دفع شبهه تحریف قرآن
دفع شبهه تحریف قرآن
دلایل نفی تحریف،آرای علمای بزرگ اسلام در این باره و بررسی روایات منقول از اهل سنت و شیعه.تحریف در لغت تحریف از ریشه «حرف» به معنای کناره میباشد.در سوره حج میخوانیم: و من الناس من یعبد الله علی حرف فإن اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه… (1) ، و بعضی از مردم خدا را در کناره میپرستند [یعنی تنها با زبان نیایش میکنند و ایمان قلبیشان ضعیف است] پس اگر [دنیا به آنان رو کند و نفع و] خیری به آنان برسد بدان اطمینان مییابند، اما اگر ناگواری برای امتحان به آنان برسد،
دگرگون میشوند [و به کفر رو میآورند]» .ازمخشری در تفسیر این آیه میگوید: «أی علی طرف من الدین لا فی وسطه و قلبه، اینان پیوسته بر کناره دین قرار دارند، نه در وسط و قلب دین.این بر اثراضطراب و تزلزل آنان در دین است و بدین لحاظ هیچ گاه آرامش خاطر ندارند، همانند کسی که بر کناره لشکر حرکت میکند تا هرگاه پیروزی و غنیمت نصیب گردید، پا بر جا و با دیگران سهیم باشد و اگر شکست فرا رسید پا به فرار گذارده، راه نجات خود را پی بگیرد» (2).
تحریف کلام، کناره زدن از مسیر طبیعی آن است.مسیر طبیعی الفاظ و عبارتها همان افاده معانی حقیقی و مراد واقعی آنهاست و در صورت انحراف از آن معانی، تحریف تحقق مییابد.لذا تحریف کلام را چنین وصف نمودهاند: «تفسیره علی غیر وجهه، تفسیر نمودن آن بر خلاف آن چه ظاهر آن است» این گونه تفسیر نوعی تأویل نارواست، یعنی دگرگون ساختن کلام و برگرداندن آن به سوی دیگر است.این گونه تحریف را تحریف معنوی گویند، زیرا در واقع، تحریف معنوی، دلالت لفظ را دگرگون میسازد و از مسیر خود منحرف میکند. در قرآن هر کجا واژه تحریف آمده همین معنا (تحریف معنوی) اراده شده است.
طبرسی در تفسیر آیهیحرفون الکلم عن مواضعه (3) میگوید: «ای یفسرونه علی غیر ما انزل و هو سوء التأویل (4) ، آن را بر خلاف آن چه خداوند اراده کرده تفسیر میکنند و آن بد تأویل کردن است» .زمخشری در تفسیر آیه میگوید: «أی یمیلونها عن مواضعها (5) ، لفظ را از موضع خود منحرف ساختهاند» ، زیرا اگر لفظ طبق معنایواقعی ـ که ظاهر لفظ بر آن دلالت دارد ـ تفسیر و تبیین نگردد، هر آینه از موضع اصلی خود منحرف شده است. شعرانی ـ در حاشیه مجمع البیان ـ میگوید: «مواضع لفظ همان معانی لفظ است، زیرا هر لفظ برای معنایی خاص وضع شده و اگر از آن موضع زایل گردد و به معنای دیگر، که خواسته لفظ نباشد، تفسیر شود، هر آینه آن لفظ از موضع خود منحرف شده است» .زمخشری در این باره میگوید: «الفاظ مواضعی دارند که شایسته آنها است و آن عبارت است از معانی که موضوع له الفاظ میباشد و سزاوار است الفاظ در همان معانی استعمال شوند، لذا اگر از آن معانی دور شوند، وا مانده و غریب خواهند بود» (6).از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «آنان که کتاب خدا راپشت سر انداخته کسانی هستند که حروف و الفاظ آن را استوار داشته و حدود و احکام آن را تحریف کردهاند» (7) ، یعنی به گونه دیگر تفسیر و تأویل نمودهاند.
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح به هفت معنا آمده است:
1.تحریف در دلالت کلام یعنی تفسیر و تأویل ناروا، به گونهای که لغت با تفسیر هم آهنگ نبوده و وضع و قرینهای بر آن دلالت نداشته، صرفا طبق دل خواه تفسیر و تأویل گردیده باشد.این گونه تأویل غیر مستند را تأویل باطل و تفسیر به رأی میشمرند.پیامبر اکرم فرموده است: «من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار (8) ، هر کسی قرآن را به دل خواه خود تفسیر کند، باید جای گاه خود را در آتش مشخص سازد» .
2.ثبت آیه یا سوره در مصحف بر خلاف ترتیب نزول: درباره سورهها این گونه جا به جایی صورت گرفته است، ولی در آیات احتمال آن بسیار ضعیف است.
3.اختلاف قرائت که بر خلاف قرائت مشهور باشد، این کار از صدر اول تا قرنها ادامه داشته است و کسانی از قراء بر خلاف قرائت معروف قرائت میکردهاند.
4.اختلاف در لهجه: هر یک از قبایل عرب لهجه مخصوص به خود داشتند و بر خلاف لهجه قریش قرآن را تلاوت میکردند، در حالی که قرآن به لهجه قریش نازل شده بود، البته پیامبر اکرم این اختلاف لهجهها را اجازه فرمود.حدیث «نزل القرآن علی سبعة أحرف» ناظر به اختلاف لهجههاست.
5.تبدیل کلمات: یعنی لفظی را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جای گزین کردن. گویند عبد الله بن مسعود تعویض کلمات را جایز میدانست به شرط آن که به اصل معنا صدمه وارد نکند.لذا کلمههای سخت و دشوار قرآن را به کلمات سهل و آسانتر مبدل میکرد.
6.افزودن بر قرآن: از ابن مسعود روایت شده است که برخی کلمات را به عنوان تفسیر در خلال آیه میآورد تا مراد آیه را روشنتر سازد، چنان که در آیه تبلیغ، جمله «إن علیا مولی المؤمنین» را زیاد نموده و آیه را چنین میخواند: یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک ـ إن علیا مولی المؤمنین ـ و إن لم تفعل فما بلغت رسالته (9) و نیز عجارده (برخی از خوارج که اتباع ابن عجردند) گمان داشتند که سوره یوسف در قرآن افزوده شده است (10). 7.کاستن از قرآن: برخی گمان بردهاند قرآن بیش از اندازه موجود بوده است و از روی سهو و اشتباه و یا عمدا از آن کاسته شده است.بیشتر بحث پیرامون مسأله تحریف در همین جاست.آیا از قرآن چیزی کم شده است یا نه؟ به دلیل برخی روایات اهل سنت ـ که «حشویه» (11) آن را روایت کردهاند ـ و نیز روایاتی از شیعه ـ که «اخباریون» (12) به آن دامن زدهاند ـ مسأله کاستن از قرآن مطرح شده است، ولی این موضوع مورد اجماع امت است که هرگز بر قرآن چیزی افزوده نشده است.
دلایل نفی تحریف
آن چه در این جا میآوریم، خلاصهای از گفتار علمای اسلام درباره دفع شبهه تحریف است:
1.گواهی تاریخ
قرآن از روز نخست مورد عنایت همگان به ویژه مسلمانان بوده است.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شخصا محافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را میداد و مسلمانان موظف بودند آن را ثبت و حفظ کنند و بدین منظور از آن نسخههای متعدد تهیه میکردند و در خانههای خود در میان صندوق یا کیسههای مخصوص نگهداری میکردند.از همان زمان مسأله حفظ قرآن رواج یافت و عده بیشماری به عنوان «حافظان قرآن» پیوسته در میان جوامع اسلامی منزلت مهمی یافتند وعلاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخههای متعددی را تهیه و در گستره کشور اسلامی پخش کردند.
خلاصه، مسلمانان همیشه حافظ و پاسدار این کتاب آسمانی بودند و لحظهای از آن غافل نمیماندند.
علاوه بر توده مردم، نقش بزرگان و دانش مندان اسلامی در عنایت به این کتاب قابل توجه است.این کتاب همواره در شؤون گوناگون و سرنوشت ساز مسلمین نقش اول را داشته و در علوم مختلف اسلامی پایه و اساس شمرده میشده است. هر دانشمندی که در رشتهای از علوم اسلامی مطالعه میکرد، راهنما و هدایت کننده او قرآن بود.بسیاری از علوم اسلامی صرفا به جهت رسیدن به حقایق قرآن به وجود آمده است و دانشهای بسیاری در میان مسلمانان از قرآن نشأت گرفته است، بنابر این دانش مندان علوم اسلامی همواره نیازمند به قرآن بودند و با آن سر و کار داشتند.سید مرتضی علم الهدی در این زمینه چنین میگوید:
«یقین به صحت نقل قرآن، مانند یقین به شهرهای بزرگ جهان و حادثههای بزرگ تاریخ و کتابهای مشهور از نویسندگان معروف و نیز اشعار و قصاید از بزرگان شعر است که در طول تاریخ هم چنان استوار مانده و از گزند حوادث در امان بوده است.مسلما توجه به قرآن نسبت به موارد مذکور همواره بیشتر و داعیه بر حفظ و حراست آن افزونتر بوده است، زیرا قرآن معجزه اسلام و دلیل صدق نبوت است و نیز منبع و مأخذ همه معارف دینی و احکام شریعت است.دانش مندان علوم اسلامی پیوسته سعی در حفظ و حراست آن داشتهاند تا آن جا که تمام جزئیات آن مورد بررسی دقیق بوده است، مانند اعراب و قرائت و حتی عدد حروف و کلمات و آیات آن.پس چگونه میشود با وجود این همه عنایت و ضبط و حراست شدید که بر آن بوده و هست، در قرآن تغییری ایجاد شود و کاستن و افزودنی تحقق یابد…
