خانه » همه » مذهبی » دید باطنی-چشم بصیرت-حدیث قرب نوافل

دید باطنی-چشم بصیرت-حدیث قرب نوافل

نخست باید دانست نزد اهل حکمت و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آنچه از روایات به دست می آید، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، اگر انسان سالک به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول موفق شود؛ بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی به دست آورده اند، خواهد رسید که از آن به چشم برزخی تعبیر می شود و «حقایق» را فراتر از «وقایع» می تواند ببیند.

حدیث قرب النوافل

«عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضه علیه و انه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته؛ از پیامبر(ص) روایت شد که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند به او می دهم» (ر.ک: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352)
جهت دستیابی به این مقامات گفتنی است؛ خداوند راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم(ع) به ملائکه بیان نمود: «انى جاعل فىالارض خلیفه». در حالی که فرشتگان می دانستند موجود زمینی، فساد و خونریزى خواهد داشت، ولی سجده آنها در برابر آدم(ع) نشان داد که در پشت این فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند می باشد.
لذا از همان ابتداى خلقت دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صف آرایى کرده و هر کدام سعى کرده قلب انسان را تسخیر نمایند؛ برای این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار دارند، حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش کند بر فرشتگان (که کارى جز خیر و نور نمى توانند انجام دهند) برترى دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است، یک ساعت تفکر در آفریده های خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، مى تواند فکر آدمی را تصحیح کرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است که در سؤال به آن اشاره شده است، یعنى شخص با چشم حقیقت بین به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مى کند، نعمتى که در نهان همه انسانها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه هاى خاکی و طبیعى چشم باطنی را ضعیف و کم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح که چشم حقیقت بین فعال و احیاء شده، در روایات منقول از على(ع) از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر»، «گنج عظیم فناناپذیر» یاد شده است (غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدى (چاپ دفتر تبلیغات)، ص 41 – 42 و 52 – 55)
از نظر گاه على(ع) «کم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیکان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدین»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل کردن به خطاهاى مردم»، «غیبت کردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»،«موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال و مراء نکردن»، (همان)
نشانه هاى عقل و بصیرت شمرده شده است، قرآن مجید مى فرماید: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او فرقان «قدرت تمیز بین حق و باطل» عطا مى کند» این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت بین است مؤمن را از مهلکه هاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مى نماید.
نقطه آغازین چشم باطن بین از همین مرحله می باشد به طوری که با رعایت تقوا نخست آدمی بر اعضا بدن خود مسلط می شود تا آنجا که به طوری بر غضب خود مسلط می شود که ناخواسته خشم او شعله ور نمی شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی رساند و به طوری بر خواسته های نفسانی خود مسلط می شود که ناخواسته شهوت او برافروخته نمی شود و حریم دیگران را نمی شکند و آنچنان بر چشم خود مسلط می شود که از هرگونه خیانت دوری می کند حتی گوش او به کنترل در می آید و هر صدایی را نمی شنود.
پس از مسلط شدن بر اعضاء بدن خود، روح آدمی قدرت بیشتری پیدا می کند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش نیز حاکم می شود به طوری که اراده او متمرکز می شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمی آید.
انسان سالک با رعایت تقوای بیشتر رفته رفته بر دیگر انسان ها نیز مسلط می شود به طوری که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار می گیرند و مبهوت او می شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر می شود و سخن شخص سالک به گونه ای در مخاطب تأثیر می کند که سراسر وجود مخاطب را فرا می گیرد و از آن به «نفوذ کلام» تعبیر می شود.
در مرحله قوی تر قدرت روح به حدی می رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص می دهد که از آن به چشم برزخی نگاه باطن بین تعبیر می شود گفتنی است شخص سالک همان طور که می تواند تصرف تکوینی در افراد انسانی داشته باشد می تواند بر اجسام طبیعی هم تأثیرگذار باشد به طور مثال، حرکت آب جاری را متوقف کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد