دلایل حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
یکی از مباحث ضروری در حوزه مهدویت شناسی، پدیده حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ به این معنا که چگونه میتوانیم برای مخاطبان منکر یا مردد، حضور آن انسان الهی بر روی این خاکدان را اثبات کنیم؟ پیدا است که اثبات چنین امری که از موضوعات متافیزیک به شمار میرود، میتواند به اثبات سایر آموزههای متافیزیک نیز کمک رساند. در این مقاله، با کمک برخی از آیات و روایات که از آنها به عنوان ادله وحیانی یاد کرده ایم و دلیل عقل که بر ضرورت وجود حجت حاضر خداوند در میان مردم مبتنی است و نیز با استناد به کارکرد اصل تجربههای دینی که امروزه مورد توجه جهانیان است، حیات و حضور امام عصر را مورد تأکید قرار داده ایم.
مقدمه
از باورهای مؤکد شیعه که میتوان آن را از پایههای منظومه عقیدتی آنان دانست، افزون بر تأکید بر اصل مهدویت، باور به حضور و حیات کنونی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. شیعه در این باور خود افزون بر آیات و روایات، از قاعده ضرورت استمرار هدایت الهی بهره میگیرد؛ همان قاعدهای که تعیین حجت الهی بر مردم را بر موسی علیه السلام در دوره کوتاه ملاقات با خداوند ضروری کرد. اگر رها کردن مردم تنها در چهل روز، امری ناروا تلقی میشود، آیا میتوان درباره خداوند حکیم و آگاه بر نفوس و رفتار آدمیان چنین باور داشت که او آدمیان را در این دوازده سده بدون رهبر و پیشوا رها کرده است؟!
فرهنگ شیعه به دلیل چنین باوری از چنان غنا و استواری برخوردار است که همه عرفای مسلمان و پیروان مشربهای صوفیه با وجود اشکالاتی که بر اندیشههای آنان وارد است، از این تفکر شیعه دفاع نموده و با اندکی تفاوت بر حضور حجت خداوند در زمین تأکید کردهاند. سخن هانری کربن که شیعه را از جهت باور به حضور و حیات حجت خداوند در میان مردم، از همه مذاهب و فرق اسلامی برتر دانسته، بسیار شنیدنی است.
آیا شیعیان از این غنای فکری و فرهنگی خود باخبرند و میدانند که باور به حضور حجت خداوند میان مردم، تا چه اندازه میتواند در تعالی معنوی جهان، مؤثر واقع شود ؟
این بیت حافظ میتواند بیانگر حال ما باشد:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گم شدگان لب دریا میکرد
در این مقاله با استفاده از سه دلیل وحیانی، عقلی و تجربی، حیات کنونی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را مورد تأکید قرار میدهیم.
ضرورت اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برای جهانیان
وقتی سخن از حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به میان میآید، با توجه به گذشت بیش از هزار و دویست سال از عمر امام، بلافاصله اشکال چگونگی طول عمر امام مطرح شده و پاسخها به این جهت سمت و سو مییابد که طولانی شدن عمر انسانها لزوماً از امور خارق عادت به شمار نمیرود، تا برای اثبات آن، بسان معجزات پیامبران به قدرت بیانتهای خداوند و عدم خروج امور خارق عادت از قانون علّیت استدلال شود؛ بلکه عموماً گفته میشود که اشخاص بسان نوح علیه السلام که از آنها به «معمر» یاد میشود در گستره خاکی بودهاند که عمری فراتر از هزار سال داشتهاند.[۱]
اما مقصود ما از اثبات حیات امام، مسألهای فراتر از این اشکال طول عمر است؛ زیرا بر اساس دکترین مهدویت از نگاه شیعه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اکنون، میان مردم زندگی میکند.
امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف همچون سایر ساکنان زمین، هر روز و شب، خورشید و ستارگان آسمان را نظاره میکند و کنار حیات طبیعی، از حیات طیبه و سراسر معنوی برخوردار بوده و بسان رسول خدا، حضرت امیر و سایر امامان علیهم السلام روز و شب به عبادت و بندگی مشغول است.[۲] او در کنار همه این برنامههای فردی و عبادی، بار سنگین امامت، ولایت و هدایت امّت اسلامی، بلکه نورافشانی به سراسر عالمیان را بر عهده دارد؛[۳] زیرا او میراثبر پیامبری است که خداوند، او را رحمت برای جهانیان دانسته است؛ آن جا که فرموده است:
(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ) (انبیاء: ۱۰۷)
این انسان که زندگی آدم، نوح، ابراهیم، شیث، هود، موسی، زکریا، یحیی، عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و سلم در او تجسّد یافته است، در حال حاضر و همینک که مینویسیم، میخوانیم و میاندیشیم، کنار ما و با ما است.
آیا چنان نیست که موسویان در اشتیاق لحظهای دیدار موسی میسوزند و مسیحیان در آرزوی دیدار سیمای تابناک و زاهدانه عیسی، لحظه شماری میکنند؟ آیا چنان نیست که بسیاری از مسلمانان پیوسته با خود زمزمه میکنند کاش زمان به عقب برمیگشت تا سیمای دلآرای پیامبر را از نزدیک نظارهگر باشند؟
شیعه با ادعای حضور و حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف میتواند به همة دین داران عالم بگوید که نمونهای مجسّد از آنچه دنبال آنند، همینک در کنار آنان حی و حاضر است.
باری؛ شیعه میتواند به دنیا بگوید که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خلاصه و عصاره همه پیامبران آسمانی است. بیایید با دیدار او سیراب شوید و هزاران پرسش خود را از او باز پرسید که تنها شرط تحقق این دیدار، برگرفتن غبار گناه و پلشتی از ظاهر و باطن است. چه خوش سرود عطار نیشابوری:
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا حاضر و هشیار باش
حاصل این نگاه، آن است که دیگر لزومی ندارد اثر انسان کامل را تنها در کتابها بجوییم یا برای دیدار تار موی موسی علیه السلام به موزهها رهسپار شویم.
بدین سبب از امام زمان به عنوان «بقیهالله»[۴] یاد شده و در زیارت، حضرتش را با جمله «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه» (شیخ صدوق، ۱۴۰۵: ص ۳۳۱) یا با جمله «السلام علیک یا بقیةالله من الصفوة المنتجبین» (قمی، بیتا: ص ۸۶۷) خطاب میکنیم.
پیدا است که شماری بس اندک از اولیای صالح الهی در گذشته و حال به فیض دیدار آن انسان الهی نایل آمدهاند و شماری فراوان از شیعیان و علاقهمندان به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در عین محروم ماندن از فیض حضور، ظرف جانشان لبریز و لبالب از یقین و باور به حضور آن حجّت الهی بوده و هر روز در شوق دیدار او میسوزند.
انواع تعامل با پدیده حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
با صرف نظر از دو گروه نایل شده به مقام دیدار امام عصر و منتظران دیدار، سایر گروهها و انسانها که دیدگاههای متفاوت و گاه منکرانه به مسأله مهدویت دارند را میتوان به پنج دسته به شرح ذیل تقسیم کرد:
۱. گروهی از شیعیان که بر اساس پیشبینی برخی از روایات اهلبیت علیهم السلام در اثر طولانی شدن دوران غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دچار تردید و سرگردانی میشوند.
۲. مسلمان غیر شیعه که برخلاف باور داشت یقینی به مسأله مهدویت و ایمان ظهور منجیای با نام مهدی، او را شخصی میدانند که در دوران آخرالزمان چشم به جهان خواهد گشود.
۳. پیروان سایر ادیان آسمانی که برخلاف اعتقاد به ظهور منجی، اولاً: برای منجی مورد نظر خود هویت و شخصیتی غیر از آنچه شیعه معتقد است، قائلند. ثانیاً: به حیات کنونی منجی باور ندارند. البته به استثنای مسیحیان که عیسی را در حال حاضر، زنده میانگارند.
۴.
” فرهنگ شیعه به دلیل چنین باوری از چنان غنا و استواری برخوردار است که همه عرفای مسلمان و پیروان مشربهای صوفیه با وجود اشکالاتی که بر اندیشههای آنان وارد است، از این تفکر شیعه دفاع نموده و با اندکی تفاوت بر حضور حجت خداوند در زمین تأکید کردهاند. “
پیروان ادیان غیر آسمانی همچون هندویزم و بودیزم که اصل ظهور منجی به صورتی کمرنگ در آموزههای آنان منعکس شده است.
۵. عموم ملحدان و مادیگرایان عالم که به اساس دین و باورهای دینی، هیچ اعتقادی ندارند و منکر تمام آموزههای لاهویتی پیامبرانند.
از میان این گروههای پنجگانه، دو گروه چهارم و پنجم ـ به ویژه گروه پنجم ـ از محل بحث یعنی اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خارجند؛ زیرا مهدویت از مصادیق مستقلات عقلی نیست که صغرا و کبرای قیاس آن، بسان قبح ظلم و حسن عدل بر عقل و براهین عقلی متکی باشد، تا بتوان در این باره حتی با منکران وحی و تنها با عقل که زبان مشترک همه انسانها است، به گفتوگو پرداخت.
شاهد مدعا آن که حتی میان مسلمانان، اهل سنت به ضرورت وجود حجت اذعان ندارند. با این حال آیا میتوان برای پیروان بودا که در دین آنان، خدا حضور چندانی ندارد یا برای ملحدان، از ضرورت حجت سخن به میان آورد؟
باری؛ با پذیرش برخی پیش انگارهها همچون حضور و وجود خداوند و نیز اثبات برخی صفات برای او همچون حکمت و رحمت با استناد به قاعدهای همچون قاعده لطف، میتوان از دلیل عقل برای اثبات ضرورت وجود حجت سخن گفت؛ زیرا مهمترین و بنیادیترین مقوّم دکترین مهدویت یا منجیگرایی، پذیرش خدایی در عالم است که بنا دارد از رهگذر انسان کامل، هدایت علمی و معنوی انسانها را استمرار بخشد (= بر اساس دکترین مهدویت از نگاه شیعه) یا برخلاف تلخکامیهای مستمر پیامبران در عدالت گستری، عالم را با عدالت و نیکی گسترده در سراسر زمین به پایان رساند (= براساس دکترین منجیگرایی).
بنا بر این، با حذف عنصر خداوند، سخن از مهدویت یا حتی منجیگرایی موهوم خواهد بود. مگر آن که کسی براساس جبر طبیعی و خودجوش، پایان خوشی را برای عالم باور داشته باشد که آثار چنین نگرشی با آنچه در دکترین مهدویت یا منجیگرایی مطمح نظر است، تفاوتهای بسیاری دارد. نظیر آنچه در مارکسسیم به عنوان جامعه بیطبقه از آن یاد شده است. یا در برخی رویکردهای اومانیستی از ظهور قهرمانی برای نجات انسانیت سخن به میان آمده است.
بنابراین مناسب است از حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در خطاب به سه گروه نخست سخن بگوییم.
دلایل اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
به نظر میرسد برای اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دست کم به سه دلیل میتوان استناد جست که عبارتند از: ۱. ادّله وحیانی ؛ ۲. دلیل عقلی ؛ ۳. تجربه دیدار امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
از ادله وحیانی که به قرآن و سنت متکی است، میتوان برای مجاب ساختن دو گروه نخست یعنی شیعه مردّد یا اهلسنت بهره جست؛ اما از دو دلیل دیگر یعنی دلیل عقلی و تجربه دینی، میتوان برای اثبات حیات امام عصر برای پیروان سایر ادیان آسمانی، استفاده کرد.
اینک به بررسی این ادله میپردازیم.
۱. دلایل وحیانی اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
ادله وحیانی اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به دو دو دسته قرآن و سنت قابل تقسیم است. ما برای رعایت اختصار، به یک مورد از آیات قرآن و یک مورد از روایت نبوی اکتفا میکنیم.
شاهد مورد نظر از قرآن، سوره مبارک قدر و دخان و شاهد مورد نظر از روایت نبوی، روایت «اثناعشر خلیفة» است.
۱ـ۱. سورههای قدر و دخان و دلالت بر حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
در سوره مبارک قدر، از نزول قرآن در شب قدر که بر هزار ماه برتری دارد، سخن به میان آمده و در تبیین ارزش این شب آمده است که فرشتگان و برترین آنها یعنی روح، با امر و فرمان الهی برای انجام هر امری فرود میآیند و تا سحرگاه، سلام و تحیت به ارمغان میآورند:
(تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) (قدر: ۴ – ۵)؛ در سوره دخان نیز تبیین شده است که آن امر، تفصیل و جداسازی حکیمانة کارها است:
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)
(دخان: ۳ـ۴)؛
پرسش مهم در برخورد با این آیات آن است که فرشتگان، به کجا و نزد چه کسی فرود میآیند و آن امور حکیمی که در شب قدر جدا شده و تبیین میگردد، چیست؟ چنین پرسشی به ذهن یاران امامان علیهم السلام رسیده و پاسخ آن را جویا شدهاند. ائمه علیهم السلام در پاسخ شیعیان فرمودند: مقدرات سال، در شب قدر مشخص شده و فرشتگان در هر دوره نزد امام معصوم و حجت الهی فرود میآیند.[۵]
ثقه الاسلام کلینی در کافی در «کتاب الحجة» بابی تحت عنوان «باب فی شأن إنا أنزلناه فی لیلة القدر و تفسیرها» گشوده و در آن نه روایت آورده است (کلینی، ۱۳۸۸: ج ۱، ص ۲۴۲ـ ۲۵۳).
به استناد این روایات، شب قدر میان تمام امتها وجود داشته و فرشتگان آسمانی بر پیامبر یا وصی او در هر عصری فرود آمدهاند و این سنت، میان امت اسلامی در هر دورانی برای هر امامی تکرار شده است. در روایت نخست، این امر تبیین شده که فرشتگان از آسمان به آسمان فرود نمیآیند؛ بلکه از آسمان به زمین نزول میکنند.
پس این پرسش، همچنان منطقی است که این جداسازی هر امر حکیمانه و مقدرات هستی در زمین، با چه شخص یا اشخاص در میان گذاشته میشود. اگر قرار باشد ملاقات فرشتگان با انسان کامل در زمین جزو برنامههای شب قدر فرشتگان نباشد، نزول فرشتگان در این شب بر روی زمین مفهومی نخواهد داشت (همان، ص ۲۴۲). با پذیرش فرود فرشتگان و ملاقات آنان با انسان کامل، ضرورت وجود امام و حجت خداوند در هر دورانی اثبات میشود. پیدا است در دوران پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تا دوران ما تنها مصداق آن انسان کامل که فرشتگان و برترین آنها یعنی روح، فیض دیدار او را در شب قدر دارند، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. این امر، لزوماً به معنای بقا و حیات مستمر آن امام است.
به دلیل نقش بسیار کارآمد سوره مبارکه قدر در اثبات امامت و ولایت و اثبات استمرار آن، امام باقر علیه السلام از شیعیان خواسته است با مخالفان با سوره قدر و آیات سوره مبارک دخان احتجاج و مناظره کنند. روایت چنین است:
یا معشرالشیعة! خاصموا بسوره «إنا أنزلناه» تحاجّوا. فوالله إنها لحجة الله تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسولالله و إنها لسیدة دینکم و انها لغایه علمنا. یا معشرالشیعة! خاصموا به «حم و الکتاب المبین إنا انزلناه فی لیلة مبارکة إنا کنا منذرین» فإنها لوُلاة الأمر خاصّة بعد رسولالله (همان، ص ۲۴۹).
۲ـ۱. روایت نبوی «اثنا عشر خلیفه»
جابربن سمره بن جندب از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این روایت را نقل کره است:
«لایزال الإسلام عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة» ثم قال کلمة لم أفهمها فقلت لأبی: «ما قال؟» فقال: «کلهم من قریش».
