیز مشمار زیرا بسا که اجابت شود.»
13. بلند همتی در دعا
یعنی انسان در خواسته های خود تفکر کند و چیزهایی را از خداوند طلب کند که باقی و ماندگار باشد نه متاع های پست و حقیر که زود از بین می رود .حضرت علی علیه السلام در وصیت خود به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرمایند: « فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ، وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ، فَالْمَالُ لاَ يَبْقَى لَكَ وَ لاَ تَبْقَى لَهُ.»(68)
« پس بایدبرای خود آن چیزی را بخواهی که جمال و نیکی آن برایت بماند و وبال وآزارش از تو دور بماند پس مال وثروت برای تو باقی نمی ماند وتو نیز برای آن باقی نخواهی ماند. »
14.تقدم در دعا
منظور از تقدم در دعا این است که انسان در همه حال چه خوشی وچه گرفتاری یاد خدا باشد و در همه حال از او در خواست کند نه فقط در حال گرفتاری.
انسان ها از لحاظ توجه به خدا يكسان نيستند. مىتوان آنها را از اين نظر به چهار دسته تقسيم كرد:
۱.دسته اول كسانى هستند كه در همه حال، چه در رفاه و چه در گرفتارى و بلا، به خدا توجه دارند و به درگاه او دعا مىكنند و به تعبير قرآن« بِالْغُدُوِّ وَالاَْصالِ » (69) هر صبح و شام به ياد پروردگار خود هستند و دعاى آنان اختصاص به حال گرفتاريشان ندارد.
۲. دسته دوم كه اكثر مؤمنان جزو آن هستند كسانىاند كه در حال نعمت و رفاه مبتلا به غرور و غفلت مىشوند، ولى وقتى گرفتارى پيش مىآيد تنبّه پيدا مىكنند، نياز خود را به ياد مىآورند و نسبت به خدا اظهار نياز مىنمايند. اين دسته نيز نسبتاً بندگان خوبى مىباشند؛ اما خداوند از آنها شِكوه مىكند كه چرا وقتى به آنها نعمتى مىدهيم، خدا را فراموش مىكنند و وقتى نعمت از آنها گرفته مىشود دست به دعا برمى دارند:
«وَ اِذا أَنْعَمْنا عَلَى الاِْنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَاءَ بِجانِبِهِ وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فذو دُعاءٍ عَريضٍ» (70)
«و هرگاه به انسان نعمتى عطا كنيم روى گرداند و دورى گزيند و هرگاه شرّ و بلايى به او روى آورد دعائى گسترده خواهد داشت.»
غالب مردم خداشناس اين گونهاند و كمتر كسى است كه در حال نعمت خدا را فراموش نكند و از او غافل نشود.
۳. دسته سوم كسانى هستند كه بعضى از بلاها را از جانب خدا مىدانند؛ لذا، وقتى چنين بلايى بر آنها نازل مىشود دست به دعا برمى دارند؛ چون آن را ناشى از اسباب غير طبيعى و نشانه قهر و غضب خدا مىدانند؛ مانند قوم يونس كه وقتى نشانه هاى عذاب خدا را ديدند، قبل از آنكه به آنها برسد به خود آمدند و استغفار كردند. خداوند نيز آنها را نجات داد.
اين دسته به ساير بلاها، كه تصوّر نمىكنند از سوى خدا باشد، توجّه ندارند و تنها وقتى از همه جا نااميد مىشوند و مىبينند كه از كسى كارى برنمى آيد خدا را مىخوانند.
۴. و دسته چهارم كسانى هستند كه حتى وقتى بلايى بر آنها نازل مىشود و دچار گرفتارى و مصيبتى مىشوند باز هم متوجّه خدا نمىشوند. خداوند كار اين عدّه را نكوهيده و آنان را مستحقّ عذاب بيشترى نسبت به گروه قبل مىداند. قرآن كريم درباره اينان مىفرمايد:
«وَ لَوْ لا اِذْ جائَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(71)
«چرا وقتى كه بلاى ما به آنها رسيد تضرّع و زارى نكردند؟ بدين سبب كه دلهاى آنها را قساوت فرا گرفته و شيطان كردار زشت آنان را در نظرشان زيبا نموده است. »(72)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَنْ تَقَدَّمَ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَ لَمْ يُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَتَقَدَّمْ فِي الدُّعَاءِ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ ذَا الصَّوْتَ لَا نَعْرِفُهُ» (73)
«هر كه در دعا پيش افتد (يعنى هميشه دعا مى كند و اخـتـصاصى به هنگام رسيدن بلا ندارد) بلائى كه به او برسد دعايش مستجاب می شود، و فـرشـتـگـان می گويند: صداى آشنائى است و از بالا رفتن به آسمان ممنوع نگردد، و كسى كـه پـيـشـدسـتـى به دعا نكند، چون بلا به او برسد دعايش مستجاب نمی شود، و فرشتگان می گويند ما: اين آواز را نمی شناسيم.»
15.عمومیت در دعا
انسان باید در هنگام دعا به یاد سایر مؤمنین نیز باشد و تمام کسانی که بر او حقی دارند را از دعا فراموش ننماید. در سنت معصومین علیهم السلام می بینیم که در هنگام دعا ابتدا سایر مؤمنین را دعا می کردند و سپس حاجات خود را بیان می نمودند. در سیره ی حضرت زهرا علیها السلام آمده که ایشان در دعا ابتداً همسایگان را دعا می کردند و می گفتند: «الجار ثمّ الدار»
امام صادق علیه السلام می فرمایند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله « إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيَعُمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ»(74)
حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هرگاه يكى از شماها دعا می كند پس عموميت دهد (و همه را دعا كند) زيرا كه آن به اجابت نزديكتر است.»
16.حسن ظن به خدا
دعا کننده باید هنگام دعا به خدا حسن ظن داشته باشد و امیدوار باشد که حاجت و خواسته های او بر آورده می گردد و بداند که خداوند دعا های او را می شنود وآن ها را بی پاسخ نمی گذارد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:« إِذَا دَعَوْتَ فَظُنَّ أَنَّ حَاجَتَكَ بِالْبَابِ»(75)
«هرگاه دعا كردى گمان كن كه حاجتت بر در خانه است.»
17.اختیار اوقات مناسب
در گاه خداوند همیشه به روی بندگان باز است و هیچ گاه بسته نمی شود، زیرا خداوندرا نه خوابی است و نه استراحتی . هر گاه که انسان بخواهد می تواند به درگاه الهی برود و حاجات خود را از خداوند متعال در خواست نماید .
اما بعضی اوقات به دلیل شرافت آن ها برای راز و نیاز با خداوند ترجیح داده شده است. در روایات بر دعا و راز و نیاز در این مواقع تاکید شده است:
1.هنگام زوال خورشید: امام صادق علیه السلام می فرمایند:«كَانَ أَبِي إِذَا طَلَبَ الْحَاجَةَ طَلَبَهَا عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِذَا أَرَادَ ذَلِكَ قـَدَّمَ شـَيـْئاً فـَتَصَدَّقَ بِهِ وَ شَمَّ شَيْئاً مِنْ طِيبٍ وَ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ دَعَا فِي حَاجَتِهِ بِمَا شَاءَ اللَّهُ » (76)
« پدرم هرگاه حاجتى از خدا طلب مي كرد آنرا هنگام ظهر طلب مـی كـرد، و چـون اراده آن را مي كرد چيزى مى آورد و صدقه مي داد، و مقدار كمى عطر مي زد و به مسجد مى رفت و براى حاجت خود دعا مي كرد بدان چه خدا مي خواست» .
2.ازسحر تا طلوع آفتاب: امام باقر علیه السلام می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ كُلَّ عَبْدٍ دَعَّاءٍ فـَعـَلَيـْكـُمْ بـِالدُّعـَاءِ فِي السَّحَرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ تُفَتَّحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِيهَا الْأَرْزَاقُ وَ تُقْضَى فِيهَا الْحَوَائِجُ الْعِظَامُ » (77)
«خـداى عـزوجـل از مـيـان بـنـدگان مؤ منش آن بنده اى را دوست دارد كه بسيار دعا كند، پس بر شما باد به دعا از هنگام سحر تا زدن آفتاب زيرا آن هنگامى است كه درهاى آسمان در آن هنگام باز گردد، و روزيها در آن تقسيم شود، و حاجتهاى بزرگ برآورده شود.»
3.هنگام وزیدن باد: امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اطْلُبُوا الدُّعَاءَ فِي أَرْبَعِ سَاعَاتٍ عِنْدَ هـُبـُوبِ الرِّيـَاحِ وَ زَوَالِ الْأَفـْيـَاءِ…. فَإِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ عِنْدَ هَذِهِ الْأَشْيَاء»ِ (78)
«دعا را در چهار هنگام بخوانيد: هنگام وزيدن بادها، و بـر طـرف شدن سايه ها (يعنى هنگام ظهر) …. زيرا در اين اوقات درهاى آسمان بازمی شود.»
4.هنگام نزول باران: امام صادق علیه السلام فرمودند: « … وَ نـُزُولِ الْقَطْرِ…»(79) « و (نزد) فرو شدن باران»
5. هنگام ریخته شدن اولین قطره ی خون شهید: امام صادق علیه السلام فرمودند:« …وَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الْقَتِيلِ الْمُؤْمِنِ. »(80) « و (هنگام ) ريخته شدن اولين قطره خون مؤ من (در جهاد يا غير آن )»
6.بعد از نماز: امام صادق علیه السلام می فرماید« يـُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فِي الْوَتْرِ وَ بَعْدَ الْفَجْرِ وَ بَعْدَ الظُّهْرِ وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ » (81)
«دعا در چهار جا به اجابت رسد: در نماز وتر، و بعد از سپيده دم ، و بعد از ظهر، و بعد از مغرب».
علاّمه ی مـجـلسـى رحمه الله می گويد:« ظاهر اينست كه در سه مورد اخير بعد از نمازهاى اين اوقات منظور است نه بعد از دخول اوقات.»
اوقات دیگری نیز برای دعا بیان گردیده است همچون هنگام قرائت قرآن، هنگام اذان، هنگام رقت قلب، هنگام برخورد دو صف از مؤمنین و کفار برای شهادت،در شب و روز جمعه،شب قدر، شب و روز عرفه، شب نیمه شعبان، ماه های رجب و شعبان و رمضان و هنگام غروب و…
18. به دست کردن انگشتر عقیق و فیروزه
انگشتر به دست کردن امری پسندیده است و برای آن اثرات زیادی نقل گردیده است.در حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام انگشتر به دست راست کردن یکی از نشانه های مؤمن دانسته شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ی انگشتر فیروزه به دست کردن در هنگام دعا می فرمایند:«خداوند تبارک و تعالی فرمود:«إنِّی لَأستَحیی مِن عَبدٍ یَرفَعُ یَدَهُ فِیها خَاتَمُ فِیرُوزجٍ فَأرَدَّها خائِبِهً»(82)
«همانا من حیا می کنم از بنده ای که دستش را بالا ببرد در حالی که در دستش انگشتر فیروزه نباشد پس من آن را برگردانم در حالی که نا امید باشد.»
و امام صادق علیه السلام درباره ی انگشتر عقیق به دست کردن در هنگام دعا می گوید:«مَا رُفِعَت کَفٌّ إلی اللّه عَزَّ وَجَلَّ أحَبُّ إلَیهِ مِن کَفٍّ فِیها خَاتَمُ عَقیقٍ»(83)
«دستی به سوی خداوند بلند نشده که محبوب تر باشد در نزد خدا از دستی که در آن انگشتر عقیق است.»
19.پا فشاری و الحاح
شخصی که از خداوند در خواستی دارد باید در درخواست خود پافشاری کند واگر در اجابت درخواستش تأخیری پیش آمد نباید باب رحمت الهی را بر روی خود بسته ببیند بلکه باید امیدوار باشد ؛زیرا هیچ دری نیست که زیاد کوبیده شود مگر اینکه امید آن می رود که بر روی کوبنده باز شود.
حضرت صادق علیه السلام در مورد اصرار وپافشاری در دعا می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذَلِكَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يُسْأَلَ وَ يُطْلَبَ مَا عِنْدَه»ُ(84)
«همانا خداى عزوجل خوش ندارد كه مردم در انجام حاجت به هم ديـگـر اصـرار كـنـنـد ولى بـراى خـودش آن را دوسـت دارد، خـداى عزوجل دوست دارد كه از او در خواست شود و آنچه نزد او است خواهش شود.»
20. نام بردن حاجات
گرچه خداوند متعال به درون قلوب ما آگاه است و آنچه را که ما می خواهیم قبل از بر زبان آوردن می داند لکن دوست دارد که بنده در هنگام دعا حاجات خود را نام ببردوآمال خویش را برای ربّش برزبان آورد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَعْلَمُ مَا يُرِيدُ الْعَبْدُ إِذَا دَعَاهُ وَ لَكِنَّهُ يُحِبُّ أَنْ تُبَثَّ إِلَيْهِ الْحَوَائِجُ فَإِذَا دَعَوْتَ فَسَمِّ حَاجَتَكَ»(85)
«خداى تبارك و تعالى مي داند كه بنده اش چه مي خواهد هرگاه که به درگاهش دعا كند، ليكن دوست دارد كه حاجتها به درگاهش شرح داده شود پس هرگاه دعا كردى حاجتت را نام ببر.»
21. گریه وتباکی
منظور از تباکی این است که انسان خود را به گریه بزند .اشک در اسلام دارای ارزش بالایی است به خصوص اگر برای ترس از خدا باشد ؛از بسیاری از روایات چنین بر می آیدکه چشمی که از ترس خدا اشک بریزد در روز قیامت اشک نمی ریزد. گریه در هنگام دعا نیز دارای ارزش بسیار بالایی است؛ تا حدّی که اگر انسان نتوانست گریه بکند، حداقل خود را به گریه بزند و تباکی کند. سعید بن یسار به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «إِنِّي أَتَبَاكَى فِي الدُّعَاءِ وَ لَيْسَ لِي بُكَاءٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَابِ»(86)
«بـه حـضـرت صـادق علیه السلام عـرض كـردم : مـن در حـال دعـا خـود را بـه گـريـه وادار كـنم اگر چه گريه ندارم ؟ فرمودند: آرى گر چه به اندازه سرمگسى باشد.»
22. استفاده از ادعیه ی مأثور
گرچه دعا با هر زبان و لغت و لهجه اى و در هر مكان و زمانى، اگر از روى خلوص نيّت ادا شود، خوب و مفيد و مؤثّر است، ولى برترين دعاها آنهايى است كه از زبان اولياى الهى نقل شده است؛ مانند دعاهايى كه در قرآن كريم از قول انبيا و بندگان شايسته خدا نقل گرديده و يا در روايات شريفه از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلام نقل شده است. به دو دليل اين دعاها از دعاهاى ديگر برتر است:
۱.اينگونه دعاها از سوى كسانى صادر شده كه آداب عبوديت را بهتر از ما مىدانسته اند، معرفتشان نسبت به خداى متعال از ديگران بيشتر بوده و راه و رسم دعا كردن را نيز بهتر از ساير مردم مىدانسته اند، گذشته از آنكه، به دليل معرفت كامل ترى كه داشته اند، آنچه را مىخواسته اند مطلوب تر و برتر از خواستهاى ماست. بنابراين، بايد از آنان بياموزيم كه چگونه دعا كنيم و چه چيزرا و چگونه بخواهيم.
مى توان گفت: بطور كلى، دعاهايى كه به نقل از ائمّه علیهم السلام به ما رسيده از هر جهت با طرز تفكّر و درخواستهاى ما در دعا متفاوت است. غالباً دعاهاى آنان با حمد و ثناى الهى، تسبيح، تهليل و تكبير شروع مىشود و درخواستهاى آنان به جاى اعتراض و طلبكارى، حالت معذرت خواهى و بخشش طلبى دارد. به جاى اینکه انكار نعمت يا ناله و شكوه از كمبودها و محروميتها باشد، رحمتهاى الهى و فضل و انعام بى پايان او را يادآور مىشوند. آنچه را كمتر بر زبان مىآوردند درخواستهاى مادّى و مال و منال دنيوى و بيشتر قرب الهى، رضايت او و كمالات انسانى است.
۲. با خواندن دعاهايى كه از انبيا و ائمّه هدى علیهم السلام نقل شده است، در واقع، به ايشان تأسّى كرده ايم و مشمول ادله اى واقع مىشويم كه تأسّى به رسول خدا و اولياى او را توصيه كرده است. پس با خواندن دعاهاى رسيده از ائمّه علیهم السلام ، علاوه بر آنكه بهترين دعاها را با بهترين آداب آن خوانده ايم، به شيوه اولياى خدا نيز عمل كرده ايم كه اين خود فضيلتى اضافه بر اصل دعاست.(87)
در روایات و سنت ائمه طاهرین علیهم السلام آداب دیگری نیز آمده از جمله خواندن دو رکعت نماز، استعمال عطر،صدقه دادن،به مسجد و مکان های مقدس رفتن و رو به قبله نشستن و… چنان که در روایت آمده از حضرت صادق علیه السلام که فرمودند:« كَانَ أَبِي إِذَا طَلَبَ الْحَاجَةَ طَلَبَهَا عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِذَا أَرَادَ ذَلِكَ قـَدَّمَ شـَيـْئاً فـَتَصَدَّقَ بِهِ وَ شَمَّ شَيْئاً مِنْ طِيبٍ وَ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ دَعَا فِي حَاجَتِهِ بِمَا شَاءَ اللَّهُ» (88)
«پدرم هرگاه حاجتى از خدا طلب مي كرد آنرا هنگام ظهر طلب مـی كـرد، و چـون اراده آن را مي كرد چيزى مى آورد و صدقه مي داد، و مقدار كمى عطر ميزد و به مسجد مى رفت و براى حاجت خود دعا مي كرد بدانچه خدا مي خواست.»
فصل چهارم :اثرات دعا
1.اجابت و بر آورده شدن خواست ها
یکی از مهمترین فواید و اثرات دعا بر آورده شدن حاجت است خداوند در آیاتی از قرآن کریم بر موضوع اجابت دعا اشاره می کند؛ چنان که در آیه ی ۶۰ سوره ی غافر می فرماید: «وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ» (89) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«مَن فُتِحَ لَهُ مِنَ الدُّعا مِنکُم فُتِحَت لَهُ أبواب َالإجابهِ»(90) «هر کس از شما که درِ دعا به رویش گشوده شود؛ درِ اجابت نیز به روی او گشوده می شود.» همچنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالْإِجَابَةِ،»(91)
«بدان ، كه خداوندى كه خزاين آسمانها و زمين به دست اوست ، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است.»
ازشبهاتی که در زمینه ی اجابت دعا به ذهن بسیاری از مردم می رسد این است که كـه چـگـونـه خـداى سـبـحـان وعـده اجـابـت داده وخـلف وعـده او مـحـال اسـت و گذشته از این آيات و روايات بسيارى در اين باره آمده ، و دروغ از خداى تعالى و حجت هاى او عليهم السلام ممتنع است، پس چگونه بسيارى از دعاها به اجابت نمی رسد؟
علامه ی مجلسی رحمه الله دراین رابطه می گوید جواب اين شبهه را می توان به چند و جه گفت :
1. اينكه وعده خدا مشروط به مشيت است؛ يعنى اگر بخواهم اجابت كنم و به همين دلالت كند گـفـتارخدا كه در سوره انعام آيه ۴۱ فرمايد: «فِيِكشفُ ما تَدعُونَ إلَیه ِإن شَاءَ» (92) « و بر طرف كند آنچه را به در گاه او دعا كنيد اگر بخواهد.»
2. ايـنـكـه مـقـصـود از اجـابـت كـه خـداوند و حجج او فرمودند لازمه آنست كه آن توجه و اسـتـمـاع دعـا اسـت؛ يـعنى فورا شنيده شود و مورد توجه قرار گيرد؛ ولى در دادن آنچه را که بخواهد تاخير می كند تا باز او را بخوانند و آوازشان را بشنود، چون آن را دوست دارد.
3. اينكه اجابت مشروط به خير بودن براى دعا كننده است زيرا خداى حكيم به دلخواه بندگان از آنچه خير و صلاح آنها است دست برندارد.
4. لازم نـيـسـت اجـابت دعا فورى باشد و ممكن است دعا مستجاب شده باشد ولى ظهور آثـار آن روى پـاره اى از مـصـالح به مدت زيادى تاخيربیافتد، چنانچه در تفسير گفتار خداى تعالى « َقد اُجِيبَت دَعوَتُكُما»(93) كه خدا به موسى و هارون كه دعا كردند پروردگارا امـوال فرعونیان را تـبـاه سـاز. خـطاب فرمود:« كه همانا مستجاب شد دعاى شما» ؛ روایت شده كه فرمودند: ميان اين خطاب و ميان غرق فرعون و نابودى او و پـيـروانـش چـهـل سال طول كشيد…(94)
تأثیر استقلالی دعا
یکی از سؤالاتی که ممکن است در مورد مسئله ی اجابت دعا مطرح شود این است که آيا دعا مىتواند مستقلاًّ سبب اجابت باشد و پديده اى صرفاً در اثر دعا و بدون اسباب عادى تحقّق پيدا كند؟
از نظر قرآن، جواب اين سؤال مثبت است. در قرآن نمونه هايى ذكر شده است كه بدون استفاده از اسباب ظاهرى، دعا سبب تحقّق امرى شده است؛ از جمله دعاى حضرت زكريّا علیه السلام كه موجب شد خداوند در پيرى فرزندى به ايشان عطا فرمايد. موارد ديگرى نيز ذكر شده است كه بدون وجود اسباب عادى و صرفاً در اثر دعا كارى تحقّق پيدا كرده است. اين مطلب از نظر قرآن قابل انكار نيست.
امّا با پذیرفتن تأثیر استقلالی برای دعا این سؤال پیش می آیدكه پذیرفتن اين اصل ناقض اصل عليت است؟در پاسخ باید گفت :این مطلب مانند کرامت واعجاز است؛همان طورکه درباره اعجاز گفته شده که سنّتی حاکم برسنّتهای طبیعی است باید گفت که استجابت دعا نیز سنّتی حاکم برسنّت های طبیعی است.(95)
برای روشن شدن پاسخ اين سؤال، لازم است مقدمه اى بيان گردد:
بين پذيرفتن اصل علّيت با پذيرفتن علّتهاى خاص در هر مورد و منحصر دانستن علّت به علّتهاى شناخته شده فرق است. در اينجا، اين دو مبحث با يكديگر خلط شدهاند.
خلطى كه در اين زمينه صورت گرفته درباره شناخت علل خاص است؛ يعنى پس از پذيرش اين اصل كه معلول نمىتواند بدون علّت باشد، نوبت به تعيين علّتهاى خاص براى معلولهاى خاص مىرسد؛ شناخت علّت خاص هر پديده از محدوده كار فلسفه خارج و در حيطه علم است.
بنابراين، قانون فلسفى عليّت اين است كه هر معلول نيازمند علّت است و فلسفه براى آن اوصافى كلّى بيان مىكند؛ ولى براى معلولى خاص علّت خاصى معرفى نمىنمايد و آن را وظيفه علم مىداند كه با تجربه علّتها را بشناسد.تجربه نیز نمی تواند ادّعا کند که علّت منحصر در همان چیزی است که شناخته است وعلّت دیگری برای آن پدیده وجود ندارد.
نمىتوان ادّعا كرد كه علّت طبيعى براى پيدايش يك معلول منحصر است به آنچه ما شناخته ايم و راه ديگرى براى پيدايش آن وجود ندارد؛ زيرا ممكن است در مواردى كه امر خارق العاده اى محقق مىشود، عللى غير از خدا و در طول وجود خدا نيز وجود داشته باشد، عللى كه ما به آنها آگاه نيستيم.
علاوه بر آن، با قانون عليّت، عليّت امور غير طبيعى براى امور طبيعى انكار نمىشود. هيچ علمى نمىتواند تأثير يك امر غير طبيعى در پيدايش يك امر طبيعى را نفى كند، بلكه حتى چنين تأثيراتى را اثبات نيز مىنمايد. كسانى كه متحمّل رياضت شده و نيروى نفسانى قوى پيدا كردهاند، مىتوانند در برخى پديده هاى مادّى تصرّف كنند و كارهايى انجام دهند كه به وسيله اسباب طبيعى ميسّر نيست. اين مسأله اى است كه امروزه قابل تشكيك نمىباشد.(96)
2.بر گرداندن قضا و قدر
از اثرات مهم دعا این است که قضا و قدر و بلاها را بر می گرداند. درباره ی دعا از قدیم تاکنون بحث ها و سؤالاتی مطرح شده از قبیل اینکه دعا منافی با اعتقاد به قضا و قدر است . با قبول این که هر چیزی با قضا و قدر الهی تعیین شده؛ اثردعا چه می تواند باشد.
این اشکال از این جا پیدا شده که گمان کرده اند که خود دعا بیرون از حوزه ی قضا و قدر الهی است؛ در صورتی که دعا و استجابت آن نیز جزئی از قضا و قدر الهی است و احیاناً جلو قضا و قدرهایی را می گیرد و به همین دلیل نه با رضای به قضا منافی است و نه با حکمت الهی .(97)
درباره ی برگرداندن قضا و قدر و بلاها به وسیله ی دعا احادیث زیادی وارد شده است . حضرت صادق علیه السلام می فرمایند:« إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاما» (98)
«دعـا بـرمی گـردانـد قـضـائي كـه از آسـمـان نازل گرديده و به سختى ابرام شده و محكم گرديده است. »
۳.بخشایش گناهان:
گاهی دعای انسان همراه با طلب مغفرت از خداوند است؛ چنان که اکثر دعاهایی که از ائمه ی معصومین علیهم السلام رسیده است همراه با طلب مغفرت است؛ که در این صورت خداوند این طلب مغفرت را پذیرفته و گناهان انسان را می بخشد.وگاهی دعای انسان بدون طلب مغفرت است وفقط در خواست حاجتی است. حضرت علی علیه السلام دعایی را که در آن اخلاص باشد خالی از یکی از این سه اثر نمی داند که یکی از این اثرات بخشایش گناهان است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند:«لا یُخطئُ المُخلِصُ فی الدُّعا مِن إحدَی الثَّلاثِ: ذَنبٌ یُغفَرأو خَیرٌ یُعَجَّل أوشَرٌ یؤَجّل»(99)
«آنکه در دعا مخلص باشد از دست یابی به یکی از این سه چیز محروم نخواهد ماند :گناهی که بخشیده شده باشد یا خیری که پیش افتاده باشد یا شری که به تاخیر افتاده باشد. »
4.ذخیره شدن برای روز قیامت
یکی از نتایج دعا این است که برای روز قیامت ذخیره می گردد. اگر دعا موافق با مصلحت انسان نباشد خداوند از روی لطف و کرم آن دعا را مستجاب نمی نماید بلکه به جای آن چیزهایی عطا می فرماید که یکی از آن ها ذخیره شدن برای قیامت است.مؤمن هنگامی که اجر و ثوابی را که خداوند در عوض دعای مستجاب نشده به او می دهد می بیند آرزو می کند که ای کاش خداوند هیچ یک از دعاهای او را مستجاب نمی گردانید و برای آخرت او ذخیره می کرد . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«إنَّ الرَبَّ لَیَلیَ حِسابَ المُؤمِنِ فَیَقُولُ:تَعرِفُ هذا الحِسابَ؟فَیَقُولُ: لایاربِّ، فَیَقُولُ :دَعَوتَنِی فی لَیلَهِ کَذاوکَذا فِی کَذاوکَذا فَذَخَرتُها لَکَ .قالَ فَمِمّا یَری مِن عَظَمَهِ ثَوابِ اللّهِ یَقُولُ:یا ربِّ لَیتَ إنَّک لَم تَکُن عَجَّلتَ لِی شَیئاً وادَّخَرتَهُ لِی» (100)
«خداوند به حساب مؤمن رسیدگی می کند و به او می فرماید:این حساب را می شناسی؟ عرض می کند: نه؛ ای پروردگار من، خداوند می فرماید: در فلان فلان شب چنین و چنان دعایی کردی و من آن را برای تو اندوختم حضرت فرمودند:آن مؤمن چون عظمت ثواب و پاداش خدا را می بیند عرض می کند: خدا یا ای کاش هیچ دعا و خواهش مرا در دنیا برآورده نمی کردی و آن را برای آخرت من می اندوختی »
5.قرب و نزدیکی به خدا
دعا از این جهت که عبادت است؛ بلکه افضل العبادات است، باعث قرب و نزدیکی به خداوند می گردد و روی گردانی ازآن موجب داخل شدن در آتش قهر و غضب الهی می شود؛خداوند درآیه ی۶۰ سوره ی غافر می فرماید: «وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»
همانا کسانی که از عبادت من سر کشی کند پس به زودی با خواری داخل جهنم می شود حضرت علی علیه السلام می فرماید :« أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاءُ»(101)
«محبوب ترین کارها در نزد خداوند در روی زمین دعااست .»
عامل تقرب به خدا این است که انسان اعمالی انجام دهد که در نزد خداوند محبوبندشخصی که بسیاردعا می کند ازاین جهت که کاری را انجام می دهد که در نزد خداوندکریم محبوبترین اعمال است او نیز در پیشگاه خدا از محبوب ترین بندگان می گردد و هنگامی که در نزد خدا محبوب گردید لطف و عنایت الهی شامل حال او می گردد و باعث نزدیکی او به خداوند کریم می شود. امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید :« عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ»(102)
«بر شما باد به (ملازمت ) دعـاء زيـرا بـه هيچ چيز مانند آن بخدا نزديك نشويد.»
۶ .شفای امراض و درد ها
دعا عامل شفا و بهبودی بسیاری از امراض به ویژه امراض روحی و روانی است. انسان چون در بر خورد با مشکلات در مانده شده و چاره ای برای نجات خود نمی یابد دچار افسرده گی می گردد. در چنین حالی که انسان خود را در امواج بلاها و مشکلات گرفتار می بیند دوباره ندای فطرت خود را می شنود که او را به سوی مبدأ هستی بخش و بر طرف کننده ی مشکلاتش می خواند، پس بار دیگر روی به درگاه خدا می آورد و حل مشکلاتش را از او می خواهد و در این هنگام است که دریچه ای ازغیب به سوی او گشوده می شود و مشکلات را برای او آسان می کند و به او نیرویی دوباره می دهد تا برخیزد و مشکلات را بر طرف سازد. آری! او به منبع نیرویی نا متناهی متصل گردیده است. روانشناس معروف دیل کارنگی در قسمتی از مقاله ای که قبلاً نیز در بخش دعا در نظر روانشناسان گذشت می گوید:« امروز حتی پزشکان وروانشناسان نیز مبلغین دین شده اند. آنها بیماران را از آن جهت به دین داری تشویق نمی کنند که از آتش جهنــم در آن دنیا رهایی یابند؛ بلکه برای رهایی از آتش جهنم همین دنیا یعنی جهنم زخم معده ،آنژین، اختلال عصبی و جنون است که گرویدن به دین را توصیه می نماید.» (103)
فلسفه ی دعا
فلسفه ی دعا و هدف نهایی ازدعا اجابت کردن نیست. اصولاً اجابت و پاسخ گرفتن یکی از فوائد مهم دعاست ولی هدف نیست به خاطر دو جهت :
۱. اگر هدف نهایی از دعا اجابت کردن باشد از هرکس که بتواند خواهش ما را اجابت کند می توان در خواست کرد و دیگر نباید مورد خطاب فرق کند که خدا باشد یا غیر خدا. ممکن است سراغ یک فرد متمول و دلسوز برویم و برخی امکانات را از او بخواهیم که البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام و چه از نظر اجابت کردن خواهش های دنیوی اواز خداوند خواسته ی ما را زودتر اجابت می کند؛ امّا این کار با روح توحید که نفی عبودیت غیر خداست مخالف است.
2.اگر فلسفه ی دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجات باشد، دیگر تأخیر در اجابت معنا ندارد و تأخیر در اجابت از جانب خدای حکیم کاری است عبس و بیهوده؛ که البته چنین نیست. چگونه ممکن است خداوند منان به خاطر دادن نعمتی امر به دعا کند در صورتی که اولاً؛ بسیاری از نعمتها را بی دعا می دهد و بسیاری از افراد هستند که از اول تا آخر عمر خود هرگز دعا نمی کنند، امّا غرق در نعمت های دنیوی خدا هستند و چگونه ممکن است خداوند متعال خود نقض غرض کند، امر به دعا کند و آن گاه که بنده دعا کرد اجابت را به تأخیر بیاندازد. (104)
پس بنابراین هدف نهایی از دعا ذکر ویاد خداوقرب الهی است.
پي نوشت ها :
1. فرقان/77
2. دانشنامه ی امام علی علیه السلام /ج4/ص318
3. ینابیع الحکمه /ج2/باب الدعا/ص311
4. ینابیع الحکمه /ج2/باب الدعا/ص311
5. ینابیع الحکمه /ج2/باب الدعا/ص311
6. بقره/186
7. فرقان/۷۷
8. غافر/۶۰
9.کافی/ج4/ص۲۱۰
10. کافی/ج4/ص211
11. نهج البلاغه/نامه ی31
12. چهل حدیث به نقل ازآئین زندگی ص186
13. بحار /ج93/ص300/ر37
14.غافر /60
15. بر درگاه دوست/ص19و20
16. طه/111
17. آل عمران/83
18. بر درگاه دوست/ص77و بحار/ج77/ص402/ر23
19. بر درگاه دوست/ص76و77
20. بر درگاه دوست/ص71و72
21. میزان الحکمه/ج4/ص1656وعدّه الداعی/131
22.میزان الحکمه/ج4/ص1656وبحار الانوار/ج93/ص368/ر4
23. ینابیع الحکمه /ج2/باب الدعا
24. کافی/ج4/ص221
25. کافی/ج4/ص227
26. المیزان/ج3/ص45
27. ینابیع الحکمه /ج2/باب الدعا
28.معراج السعاده/ص 506
29. غافر/14
30. دانشنامه ی امام علی (ع)/ص339ونهج البلاغه /نامه ی31
31. ابراهیم /34
32. رحمن /29
33. المیزان/ج3/ص44و45
34. اصول کافی/ج4/ص275
35. میزان الحکمه /ج4/ص1656وبحار ج93/ص312
36. بردرگاه دوست/ص31
37. میزان الحکمه /ج4/ص1662وغررالحکم/3478
38. اعراف/28
39. میزان الحکمه /ج4/ص1672والخصال/ص635
40. بقره /216
41. بیست گفتار /بحث دعا/ص242
42. بر در گاه دوست /ص 58وبحار/ج93/ص322/ر16
43. دانشنامه ی امام علی(ع)/ص334ومسند امام علی (ع)/ج2/ص408
44. میزان الحکمه /ج4/ص1662ودعوات راوندی/52/131
45. دانشنامه ی امام علی(ع)/ص344وبحار/ج95/ص214
46.تهذیب الاحکام /ج2/ص322
47. المیزان /ج2/ص38
48. ذاریات/22
49. تهذیب الاحکام /ج2/ص322
50.کافی /ج4/ص231
51. کافی /ج4/ص231
52. کافی (شرح) /ج4/ص229
53.کافی (شرح) /ج4/ص229 و230
54. کافی /ج4/ص238
55. کافی /ج4/ص160
56. کافی /ج4/ص158
57. کافی /ج4/ص239
58. کافی /ج4/ص247
59. کافی /ج4/ص225
60. کافی /ج4/ص242
61. کافی /ج4/ص240
62. مائده /35
63. میزان الحکمه /ج4/ص1664وبحار/ج94/ص22/ر19
64. اعراف/55
65. میزان الحکمه /ج4/ص1664 بحار/ج93/ص314/ر19
66. میزان الحکمه /ج4/ص1666و بحار/ج93/ص302/ر39
67. میزان الحکمه/ص1664والخصال/ص209
68. میزان الحکمه/ص1666وبحار/ج77/ص205/
69. اعراف /205
70. فصّلت51
71. انعام/43
72. بردر گاه دوست/ص63
73. کافی/ج4/ص219
74. کافی/ج4/ص242
75. کافی/ج4/ص221
76. کافی/ج4/ص227
77.کافی/ج4/ص228
78. کافی/ج4/ص226
79. کافی/ج4/ص226
80. کافی/ج4/ص226
81. کافی/ج4/ص226
82. فلاح السائل/ص101
83. فلاح السائل /ص102
84. کافی/ج4/ص224
85. کافی/ج4/ص225
86. کافی/ج4/ص235
87. بر درگاه دوست/ص78و79
88. کافی/ج4/ص227
89. غافر/60
90.میزان الحکمه/ص1654وکنز العمّال3154
91. نهج البلاغه /نامه 31
92.انعام /41
93. یونس/89
94. کافی(شرح)/ج4/ص218
95. بردرگاه دوست/ص22
96.بردرگاه دوست/ص24و25
97.بیست گفتار/ بحث دعا
98. کافی/ج4/ص215
99. دانشنامه ی امام علی (ع) /ج4 /ص327وشرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید/ج20/ص276
100. میزان الحکمه/ج4/ص1684وبحار /ج93/ص371
101. کافی/ج4/ص213
102. کافی/ج4/ص225
103. چهل حدیث/آئین زندگی ص186
104. چهل حدیث/آئین زندگی ص186
فهرست منابع :
1.قران کریم ،ترجمه ی الهی قمشه ای
2.نهج البلاغه ،ترجمه ی محمد دشتی
3.ترجمه تفسیر المیزان ،جلد سوم ودوم ،علّامه محمّدحسین طباطبایی رحمه الله ، ترجمه ی ایت الله محمّدتقی مصباح یزدی ،انتشارات دار العلم ،چاپ دوم،سال 1346
4.اصول کافی ،ثقه الاسلام کلینی رحمه الله ،جلد چهارم ،ترجمه وشرح حاج سید هاشم رسولی محلّاتی ،دفتر نشر اهل بیت
5.میزان الحکمه ،جلد چهارم ،آیت الله محمدی ری شهری دام ظله ،ترجمه ی حمید رضا شیخی ، موسسه ی فرهنگی دار الحدیث ،چاپ پنجم ،1384
6.دانش نامه ی امام علی علیه السلام ،جلد چهارم ،زیر نظر اکبر رشّاد،پژوهشگاه فرهنگ واندیشه ی اسلامی ،چاپ دوم، تهران،1382
7.بردرگاه دوست ،ایت الله محمّدتقی مصباح یزدی دام ظله ، انتشارات موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله
8 .معراج السعاده ،ملا احمد نراقی رحمه الله ،انتشارات قائم آل محمّد علیهم السلام ،چاپ پنجم ،1386
9.راه رشد ،اکبر دهقان ، مرکز فرهنگی درس هایی از قران، چاپخانه مهر قم ،چاپ اول ،بهار 1379
10.چهل حدیث ،حاج سید محمد هاشم رسولی محلاتی ،چاپ ونشردفتر نشر فرهنگ اسلامی ،چاپ پنجم ،1380
11.ینابیع الحکمه ،شیخ عباس اسماعیلی یزدی ، مسجد مقدس جمکران (ناشر) ،شعبان 1424ه .ق
12.فلاح السائل ، سید ابن طاوس رحمه الله مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ،چاپ اول ،1377
/ج