خانه » همه » مذهبی » ديدگاههاي حضرت علي – عليه السلام- در مورد زنان مثل « المرئه شرّ كلّها » چه توجيهي دارد؟

ديدگاههاي حضرت علي – عليه السلام- در مورد زنان مثل « المرئه شرّ كلّها » چه توجيهي دارد؟

جايگاه زن در نظام ارزشي اسلام يكي از مباحثي است كه ازديرباز توجّه پژوهشگران را به خود جلب نموده  و با مرور زمان و بروز نيازها كاوش ها، عميق تر و گسترده تر مي‌گردد. در اين تحقيق و پژوهش، گاه به مواردي بر مي‌خوريم كه ظاهراً از زن با مذمت و بي احترامي ياد شده است. مانند برخي از تعابير زير كه در نهج البلاغه مي‌خوانيم:
1. المرأة شرّ و شرّ ما فيها انه لا بد منها،[1] زن همه‌اش شر است و شرتر از آن اين است كه چاره‌اي از او نيست.
2. المرأة عقرب حلوة اللسبة،[2] زن مانند عقرب است كه نيش شيرين ولي زهردار دارد.
3. اياك و مشاورة النساء فان رأيهن الي افن و عزمهن الي وهن،[3] از مشاورت با زنان بپرهيز كه رأي‌شان سست و تصميم‌شان ناقص است.
حال اين سوال مطرح است كه آيا اين احاديث مي‌توانند مبين جايگاه واقعي زن، در نظام اسلامي باشند و اگر اين چنين نيست پس علّت اين تعابر چيست و چگونه توجيه مي‌شوند؟
براي فهم نظر دين در يك موضوع بايد آيات و روايات متعدد و گاه به ظاهر متناقض را كنار هم گذاشت و پس از بررسي و نقض و ابرام همة اينها نتيجه گرفت كه نظر دين در اين زمينه چيست. دراين مورد نيز نيازمند بهره‌گيري ازيك چنين شيوه‌اي هستيم. آيات و روايات بسياري مبيّن اين حقيقت است كه زن در نظام اسلامي از همان جايگاهي بهر‌ه‌مند است كه مرد از نظر ارزش انساني و امكان رسيدن به كمالات انساني دارا مي‌باشد. قرآن كريم در مورد ارزش انساني برابر بين زن و مرد مي‌فرمايد:
« اي مردم از پروردگارتان پروا داشته باشيد؛ همان كسي كه شما را از يك نَفْس آفريد و از همان نفس جفت وي را خلق كرد.[4] منظور از نفس در اين ‌آيه همان گوهر و ذات و اصل و واقعيت عيني شيء است؛ يعني همة انسان‌ها اعم از زن و مرد از يك ذات و گوهر خلق شده‌اند و اولين زن كه همسر اولين مرد است، نيز از همان ذات و گوهر عيني آفريده شد.[5]درحديث از قول پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله آمده است: « به يقين زنان همتايان مردان هستند.»[6] در حديث ديگري چنين مي‌خوانيم: « مؤمنان (زن و مرد) كفو و همتاي يكديگراند.»[7] همچنين قرآن در مورد امكان رسيدن برابر زن و مرد به كمالات انساني تصريح مي‌كند:
« مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع خدا. .. براي همة آن‌ها خداوند مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است.‌»[8] «هركس كار شايسته‌اي انجام دهد، خواه مرد باشد، خواه زن، در حاليكه مؤمن است، او را به حياتي پاك زنده مي‌داريم و پاداش آن‌ها را به بهترين اعمالي كه انجام مي‌دادند، خواهيم داد.»[9]شايد بتوان گفت؛ زنان در جذب كمالات انساني موفق‌تراند، زيرا راه رسيدن به معارف و كمالات الهي دو تا است. يكي راه فكر و يكي راه ذكر‌، يكي راه عقل و ديگري راه دل. قرآن كريم هر دو راه را فرا روي ما نصب كرده است، ولي به راه دل كه راه فطرت است، بيشتر از عقل و انديشه بهاء مي‌دهد[10] و زنان در گام زدن در راه دل كه راه عاطفه، شور، علاقه و محبّت است از مردان موفقتراند و موعظه در آنها بيشتر و زودتر تأثير مي‌كند.