در روایت دیگر، چنین آمده است:
لایزال الدین قائماً حتی تقوم الساعة أو یکون علیکم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش.
این روایت با تفاوت اندکی در مضمون آن افزون بر منابع شیعه، در مهمترین منابع حدیثی اهلسنت یعنی مسند احمد بن حنبل (احمد ابن حنبل، ۱۴۱۲: ج ۵، ص ۸۶)، صحیح بخاری (بخاری، ۱۴۰۱: ج ۸، ص ۱۲۶)، صحیح مسلم (حجاج قشیری،
” این انسان که زندگی آدم، نوح، ابراهیم، شیث، هود، موسی، زکریا، یحیی، عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و سلم در او تجسّد یافته است، در حال حاضر و همینک که مینویسیم، میخوانیم و میاندیشیم، کنار ما و با ما است. “
بیتا: ج ۶، ص ۲ ـ ۴، باب «الناس تبع لقریش و الخلافه فی قریش)، سنن ابی داود (سجستانی، ۱۴۱۰: ج ۳، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۱، باب کتاب المهدی)، سنن ترمذی (ترمذی، ۱۴۰۳: ج۳، ص۳۴۰، باب ماجاء فی الخلفاء)، مستدرک حاکم نیشابوری (حاکم نیشابوری، ۱۴۰۶: ج ۳، ص ۶۱۷) و برخی دیگر از منابع انعکاس یافته است.
با توجه به دلالت این روایت بر دوازده جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که همگی از قریش بوده و مایه عزت اسلام خواهند بود و عدم انطباق کامل این ویژگیها بر هیچ یک از سه خلیفة اول، خلفای اموی و عباسی[۶]، متکلمان شیعه از این روایت به عنوان شاهدی زنده و گویا بر حقانیت اعتقاد شیعه مبنی بر امامت و خلافت دوازده امام، استفاده میکنند.
از این روایت که ظاهر آن تسلسل دوازده جانشین پیامبر است، به ضمیمه روایاتی که در جوامع حدیثی اهلسنت انعکاس یافته مبنی بر این که مهدی از نسل فاطمه است (قزوینی، ۱۴۲۳: ج ۲، ص۱۲۶۸؛ سجستانی، همان: ج ۲، ص ۳۱۰)[۷]، میتوان به دیدگاه شیعه رهنمون شد که معتقد است مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند امام حسن عسکری علیه السلام بوده و دوازدهمین جانشین پیامبر به شمار میرود. با چنین استنتاجی حیات امام عصر از زمان ولادت تاکنون اثبات خواهد شد؛ زیرا از یک سو در این روایت، از دوازده خلیفه و جانشین سخن به میان آمده و از سویی دیگر، چنین شماری با ویژگیهای پیشگفته تنها بر امامان شیعه علیهم السلام قابل انطباق است.
از سویی دیگر، پذیرش اصل تسلسل در دوازده جانشین، این نتیجه را به دست میدهد که جانشین دوازدهم باید بلافاصله پس از جانشین یازدهم آمده باشد؛ چنان که ولادت او به استناد دلایل روایی و تاریخی دیگر نیز قابل اثبات است.
با این فرض باید از دو جهت، به حیات کنونی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان دوازدهمین جانشین تن داد:
اجماع مرکب میان شیعه و اهل سنت آن است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران ما از دنیا نرفته است. به این معنا که شیعه به صراحت بر حیات کنونی آن امام تأکید دارد و اهل سنت نیز چون مدعی است آن امام هنوز به دنیا نیامده، نمیتواند مرگ امام پس از ولادت را بپذیرد؛ زیرا پذیرش مرگ امام، متوقف بر پذیرش ولادت او است. و آنان ولادت امام را در دوران آخر الزمان میدانند؛ پس یا باید اصل ولادت در سال ۲۵۵ق را مردود دانست یا باید از مرگ امام پس از ولادت تا دوران ما سخن نگفت.
ادعای ولادت امام در سده سوم و مرگ او پس از این دوره تا روزگار ما بدان معنا است که خداوند، امت اسلامی و بلکه جهانیان را تا روز قیامت بدون پیشوا رها کرده و برای استمرار عزت اسلام چاره نیاندیشیده است. و این با مدلول روایت «اثنا عشر خلیفة» ـ که در آن، بر وابستگی عزت اسلام و مسلمانان به وجود جانشین تأکید شده است ـ منافات دارد.
شگفت آن که ابو داود سجستانی روایت «اثناعشر خلیفة» را در «کتاب المهدی» و کنار روایاتی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که در آنها بر ضرورت ظهور امام عصر که از نسل پیامبر و فاطمه است، تأکید شده است (سجستانی، همان: ج ۲، ص ۳۰۹). ابو داود، بیآن که شاید خود ملتفت شده باشد، از روایت اثناعشر خلیفه، انطباق آن بر امام مهدی را برداشت کرده است.
۲. دلیل عقلی بر اثبات حیات امام عصر
بنیان دلیل عقلی بر اثبات حیات و حضور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، اصل حکمت خداوند است. باری؛ رخنهای از نقص و کاستی در افعال و آفرینش خداوند حکیم راه ندارد. این مدعا به رساترین بیان در آیات نخست سوره تبارک انعکاس یافته است؛ آنجا که خداوند فرموده است:
(الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعْ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعْ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیر)ٌ (تبارک (ملک): ۴ـ۳)؛
بر اساس این آیات، ذرهای رخنه و نقص در نظام هستی راه نمییابد. اگر خداوند، آفرینش انسان را بهترین و برترین دانسته[۸] و گردش کوهها را بسان ابرها و در عین حال، آرام معرفی کرده و آن را صُنع متقن الهی برشمرده[۹] و حتی قرآن را عزیز و محکم معرفی کرده که هیچگاه عیب و خلل در آن راه نمییابد[۱۰]، همگی جلوهای از اصل حکمت الهی است.
حکمت خداوند، تنها به معنای منش عقلانی استوار نیست؛ بلکه قید خطا ناپذیری را نیز باید بر این منش عقلانی استوار افزود؛ زیرا چه بسا ممکن است کاری به ظاهر عقلانی و حکیمانه تلقی شود؛ اما در میانه یا فرجام کار، خطایش آشکار گردد.
خداوند بر اساس اصل حکمت پس از هبوط آدم به زمین اعلام کرد که کژی و دشمنی و بیعدالتی میان مردم راه خواهد یافت و خداوند برای هدایت مردم و بازداشتن آنان از کژی، رفع دشمنیها، برقراری عدالت و اتمام حجت، پیامبران را به سوی آنان گسیل خواهد کرد. قرآن، بارها از این سنت یعنی سنت ارسال پیامبران به عنوان سنت تخلف ناپذیر یاد کرد؛ به گونهای که در قرآن تصریح شده است که به فاصلهای نه چندان زیاد، پیامبران به سوی مردم گسیل شدند و هیچ امتی نیست، مگر آنکه پیامبری هشدار دهنده برای آنان فرستاده شده است:
(وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ) (فاطر: ۲۴)؛
کتب آسمانی موجود در کنار اذعان به این سنت الهی، بر این نکته نیز تصریح دارند که همواره پیامبران، اوصیا و جانشینانی داشتند که خلأ وجودی آنان را چه زمان حیات و چه پس از مرگ آنان تا رسیدن پیامبر بعدی پر کنند؛ چنانکه از هارون به عنوان وصی موسی و از آصفبن برخیا به عنوان وصی سلیمان یاد میشود.
بر اساس سنت حکیمانه ارسال پیامبران، نوبت به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم رسید که با آوردن دین و نظام نامه کامل زندگی، کتاب وحی و رسالت برای همیشه بسته شد (احزاب: ۴۰). پیامبر خاتم تنها بیست و سه سال مسؤولیت هدایت مردم را بر عهده داشت.
حال پرسش این است که تکلیف مردم تا روز قیامت که ممکن است هزاران سال به طول انجامد، چه خواهد شد؟
منش و اندیشه استوار خداوند، اقتضا داشت که با حضور موسی در کوه طور، هارون را به جانشینی خود میان مردم منصوب کند و برخلاف چنین تدبیری با افزوده شدن ده روز به یک ماه ملاقات موسی با خداوند، بنیاسرائیل به گوساله پرستی روی آوردند (اعراف: ۱۴۲، ۱۴۸، ۱۵۲). نیز چنین منش و اندیشه استوار خداوند، اقتضا دارد که امت اسلامی ـ بلکه همه امتهای جهان ـ را طی هزاران سال پس از رحلت آخرین پیامبر بدون وجود جانشین زندهای تا روز رستاخیز رها نکند.
آیا چنان که برخی پنداشتهاند وجود قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای پاسخگویی به همه نیازها و رفع همه مخاصمات و استمرار سنت هدایت، کافی است؟[۱۱]
اگر چنین است، چرا امت اسلامی برخلاف وجود این دو منبع اصیل، دچار اختلافهای فاحشی شدهاند ؟!
باری، همانگونه که اهلبیت علیهم السلام بارها تأکید کردهاند قرآن، کتاب صامت است و باید برگزیدگان الهی در جایگاه مفسّر و قیم آیات، آن را به نطق آورده و برای مردم تفسیر کند؛[۱۲] چنان که مردم همواره برای رفع مخاصمات و اختلافات فکری و عقیدنی و مشخص ساختن اندیشههای صواب از خطای
” با توجه به دلالت این روایت بر دوازده جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که همگی از قریش بوده و مایه عزت اسلام خواهند بود و عدم انطباق کامل این ویژگیها بر هیچ یک از سه خلیفة اول، خلفای اموی و عباسی[۶]، متکلمان شیعه از این روایت به عنوان شاهدی زنده و گویا بر حقانیت اعتقاد شیعه مبنی بر امامت و خلافت دوازده امام، استفاده میکنند. “
خود، به امامان و پیشوایان نیاز دارند. همانگونه که در کنار اعضا و جوارح، برای تشخیص و تمییز خطاهای حسی به شدت به عقل حاجت مندند.[۱۳]
بر همین اساس، شیعه بر ضرورت استمرار وصایت و امامت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا روزی که نظام کنونی هستی برقرار است، تأکید داشته و معتقد است هیچگاه زمین خالی از حجت الهی نخواهد بود؛ از این رو، در روایات معصومان علیهم السلام از اصل وجود حجت خداوند بر زمین به عنوان اصلی حتمی و تخلف ناپذیر یاد شده و تأکید شده که بدون حجت الهی زمین، اهلش را فرو خواهد برد[۱۴] و اگر در زمین تنها دو نفر نفس بکشند، لزوماً یکی از آنان باید حجت خداوند باشد.[۱۵]
گذشته از آن که فلاسفه و عرفا هر یک با نگاهی خاص بر این اصل یعنی ضرورت حضور انسان کامل در زمین صحّه گذاشتهاند، این اصل و این باور، با تمام قواعد و قوانینی که بشر به استناد عقل و عقلانیت خود بدانها پایبند است و امروزه دنیا را با همین اصل اداره میکند، سازگار است.
به این معنا که در هیچ کشوری به چشم نمیخورد که با وجود آیین نامه و منشور ادارة امور، ادارات و مؤسسات، سازمانها و نهادهای کوچک یا بسیار بزرگ حتی یک روز بدون مدیر و مسؤل یا قائم مقام او اداره شود.
چگونه میتوان پذیرفت که شماری از ما آدمیان بر اساس دو اصل حکمت و مصلحت، هدایت و ارادة چند کارمند در یک نهاد اداری را بدون مدیر حتی در یک روز نمیپسندیم، اما در حق خداوند بر این باوریم که خداوند مدیریت دینی و معنوی جهان را رها کرده است ؟
قرآن، این گونه باورها را به سخریه یاد کرده است؛ آن جا که در نکوهش مشرکانی که فرشتگان را دختران خداوند میانگاشتند، فرمود:
(أَلَکُمْ الذَّکَرُ وَلَهُ الْأُنثَى تِلْکَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى) (نجم: ۲۲)؛
با پذیرش اصل حکمت الهی و ضرورت حضور حجت الهی در زمین، لزوماً حیات و حضور امام عصر در روزگار ما اثبات خواهد شد.
۳. تجربه دیدار امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
عارفان، هماره بر این نکته پای فشردهاند که بهترین و آرامبخشترین راه برای باور اسرار لاهوتی و حقایق متافیزیکی، تجربه درونی، کشف و شهود و نظارهگری عینی آن اسرار و حقایق است؛ از این رو، با وجود احترام و ارجگذاری به جایگاه عقل و براهین عقلی، پای استدلالیان را چوبین و سخت بیتمکین انگاشتهاند. آنان برای نیل به آرمان، ریاضت و سلوک معنوی را پیشنهاد کردند. گذشته از برخی مناقشات به مبانی نظری یا عملی عرفان، عشق و شیفتگی بیمثال بسیاری از آنان به خداوند به عنوان حقیقت هستی و بیاعتنایی کامل به هر چه به غیر خداوند منسوب است، صداقت و درستی رأی و اندیشه عارفان در کارآمدی کشف و شهود را اثبات کرده است.
البته چنان که آنان خود اذعان کردهاند، کشف و شهود و باریابی به بارگاه حقیقت، دست کم با دو اشکال اساسی رو به رو است که عبارتند از:
۱. کشف و شهودهای صادقانه، گاه با کشف و شهود کاذبانه آمیخته میشود. شهود کاذبانه میتواند از قوه خیال شخص یا دخالت بیرونی شیاطین در انسان پدید آید و تمییز میان این دو دسته از شهودها، کاری بسیار دشوار و پیچیده است.
۲. کشف و شهود، تجربیات شخصی به حساب آمده و قابل استناد و استدلال برای دیگران نیست؛ یعنی نمیتوان از دیگران خواست تا بسان شهود صاحب شهود به چنان باوری باورمند باشند.[۱۶]
از سوی دیگر با فروکش کردن گریزپایی از دین و باورهای دینی که پس از رنسانس و دوران نوزایی جهان غرب را در بر گرفت، و با ظهور عصر پست مدرنیته و بازسازی نگاه به دین و باورهای دینی، «تجربه دینی» از سوی اندیش وران و فلاسفه مغرب زمین مورد توجه قرار گرفت و عموم آنان بر این امر و نقش تجربههای دینی در ایجاد باورهای دینی اذعان کردند؛ بهگونهای که عموماً تجربههای دینی را یکی از ادله کارآمد اثبات خداوند معرفی کردهاند.
از مدافعان تجربه گرایی میتوان به افرادی همچون: شلایر ماخر ( ۱۷۶۸-۱۸۳۴)م، ویلیام جیمز (۱۸۴۲–۱۹۱۰م) و رودولف اتو (۱۸۶۹–۱۹۳۷ ) و ویلیام آلستون اشاره کرد.
شلایر ماخر، مبدع و پدر تجربه دینی است. او گوهر ادیان را تجربه دینی و باطنی که امری شخصی و خصوصی است، دانسته است. از نظر او مبنای دین، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل نظری و نه عقل عملی و اخلاق. از نظر او دین، محصول عواطف و احساسات مؤمنان است. ویلیام آلستون معرفت شناس برجسته امریکایی، تجربه دینی را آگاهی تجربی شخص به خداوند میداند.
تجربه دینی که گاه از آن به «برهان از راه حوادث و وقایع خاص» یاد میشود، مواردی همچون استجابت دعا، معجزات، کشف و کرامات و خوابهای راستین را در برمیگیرد.
دیوید هیوم که او را میتوان پیشوای فلاسفه ملحد یاد کرد، به اذعان خود سی سال برای تخریب باورهای دینی مردم و تضعیف براهین اثبات صانع، عمر صرف کرد و حاصل تفکر شوم خود را در کتاب «گفتگوهایی درباره دین طبیعی» گرد آورد. او در تحلیل برهان تجربههای دینی اذعان کرد که قویترین برهان خداشناسی همین برهان است و از آن جا که مردم گاه با تمام وجود و از اعماق جانشان حقایق و اسرار دینی را تجربه میکنند، به این سادگی نمیتوان این باورها را تخریب کرد.[۱۷]
افزون بر تجربههای دینی، امروزه از علومی با عنوان «علوم فرا روانشناختی» یاد میشود که شامل ۴۵ علم است. در سال ۱۸۹۰م انجمنی علمی در لندن به نام «انجمن تحقیقات روحی» برای بررسی این پدیدهها تشکیل شد (ملکیان،۱۳۷۷: ج۲، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۸ ؛ مایکل پیترسون، ۱۳۸۳:ص۱۱).
بسیاری از مردم دنیا نه از راه براهین پر پیچ و خم عقلی، بلکه از رهگذر تجربههای دینی و شخصی خود به باوری عمیق درباره دین دست یافتهاند. یکی از بهترین نمونههای آن، درک حضور خداوند هنگام هجوم گرفتاریها و یأس از کارآمدی هر نوع یاری بشری است[۱۸].
این دست از تجربهها برای اثبات حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان یکی از آموزههای لاهوتی دینی، نیز میتواند نقشآفرین باشد.
دیدار و ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عالیترین سطح تجربههای شهودی قابل ارزیابی است. عالمان وارسته و اشخاص صالح دیگر که به فیض دیدار امام ناید آمده و دیدار آنان از زبان بزرگان اندیشه ور شیعه و در منابع اصیل همچون بحارالانوار[۱۹]، النجم الثاقب، منتهی الامال و… نقل شده است سرشار از شواهد صادقی بر تحقق این ملاقاتها است.
تشرف به حضور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در خواب به شرط آن که با علایم صدق همراه باشد، برآورده شدن نیازها در پی مداومت بر دعاهای وارد شده از ناحیه آن حضرت، یا در پی زیارت مکرر اماکن مقدس مرتبط با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نظیر سرداب مقدس، مسجد سهله و مسجد جمکران از نمونههای دیگر این دست از تجربههای شهود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
در این جا تذکر دو نکته ضروری به نظر میرسد:
۱. پرونده تجربههای شهود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هیچگاه مختوم نبوده و نیست و راهی است که برای طالبان جدی این راه هماره گشوده است. به عبارت دیگر، با وجود آن که نمیتوان از منکران حضور و حیات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خواست تا گفتار صاحبان تجربههای شهود آن امام را باور کنند و حضور امام را بپذیرند، میتوان به آنان اعلام کرد که راه تشرف به حضور امام برای هرکسی باز است. شرط آن، زدودن حجابها و موانع است؛[۲۰]
” شیعه بر ضرورت استمرار وصایت و امامت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا روزی که نظام کنونی هستی برقرار است، تأکید داشته و معتقد است هیچگاه زمین خالی از حجت الهی نخواهد بود؛ از این رو، در روایات معصومان علیهم السلام از اصل وجود حجت خداوند بر زمین به عنوان اصلی حتمی و تخلف ناپذیر یاد شده و تأکید شده که بدون حجت الهی زمین، اهلش را فرو خواهد برد “
به این معنا که درک فیض حضور امام برای هرکسی به تناسب استعداد روحی او در هر زمان و مکان فراهم شدنی است.
۲. به رغم آن که اصل ارتباط غیررسمی و دیدار با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در روایات اهل بیت مورد انکار قرار نگرفته و میان عالمان شیعه، نامآوران صالح و ربانی همچون سید بحرالعلوم بوده و هستند که هر ازگاهی افتخار تشرف به حضور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشته و دارند[۲۱]. با این حال، همانگونه که از سیره آنان مبنی بر کتمان این ملاقاتها و تأکید بر افشا پس از مرگشان قابل استفاده است، باید از دعاوی پر سر و صدای برخی مدعیان ملاقات پیوسته با امام عجل الله تعالی فرجه الشریف و ادعای ارتباط مستمر یا وساطت با آن حضرت، اجتناب کرد، چنان که چنین ادعایی در توقیع امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مورد انکار قرار گرفته و بسیاری از عالمان شیعه خطر چنین ادعاهایی را بارها گوشزد کردهاند.
منابع
احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
بحر العلوم طباطبایى، محمّد مهدى، رجال سیّد بحر العلوم، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۶۳ش.
بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح (صحیح بخاری)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
ترمذى، محمد بن عیسى، سنن ترمذى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
جوادی، عبد الله، تفسیر موضوعى قرآن (معرفت شناسى در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۶ش.
حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
حجاج قشیری، محمد بن مسلم، الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، بیروت، دار الفکر، بیتا.
سجستانى، سلیمان بن اشعث، سنن ابى داود، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمالالدین و تمام النعمة، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، موسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.
صفار قمى، ابن فروخ، بصائر الدرجات، بیروت، مؤسّسة النعمان، ۱۴۱۲ق.
على دخیّل، على محمد، أئمّتنا، بیروت، دار المرتضى، ۱۴۰۲ق.
فعالی، محمد تقی، تجربه دینى و مکاشفه عرفانى، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰ش.
قزوینى، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۳ق.
قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات اسوه، بیتا.
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، تحقیق: على اکبر غفارى، چاپ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ش.
مایکل پترسون و همکاران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسّسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۹ش.
مکارم، ناصر و همکاران، پیام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۷۳ش.
ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، قم، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۷ش.
یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
[۱]. درباره پدیدة معمران، ر.ک: ائمتنا، ج ۲، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۵. [۲]. در بخشی از زیارت آل یاسین، خطاب به امام عصر علیهم السلام چنین آمده است: «السلام عیک حین تقرأ و تبین، السلام علیک تعوذ و تسبح، السلام علیک حین تهلل و تکبّر، السلام علیک حین تحمد و تستغفر…» (المزار، ص ۵۶۹). [۳]. امام عصر علیهم السلام در نامهای خطاب به علیبن مهزیار، خود را بسان خورشید پنهان دانسته که از پس پرده، نورافشانی میکند و نیز خود را امان ساکنان زمین دانسته است. (ر.ک: کمالالدین، ج ۲، ص ۱۶۲) همچنین خطاب به شیخ مفید فرمود: «إنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم» (بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۴۶). [۴]. «بَقِیةُ اللَّهِ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنتُمْ مُؤْمِنِینَ» (هود: ۸۶). در روایتی از امام صادق علیهم السلام آمده است که مراد از بقیة الله در این آیه، امام عصر است (ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۴۱۲). در روایت دیگر از زبان امام امام باقر علیهم السلام چنین آمده است: «فإذا خرج أسند ظهره إلى الکعبة، واجتمع إلیه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا. وأول ما ینطق به هذه الآیة (بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین)) ثم یقول: أنا بقیة الله فی أرضه وخلیفته وحجته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلا قال: «السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه» (کمال الدین، ص ۳۳۱). [۵]. ر.ک: بصائر الدرجات، ص ۲۴۱. «باب مایلقی إلی الائمة فی لیلة القدر مما یکون فی تلک السنه و نزول الملائکة علیهم»؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۳، باب فی أن لیلة القدر فی کل سنة و أنه ینزل فی تلک اللیلة امر السنّه. [۶]. برای آگاهی بیتشر در این زمینه ر.ک: ائمتنا، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۲۰. [۷]. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المهدی من ولد فاطمه». [۸] (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ)) (تین: ۴). [۹].(وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیٍْ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ) (نمل:۸۸). [۱۰]. (وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) (فصلت: ۴۱ـ۴۲). [۱۱]. شعار «حسبنا کتاب الله» نخستین بار از زبان عمر شنیده شد (ر. ک: صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۴ ؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۸). [۱۲]. «و هذا القرآن انما هو خط مسطور بین الدفتین لاینطق بلسان، ولابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵) در برخی از روایات از ائمه علیهم السلام به عنوان قیم قرآن یاده شده است(ر.ک. کافی، ج ۱، ص ۱۶۹، باب «الاضطرار الی الحجّه» و ص ۱۸۹. باب «فرض طاعه الائمه»). [۱۳]. مناظره بسیار خواندنی هشام بن حکم با عمرو بن عبید (= معتزلی معروف) در مسجد بصره بر همین اساس است (ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۱۶۸، باب ۱۱ «الاضطرار إلی الحجة»). [۱۴]. ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۱۷۸، باب «أن الارض لاتخلو من حجّه. روایت چنین است: «لو بقیت الأرض بغیر حجّه لساخت». [۱۵].ر. ک: همان، ص ۱۷۹، باب أنه لو لم یبق فی إلارض الا رجلان لکان أحدهما الحجة. [۱۶]. برای آگاهی بیشتر در این باره ر.ک: الرسالة القشریه، ص ۷۵؛ الفتوحات المکیة، ج۲، ص ۸۵ و ص ۱۳۲؛ پیام قرآن، ج۱، ص ۲۵۲؛ فلسفه عرفان، ص ۵۰۳ـ۵۱۰؛ تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، ص ۱۳۷ و ص ۲۳۰؛ تفسیر موضوعی قرآن، ج ۱۳، ص ۱۱۵. [۱۷]. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: همان، ج۳، ص ۹۱ ـ ۹۲. [۱۸]. قرآن بارها از این پدیده یاد کرده است؛. همانند آیه «وَإِذَا غَشِیَهُم مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ» (لقمان: ۳۲). [۱۹]. علامه نوری از شاگردان علامه مجلسی در پایان جلد ۵۳ بحار بخشی را افزوده به نام «کتاب جنة المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجه عجل الله تعالی فرجه الشریف»، ص ۱۹۹ ـ ۳۹۲؛ نیز محدث قمی در پایان منتهی الآمال و نیز در مواردی در مفاتیح الجنان شماری از ملاقاتها با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را آورده است. [۲۰]. چنان که درباره خداوند نیز چنین است؛ یعنی باید گفت که خداوند در حجاب نیست، بلکه اعمال و گناهان مردم، آنان را در حجاب فرو برده است؛ چنان که این مضمون به صورت مکرر در دعاها آمده است: «و انک لاتحجب من خلقک الا أن تحجبهم الأعمال دونک» (مصباح المتهجّد، ص ۱۶۲). [۲۱]. مرحوم کاشف الغطاء با همه مقام علمی و جلالت قدر، بارها از روی تبرک خاک کفش سید را به گوشه عمامه خود میمالید. (ر.ک: رجال سید بحرالعلوم، ج۱، ص ۳۴ ـ ۳۸، (مقدمه)).نویسنده: علی نصیری
مرجع : مجله انتظار