طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دغدغه هاي حوزوي(2)

دغدغه هاي حوزوي(2)

دغدغه هاي حوزوي(2)

شايد گره اساسي، نبود نيروي کارآمد باشد. اين بدان معني نيست که حوزه نتوانسته نيروي مورد نياز خود را برآورده سازد، بلکه به لحاظ تربيت نيروي انساني کارآمد و توانا شايد موفق ترين نهاد کشور بوده باشد، ولي گره کوري که در کار حوزه افتاده اين است که خود نتوانسته از اين نيروها استفاده کند.

cef57c5a d961 4aeb 8424 5ff022c51ad9 - دغدغه هاي حوزوي(2)

140223 - دغدغه هاي حوزوي(2)
دغدغه هاي حوزوي(2)

 

نويسنده:حسن جمشيدي

 

5.بحران نيروي کارآمد
 

شايد گره اساسي، نبود نيروي کارآمد باشد. اين بدان معني نيست که حوزه نتوانسته نيروي مورد نياز خود را برآورده سازد، بلکه به لحاظ تربيت نيروي انساني کارآمد و توانا شايد موفق ترين نهاد کشور بوده باشد، ولي گره کوري که در کار حوزه افتاده اين است که خود نتوانسته از اين نيروها استفاده کند. قبل از پيروزي انقلاب به جهت ضرورت کارهاي بنيادي در عرصه ي فرهنگ، شماري از عناصر مجرب، جذب سازمانهاي غير حوزوي شدند. مانند استاد شهيد مطهري، دکتر مفتح، دکتر بهشتي، دکتر با هنر و… نقش پررنگ و کارآمدي که هريک از اين افراد در دانشگاه و يا آموزش و پرورش داشتند، اگر همان توانايي با همان کارآمدي در نهاد حوزه به کار گرفته مي شد به يقين وضع حوزه غير از آني بود که هم اينک گرفتار آنيم.
پس از پيروزي انقلاب هم، بيش تر نيروهاي توان مند و کارآمد درس و بحث و حوزه را يا به کلي رها کرده و به امور ديگري پرداختند و يا چندان مجالي براي فکر کردن درباره ي حوزه براي اينان باقي نمانده است. روحانيان در بخشي از عرصه ي سياستگذاري و برنامه ريزي کلان کشور وارد شده اند، بخشي از آنان در عرصه اجرائي رده هاي بالاي کشور وقت مي گذارند، گروهي وارد عرصه هاي آموزشي شده اند و تمام وقت خود را در آموزش عالي ياآموزش و پرورش ،صرف مي کنند، حال ديگر چه کسي براي حوزه، طرح و برنامه بريزد و يا به سياستگذاري بپردازد؟ و جالب آن که این نيروها کساني هستند که در هر عرصه اي که ورود پيدا کرده اند؛ توفيق يافته اند. ولي بايد توجه داشت که يک نهاد و يک سازمان، وقتي که عناصر اصلي آن در حوزه هاي ديگر به کار گرفته شوند و جايگزين نداشته باشند، در عمل دچار بحران خواهد شد. نيازها و ضرورتها چنان بزرگ نمايي شده اند که شماري با احساس تکليف شرعي و يا علتهاي ديگر سراغ آن حوزه ها رفتند و حوزه ي اصلي کاري خود را که حوزه علميه بود، از ياد بردند.
اين که حوزه هم اينک با بن بست نيروي قوي، در درون مجموعه روبه روست، از يک سو خود مانع دستيابي افراد به مدارک کلاسيک و دانشگاهي مي شود و از سوي ديگر، بيش تر از نيروهاي دانشگاهي در ساختار و حوزه هاي آموزشي بويژه جنبي استفاده مي کند و گاه در مديريتهاي حوزوي اصرار بر بهره گيري از افراد دو شخصيتي(طلبه هايي که داراي مدارک دانشگاهي اند) بيانگر نوعي سردر گمي در حوزه و سازمان روحانيت است.
بحث نيروي انساني در حوزه، يک مسأله جدي است. تربيت افراد بايد به دست افراد پرتوان و کارآزموده صورت بگيرد. برنامه ريزي لازم است با پشتوانه ي قوي علمي و تجربي باشد، ولي متأسفانه افراد پرتوان و کار آزموده وجود ندارد، تا اين مهم فعليت بيابد.
راه هاي برون رفت از بحران
اينک به بيان اموري مي پردازيم که براي برون رفت از بحران بايد انجام بگيرد. آن چه گفته مي شود ختم کلام نيست، بلکه راهکاري است که در مطالعات مقدماتي و گفت و گوهاي اوليه با کارشناسان به آنها رسيده ايم. به يقين اگر مجال مطالعات عميق فراهم آيد، راه هاي ديگري نيز با تعيين اولويتها و ميزان توان مندي آنها قابل دستيابي خواهد بود.
