اولاً از اینکه اشاره کردهاید مشکلی عمومی میان همکاران شما در رشته الهیات و معارف اسلامی وجود داشته و مرکزی نیز برای حل این مشکل وجود ندارد متأسفیم. تأسف از اینکه ، اگر دبیر الهیات و درس دین و زندگی را به اندیشههای عمیق دینی تجهیز نکرده باشیم، دیگر چه انتظاری از دانشآموزان میتوان داشت. بنابراین بایستی اولاً زمینههای لازم برای تجهیز فرهنگیان به اندیشههای عمیق را فراهم نمود و در مرحله بعد این انتظار را داشت که دانشآموزان صاحب اندیشههای لازم و کافی در این زمینه باشند. اما اینکه علیرغم برخی بیتوجهیها به دنبال بودهاید کاستیهای فکری در زمینه مباحث دینی را مرتفع سازید جای تقدیر دارد که امیدواریم در ادامه بتوانیم با ایجاد نوعی همفکری یاریگر شما در دستیابی به هدفتان باشیم.
در مورد راهکار برون رفت از این مشکل میتوان برای شروع، پیشنهاد مطالعات نظاممند در مباحث دینی را ارئه داد . داشتن سیر مطالعات اسلامی که اگر به صورت گروهی انجام گیرد میتواند بسیاری از کاستیها را جبران نماید. یکی از بهترین منابعی که میتوان برای این سیر مطالعاتی انتخاب نمود، مجموعه آثار علامه شهید مرتضی مطهری است . درادامه ضمن دسته بندی آثار ایشان در چند بخش، به شما و همکارانتان پیشنهاد این سیر مطالعاتی را برای رفع دغدغههای مدنظرتان ارائه میدهیم.
مجموعه آثار شهید مطهری را میتوان در 13 بخش کلی دستهبندی نمود، به گونهای که در هر بخش کتابهایی با موضوعات مشابه مورد مطالعه قرارگیرد.
الف) بخش سیره معصومین و بزرگان شامل کتابهای: داستان راستان، سیری در سیره نبوی(صلالله علیه و آله و سلم)، سیری در سیره ائمّه اطهار (علیهم السلام)، جاذبه و دافعه علی (علیهالسلام)، حماسه حسینی، سیری در نهجالبلاغه و پیامبر امّی.
ب) بخش گفتارها شامل کتابهای؛ ده گفتار، پانزده گفتار، بیست گفتار و حکمت ها و اندرزها.
پ) بخش انسان شناسی شامل کتابهای؛ ولاءها و ولایت ها، امدادهای غیبی در زندگی بشر، تکامل اجتماعی انسان، نبرد حقّ و باطل و فطرت.
ت) بخش اخلاقی ـ تربیتی شامل کتابهای؛ آزادی معنوی، تعلیم و تربیت در اسلام، انسان کامل، عرفان حافظ و فلسفه اخلاق.
ث) بخش زنان شامل کتابهای؛ نظام حقوق زن در اسلام، مسأله حجاب، پاسخهای استاد و اخلاق جنسی.
ج) بخش سیاسی ـ اجتماعی شامل کتابهای؛ اسلام و نیازهای زمان، احیای تفکر اسلامی، جهاد، قیام و انقلاب مهدی (علیهالسلام)، پیرامون جمهوری اسلامی و پیرامون انقلاب اسلامی.
چ) بخش تاریخ شامل کتابهای؛ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، خدمات متقابل اسلام و ایران و فلسفه تاریخ.
ح) بخش جهان بینی شامل؛ 6 جلد کتاب مقدمه ای بر جهانبینی اسلامی.
خ) بخش اصول عقاید شامل کتابهای؛ توحید، عدل الهی، نبوت، ختم نبوت، خاتمیت، امامت و رهبری، انسان و سرنوشت، معاد و علل گرایش به مادیگری.
د) بخش تفسیر شامل؛ دوره 14 جلدی آشنایی با قرآن.
ذ) بخش اقتصاد شامل کتابهای؛ مسأله ربا و بانک، مسأله بیمه و نظری به نظام اقتصادی اسلام.
ر) بخش آشنایی با علوم اسلامی شامل؛ کلیات منطق و فلسفه، فقه و اصولفقه، کلام، عرفان و حکمت عملی.
ز) بخش فلسفه شامل کتابهای؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم، شرح منظومه، مقالات فلسفی، درسهای اسفار، مسأله شناخت و نقدی بر مارکسیسم.
امیدواریم در پرتو یک برنامهریزی دقیق گروهی بتوانید، با مطالعه این کتابها، خود را مجهز به اصول بنیادین اندیشه اسلامی بنمایید.
اما در مورد شبهاتی که در نظر دانشآموزان شما آمده میتوان به صورت اجمالی مطالب زیر را مطرح کرد.
1.چرا انسان بایستی تنها به اسلام تدین داشته باشد؟ پاسخ به این مطلب را میتوان در پاسخ به سؤالی اساسی که در زندگی فکری انسان وجود دارد جستجو نمود. یکی از اساسیترین پرسشهای انسان در زندگی این است که چرا باید دین داشت و آیا زندگی بدون دین امکانپذیر نیست؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین، این سئوال پدید میآید که آیا میتوان به هر دینی پایبند بود؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی بسته به سلیقه انسان امکانپذیر است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟ برای یک مسلمان یا کسی که به اسلام دعوت میشود این سئوال پدید میآید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست. در پاسخ به پرسشهای یادشده به صورت خلاصه باید گفت: گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشهدار است. دین نه تنها تأمین کنندة بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است. استاد مطهری در اینباره میگویند: ایمان مهمترین سرمایه زندگی است. در حالیکه مردم تنها به برخی از سرمایههای زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و… توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات میشناسند. ویل دورانت نیز در این باره معتقد است؛ دین روح زندگی است، و زندگی بدون، دین ملالانگیز و پست است، مانند جسدی است بیروح. بر طبق مطالب طرح شده، روشن میشود که نیاز انسان به دین امری ذاتی و زوالناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دینورزی این است که گسست بین انسان و دین را هرگز نمیتوان و نباید انتظار داشت. وجود کارکردهای متعدد دین در زندگی بشر، ضروری بودن آن را نیز آشکار خواهد نمود. کارکردهایی مانند : معنا بخشیدن به حیات ، بهداشت، سلامت و آرامش روان، سازگارسازی جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها ، هدفبخشی به زندگی و … در یک جمعبندی از این مطلب میتوان گفت؛ دین برای زندگی همانند قطبنما برای یک کشتی است که در دریای زندگی جهت را در اختیار او می نهد. علاوه بر این دین بر اراده انسان تأکید می کند، آن را تقویت و فرد را کمک می کند تا به فرمان های عقل گردن نهد. دین نیازهای اساسی روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را، تحقق می بخشد.
(جهت آگاهی بیشتر در این زمینه میتوانید به کتاب دین شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی)، نوشته حمیدرضا شاکرین، از انتشارات معارف، مراجعه نمایید.)
2. ادامه منطقی پرسش اول مبنی بر ضرورت دینداری این سؤال را به ذهن میآورد که چرا از میان ادیان موجود بایستی به اسلام تدین داشت؟ در پاسخ به این دغدغه، لازم است به حقانیت و معیارهای آن اشاره داشت. معیارهای حقانیت یک دین عبارتند از:1. الهی بودن، 2. معقول و منطقی بودن، 3. داشتن هماهنگی و انسجام، 4. پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان،5. وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، 6. هدفمندی و مطابقت با سرشت جوهری انسان، 7. تأیید دین قبلی، 8. معجزه پیامبر، 9. تحریف ناشدگی؛ صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود، 10. نسخ ناشدگی؛ که از دو طریق اثبات میشود: الف: عدم پیدایش شریعت حقه پسین، ب: ادعای خاتمیت و اثبات آن و بالاخره، 11. خردپذیری.
بررسی تطبیقی ادیان براساس این مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ دامن می طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت: الف) مهم ترین رکن اساسی یک دین، «خداشناسی» آن است. در این راستا آموزه «توحید» در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی می دهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطالکننده آموزه «تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیر توحیدی کافی است. ب) بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات صورت گرفته در دو دین الهی یهودیت و مسیحیت اشاره می شود. 1. تناقضات: ارنست رنان درباره کتاب مقدس می نویسد: « با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام داده ام، این نکته برای من اثبات شد که این کتاب همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستان های دروغین، افسانه ها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد».
2. اتهامات ناروا به پیامبران: علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پاره ای از اتهامات ناروا و غیراخلاقی به برخی از پیامبران نسبت داده شده است.
3. وجود افسانه ها: وجود افسانه های بی پایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبه های تحریف آن است؛ از جمله می توان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد.
4. انسانشناسی بدبینانه: مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همة فرزندان او نوشته شده است؛ یعنی، انسان ذاتاً با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا می آید! حتی اگر پس از آمدن به دنیا هیچ گناهی مرتکب نشود از طرف دیگر هرگونه تلاش و عمل او در رهایی از این خطا، سودی نخواهد بخشید و تصلیب و تنها به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفّاره گناه ذاتی و جبلی انسان است! پس انسان نه با اختیار خویش گنهکار و پلید گشته و نه با گزینش اختیاری خود پاک می شود.
5. تقویت ظلم: یکی دیگر از آموزه های نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمین هستند.
6. علم و معرفتستیزی: ستیز با دانش و آگاهی بشر هم در بن مایه عقاید مسیحی نهفته است و هم در سیره ارباب کلیسا. در نگرش مسیحیت آنچه آدم را از بهشت بیرون راند تناول درخت ممنوعه دانایی بود. وجود آموزه های غیرعقلانی، در کنار طرح مسئله تثلیث و سهگانه پرستی و وجود تناقض های متعدد در متن کتاب مقدس ، دلیل روشنی بر عدم حقانیت یهودیت و مسیحیت امروزی در برابر اسلام است.
3. مطلب دیگری که در ادامه این بحث قابل طرح است، بیان امتیازات اسلام بر دیگر ادیان میباشد. در این باره میتوان به عناصری همچون؛ خردپذیری و خردپروری به گونهای که اسلام آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی می کند.در حالیکه مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و خداانگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است. پروفسور لگنهاوزن می گوید: «چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش های انسان استقبال می کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می کند». وی می گوید: «وقتی از کشیش ها می پرسیدم که من نمی فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می گفتند که ما نمی توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می داند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را می داند و عقل در اینجا به بن بست می رسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است». اسلام و علم؛ به رغم وجود تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است. 1. تشویق به فراگیری دانش؛ چنانکه در متون دینی آمده است: عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. 2. تقویت روحیه علمی: اسلام روحیه پژوهشگری را ارج می نهد و در مسیر حقیقت یابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمینهد. قرآن مجید در این باره فرموده است: «بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمی گزینند». 3. دارا بودن مضامین علمی؛ موریس بوکای، دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره می کند: اول غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که تورات و انجیل نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده های مشخصی هستند. و دوم استواری و توافق داده های قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که تورات و اناجیل به تعارضات آشتیناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. کتاب معصوم الهی؛ یکی از مهم ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، «کتاب آسمانی» آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتاب های دیگر ادیان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از: 1. قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. در حالی که دیگر ادیان، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند. 2. قرآن کتابی است تحریف ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. 3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آورده اند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه ای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرن ها و عصرها را در می نوردد و همگان را به تحدّی می طلبد. جامع بودن؛ از دیگر ویژگی های اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته می شود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانون گذاری، حل می شود. نظام حقوقی اسلام؛ از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. نقش بی بدیل اسلام در بنیان گذاری و توسعه حقوق بین الملل امری است که مورد توجه کسانی همچون مارسل بوازار پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بین الملل در ژنو قرارگرفته است، وی می نویسد: «در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی می داد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده می کردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بین الملل را دگرگونی در روابط ملت ها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسان ها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بنیانگذار حقوق بین الملل بوده است. نفی نیست انگاری؛ یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درون مایه های نیهیلیسم (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمی شود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. عدم حاجت به عرفی کردن دین؛ نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزه های کتب مقدس با ره آوردهای علمی اندیشمندان غرب را بر آن داشت که به عرفی کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشم پوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکان پذیر می نمود و نه متون مقدس از چنان اعتبار و درونمایه ای بر خوردار بود که بر علم مقدم شود. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد. منظور از عرفی کردن دین، تغییر فهم و ارائه قرائت های گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است. اما در اسلام، مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عرفی شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود می سازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای متغیر در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین است.
4. در بخشی از مسئله طرح شده، این نکته وجود داشت که برخی دانشآموزان میگویند، ما الگویی مناسب برای دینداری نمیبینیم و در انتخاب دین نیز آزاد نبودهایم و از پدران و مادرانمان به ارث بردهایم. نکته قابل بیان در این باره این است که، اصلاً دیانتی که از روی تقلید باشد، صحیح نیست، تقلید در مسائل دینی تنها در فروعات و احکام دینی است و در اصول دین امکان تقلید وجود ندارد. نداشتن الگوی مناسب در انتخاب دین، نمیتواند رفع تکلیف نماید. زیرا انسان در زندگی خود بایستی پیرو حق باشد. یعنی به دنبال باشد که حق را فهمیده و از آن پیروی کند، حتی اگر هیچکس تابع حق و حقانیت نباشد. چرا که عدم پذیرش حق مساوی است با اینکه انسان تبعیت از باطل نماید. زیرا انسان از این دو حالت؛ یعنی پیروی از حق و مخالفت با آن، خارج نیست.
5. از جمله دیگر نکاتی که در مسئله شما مورد اشاره قرارگرفته بود، بحث مسائل اخیر و اثرات آن بر تدین قشر جوان جامعه است. در این باره مطلبی که قابل ذکر این است که؛ سستی اعتقادات و باورها نسبت به اندیشههای بنیادین اعتقادی، را بایستی دلیل چنین امری دانست. چرا که این رخدادها هرگز نمیتواند کسانی را که اعتقاد عمیقی به باورهای دینی دارند در عقایدشان سست نماید. بنابراین به نظر میرسد با توجه به مطالب طرح شده که میتواند زمینهای برای عمق بخشیدن به اعتقادات نسل جوان باشد، به عنوان راهحلی اساسی در رفع این گونه مسائل بوده باشد، غیر از اینکه علاوه بر این میتواند به عنوان سنگری مستحکم برای سایر تندبادهای فکری و سیاسی در جامعه باشد.
در پایان ضمن امادگی کامل جهت همفکری و پاسخگویی به سایر پرسش ها ، امیدواریم مطالب طرح شده، که تا حد ممکن سعی شد به صورت مختصر بیان شود، پاسخی بر دغدغه شما فرهنگی گرامی، که با تلاشهای خود سعی در بالابردن سطح بینش جامعه به خصوص در ابعاد دینی را دارید، بوده باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100122730)