به رغم اين تساوي، تفاوتهايي نيز بين زن و مرد موجود است؛ مردان محكم كارند، زنان ظريف كار. مردان مظهر سخت كوشي، مقاومت و استقامت در ناملايمات، قهر، قيام، مبارزه و ستم ستيزي‌اند و زنان مظهر مهر، محبّت، عاطفه، رأفت، لطف و صميميت. به همين جهت گفته‌اند؛ عقول النساء في جمالهن و جمال الرجال في عقولهم؛ يعني زن موظف است و يا مي‌تواند عقل و انديشة انساني خود را در  ظرافت عاطفه و زيبايي گفتار، رفتار، كيفيت محاوره، مناظره، نحوة برخورد و حكايت و نظاير آن ادامه دهد. چنانكه مرد موظف است و مي‌تواند هنر خود را در انديشة انساني و تفكّر عقلاني خويش متجلّي سازد. بدين معني كه از يك سو زن بايد ظرائف حكمت را در  ظرائف هنر ارائه دهد و در دامن پر از مهر، محبّت و عاطفة خود كانون خانواده را گرم سازد و آن را به محل آرامش و سكونت مرد و پرورش صحيح فرزندان تبديل كند، از سوي ديگر، مرد بايد ظرائف هنر را در ظرائف حكمت جلوه‌گر سازد تا با انديشه و تعقّل، تأمينات لازم براي زندگي خود و خانواده فراهم آورد و اين توزيع كار نه نكوهشي براي زن است و نه ستايشي براي مرد، بلكه رهنمود و دستورالعملي براي هركدام از آن‌ها است. بدين ترتيب تفاوت زن و مرد در نحوة ارائه انديشه‌هاي درست ظهور مي‌نمايد و گرنه زن چون مرد شايستگي فراگيري علوم و معارف را داشته و بايستة تقدير و ثناء است.[11] يعني زنان نيز اگر در پرتو تعليم و تربيت صحيح، پرورش يابند، همچون مردان هم مي‌توانند بيانديشند و هم مي‌توانند آثار بزرگ و گران سنگ علمي از خويش بر جاي بگذارند. اين در اثر جبر زمان و شرايط حاكم زمانه بوده است كه عقل فطري و استعداد خدادادي زن به مرحلة ظهور و شكوفايي نرسيده و در نتيجه تفاوت هايي بين زن و مرد از لحاظ «عقل نظري» ايجاد شده است وگرنه تجربه‌هاي عصر ما نشان مي‌دهد كه زنان برابر مردان استعداد و قابليت رشد و شكوفايي، را دارند. خلاصه تفاوت هايي طبيعي و روحي بين زن و مرد موجود است. امّا اين تفاوت به گونه‌اي نيست كه باعث تفاوت در كمالات انساني گردد.
حال در پرتو اين مطالب به وضوح مي‌توانيم از مواردي كه زن در آن مذمت و نكوهش شده پاسخ بگوييم، امّا قبلاً توجّه به اين نكته ضروري است كه قضاياي كلّي بر دو نوع‌اند: يكي حقيقيه، ديگر خارجيه. قضاياي حقيقيه ناظر به طبيعت اشياء است، مثل اين‌كه بگوئيم: «دزدي بد است»، « عدالت خوب است‌»، ولي قضاياي خارجيه ناظر به افراد موجود در خارج است، مثل اين‌كه بگوييم: ملت ايران به بركت انقلاب هوشيار و بيداراست. ستايش ها و نكوهش هايي كه در قرآن و احاديث آمده گاه از نوع اوّل است، يعني به طبيعت اشياء نظر دارد و گاه از نوع دوّم و به موارد و مصاديق خارجي ناظر است. روايتي كه در نهج البلاغه آمده و در آن از مشورت با زن منع شده، از نوع قضية حقيقيه نيست تا به اصل طبيعت زن نظر داشته باشد، بلكه از نوع قضية خارجيه است، يعني با توجّه به شرايط زماني و مكاني خاصي گفته شده است. اتفاقاً حضرت علي-عليه السلام- اين سخن را دربارة زن بعد از جنگ جمل فرمودند كه نظر به عايشه دارد؛ يعني حضرت مي‌خواهند بفرمايند با عايشه كه بنام پيامبر و نسبت با او ، بر عليه حق و دين مقدس، جنگ به راه انداخت و مورد سوء استفادة ديگران قرار گرفت، مشورت نكنيد كه ثمري جز شر ندارد.
قضايايي از اين نوع كه به ظاهر كلّي است، ولي در خارج ناظر به يك فرد يا افراد خاصي است، فراوان است. اگر مراد تنها شخص عايشه هم نباشد از آن جهت است كه زنان در آن زمان به علّت انزواي عمومي، غالباً تخصص لازم درامور را نداشتند و لذا نمي‌توانستند طرف مشورت قرار بگيرند و الا از ديدگاه اسلام مشورت با زنان نسبت به اموري كه در حيطة تخصص و دانش آن‌ها باشد، مانعي ندارد. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: « هرگاه پدر و مادر با تراضي و با مشورت يكديگر بخواهند كودك را از شير بازگيرند، گناهي بر آنان نيست.‌»[12] در اين آيه به صراحت، مشورت  با زن در امور مربوط به كودك مورد تأييد و امضاء قرار گرفته است. همچنين رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: أستئمروا النساء في بناتهن.[13] با زنانتان درامور مربوط به دختران‌تان مشورت نماييد.
لذا در آنجا كه تخصص هست بايد مشورت كرد و فرقي بين زن و مرد نيست و چون در آن زمان از جمله عايشه تخصص لازم در امور اجتماعي نداشتند با احساسات خود موجب انحراف مي‌گرديدند، حضرت امير- عليه السلام- از مشورت با آنان نهي كرد. اگر بخواهيم بين آن نگرش اسلام نسبت به زن و اين سخن امام جمع كنيم، حاصلش همان مي‌شود كه خود امام فرمود: اياّك و مشاورة النساء الا من جرّبت بكمال عقلٍ[14] ازمشورت با زن بپرهيزيد مگر اين‌كه به تجربه، كمال عقل او به شما ثابت شده باشد.
امّا درآنجا كه فرمود: زن عقرب است، يا زن شر است، منظور مذمت و نكوهش زن نيست، بلكه هشداري به مرد است كه بوسيلة نگاه به نامحرم خود را به آتش ندهيد.[15] ديدن نامحرم و تماس با او شيرين است، امّا اين شيريني آدم را به جهنم مي‌اندازد. چنان كه مذمت ها و نكوهش هايي كه در مورد دنيا آمده نيز از همين قبيل است. در آنجا مراد مذمت دنيا نيست. دنيا پرستي و جذب به دنيا مورد نكوهش قرار گرفته است. در اين جا نيز آنچه مورد نكوهش قرار گرفته ، زن پرستي، جذب به زن، تماس با زن نامحرم و … است و به همين لحاظ، اموال و اولاد نيز در قرآن كريم «فتنه»[16] خوانده شده است؛ يعني مال پرستي شر است و موجب بدبختي و هلاكت و الا اگر زن همه‌اش شر باشد، چگونه مي‌تواند ماية آسايش و آرامش مرد قرار گيرد (ليسكن اليها)[17]؟ و چگونه مي‌تواند به عنوان يك مادر مسؤليت خطير پرورش و تربيت فرزندان و آينده سازان جامعه را عهده گيرد؟
به همين جهت در حديثي از امام صادق – عليه السلام- مي‌خوانيم: اكثر الخير في النساء[18] حاصل كلام اين‌كه، آنچه ماية كمال است، در آن جهت تفاوتي بين زن و مرد نيست و آنچه كه موجب تفاوت است نقشي در كمال ندارد. بنابراين آنجا كه از مشورت با زن منع شده، يا ناظر به فرد خاصي است يا ناظر به اين جهت است كه چون زن در صحنه نبود و اطلاعات لازم سياسي اجتماعي نداشت و به جوانب امر آگاه نبود، لذا نبايد طرف مشورت قرار مي‌گرفت، همچنين آنجا كه زن نكوهش شده، مراد طبيعت و ذات زن نيست، زن پرستي منظور است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ نظام حقوق زن در اسلام ، شهيد مطهري، انتشارات صدرا.
2ـ زن در آئينة جمال و جلال، آيت الله جوادي آملي، نشر اسراء.

پي نوشت ها:
[1]. فيض الاسلام، نهج البلاغه، حكمت 230.
[2]. همان، حكمت 58.
[3]. همان، نامة 31.
[4]. نساء/1 .
[5]. جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينة معرفت، مركز فرهنگي رجاء، 1369، ص 34 .
[6]. ابن اثير، النهاية، ج 2، ص 492 .
[7]. صدوق، من لا يحضره الفقيه، نشر اسلامي، چاپ سوم، 1414 هـ . ق، ج 3، ص 392، حديث 4388 .
[8]. احزاب/38 .
[9]. نحل‌/97 .
[10]. جوادي آملي،عبدالله، پيشين، ص 200 ­ـ  205 .
[11]. همان، ص 28 ـ 29 .
[12]. بقره/233 .
[13]. نهج الفصاحة، ص 7، حديث 2 .
[14]. البحار، ج 103، ص 253، حديث 56، باب 4 .
[15]. جوادي آملي، عبدالله، همان، ص 347 .
[16]. انفال/28، تغابن/15 .
[17]. اعراف/189 .
[18]. صدوق، همان، ص 385، حديث 4355 .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد