روایت اول که میگوید: در امتم سی سال خلافت جریان خواهد داشت و بعد از آن تبدیل به پادشاهی خواهد شد،[1] از دو منظر سند و متن قابل بررسی است.
الف. بررسی سندی: اولاً: این حدیث فقط از جانب «سفینه» که یکی از اصحاب به شمار میرود و نام اصلیاش مهران بن فروخ است و برخی نیز نامش را نجران یا رومان گفتهاند،[2] از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است؛ لذا این حدیث خبر واحد به شمار میرود و این موجب عدم حصول اطمینان به صحت روایت میشود.
ثانیاً: در طبقه دوم سند این روایت شخصی به نام سعید بن جَمهان أسلمی قرار دارد، که هرچند برخی از علمای اهل سنت او را ثقه دانسته،[3] اما این شخص توسط برخی از علمای اهل سنت مورد اشکال و قدح قرار گرفته است، و درباره او گفته شده است که حدیثش نوشته میشود ولی به آن احتجاج نمیشود.[4] همچنین ابوعبید آجری از ابی داود نقل کرده است: برخی از علما او را ضعیف دانستهاند.[5] همچنین در این طبقه از حدیث، فقط سعید بن جمهان قرار دارد که موجب میشود سند این روایت در این طبقه نیز به عنوان خبر واحد محسوب شود.
ب. متن روایت: بر متن این روایت نیز اشکالات متعددی وارد است که پذیرش آنرا دشوار میسازد:
1. در برخی کتابهای روایی اهل سنت، بخش پایانی این روایت چنین است: تعداد این خلفا و پادشاهان بعد از آنها دوازده نفر است،[6] در حالیکه افرادی بیش از این عدد ذکر شده، به خلافت و پادشاهی رسیدند؛ یعنی این بخش روایت با واقعیت سازگاری ندارد و این احتمال جعلی بودن روایت را تقویت میکند.
2. در نقلی دیگر از این روایت که با همین سلسله سند نقل شده، اضافهای در اول حدیث دارد. سفینه در بخش نخست روایت، میگوید: پیامبر بعد از نماز صبح از اصحاب پرسید: «کدامیک از شما دیشب خواب دیده است؟» مردی گفت: من خواب دیدم که ترازویی از آسمان پایین فرستاده شد. مرا در یک کفّه و ابوبکر را در کفّه دیگر قرار دادند. من بر ابوبکر ترجیح پیدا کردم.[7] این بخش از روایت نیز دلالت بر این میکند که بین اصحاب پیامبر اسلام(ص) کسی وجود دارد که از ابوبکر افضل است و این بر خلاف اعتقاد اهل سنت بوده؛ لذا باید گفت که از نظر آنها این روایت مشکل دارد.
3. متن این حدیث با روایتی که خود اهل سنت نیز آنرا نقل کردهاند مبنی بر اینکه خلفا دوازده نفر هستند[8] تعارض دارد. از اینرو، برخی از علمای اهل سنت تلاش کردهاند بین این دو روایت جمع کنند. و گفتهاند لازم نیست که این دوازده خلیفه پشت سر هم باشند. سپس برخی از حاکمان و پادشاهان اموی و عباسی را جزو دوازده خلیفه مذکور حساب کردهاند.[9] این نوع توجیه باعث شده کسانی که صد سال بعد از پیامبر(ص) به حکومت رسیدهاند خلیفه پیامبر محسوب شوند و این در حالی است که روایت اول میگوید: بعد از سی سال، خلافت تبدیل به پادشاهی میشود و بعد از آن خلیفه و خلافتی در کار نخواهد بود؛ لذا این توجیه با خود روایت اول تعارض دارد.
نتیجه اینکه: بین این دو روایت تعارض وجود دارد و روایت دوم بر روایت اول ترجیح داده میشود؛ زیرا بر خلاف روایت اول که در طبقه اول و دومش فقط یک راوی قرار دارد، در طبقه اولِ روایت دوم دو نفر وجود دارد؛ یعنی دو نفر این روایت را از پیامبر نقل کردهاند، هم عبدالملک بن عمیر[10] و هم جابر بن سمره.[11] و بر خلاف روایت اول که سندش ضعیف بود، این روایت، همه راویانش توثیق شدهاند. و اعتراف شده که همه علما بر صحت این حدیث (دوازده خلیفه) اتفاق نظر دارند.[12]
الف. بررسی سندی: اولاً: این حدیث فقط از جانب «سفینه» که یکی از اصحاب به شمار میرود و نام اصلیاش مهران بن فروخ است و برخی نیز نامش را نجران یا رومان گفتهاند،[2] از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است؛ لذا این حدیث خبر واحد به شمار میرود و این موجب عدم حصول اطمینان به صحت روایت میشود.
ثانیاً: در طبقه دوم سند این روایت شخصی به نام سعید بن جَمهان أسلمی قرار دارد، که هرچند برخی از علمای اهل سنت او را ثقه دانسته،[3] اما این شخص توسط برخی از علمای اهل سنت مورد اشکال و قدح قرار گرفته است، و درباره او گفته شده است که حدیثش نوشته میشود ولی به آن احتجاج نمیشود.[4] همچنین ابوعبید آجری از ابی داود نقل کرده است: برخی از علما او را ضعیف دانستهاند.[5] همچنین در این طبقه از حدیث، فقط سعید بن جمهان قرار دارد که موجب میشود سند این روایت در این طبقه نیز به عنوان خبر واحد محسوب شود.
ب. متن روایت: بر متن این روایت نیز اشکالات متعددی وارد است که پذیرش آنرا دشوار میسازد:
1. در برخی کتابهای روایی اهل سنت، بخش پایانی این روایت چنین است: تعداد این خلفا و پادشاهان بعد از آنها دوازده نفر است،[6] در حالیکه افرادی بیش از این عدد ذکر شده، به خلافت و پادشاهی رسیدند؛ یعنی این بخش روایت با واقعیت سازگاری ندارد و این احتمال جعلی بودن روایت را تقویت میکند.
2. در نقلی دیگر از این روایت که با همین سلسله سند نقل شده، اضافهای در اول حدیث دارد. سفینه در بخش نخست روایت، میگوید: پیامبر بعد از نماز صبح از اصحاب پرسید: «کدامیک از شما دیشب خواب دیده است؟» مردی گفت: من خواب دیدم که ترازویی از آسمان پایین فرستاده شد. مرا در یک کفّه و ابوبکر را در کفّه دیگر قرار دادند. من بر ابوبکر ترجیح پیدا کردم.[7] این بخش از روایت نیز دلالت بر این میکند که بین اصحاب پیامبر اسلام(ص) کسی وجود دارد که از ابوبکر افضل است و این بر خلاف اعتقاد اهل سنت بوده؛ لذا باید گفت که از نظر آنها این روایت مشکل دارد.
3. متن این حدیث با روایتی که خود اهل سنت نیز آنرا نقل کردهاند مبنی بر اینکه خلفا دوازده نفر هستند[8] تعارض دارد. از اینرو، برخی از علمای اهل سنت تلاش کردهاند بین این دو روایت جمع کنند. و گفتهاند لازم نیست که این دوازده خلیفه پشت سر هم باشند. سپس برخی از حاکمان و پادشاهان اموی و عباسی را جزو دوازده خلیفه مذکور حساب کردهاند.[9] این نوع توجیه باعث شده کسانی که صد سال بعد از پیامبر(ص) به حکومت رسیدهاند خلیفه پیامبر محسوب شوند و این در حالی است که روایت اول میگوید: بعد از سی سال، خلافت تبدیل به پادشاهی میشود و بعد از آن خلیفه و خلافتی در کار نخواهد بود؛ لذا این توجیه با خود روایت اول تعارض دارد.
نتیجه اینکه: بین این دو روایت تعارض وجود دارد و روایت دوم بر روایت اول ترجیح داده میشود؛ زیرا بر خلاف روایت اول که در طبقه اول و دومش فقط یک راوی قرار دارد، در طبقه اولِ روایت دوم دو نفر وجود دارد؛ یعنی دو نفر این روایت را از پیامبر نقل کردهاند، هم عبدالملک بن عمیر[10] و هم جابر بن سمره.[11] و بر خلاف روایت اول که سندش ضعیف بود، این روایت، همه راویانش توثیق شدهاند. و اعتراف شده که همه علما بر صحت این حدیث (دوازده خلیفه) اتفاق نظر دارند.[12]
[1]. «الْخِلَافَةُ فِی أُمَّتِی ثَلَاثُونَ سَنَةً، ثُمَّ مُلْکًا بَعْدَ ذَلِکَ»؛ نسایی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق: شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 7، ص 313، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1421ق.
[2]. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق: معروف، بشار عواد، ج 11، ص 205، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
[3]. محمد بن حبان، الثقات، محقق: احمد، سید شرف الدین، ج 4، ص 278، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1395ق.
[4]. رازی، ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج 4، ص 10، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1271ق.
[5]. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 10، ص 377؛ ر.ک: ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، من تُکُلِّمَ فیه و هو موثق أو صالح الحدیث، ص 145، مکتبة المدینة، چاپ اول، 1426ق؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 14، ص 72، دائرة المعارف النظامیة، هند، چاپ اول، 1326ق.
[6]. محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، شیعب ارنؤوط، ج 15، ص 34، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ دوم، 1414ق.
[7]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، محقق: عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 3، ص 75، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1411ق.
[8]. مسلم بن الحجاج، أبو الحسن القشیری النیسابوری، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(صحیح مسلم)، محقق: عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1453، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
[9]. عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج 16، ص 74، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
.[10] بغوی شافعی، حسین بن مسعود، شرح السنة، تحقیق: الأرنؤوط، شعیب، الشاویش، محمد زهیر، ج 15، ص 31، ح 4237، المکتب الاسلامی، دمشق، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[11]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1453.
[12]. شرح السنة، ج 15، ص 31.