الف. شناخت وضعيت موجود
درگام نخست براي هر پروژه و طرح عملياتي، لازم است درک درست و به نسبت در خور اعتمادي از موضوع مورد مطالعه و پژوهش داشته باشيم؛ از وضعيت موجود و فضايي که بايد طرح و پروژه در آن انجام گيرد. يعني بايد در آغاز راه، کارهايي انجام بگيرد که ما را با وضعيت کنوني حوزه ي علميه، با همه ي فراز و فرودهايش، آشنا سازد. بايد بدانيم که در چه فضايي و چگونه قدم مي گذاريم. بدين جهت کارهايي بايد انجام بگيرد:
1.کارآماري
1-1.اساتيد
1-1-1سطح تحصيلات اساتيد
2-1-1پيشينه ي تحصيلي(نجف،قم،مشهد)
3-1-1تفکيک جنسيت
4-1-1در آمد
5-1-1سن
6-1-1ساعات تدريس
7-1-1شاگردان هريک
8-1-1و..
2-1.طلاب
1-2-1تعداد دقيق طلاب
2-2-1تعيين تعدادبه تفکيک جنسيت
3-2-1تعيين تعداد به تفکيک سن
4-2-1تعيين تعداد به تفکيک مستقر در مدارس و منزل
5-2-1تعيين تعداد به تفکيک محل تولد(شهر و روستا) خراسان و غير خراسان
6-2-1تعيين تعداد به تفکيک سطح تحصيلات.
7-2-1تعيين ميزان در آمد
8-2-1تعيين تعداد افراد به ميزان پيشينه در حوزه
1-3. خانواده ي حوزويان(اساتيد و طلاب)
1-3-1تعداد افراد تحت تکفل حوزويان به تفکيک جنسيت
2-3-1تعداد تحت تکفل حوزويان به تفکيک سن وسال
3-3-1تعداد تحت تکفل حوزويان به تفکيک تحصيلات و مدارج علمي
1-4.روحانيت
1-4-1.تعداد دقیق کسانی که تحصیلات حوزوی داشته ودربیرون حوزه اشتغال دارند
2-4-1.سطح تحصيلات هريک
3-4-1.سنوات حوزوي هريک
4-4-1کارهايي که با شأن روحانيت سازگار است
1-5امکانات
1-5-1.تعداد مدارس
2-5-1.ميزان فضاي قابل استفاده مدارس
3-5-1.تعداد کتابهاي کتابخانه هاي حوزه
4-5-1.تعداد کتابخانه ها
5-5-1.وسائل نقليه
6-5-1.تجهيزات رايانه اي
7-5-1.منازل مسکوني اجاره اي
8-5-1.تعداد طلابي که داراي منزل شخصي هستند
9-5-1.تعداد خانه هاي مورد نياز براي طلاب مستأجر
10-5-1.موقوفه هاي متعلق به حوزه و طلاب و مدارس و امور ديني
6-1.رشته هاي تحصيلي
1-6-1.تعداد طلاب مشغول به فقه
2-6-1.تعداد طلاب مشغول به فلسفه
3-6-1.تعداد طلاب مشغول به ديگرعلوم اسلامي
1-7.کادر اداري
1-7-1.تعداد نيروي اداري
2-7-1.تعداد نيروي خدماتي
3-7-1.تعيين پست ها و مشاغل درون حوزوي
4-7-1.تعيين رشته هاي تحصيلي
5-7-1.تعيين تعداد نيروهاي مديريتي
و موارد فراوان ديگري که ميزان و کميت آن بايد روشن شود. در مثل منابع مالي که شهريه حوزه را پرداخت مي کنند، چه تعداد و به چه ميزان و…
2.مصاحبه
1-2.مصاحبه با کارشناسان حوزوي که دغدغه ي حوزه ي علميه دارند.
2-2.مصاحبه با طلبه ها
3-2.مصاحبه با متخصصان علوم اجتماعي که معتقد به جامعه شناسي دين هستند
4-2.مصاحبه با اساتيد حوزه
5-2.مصاحبه با متخصصان علوم تربيتي و برنامه ريزي آموزشي
6-2.مصاحبه با حوزويان دانشگاهي
7-2.مصاحبه با همسر و خانواده ي حوزويان
3.نظرسنجي
1-3.وضعيت موجود
2-3.برنامه ها
3-3.رضايت مندي
4-3.نيازها
5-3.از اساتيد
6-3.از طلاب
7-3.از خانواده ي طلاب
8-3.از مردم
که اين نظر سنجي ها در وقتها و زمانهاي مختلف و با موضوعهاي متفاوت مي بايست انجام بگيرد.
تمامي روشهاي آماري موجود بايسته است به کار گرفته شود تا بتوان نسبت به زواياي گوناگون و حتي لايه هاب پنهان وضعيت موجود آگاهي يافت. همه ي آن چه که با عدد و رقم سرو کار دارد و ما را در وضعيت فعلي حوزه وروحانيت قرار مي دهد، بدون هيچ چشم پوشي بايد بيرون کشيده شود؛ در مثل چند گرايش فکري در حوزه مشغول به کارند؟ جريانهاي فکري موجود در حوزه، مؤسسه هاي موازي، مراکز پژوهشي وابسته به حوزه،و…
البته به تازگي حرکتهاي از طرف مديريت حوزه رخ نموده است که چشم انداز خوبي را پيشاپيش نشان مي دهد. مانند فراهم ساختن آمار طلاب، به تفکيک سن، جنسيت ، سال ورود، سطح تحصيلات، نمرات درسي، وضعيت خانوادگي، افراد زير پوشش، و… ورود اين داده ها به رايانه، سودمند و لازم است؛ ولي کافي نيست.
ب.مانع پيش رو
دشواري مهمي که در همين رابطه فراروي ما خواهد بود، خود اطلاعات-داده ها – است. سيستم حوزه به گونه اي عمل کرده و مي کند که به هيچ روي نمي توان به راحتي از آن آمار و اطلاعات به دست آورد. يا به اطلاعات درست، دسترسي پيدا کرد. چون هم افراد و هم سيستم حوزه ي علميه، به صورت بسته عمل کرده و عادت به ارائه ي راحت اطلاعات ندارد. براي به دست آوردن آمار و ارقام درست،بايد خيلي تلاش بشود تا آمار واقعي،يا دست کم، نزديک به واقع و يا بيانگر واقعيت به دست آيد. يعني نتيجه ي آمار به گونه اي باشد که بتواند اعتماد پژوهشگر و برنامه ريز را جلب کند. در يک کار ميداني در قم و مشهد و اصفهان، بسيار کار جانکاهي بود که توانستيم ديدگاه هاي افراد را براي پر کردن پرسشنامه جلب کنيم. در بعضي از مراکز، با گفت و گوهاي قبلي، سه يا چهار پرسشنامه فرستاده مي شد و افراد با فرمول خاص مشخص مي شد. فرداي آن روز تمامي فرمها دست نخورده برگشت مي خورد. پژوهشگراني که تا کنون پيرامون حوزه به کار آماري پرداخته اند، نتوانسته اند به داده هاي در خور اعتماد دست پيدا کنند. بايد از پژوهشگران پر تجربه براي کار آماري در حوزه استفاده شود و زمينه هاي آمار گيري بيش تر توسط مديريت و اساتيد و نهادهاي وابسته به حوزه فراهم آيد. خشت بناي اوليه ي کار در حوزه، همين آماري است که بايد با سخت کوشي بسيار فراهم آيد.
ج. درک وضعيت مطلوب
يکي ديگر از کارهايي که لازم است به حقيقت بپيوندد اسم آن را مي توان فعاليتهاي تئوريک سازمان روحانيت يا برنامه ريزيهاي راهبردي گذاشت. پس از شناخت وضعيت موجود، بايد يک نگاه روشني از افق و چشم انداز پيش روي به لحاظ ذهني و نظريه پردازي باشد. در حوزه چه کارهايي مي خواهد بشود؟ حوزه چه کارهايي بر عهده دارد؟ چه نهادهاي ديگر مي توانند به حوزه ياري برسانند؟
مجموعه ي ديدگاه ها را لازم است به شکل دستور العمل و شرح وظايف در آورد. مانيفست روحانيت تنظيم گردد و سامان يابد، به گونه اي که اين مانيفست شايستگي ارائه را هم داشته باشد. تعريف ما از حوزه، روحانيت و… روشن باشد.معادل سطوح آموزشي حوزه، با سيستم آموزش عالي روشن و شفاف باشد. هدفها و کارکردهاي حوزه براي طلاب از پيش معلوم باشد. اين در حقيقت درک وضعيت مطلوب است. در گام نخست وضعيت موجود حوزه را بايد شناخت و در گام بعد يک شناخت به نسبت درخور اعتمادي از وضعيت مطلوب و آن جايي که مي خواهند برسند داشته باشند.
شيوه هاي طراحي وضعيت مطلوب گوناگون است. اما به نظر مي رسد بهترين روش اين است که در حوزه ي علميه به جهت نبود ساختار لازم و ناهماهنگيهاي فراوان بين عناصر کليدي، بهتر است از روش اجماعي، بهره گرفت. يعني با رايزني و جلب ديدگاه هاي ديگران به طرحي مبتني بر يک توافق همگاني و مورد نظر اکثريت علماي حوزه ي علميه دست يافت. يعني در طراحي، حداقلها لحاظ شود تا بتواند مورد توافق حداکثري قرار بگيرد.
4.بايستگي افزايش ضريب تفاهم در طراحي برنامه
جهت دستيابي به وضعيت مطلوب با توجه به فضاي موجود، باید زمينه ي تفاهم در طراحي برنامه وجود داشته باشد،بلکه آن را به عنوان یک راهبرد در تمامی برنامه ها به کار بست و در انديشه ي گسترش آن بود. بايد تفاهم نامه ها در لايه هاي بالاي حوزه، جوري تنظيم بشود که پاسخ مثبت را بتواند از ديگران ،اگر نه به راحتي ،با کمي تلاش و پافشاري گرفت، نه آن که نسبت به ايده و طرح مورد نظر، از پاسخ دهندگان و علماي حوزه گام به گام دورتر بيفتيم و فاصله بگيريم.اصرار نداشته باشیم برای دگرگونیهای درون حوزوی یا ساختاری ،یک چیزهایی بگنجانیم که حتماَنو باشد. لازم نيست حتما با اصطلاحات جديد و غير درخور فهم باشد. يا نبايد طرح به گونه اي باشد که حتي يک نفر هم با آن موافق نباشد. وحال آن که آن نگاه حداقلي مي تواند توافق حداکثري را به دنبال داشته باشد. بويژه اگر راهبرحوزه اين باشد که در طرحهاي کلان حوزوي مي خواهد توافق نخبگان و طلايه داران حوزه را داشته باشد، خود اين، بستر را براي طرحهاي توافقي و اجماعي فراهم مي آورد.
در مثل اگر حوزه ها بناست که وضعيت آينده خود را در پنجاه سال بعد ترسيم کنند، يک نوع کار اين است که بدون لحاظ اين که ديگراني هم هستند که بايد نظر بدهند و به حتم، نظر هم مي دهند و بايد هم نظر و هم همراهي آنان را طراحان و برنامه ريزان داشته باشند، برنامه ي دگرگون ساز که مطلوب و ايده آل است، طراحي مي کنند. آرمان گرايي مطلق بدون لحاظ واقعيتهاي موجود در حوزه. از هم اکنون بايد بدانند که به تجربه ي تاريخي، چنين برنامه اي فرجامش شکست خواهد بود.
يکي هم آن که برنامه اي که مورد تفاهم همگان قرار مي گيرد، از هم اکنون طراحي بشود، يا آنچه را که بيش تر زمينه ي توافق همگان را برمي انگيزاند فراهم آيد.
فلسفه ي کاري هر تلاش گري براي دگرگوني بنيادي در حوزه بايد آن گونه باشد که بتواند مورد هم رأيي همه و قدر متيقن بيشترينها قرار بگيرد.
ديدگاه هاي ناسان و پراکنده ی حوزه را بايد بتوان در ضمن طرحي پيرامون هم گرد آورد.
کار خوبي که استاد آقاي جعفر سبحاني در حوزه ي کلام و عقايد انجام داد، دلنشين و جذاب بود. يک متني متناسب با ديدگاه هاي کلامي شيعي خود در ابتدا نوشت، عقايد شيعه را يکي پس از ديگري بيان کرد. ايشان در همان ابتداي کار گفت: من يک متني مي خواهم بنويسم که وقتي در برابر سنت و يا شبهه هاي وهابيت قرار گرفتيم به آنها بگوييم که عقيده ي ما اين است. و غير از اين هم عقيده ديگری نداريم. و از اين باورهاي اجماعي هم بتوانيم خوب و منطقي دفاع کنيم. اين احتياج داشت که مجموعه اي از اعتقادات شيعه که مورد توافق همگان است گرد آوري بشود. ايشان سعي کرد اين متن با مشرب فلسفي، تفکيکي ، حکمت متعاليه، حکمت مشائي و ديگر ديدگاه هاي متفاوت، سازگار باشد و توانست از همه ي عقايد گاه متضاد و متناقض، يک قدر متقيني را بگيرد و به صورت نظام مند و منطقي ارائه بدهد به نام منشور عقايد اماميه. و بعد هم آن را براي صد نفر از متفکران حوزه ارسال کرد که هرکس هر نظري در اين باره دارد جهت به کار بستن آن باز فرستد. و سعي هم کرد که همه ي ديدگاه ها را در اين منشور گرد آورد. نتيجه ي کار ايشان اين است که اگر اين منشور دست هرکدام از اين آقايان قرار بگيرد، احساس مي کنند که خودشان نوشته اند ديدگاه خود آنان است. با آن موافق خواهند بود. با تدريس آن هم موافق خواهند بود. همه خواهند پذيرفت که عقايد شيعه همين است که توسط آقاي سبحاني تدوين شده است؛ البته تفصيل آن ممکن است که اختلاف پيدا کند.
بايد تکيه گاه مشترکي باشد تا پيرامون آن گفت وگو کرد. آن نقطه ی مشترک، چه بسا همه چيز را در بر نگيرد و فراگير نباشد؛ بايد با دست کم ها آغاز کرد و به آرامي ، زمينه را براي گسترش فراهم ساخت، تاآن گاه فراگير شود. اين يک نوع کار است. در وضعيت کنوني، حوزه هاي علميه بايسته است که اين روش را به کار گيرند.
متأسفانه بيش تر طرحهايي که براي سازماندهي حوزه هاي علميه اجرا شده، يا بدون مشورت باآقايان بوده و يا هم در صورت مشورت، نظر آنان به کار بسته نشده است. در نتيجه، بدون حمايت آنان صورت گرفته است و فرآيند آن از پيش هم روشن بود که چندان توفيقي به دست نيايد.
.حوزوي بودن
دگرگوني که مي خواهد در حوزه هاي علميه روي بدهد، بايد برآمده ي از خود حوزه باشد . يعني کساني که مي خواهند به شناخت حوزه مبادرت ورزند و يا وضعيت مطلوب را طراحي کنند؛ بايد خود، حوزوي باشند. از بيرون حوزه و از ديگران نخواهند که امور حوزه را سر و سامان دهند و به سرانجام رسانند. اگر بايسته است چند نفررا تجهيز کنند و با توجه به مدل هاي فراواني که هم اينک در ايران و جهان وجود دارد، بروند و کارهاي مطالعاتي را انجام دهند. پس از دو، سه و يا پنج سال برگردند و حاصل مطالعات خود را با توجه به نيازها و وضعيت موجود حوزه هاي علميه به صورت طرح، برنامه، يا پروژه ارائه دهند:
کانونهاي آموزشي مسيحيان و يا يهوديان چگونه است؟
روحانيان زرتشتي، چگونه آموزش مي بينند؟
روند آموزشي در واتيکان چگونه است؟
هندوها چه مي کنند؟
و ساير اديان به لحاظ ساختار و نظام آموزشي و مراسم و سلوک در چه وضعيتي هستند.
بويژه اگر احساس مي شود که در پاره اي موارد آنها توانسته اند موفق تر عمل کنند؛ تمامي موفقيتها مورد مطالعه قرار بگيرد. مديران حوزه هاي علميه شيعه، از مجموعه ي الازهر مصر چه شناختي دارند؟ بسيار سودمند خواهد بود اگر افرادي از حوزه هاي علميه شيعه به الازهر بروند و ساختار تشکيلات و برنامه هاي آنها را با دقت و فرصت کافي مطالعه کنند و داده هاي خود را در اختيار حوزه ها قرار دهند. بايسته است که اين امور به دست پر توان و گره گشاي خود طلبه ها و با هويت طلبگي انجام گيرد.
6.راهکار دست يافتن به وضعيت مطلوب
يک بخش ديگر کار، ايجاد الگوهاي مناسب براي از ميان برداشتن کاستيهاي موجود است. اين درست است که الگوهاي محدود که به وسيله ی سيستم، هم پوشاني نمي شوند، هيچ گاه نمي توانند به همه ي هدفها برسند، ولي مي توانند تا حدودي کاستي هاي کار را نشان بدهند. در مثل سيستم هايي که بتوانند کارآمدي را در دانشها و بينشها لحاظ بکنند و نتيجه ها و فراورده هاي آن را براي ديگران درخور درک سازند. اينها مي توانند اعتماد رواني حوزه را نسبت به جبران کاستيها جلب کنند.در مثل وقتي که گفته مي شود در سيستم فقه، بايد مباني جديد را بگويند، پيوند مسائل را با يکديگر بايد بدانند، بايد حل مسأله بکنند و…راه عملي آن اين است که ده نفر با اين روش تربيت بشوند و به آنان گفته شود: فرد را ببينيد. با عمر تحصيلي کم تر از ديگران، خوب مسأله حل مي کند، خوب فقه را مي فهمد، مباني را خوب درک مي کند و مي تواند مسأله را اصولي حل کند. اين يک راه است. وبراي به حقيقت پيوستن اين روش، بايد زمينه ايجاد شود. بايد ظرفيت سازي صورت بگيرد از جمله:
الف.در کانونهاي مديريتي، يعني کساني که در تصميم سازيهاي حوزوي اثر گذارند و نيز مرکزهاي آموزشي حوزه، بايد يک انعطاف قانوني ايجاد کرد، تا مراکز مختلف بتواند رشد کند.
ب.افرادي و يا سازمانهايي تحت حمايت خود حوزه، اين الگوهاي کوچک را پديد آورند.
در حوزه هاي برنامه ريزي پس از طراحي، جهت آزمايش آن، ابتدا در بخش کوچکي آن را به اجرا در مي آورند و با ارزيابي و شناخت کاستيها، به اجراي بيشتر و يا کامل آن مي پردازند. هيچ طرحي بدون اجرا در حوزه ي کوچک قابل اجرا در سطح کلان نخواهد بود. در مورد الگوسازي لازم است خود حوزه و يا مرکزهاي وابسته به حوزه، ابتدا، الگوهايي را در اندازه هاي کوچک به اجرا در آورند و پس از شناسايي کاستيها، بعد آن را گسترش دهند.
7.سازمان دهي مناسبات
تشکيل يک گروه کارآمد و باتجربه جهت کار براي سامان دادن مناسبات و به هم پيوستگي هاي حوزه. اين که اين گروه: چگونه بايد باشد؟ چه افرادي در آن باشند؟ چگونه کارش را شروع کند؟ بايد روي هريک از اين محورها، بيش تر کار مطالعاتي انجام بگيرد. هيأتي که جنبه ي بيروني حوزه و روحانيت را با يکديگر، سامان بدهد.
در مثل، اگر کسي بخواهد به نام حوزه ي علميه ي شيعه با واتيکان پيوند برقرار بکند، چه کسي بايد جلو برود؟ يا لازم است در برابر يک رويداد اجتماعي موضع رسمي ديني گرفته شود؛ چه کس و يا گروهي مي تواند موضع گيري کند؟ نسبت به حقوق بشر، نسبت به کنواسيون رفع تبعيض عليه زنان، نسبت به مردم فلسطين و عليه دولت اسرائيل چه نهاد و کسي مي تواند به نام حوزه، موضع بگيرد و نظر بدهد؟ و…
چنين نهادي در حوزه هاي علميه وجود ندارد. يعني يک کنواسيون وجود ندارد که سياستها را و پاره اي از کارها را توزيع بکند. خيلي بودجه هاي سرگردان وجود دارد که به جهت فقدان ساختار وآشفتگي، توان جذب آنها ممکن نيست. اصلاَ کارهاي موازي فراواني در حوزه و روحانيت وجود دارد. بنابراين ،يک مجموعه اي بايد باشد که بتواند سامان دهي مناسبات و به هم پيوستگيهاي درون اجزاي روحانيت را فراهم آورد، نه به اين معني که بخواهد بر درون حوزه و بر بيرون حوزه حاکميت بکند. اين نکته ي ظريفي است.
8.تلاشهاي بازدارنده
کار ديگري که بايد با تلاش حوزه انجام بگيرد، چيزي است که به آن کار ضربه اي با جرقه اي مي گويند. وقتي که سيلي مي آيد و منطقه اي را دچار بحران مي کند؛ يکي از تکنيک هاي مهار سيل، ايجاد انفجار در مسير آب است. به اين ترتيب که در مسير سيل، انفجارهايي ايجاد مي کنند و بستر سيل را به سمت ديگري منحرف مي کنند. يعني سيل پرخروش ويران گر را با انفجارهاي ميان راهي، پهن کرده و از توانايي بالاي ويران گري آن مي کاهند. هيچ کس براي مهار سيل سد نزده است؛ ولي سيل جلو نمي آيد و ويران نمي کند؛ بلکه به جاي دیگري مي رود و دشت را سيراب مي کند.
تلاشهاي جرقه اي در عرصه ي حوزه، يا هر فعاليت سازمان گسترده اي، کمک مي کند تا به موجها و حرکتهاي پرشتاب جهت بدهد. اين کار جرقه اي در حوزه ي علميه و در بين نهاد روحانيت بايسته است. مانند جرقه ي آزاد انديشي، جرقه ي نو انديشي ديني، ايجاد کرسيهاي مناظره، نشستهاي پرسش و پاسخ و…
اينها راهکارهايي است که ما را از بحر آنها بيرون مي برند و از در هم ريختن و فروپاشي باز مي دارند، مجال انديشيدن را فراهم مي سازند به راستي اينها را بايد مغتنم شمرد. بايد مراکزي جهت عملياتي کردن موارد ياد شده شکل بگيرد با اين ويژگي که:
1.قدرت انعطاف داشته باشد.
