در ابتدا لازم است تا نکاتي را براي تبيين بهتر مطلب بيان کرد:
1 . قرآن كريم، موضوع تاريخ را به ويژه تاريخ انسانها مانند: سرگذشت افراد، اقوام و … را به قصد آموزش و پرورش و تعليم و تربيت و نيز هشدار به مردم و عبرت گرفتن از آنها را مورد بررسي و تحليل قرار داده و براي راهنمايي بشر به سوي سعادت و رسيدن به كمال و برداشتن موانع اين حركت و نيز براي پويايي هر چه بيشتر جامعه، از عوامل تاريخ و قوانين و سنتهاي آن كمك ميگيرد و با بيان داستان زندگي پيامبران الهي و نقل سرنوشت اقوام و ملتها، رمز بقا يا نابودي جوامع بشر را بيان ميكند. تكرار و تأكيد بر سرگذشت رسولان و اقوام و ملل و بيان حوادث تاريخي نيز به هدف برانگيختن مردم به تفكر و قوانين و سنتهاي حاكم بر تحولات تاريخ است؛ چنان كه خداوند متعال ميفرمايد: «فاقصص القصص لعلهم يتفكرون؛[1]پس اين داستان(ها) را (براي آنان) حكايت كن؛ شايد بيانديشند» همچنين ميفرمايد: «به طور قطع پيش از شما امتهايي (بوده و) و سپري شده است؛ پس در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه است.»[2]قرآن كريم، با تكيه بر تغيير و تحول دائمي در زندگي بشر، حركت به سوي كمال و نزديك شدن به خداوند متعال حركت و تحول جوامع بشري براساس قانون و سنتهاي خاص و اين كه اين حركت با پويايي همراه است، انسانها را بر مطالعه و تعمق در تاريخ سفارش ميكند، به همين دليل، خداوند از پيامبران خود ميخواهد تا تاريخ و سرگذشت اقوام گذشته را به ياد مردم بياورند، و آنان را به عوامل صعود، سقوط، سعادت و شقاوت آشنا سازند.[3]نيز قرآن مجيد، با تعبيرهاي گوناگون، وعده قطعي ميدهد كه تاريخ بشري سرانجام به پيروزي قاطع خط پيامبران الهي و حكومت صالحان (امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ و بندگان پرهيزكار) منجر خواهد شد؛[4] چنان كه ميفرمايد: «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت….»[5]2 . قرآن كريم، به طور كلي تاريخ را داراي سنتها و قوانين ويژه ميداند و بر قانونمندي تاريخ و برخوردار بودن آن از يك سلسله ضوابط و سنتها، تأكيد دارد و به عنوان مثال در آيه 49، سوره يونس از جامعه به عنوان امت ياد ميكند و آن را داراي مرگ، زندگي و حركت ميداند.[6]3 . درباره آغاز تاريخ بشر، از قرآن كريم و آيات آن چنين برداشت ميشود كه خداوند متعال نخست حضرت آدم ـ عليه السلام ـ را ـ كه پدر بشر كنوني به حساب ميآيد ـ از گِل آفريد و سپس براي او همسري به نام حوّا از جنس خودش خلق نمود؛ قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: «اي مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد، همان كسي كه همه شما از يك انسان (يعني آدم ـ عليه السلام ـ ) آفريد، و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان فراواني را (بر روي زمين) پراكنده ساخت…»[7]پس تاريخ بشر كنوني با خلقت حضرت آدم و همسرش رقم مي خورد و از آن دو انسان بزرگ نسلهاي بعدي بشر به تدريج بوجود آمدند و خداوند متعال بر اساس سنت هدايت در راستاي تعليم و تربيت و سوق بشر به طرف كمال، پيامبران فراواني را مبعوث كرد كه هر كدام با دعوت انسان به پرستش خداي يگانه، ارزشها و راههاي كمال را براي بشر ترسيم كردند و قرآن كريم با تذكر و يادآوري سرگذشت برخي از پيامبران الهي و امتهاي آنها، گوشههايي از تاريخ پرفراز و نشيب بشريت را ترسيم نموده است. و سرانجام با بعثت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر خود را با دين و آييني كامل، جامع و جهاني به همراه قرآن كريم براي هدايت و تربيت بشر به مردم معرفي كرد و همگان را به پيروي از اين پيامبر خاتم و عمل به آيات قرآن و فرمانهاي آن بزرگوار موظف و مكلف نمود، قرآن كريم ميفرمايد: «به خدا سوگند به سوي امتهاي پيش از تو پيامبراني فرستاديم…، قرآن را بر تو نازل نكرديم، مگر براي اين كه آن چه را در آن اختلاف دارند، براي آنها روشن كني و اين (قرآن) مايه هدايت و رحمت است براي قومي كه ايمان ميآورند.»[8]سپس براي استمرار خط رسالت نبوت و پيامبري به پيامبر خويش دستور فرمود كه جانشيناني را براي خويش معين كند تا بعد از رحلت او دين و آيين خداوند متعال را تبيين و تفسير كنند؛ و پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ اين تعيين و معرفي را براساس دستور خداوند در غدير خم انجام داد.[9]بنابراين، قرآن كريم از آن جا كه تنها كتاب تاريخ يا جغرافيا و … نيست، از ترسيم جزئيات تاريخي مربوط به زندگي بشر خودداري كرده و تنها فرازهايي كه متناسب و در راستاي هدايت و تربيت انسان به سوي كمال بوده را متذكر شده است و ترسيم جزئيات و تطبيق مصاديق را بر عهدة امام معصومين ـ عليهم السلام ـ و مفسران قرآن كريم گذاشته است.[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . شهيد مرتضي مطهري، جامعه و تاريخ، قم، انتشارات صدرا، 1369 ش.
2 . شهيد مرتضي مطهري، فسلفه و تاريخ، انتشارات صدرا، 1369 ش.
3 . محمدتقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران،انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، 1372 ش.
پي نوشت ها:
[1] . اعراف/ 176.
[2] . آل عمران/ 137.
[3] . ر.ك: آل عمران/ 131.
[4] . ر.ك: مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن؛ تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، سال 1372 ش، ص 425 ـ 454.
[5] . نور/ 55.
[6] . ر.ك: صدر، محمد باقر، سنتهاي تاريخ و فلسفه اجتماعي در مكتب قرآن، ترجمه حسين منوچهري، تهران، مركز نشر رجاء، 1369 ش، ص 85 ـ 100.
[7] . نساء/ 1.
[8] . نحل/ 63 و 64.
[9] . مائده/ 3؛ ر.ك: فيض كاشاني، ملا محسن، تفسير الصافي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق، ج 2، ص 10 ـ 11.
[10] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارلكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 10، ص 100 ـ 101.