در نگاه اوّل تعريف لغوي و اصطلاحي «يهود» سختيهايي دارد كه ارائه تعريفي جامع و مانع از آن را دشوار مينمايد. با اين حال در تعريف اين كلمه ميتوان گفت! «يهود» اسمي است كه بر اولاد حضرت ابراهيم[1] به خصوص شاخه اسحاقي يعني فرزندان حضرت اسحاق اطلاق ميشود، اين افراد كه امروزه در سر تا سر جهان پراكنده ميباشند به دليل همين انتساب به حضرت اسحاق و ابراهيم ـ عليهما السّلام ـ ، خوانده ميشوند؛ امّا از آنجا كه علاوه بر نسب خوني و نژادي داراي آيين خاص و كتابهاي مقدس ميباشند و در مقابل ساير اديان و مذاهب، پيرو دين مستقلي هستند، دين آنان را هم «يهوديت» مينامند، به تعبير ديگر از آنجا كه آيين يهود بر خلاف ساير اديان آييني نژادي بوده و مختص يهوديان ميباشد، به همين دليل نام يهود، هم دلالت بر نژاد فرد منتسب به آن دارد و هم از دين وي خبر ميدهد، يعني هر يهودي بايد از نژاد اسحاق باشد و الّا به او يهودي گفته نميشود. با توجه به اين امر تفكيك بين تعريف يهوديت به عنوان يك دين و يهوديت به عنوان اصطلاح نژادي، سخت ميباشد و ميتوان با اندك مسامحه در تعريف اصطلاحي يهود از اين تعبير استفاده كرد كه: «يهوديت آييني است مختص اولاد بني اسرائيل».
قرآن كريم براي تفكيك بين نژاد يهوديان و آيين يهوديت از دو اصطلاح «اليهود» و «بني اسرائيل» استفاده ميكند به اين صورت كه هر گاه ميخواهد از اولاد حضرت اسحاق نام ببرد و آنان را از جهت نژادي و قبيلگي مورد اشاره قرار دهد، از نام بني اسرائيل استفاده ميكند[2] و هر گاه ميخواهد از اين افراد به عنوان پيروان يك آيين نام ببرد از اصطلاح «اليهود» بهره ميگيرد.[3] بنابراين در قرآن مشكل اختلاط مباحث نژادي و ديني اولاد حضرت اسحاق وجود ندارد لكن به اين نكته بايد توجه كرد كه آيين يهود از دو ديدگاه ميتواند مورد توجه واقع شود.
ديدگاه اول اين است كه دين يهود يا ديني كه بر حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نازل شده و از سوي پيامبران ديگر تشريح گرديده، ديني آسماني بود و قبل از نزول دين حضرت عيسي بر همگان واجب بود كه از آن تبعيت كنند.
ديدگاه دوم به اين منظر توجه دارد كه بعد از نزول دين اسلام و تبليغ آن توسط حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آيين يهود نميتوانست پاسخگوي بشر باشد و تحريفهاي به وجود آمده آن را بي اعتبار و بي ارزش ساخته بود. بنابراين ما سعي خواهيم كرد آيين يهود موجود را كه يهوديان كنوني به آن اعتقاد دارند را از ديدگاه قرآن مورد بررسي قرار دهيم. شايد بتوان ادعا كرد كه پيروان هيچ آييني به اندازه يهوديان مورد خطاب قرآن قرار نگرفته است، با اين همه ميتوانيم تحقيق خود را محصور در آياتي كنيم كه صراحتاً به نام اين قوم اشاره كرده است.
در قرآن كريم حدود هشت بار كلمه «اليهود»، ذكر شده است و همچنين سه بار نيز از كلمه «هوداً» استفاده شده، امّا پرشمارترين كلمه، نام «بني اسرائيل» ميباشد كه حدوداً چهل و يك بار در قرآن آمده است. اين موارد غير از اشارههايي است كه قرآن نسبت به حضرت موسي، يوشع، جالوت، داود، سليمان و ساير پيامبران بني اسرائيل دارد و هم چنين غير از مواردي است كه به كتابهاي مقدس يهود و احبار و بزرگان اين قوم اشاره ميكند.
از جمع بندي اشارهها و تصريحات قرآن ميتوان نتيجه گرفت كه خداوند به قوم بني اسرائيل دين و آييني فرستاده بود كه در آن احكام الهي بيان شده بود، ولي بني اسرائيل به همه آن عمل نكرده آن را تحريف كردند.[4] اين آيين و دين تحريف شده در آيات متعددي مورد اشاره قرار گرفته و تحريفات آن بيان شده است. در لا به لاي اين تبيينها برخي از ويژگيهاي بني اسرائيل و پيروان آيين يهود نيز بيان شده است كه در ذيل به چند مورد اشاره ميشود:
1. برتر دانستن آيين يهود: قرآن ميفرمايد: «يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتي (نزد خدا) ندارند و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتي ندارند … خداوند روز قيامت دربارة آنچه در آن اختلاف داشتند داوري ميكند.»[5]اين آيه به وضوح نشان ميدهد كه يهوديان آيين خود را برترين آيين دانسته و اديان بعد از خود را قبول نميكردند. البته اين امر در ميان مسيحيان نيز رواج داشت. چنان كه قرآن در جاي ديگر ميفرمايد: «آنها گفتند: هيچ كس جز يهود و نصاري هرگز داخل بهشت نخواهند شد، اين آرزوي آنها است. بگو: اگر راست ميگوييد دليل خود را بياوريد»[6]2. اعتقاد به تفويض: قرآن ميفرمايد كه يهوديان گمان ميكنند خداوند مجبور است و تمام كارها را به مخلوقات تفويض كرده است و اين پنداري غلط است، به همين دليل در سورة مائده ميفرمايد: «و يهود گفتند: دست خدا بسته است، دستهايشان بسته باد و به خاطر اين سخن از رحمت الهي دور شوند. بلكه دستان خدا گشاده است، هر گونه بخواهد ميبخشد …»[7]3. فتنه انگيزي و فساد در زمين: قرآن يهوديان را فتنهانگيز معرفي كرده ميفرمايد: «… هر زمان آتش جنگي افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و براي فساد در زمين تلاش ميكنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.»[8]4. دشمني با مسلمانان: از ديگر ويژگيهاي يهوديان دشمني آنان با مسلمانان است، قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: «به طور مسلم دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت …»[9]5. مخالفت با توحيد: يهوديان جزو اولين گروههايي بودند كه توحيد را به شرك آلوده كردند و معتقد شدند «عُزير» پسر خداوند است. قرآن در توضيح اين باور آنان ميفرمايد: «يهود گفتند: عُزير پسر خدا است و نصاري گفتند: مسيح پسر خدا است اين سخني است كه با زبان خود ميگويند كه همانند كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد چگونه از حق انحراف مييابند.»[10]6. پيمانشكني و مخالفت با احكام الهي: از ديگر خصوصيات قوم يهود عمل نكردن به اوامر و احكام الهي است قرآن در اين مورد ميفرمايد: «و به ياد آوريد زماني را كه از بني اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكي كنيد و به مردم نيك بگوئيد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد، پس همه شما جز عده كمي سرپيچي كرديد و (از وفاي به پيمان خود) رويگردان شديد.»[11] و در آيه ديگري نيز ميفرمايد: «… و رسولان ما دلايل روشني براي بني اسرائيل آوردند، امّا بسياري از آنها پس از آن در روي زمين تعدي و اسراف كردند.»[12]البته اين ويژگيها تنها گوشهاي از خصوصيات قوم يهود است و قرآن كريم به ويژگيهاي بسياري اشاره دارد كه تفاسير به آنها پرداختهاند، در اينجا ميتوانيم چنين نتيجهگيري كنيم كه از ديدگاه قرآن، خداوند به قوم يهود نعمتهاي فراواني اعطاء كرده بود،[13] لكن آنان به جاي سپاسگذاري طغيان كرده، پيمانشكني نموده و به فتنهانگيزي و فساد روي آوردند و با پيامبران الهي مخالفت كرده، دين اسلام را كه آخرين و كاملترين دين بود قبول نكردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير الميزان، علامه طباطبايي.
2ـ تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: معين، محمّد، فرهنگ معين، تهران، انتشارات امير، دهم، 1375 هـ ش، ج 6، ص 2351.
[2] . ر.ك: صف/6؛ و اعراف/105.
[3] . ر.ك: بقره/113؛ و مائده/18؛ و توبه/30.
[4] . ر.ك: بقره/83.
[5] . بقره/113.
[6] . بقره/111.
[7] . مائده/64.
[8] . مائده/64.
[9] . مائده/82.
[10] . توبه/30.
[11] . بقره/83.
[12] . مائده/32.
[13] . جاثيه/16 و 17.