..یقین به جزئیات قرآن و اجزاء و ابعاض آن مانند یقین به تمام و کل قرآن است و همانند دیگر کتب معروف جهان، مانند کتاب سیبویه و مزنی، ضرورت دارد هر عالمی بدان آگاه باشد، زیرا عنایت دانشمندان و دانش وران به این دو کتاب موجب گشته است که علاوه بر کل این کتابها جزئیات آنها نیز مورد نظر و دقت قرار گیرد تا آن جا که اگر کسی خواسته باشد از آنها چیزی کم کند یا چیزی بر آنها بیفزاید، آن قسمت مورد شناسایی قرار میگیرد و مشخص میشود که از اصل کتاب نیست و بر آن افزوده شده است…
به خوبی روشن است که این گونه عنایت نسبت به قرآن، بیشتر و بهتر از عنایت به کتاب سیبویه و مزنی و دیوانهای شعری انجام میگرفته است (13) » . شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء نیز بر همین رویه استدلال کرده است: «روایات نقیصه (کم شدن قرآن) به روشنی مردود شناخته شده است و ظاهر آن اصلا مورد قبول نمیتواند باشد.به ویژه روایاتی که ثلث (بیش از دو هزار آیه) قرآن یا بسیاری از آن را افتاده پنداشته است، زیرا اگر چنین اتفاقی رخ داده بود باید شهرت همگانی مییافت، چون انگیزه بر آن بسیار است و همواره دشمنان اسلام آن را دست آویز قرار میدادند و بزرگترین طعن بر قرآن کریم تلقی میکردند…چگونه ممکن است چنین شده باشد، در حالی که مسلمانان فوق العاده در حفاظت و حراست و ضبط آیات و حروف آن کوشا بودهاند؟ در برخی روایات آمده که در قرآن نام بسیاری از منافقین بوده و افتاده است.چگونه ممکن است باور کرد در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله با حکمت و اخلاق کریمانه خود هرگز به آنان تصریح نمیکردند و با آنان همانند دیگر مسلمانان رفتار میکردند…
..جای شگفتی است، کسانی که باور دارند احادیث وارده از پیامبر اکرم تا کنون محفوظ و سالم مانده است و استدلال میکنند که این کلمات پیوسته بر زبانها جاری و در کتب، ثبت و ضبط شده و در طول بیش از هزار سال به سلامت باقی مانده است، گویند اگر گزندی بر آنها وارد میشد، مسلما برملا میگردید، ولی این باور را درباره قرآن ندارند و میگویند بر آن نقیصه وارد شده و در طول تاریخ مخفی مانده است با آن که عنایت به قرآن بیش از احادیث بوده و هست و بیشتر بر زبانها جریان دارد و ثبت و ضبط آن استوارتر بوده و هست» (14).
2.ضرورت تواتر قرآن
یکی از دلایل مهم دفع شبهه تحریف، مسأله ضرورت تواتر قرآن است.شرط پذیرفتن قرآن، چه در کل و چه ر بعض، متواتر بودن آن است.قرآن در هر حرف وهر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نیز باید متواتر باشد، یعنی همگان (جمهور مسلمین) آن را دست به دست و سینه به سینه، به طور همگانی نقل کرده باشند.از اینرو، آن چه در زمینه تحریف گفتهاند که فلان کلمه یا فلان جمله از قرآن بوده، چون با نقل آحاد روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل «لزوم تواتر قرآن» مردود شمرده میشود و این اصل یکی از مسایل ضروری اسلام و مورد اتفاق علماست و اساسا خبر واحد در مسایل اصولی و کلامی فاقد اعتبار است و صرفا دروسایل فرعی و عملی اعتبار دارد.علامه حلی، در زمینه نفی تحریف مینویسد:«اتفاق علما بر آن است که هر چه از قرآن متواترا به ما رسیده است حجت و در غیر این صورت فاقد اعتبار است، زیرا قرآن سند نبوت و معجزه جاوید اسلام است، لذا تا به سر حد تواتر نرسد، نمیتواند نسبت به صحت نبوت یقین آور باشد،
بنا بر این امکان ندارد آن چه راویان در این باره از مسموعات خود به صورت غیر متواتر روایت کردهاند بپذیریم، زیرا راوی واحد هر چند راست گو باشد اگر آن چه نقل کرده، با عنوان قرآنی نقل کرده باشد، قطعا خطا کرده است و اگر با غیر این عنوان باشد مردود است، زیرا یا روایتی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیده است یا نظر شخصی خود اوست که هرگز به عنوان آیات قرآنی حجیت شرعی نخواهد داشت» (15).
سید مجاهد طباطبایی در کتاب «وسایل الاصول» ، محقق اردبیل در کتاب «شرح الارشاد» و سید محمد جواد عاملی در کتاب «مفتاح الکرامة» نیز همین گونه استدلال کردهاند (16).
3.مسأله اعجاز قرآن
یکی دیگر از مسائلی که با شبهه تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد یا روشنتر بگوییم آن را قاطعانه نفی میکند، مسأله اعجاز قرآن است.علما مسأله اعجاز را بزرگترین دلیل بر رد شبهه تحریف دانستهاند، زیرا احتمال زیادت، همان گونه که برخی از خوارج گفتهاند که سوره یوسف تماما بر قرآن افزوده شده است، چون یک سر گذشت عاشقانه است و جایی در قرآن ندارد یا کاستن، آن گونه که صحابی بزرگوار عبد الله بن مسعود گمان برده است که دو سوره معوذتان دو دعای مبطل السحرند و جزء قرآن نیستند، درباره قرآن به کلی منتفی است، زیرا لازمه افزودن امکان هم آوردی با قرآن است و آیا بشر را یارای آن هست که همانند قرآن بیاورد، به گونهای که هرگز با آن تفاوتی از جهت فصاحت و بلاغت و بیان و محتوا نداشته باشد؟ هرگز! خداوند در قرآن فرموده است: قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا (17) ، بگو اگر انسانها و پریان [جن] اتفاق کنند که همانند این قرآن بیاورند، همانند آن نتوانند آورد، هر چند یک دیگر را [در این کار] کمک کنند» .
و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله… (18) ، و اگر در آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید، [دست کم] یک سوره همانند آن بیاورید» .
ام یقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله… (19) ، یا میگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راس میگویید یک سوره همانند آن بیاورید…» . این آیات را آیات «تحدی» گویند، یعنی هم آورد طلبیدن.پس اگر کسانی سوره یوسف یا دیگر سورهها را ساخته و در قرآن درج کردهاند، لازمه این حرف شکسته شدن مرز تحدی است و این امر منتفی است. همین گونه است احتمال تبدیل کلمات قرآن، چنان که شیخ نوری و پیش از وی سید جزایری پنداشتهاند، زیرا هر گونه تبدیل و تغییر در نظم و جمله بندی کلمات قرآن، موجب میشود که صورت قرآن تبدیل یافته و به تبدیل دهنده منتسب باشد و از صورت وحی بودن خارج شود، لذا نسبت دادن چنین کلام تبدیل یافتهای، به تبدیل دهنده اولویت دارد تا سخن الهی.آنان گمان بردهاند آیه…فلما خر تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب… (20) در اصل «تبینت الإنس أن لو کانت الجن یعلمون الغیب» بوده است (21) و نیز آیهکنتم خیر امة اخرجت للناس (22) در اصل «خیر أئمة…» بوده است (23). هم چنین کم نمودن از قرآن نیز موجب میگردد تا نظم اولی کلام به هم بخورد و از بین برود و این به طور قطع در سبک و اسلوب بلاغی کلام مؤثر است و نظم نوین (نقص یافته) نمیتواند همان سبک و اسلوب بلاغی اول را داشته باشد، لذا نباید گفت که نظم نوین همان نظم الهی و وحی است.سخیفترین گفتهها در این زمینه، گفته کسانی است که گمان بردهاند از میانه یک آیه بیش از ثلث قرآن اسقاط شده است.میگویند: از وسط آیهو ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من الن ساء… (24) بیش از دو هزار آیه افتاده است و لذا نظم آیه به هم ریخته و آشفتگی در آن نمودار شده است.این گونه ادعا درباره قرآن وهنآور و مردود است (25).پس هر گونه گمان زیادت یا نقص یا تبدیل در کلمات قرآن، با مسأله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.
4.ضمانت الهی
یکی از روشنترین دلایل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحریف، ضمانتی است که خداوند عهدهدار شده تا قرآن را پیوسته مورد عنایت خود قرار دهد و از گزند آفات مصون بدارد، إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون این آیه سلامت قرآن را کاملا تضمین میکند.آری، مقتضای قاعده «لطف» نیز چنین است، زیرا قرآن سند زنده اسلام و دلیل استوار صحت نبوت است، بایستی هم واره از گزند آفات مصون و محفوظ بماند.هر گونه احتمال دست برد به قرآن، یعنی تزلزل پایه و اساس اسلام که بر خلاف ضرورت عقل و دین است.
البته همین قرآن که در دست مسلمانان است، تضمین شده است و همین دلیل اعجاز است، نه آن گونه که امثال حاجی نوری گمان بردهاند (26) که قرآن در لوح محفوظ یا در سینه پیامبر و اوصیایش محفوظ مانده است، زیرا هنری در آن گونه حفظ وجود ندارد، هنر در حفاظت و حراست از این قرآن موجود حاضر است که خداوند با چنین جلال و عظمت از حراست آن یاد میکند.خداوند فرموده است: و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید (27) ، و به راستی که آن کتابی شکست ناپذیر است که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به سویش نمیآید، [چرا که] از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است» .
این آیه از آیه پیش صریحتر است که قرآن پیوسته از گزند حوادث مصون بوده است و برای همیشه نیز از پیش آمدهای ناگوار در امان خواهد بود و هرگز چیزی آن را ضایع نخواهد کرد.بطلان هرگز عارض قرآن نمیشود و مقصود از بطلان، اموری است که قرآن را از اعتبار ساقط کند و از اصالت خویش آن را دور سازد.خداوند حکیم است، هرگز کار بیهوده نمیکند.حمید است، پیوسته کارهای او مورد ستایش است.پس قرآنی که از یک چنین مقامی نازل شده باشد، آینده آن حساب شده و برای همیشه محفوظ استان الله لا یخلف المیعاد (28) ، خداوند هرگز ازوعدههایی که میدهد، تخلف نمیورزد» .
5.عرضه روایات بر قرآن
از دلایل دیگر سلامت قرآن و عدم تغییر آن در طول تاریخ، روایاتی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.از جمله فرموده: «إن علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه (29) ، برای رسیدن به هر حقی، حقیقتی است که آن حق را آشکار میکند و برای پی بردن به هر درستی و راستی، نوری وجود دارد که به آن راه نمایی میکند [و قرآن همان حقیقت و نوری است که روشنگر حقیقتها و صوابها است] پس هر چه [از احادیث] با قرآن موافق باشد آن را برگزینید و هر چه با آن مخالف باشد واگذارید» . اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر احتمال آن میرفت که قرآن مورد دست برد قرار گیرد و از اعتبار ساقط گردد، آیا جای آن بود که معیار سنجش قرار گیرد و دلیل روشن بر صحت و سقم روایات باشد؟ هرگز! پس قرآن بایستی هم واره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند اعتبار خویش را ثابت نگه داشته و معیار سنجش حق و باطل باشد.
6.نصوص اهل بیت
در زمینه نفی تحریف، روایات خاصی از ائمه معصومین علیهم السلام در دست است که به طور کلی احتمال تحریف یا شبهه تحریف را در قرآن منتفی میسازد و شیعه امامیه به پیروی از اهل بیت معتقدند قرآن همواره از هر گونه تحریف مصون و محفوظ بوده است.اینک چند نمونه از این روایات:
روایت اول:
در نامهای که امام باقر علیه السلام به سعد الخیر نگاشته، چنین آمده است:
«و کان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه و حرفوا حدوده…، و یک نمونه از پشت سر افکندن قرآن، آن بود که حروف و کلمات آن را استوار، ولی حدود و احکام آن را تحریف و تغییر دادند» .در این روایت شریف، از دست برد به معانی وتفاسیر منحرف سخن به میان آمده است، ولی الفاظ و عبارات قرآن هم چنان دست نخورده شمرده شده است.در حدیث مشابه به جای تحریف حدود، تضییع حدود آمده است: «و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده (30) ، حفظ حروف [درستی تلاوت] نموده، ولی حدود و مقررات آن را تضییع نموده است» .
روایت دوم:
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام میپرسد، مردم میگویند چرا خداوند فرموده است: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم (31) ولی نامی از علی وخاندان او نبرده است؟ حضرت فرمود: «در قرآن فریضه نماز نازل گردید، ولی از رکعات و شرایط آن نامی برده نشد تا آن که پیامبر صلی الله علیه و آله خود بیان نمود» (32).در این روایت شریف، این اصل تثبیت شده است که قرآن جای بیان اصول و کلیات فرائض و احکام است و بیان فروع و جزئیات بر عهده پیامبر است.در نتیجه امام علیه السلام تقریر فرمود که در قرآن هرگز نامی از علی و خاندان او برده نشده است، زیرا این وظیفه پیامبر بوده تا مانند بیان رکعات و شرایط نماز، آن را نیز بیان کند، لذا هر گونه روایت ضعیف السند که حاکی از بودن اسم علی و خاندان او در قرآن و سپس ساقط شدن آنها از قرآن است، طبق این روایت مردود شناخته شده است.
روایت سوم:
شیخ مفید از جابر و او از امام باقر علیه السلام روایت میکند که فرمود: «موقع ظهور، حضرت مهدی به مردم قرآن میآموزد.آن گاه مشکلترین کار در این أمر مسأله ترتیب مصحف شریف است، زیرا ترتیب مصحف حضرت با ترتیب «مصحف فعلی تفاوت دارد» (33).به عبارت دیگر قرآنی که حضرت ارائه میدهد، به جز در ترتیب و نحوه تألیف آیات و سورهها، هیچ گونه تفاوتی با مصحف موجود ندارد.
7.نظر علمای بزرگ شیعه
بیمناسبت نیست در این جا برخی از تصریحاتی را که بزرگان علمای امامیه، در زمینه نفی تحریف ابراز داشتهاند، عرضه کنیم تا روشن شود هیچ گاه علمای شیعه قایل به تحریف قرآن نبودهاند و آن چه به آنان نسبت داده میشود کذب محض است.البته برخی از اخباریون افراطی ـ که در زمره شاخصین علمای شیعه قرار نگرفتهاند ـ در این زمینه مطالبی را گفتهاند که نباید به حساب عموم شیعه گذاشت.
اگر بخواهیم بزرگان علمای امامیه را به دو دسته محققین و محدثین (34) تقسیم کنیم باید بگوییم محققین از روز نخست تا کنون، بالاتفاق شبهه تحریف را مردود شمردهاند و محدثین نیز از دوران رئیس المحدثین ابو جعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثین شیخ حر عاملی و نیز محدث کاشانی، همه با محققین هم گام بوده و منکر تحریف بودهاند.صرفا از سده یازدهم گروهی به نام اخباریون که جای گزین محدثین شدند، مسأله تحریف را مطرح ساختند و این غائله را بر پا نمودند، بنا بر این نباید این نظر ناصواب را به همه شیعیان نسبت داد.
در این جا برای اثبات ادعای فوق سخنانی از بزرگان را به عنوان شاهد میآوریم:
1.شیخ المحدثین ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه صدوق (متوفای 381) در رساله اعتقادات چنین میگوید: «اعتقاد ما بر این است قرآنی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل گردیده، همین قرآن موجود است که در دست مردم قرار دارد با 114 سوره، بیکم و کاست و هر کس به ما نسبت دهد که قرآن را بیش از این میدانیم، دروغ گوست» (35).
2.عمید طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید (متوفای 413) در کتاب پر ارج خود «اوائل المقالات» ، میگوید: «برخی از اهل امامت بر این باورند که از قرآن هرگز چیزی کم نشده است، نه کلمه و نه آیه و نه سورهای، به جز آن چه در مصحف علی علیه السلام بوده و عنوان شرح و تفسیر را داشته است» .آن گاه گوید: «این قول، نزد من به حقیقت نزدیکتر است از قول کسانی که گفتهاند برخی کلمات از قرآن افتاده و رأی من همان است.و اما زیادت در مصحف، هرگز نبوده و نیست و این مطلب اجماعی علماست، زیرا اگر افزوده شدن سورهای مورد نظر باشد با مسأله اعجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن کلمه یا کلماتی مقصود باشد آن نیز به دلیل عدم رجحان مردود است، پس قرآن از هر گونه زیادتی در سلامت است.علاوه بر استدلال مذکور در این زمینه از امام صادق علیه السلام روایتی در دست دارم» (36). 3.علم الهدی سید مرتضی علی بن الحسین (متوفای 436) در جوابیه اول ازمسایل رساله طرابلسیات میگوید: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجود شهرهای بزرگ و حوادث تاریخی معروف و کتابهای مشهور جهان و اشعار شعرای عرب است، زیرا عنایت به قرآن، پیوسته بیش از امور یاد شده بوده است…» .
4.شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن طوسی (متوفای 460) در مقدمه تفسیر نفیس خود «التبیان» آورده است: «احتمال زیادت در قرآن به طور کلی منتفی است، زیرا اجماع امت بر عدم زیادت است و اما نقیصه، این عقیده نیز با ظاهر آرای مسلمین مخالف است و همین شایسته مذهب ماست که هرگز در قرآن زیادتی و نقصی رخ نداده است.کلام سید مرتضی و ظاهر روایات اهل بیت بر همین دلالت دارد…» (37).
5.جمال الدین ابو منصور حسن بن یوسف بن المطهر، علامه حلی (متوفای 726) در «أجوبة المسائل المهناویة» در جواب سید مهنا گوید: «حق آن است که هرگز تبدیل، تأخیر و تقدیم در قرآن رخ نداده است.هم چنین زیادت و نقصی بر آن وارد نشده است.پناه میبرم به خدا از این که کسی چنین چیزی را باور داشته باشد، زیرا موجب طعن در معجزه جاوید اسلام میشود و اساس نبوت را متزلزل میکند» (38).
برای این که نقل اقوال علما موجب طولانی شدن بحث نشود، در این جا فقط به نام و آدرس گفتار دانش مندان نامی شیعه بسنده میکنیم (39): علامه ابو علی فضل بن حسن طبرسی (متوفای 548)، مجمع البیان، ج 1، ص .15 محقق اردبیلی (متوفای 993)، مجمع الفائدة، ج 2، ص .218
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء (متوفای 1228)، کشف الغطاء و رساله الحق المبین، ص .11
شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (متوفای 1373) .أصل الشیعة و أصولها، ص .133
فیض کاشانی محمد محسن (متوفای 1090)، مقدمه ششم تفسیر صافی و علم الیقین، ج 1، ص 565 و وافی، ج 2، ص 274 ـ .273 خاتم المحدثین شیخ حر عاملی، صاحب وسایل الشیعة (متوفای 1104) در رساله فارسی که به همین منظور نوشته است، طبق نقل شیخ رحمت الله دهلوی در کتاب پر ارزش خود، اظهار الحق، ج 2، ص 208 و الفصول المهمة، سید شرف الدین، ص .166
علامه شیخ محمد جواد بلاغی (متوفای 1353)، آلاء الرحمان، ج 1، ص 27 ـ .25
محقق ثانی شیخ علی بن عبد العالی کرکی (متوفای 940) در رسالهای که به همین منظور نوشته است، طبق نقل سید محسن اعرجی در کتاب اصولی خود: شرح وافیه (خطی) .
سید شرف الدین عاملی (متوفای 1381)، الفصول المهمة، ص 163 و نیز در کتاب ردیه خود بر مسایل موسی جار الله، ص .28 سید محسن امین عاملی (متوفای 1371)، أعیان الشیعة، ج 1، ص .41
علامه امینی شیخ عبد الحسین تبریزی، الغدیر، ج 3، ص .101 علامه طباطبایی (متوفای 1402)، المیزان، ج 12، ص 137 ـ .106 امام خمینی قدس سره در کتاب «تهذیب الاصول» ، ج 2، ص 165 و نیز در «انوار الهدایة» شرح کفایة الاصول، ج 1، ص 245 که با کمال حدت و شدت از موضع پاک بزرگان شیعه در این باره دفاع نموده و از بیارزشی گفتههای حاجی نوری پرده برداشته است.
آیت الله سید ابو القاسم خویی قدس سره در مقدمه تفسیر خود «البیان» ، ص 258 ـ .215 با دلایل متین و استوار از ساحت قدس قرآن دفاع کرده هر گونه اتهام قول به تحریف را از شیعه ناروا دانسته که این نوشتار شمهای از بیانات روشن و مستدل این استاد بزرگوار است.
رد اتهام بسیاری از بزرگان علمای اهل سنت، که منصفانه مسأله تحریف را بررسی کردهاند، شیعه امامیه را از تهمت قول به تحریف مبرا دانستهاند.اولین کسی که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است، ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفای 324)، شیخ اشاعره و بنیان گذار مکتب اشعری است که تمامی جهان تسنن، امروزه پیرو این مکتب هستند.وی در این زمینه چنین میگوید:
«شیعه امامیه دو دستهاند: یک دسته کوته نظران ظاهر بین که فاقد اندیشهاند و در مسایل دینی دارای نظر و آرای عمیق نیستند.اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخی کلمات بودهاند و دلیل آنان روایاتی است که نزد محققین طائفه فاقد اعتبار است، ولی همین دسته نسبت به زیادتی در قرآن، به کلی منکرند و میگویند: هرگز در قرآن زیادتی رخ نداده است.دسته دوم، محققین و صاحبان نظر و اجتهادند که هر دو جهت زیادت و نقص ا منکرند.آنان میگویند قرآن هم چنان که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف، به طور مطلق، در امان بوده است، زیادت، نقص و تبدیل و تغییری در آن حاصل نشده است» (40). علامه شیخ رحمت الله هندی دهلوی در کتاب نفیس خود «اظهار الحق» (41) به تفصیل در نزاهت و برائت شیعه از قول به تحریف سخن گفته است.مجموع گفتار او را در صیانة القرآن آوردهایم.هم چنین استاد معاصر، محمد عبد الله دراز در کتاب پر ارج خود، «المدخل إلی القرآن الکریم» (42) ، از شیعه دفاع نموده، ساحت آنان را از این تهمت مبرا دانسته است.استاد شیخ محمد محمد مدنی، رئیس دانشکده الهیات دانش گاه الازهر در «رسالة الاسلام» (43) به تفصیل و استشهاد فراوان از موضع شیعه دفاع کرده و به طور کلی این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه گرفته است (44).
پی نوشت ها :
1.حج 22: .11
2.الکشاف، ج 2، ص .142
3.مائده 5: 13 و نساء 4: .46
4.ر.ک: تفسیر طبرسی، ج 2، ص .173
5.الکشاف، ج 1، ص .516
6.ر.ک: محمد هادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص .15
7.کافی، ج 8، ص 53، شماره .16
8.غوالی اللئالی، ج 4، ص 104، شماره .154
9.مائده 5: .67
10.عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص .128
11.از این جهت حشویه نامیده شدند که هر چه از احادیث به دست میآوردند در درون انبانهای خود میریختند.حشو یعنی درون.ابن جوزی میگوید: «شیوه آنان چنین بود که احادیث خود را رواج دهند گرچه انباشته از بیهودهها باشد و این کار ایشان بسیار قبیح مینمود، زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «هر کس حدیثی از من نقل کند که میداند دروغ است، پس او خود یک دروغ پرداز است» (الموضوعات، ج 1، ص 240) .
12.اخباریون در گذشته به کسانی گفته میشد که بیشتر به جمع اخبار تاریخی میپرداختند، ولی از سده یازدهم تا کنون به آن دسته از محدثین گفته میشود که در جمع روایات کمال تساهل را به خرج دادهاند، رطب و یابس را درهم میریزند و از هر کس هر چیزی را روایت میکنند (ر.ک: صیانة القرآن من التحریف، ص 109 و ص 157 به بعد) .
13.ر.ک: تفسیر طبرسی، ج 1، مقدمه، فن خامس، ص .15
14.شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء، کشف الغطاء، کتاب القرآن کتاب الصلاة، مبحث 7 و 8، ص 299 ـ 298 و همو، الحق المبین، ص .11
15.بروجردی، البرهان، ص .111
16.ر.ک: صیانة القرآن من التحریف، ص 39 ـ .38
17.اسراء 17: .88
18.بقره 2: .23
19.یونس 10: .38
20.سبأ 34: .14
21.ر.ک: بحار الانوار، ج 90، تفسیر نعمانی، ص 27 ـ .26
22.آل عمران 3: .110
23.ر.ک: سید جزایری، منبع الحیاة، ص .67
24.نساء 4: 3.درباره این آیه در آینده سخن خواهیم گفت.
25.ر.ک: سید جزایری، منبع الحیاة، ص .66
26.ر.ک: محمد حسین نوری، فصل الخطاب، ص .360
27.فصلت 41: 42 ـ .41
28.رعد 13: .31
29.اصول کافی، ج 1، ص .69
30.اصول کافی، ج 2، ص 627، شماره .1
31.نساء 4: .59
32.اصول کافی، ج 1، ص .286
33.الارشاد، ص .365
34.فرق میان محققین و محدثین در آن است که محققین در احکام شرع اجتهاد را روا میدارند و اندیشه عقلی را در شناخت معارف دین دخیل میدانند، ولی محدثین، صرفا پیرو احادیث وارده از معصومین بوده، تمامی اصول و فروع دین را طبق آن بررسی میکنند.ولی این دقت را روا میداشتند که در استناد به روایات روش اتقان را در پیش گیرند و هرگز در این راه سستی و تساهل از خود روا نمیداشتند.
محققین در اجتهاد و اظهار رأی و نظر، خود را آزاد میدانند و پیوسته ره نمودهای خرد و اندیشه را پیش رو خود قرار دادهاند، بر خلاف محدثین که فقط به ظواهر احادیث وارده تمسک میجویند به شرط آن که در انتخاب آن دقت شده و از راه صحیح به دست آمده باشد.
35.ر.ک: اعتقادات شیخ صدوق هم راه با شرح باب حادی عشر، ص 94 ـ .93
36.أوائل المقالات، ص 56 ـ 54.شاید مقصود از روایت یاد شده همانهایی باشد که یادآور شدیم.
37.التبیان، ج 1، مقدمه، ص .3
38.أجوبة المسائل المهناویة، ص 121، مسأله .13
39.بیانات این بزرگان را به تفصیل در صیانة القرآن من التحریف آوردهایم.
40.ر.ک: ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الإسلامیین، ج 1، ص 120 ـ 119.صیانة القرآن من التحریف، ص 81 ـ .79
41.اظهار الحق، ج 2، ص 209 ـ .206
42.المدخل إلی القرآن الکریم، ص 40 ـ .39
43.رسالة الاسلام، شماره 44، ص 385 ـ .382
44.ر.ک: صیانة القرآن من التحریف
منبع: پايگاه حوزه
/خ