2.قدرت جرقه سازي يا موج سازي داشته باشند.
اگر نمي توانند خود موج بسازند،دست کم با جرقه و انفجار، موجها را هدايت کنند، تا اين حرکتها ، نه تنها به حوزه آسيب نزند که حوزه بايد بهره اش راببرد. حوزه ي علميه مي تواند مجموعه هايي را به این کار بگمارد.مجموعه هایی که بتوانند سازگار با زمينه هاي مختلف بشوند و راهکارهاي جديد و فضاهاي جديدي را پديد آورند. گاهي لازم است همايش بگذارند، کنفرانس برگذار کنند، جلسه هاي پرسش و پاسخ داشته باشند، افراد را به بحث و گفت و گو و مناظره ي با يکديگر وا بدارندو…
به نظر مي زسد ساختار انجمن هاي ايجاد شده در حوزه ي علميه براي نيل به همين هدف طراحي شده باشد. فلسفه ي وجودي انجمنها همين است که بتوانند خود حرکتهايي را به اقتضاي نيازها و فرصت ها و شرايط بيافرينند. مرکزهاي وابسته به حوزه نبايد آن گونه باشد که فقط خودش را ببيند که بعد از مدتي تبديل به دانشکده شود و بعد هم مدرک بدهد و افراد به دنبال کارشان بروند و پس از مدتي هم اين رشته اشباع شود و در نتيجه ساختار طراحي شده تعطيل شود. چون دانشکده اي که رشته اش مورد نياز نباشد و آموزش نداشته باشد، تعطيل خواهد شد. بنابراين، بايد سراغ کارهايي رفت که ساختار معيني را نمي طلبد. يا ساختارش درخور انعطاف و برنامه هاي مختلف است. يعني حوزه بخشي از توانايي خود را به سمت کارهاي مقطعي و فوري و حياتي بکشاند. و نيز از توانايي بعضي از مرکزهاي وابسته به خود استفاده کند و يا سازمانهايي براي تأمين همين اهداف کوتاه مدت با ساختار انعطاف پذيري و موج افکني فراهم آورد.
9.حمايت از نخبگان
در حوزه ي علميه بايد مجموعه هايي باشند تا از نخبگان و سرآمدان حوزوي، که مي توانند به اين حرکت ها ياري برسانند، پشتيباني کند. و نقش موتور محرک و پرشتاب را براي حرکت هاي حوزوي داشته باشند. چنين چيزي در حوزه وجود ندارد. يعني حوزه ها بيش تر خرج برنامه مي کنند تا افراد. فرجام يک کلاس پژوهشي اين است که دو نفر محقق تربيت شود. بايد انديشيد و طرحي نو در انداخت. بايد رفت و همان دو نفر را پيدا کرد که با شش ماه مي توان محقق شان کرد. بقيه ي نيازهايش را هم برطرف کند.
حوزه ها در فقه بهترين نيروها را مي گيرند ، ولي براي فقه، رشته ي ويژه اختصاص نمي دهند. او رجال را خود مي خواند، ولي درايه ي نخوانده است، براي او بايد درايه گذاشته شود. استاد خصوصي بايد براي همان فرد گرفته شود. يا برود و خود مطالعه کند و حوزه هزينه مطالعه ي او را بپردازد. بايد يک مقداري خرج نخبگاني کرد که مي توانند جريان ساز در بخشهاي متعدد حوزه باشند. نمي شود همه چيز را متمرکز در حرکتهاي عمومي کرد. کلاسهاي سي نفري يا بيست نفري، تجربه نشان داده است که موفق نيست. در شرق،سيستمها بسيط و آدمها پيچيده اند. تا وقتي که آدمها اينقدر پيچيده هستند، بايد آدمهايي ترتيب کرد که سيستم را اصلاح بکنند. بنابراين، قبل از اين که اين حوزه ها به فکر سيستم باشند، بايد منتظر افرادي که اين سيستم ها را مي سازند، باشند. الان مي گويند متون درسي را تغيير بدهيد. متون درسي که تغيير پيدا کرد آيا حوزه ها استادش را دارند که آنها را درس بدهد؟ ندارند! موضوعات بايسته ي پژوهشي را در آورده اند،نيازها هم اينهاست. آيا حوزه ها فردي را دارند که نيازها را برطرف کند؟ ندارند.اين افراد هم در يک کارگاه عمومي کنسروي توليد نمي شوند. بايد گاهي مثل گل،داخل باغچه ،يک فضايي براي همين گل و يک گلداني مناسب با همين گل، آبپاشي براي همين گل، فراهم آورد.
بيش تر شخصيتهاي نخبه حوزوي هم تحت يک مراقبت هاي اين چنين بوده اند. يا تحت تربيت استاد خاص قرار گرفته و آن استاد سعي مي کرده گرفتاريهاي مالي اش را هم تا حدودي برطرف بکند. در جنبه هايي که خود او تخصص نداشت استاد ديگري براي شاگرد نخبه خود پيدا مي کرد. شاگرد نداشت، شاگرد برايش جور مي کرد. بدين گونه که به افرادي مي گفت: چرا شما به درس فلاني نمي رويد؟ تبليغ مي کرد که درس او خيلي درخور استفاده است. اين کارها را بايد انجام داد. اگر قرار باشد که نخبگان حوزه، يا در غم نان باشند، يا در زحمت کار آموزشي که ابزارش نيست، به نظر مي رسد خيلي طول مي کشد تا وضعيت به تصاعد رو بنمايد. هيچ تاکنون انديشيده ايم که چرا شماري از اساتيد، موفق بوده اند؟ به نظر مي آيد يک، يا دو نيرو که تحويل گرفته اند، آنان را کمک کرده اند. بستر را براي شکوفايي و رشد آنان فراهم ساختند. ممکن نشد که آنان بيايند و دوره ي آموزشي را طي کنند و بروند؛ بلکه زمينه ي حضور در سمينارها را براي ايشان فراهم ساختند.در خارج از کشوراگر پذيرشي بوده، اينان را به آنجا معرفي کرده اند. اين را نمي گويند تبعيض. اين را مي گويند روي نيرو سرمايه گذاري کردن.تبعيض در شرايط مساوي و نا مساوي خواهد بود. اما وقتي که شرايط مساوي نيست، اين آقا امکان جهش دارد، بگذار او استفاده کند. هدفهاي فردي که براي حوزه ها مهم نيست . اهداف سازماني براي حوزه ها مهم است. اين آقا براي سازمان روحانيت، يک سرمايه است. چرا وقت صرف او نشود؟
برآيند حوزه ،روحانياني هستند که هم اينک در جاهاي مختلف کشور به هر علتي به کار گرفته شده اند. بايد زمينه برگشت به حوزه و استفاده از توانايي هاي آنها فراهم آيد. تجربه هايي که در اين مدت از جاهاي مختلف فراگرفته اند ، با انتقال به حوزه، خود به خود آن تجربه ها منتقل خواهد شد.
نهايت بايد از آنان استفاده شود و به کار گرفته شوند. متأسفانه در حوزه ي علميه هنوز راهکار کارآمدي براي بهره گيري از توان مندي هاي مختلف حوزويان پيدا نشده است. همان گروه هاي سامان دهنده ي پيوستگيها، نيز مي تواند پاسخ گوي اين مهم باشد و راهکارعملي براي آن بيابد.
10. اطلاع رساني
بايد جريان اطلاع رساني درون حوزوي، و درون به بيرون حوزه، دگرگون و توانا بشود راهکارش اين است که حوزه ها براي اطلاع رساني برنامه داشته باشند و برنامه هم با همين موارد که در بالا يادآور شديم فراهم مي آيد. افراد هستند که اين جريانها را ايجاد مي کنند. اين افراد بايد به سمت و سوي حوزه کشيده شوند. همگراييهايي صورت بگيرد و سهم هريک در اين اطلاعات بايد روشن بشود. چه کسي درونيها را و چه کسي بيرونيها را توليد مي کند. مسأله اطلاع رساني در حوزه از جدي ترين کارهايي است که بايد انجام بگيرد. هم اکنون کارهاي بسيار تجربي وکم معونه اي که آغاز شده است، بايد حمايت شوند و خود حوزه اقدام به اطلاع رساني کند. اطلاع رساني از مجموعه به خود مجموعه ، ضمن هويت بخشي، به هويتهاي موجود عمق مي بخشد . افراد را نسبت به حوزه حساس مي کند. هم اينک نگاه بيروني به حوزه بسيار خمود و پر پرسش است که حوزه به چه کاري مشغول است. اطلاع رساني در سطح خود طلاب آنان را نسبت به حوادث درون مجموعه آگاه مي کند.
منبع:حوزه،شماره147

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد