دین در جامعه مدنی
انتظار بشر از دین، خاستگاه اومانیستی داشته است؛ یعنی نگرش انسان محوری به جای خدامحوری، مسأله انتظار بشر از دین را به وجود آورد؛ زیرا اومانیسم، انسان را در مقام نظر و عمل و در محور معرفت شناختی و ارزش شناختی، ملاک صحت و سقم و خیر و شر قرارداده است. البته نسبی گرایی معرفتی و شکاکیت مدرن در پیدایش این تفکر مؤثر بوده و دانش و ارزش را به انسان وابسته ساخته است. اومانیست ها این رویکرد را به تمام انسان ها، حتی پیامبران الهی تعمیم داده و وحی و حقایق دینی را، محصول کنش و واکنش ذهن انبیاء با خارج معرفی کرده اند. پس مطابق اندیشه اومانیسم، هیچ موجودی و هیچ چیزی، حتى خداوند و آرمان های اخلاقی و اجتماعی مانند: آزادی و عدالت بیش از انسان شرافت و اهمیت و ارزش وجودی ندارد. بدین ترتیب، فداکاری در راه خدا و دین و ارزشهای اخلاقی و معنوی، برای انسان مدرن و اومانیستها، بی معنا تلقی می شود. اوامر و نواهی الهی و احکام و تکالیف خداوند، در صورتی معنا دارند که انسان با حواس خود درک بکند که آنها برای او مفیدند و ثمره و سودی برای زندگی دنیوی او داشته باشند. این رویکرد و گرایش به انسان، منشأ پیدایش مسأله انتظار بشر از دین گردید، اما نباید گرفتار مغالطه خلط میان انگیزه و انگیخته (نتیجه) شد و نباید از خاستگاه ناصواب، غلط بودن مسأله را نتیجه گرفت؛ هرچند این خاستگاه در نوع پاسخیابی طرفداران اومانیسم، تأثیر می گذارد. پرسش از انتظار یا نیاز بشر به دین، با وجود خاستگاه ناصحیح، معنادار و قابل پیگیری است؛ هم چنان که پرسش از انتظار دین از بشر معنادار است و آسیبی به دین باوری متدینان نمی رساند.
مسأله انتظار بشر از دین، به لحاظ روش شناختی نیز قابل تحلیل است و این که آیا انتظارات آدمیان، حالتی روانی و سابجکتیو است و جنبه شخصی دارد یا می توان انتظاراتی روشمند و ضابطه مند برای آن معرفی کرد؟ در حالت دوم آیا روش برون متون دینی لازم است، با مراجعه به کتاب و سنت و استفاده از روش درون متون دینی کفایت می کند؟ نگارنده، بر این باور است که روش جمع درون و برون متون دینی و بهره گیری از قرآن و سنت و عقل و تجربه، متقن ترین و جامع ترین روش برای پاسخگویی به مسأله انتظار بشر از دین است. بدین معنا، با روش برون متون دینی، یعنی عقلی و تجربی، به کشف برخی از نیازهای دینی بشر نائل آمده، آن گاه با اثبات حجیت دین و متون دینی، می توان از طریق قرآن و سنت به سایر نیازهای دینی بشر پی برد.
بنابراین، رویکردهای گوناگون روش برون متون دینی مانند: روش عقلی فلاسفه مبنی بر ضرورت بعثت پیامبران، روش کارکردگرایی عالمان تجربی به ویژه روان شناسی و جامعه شناسی دین جهت کشف آثار و خدمات فردی و اجتماعی دین، روش پرسش از متدینان و مخالفان دین، روش انسان شناسی تجربی و بررسی و طبقه بندی نیازهای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی بشر و تعیین سهم نیازهای دینی بعد از تفکیک سایر نیازهای علمی و فلسفی و غیره و روش بسط تاریخی دین و آزمون پذیری، رویکردها و روش هایی هستند که در اثبات اصل نیاز بشر به دین توانایی دارند. اما در تعیین دقیق همه نیازهای دینی بشر، باید به روش درون متون دینی یعنی قرآن و سنت هم مراجعه کرد و از آن روش هم بهره برد. امتیاز این روش جمع برون و درون دینی) بر سایر روشها (درون دینی یا برون دینی به تنهایی)، این است که علاوه بر کشف جامع نیازهای دینی، مفید بودن آن برای افراد بی دین و غیر معتقد به باورهای دینی و متون دینی نیز نمایان می شود.
شایان ذکر است که اولا، روش تجربی و عقلی، علاوه بر مفید بودنش برای افراد بی دین، هم در فهم و کارآمدی بیشتر قرآن و سنت و هم در تشخیص مصالح و موارد تزاحم احکام مؤثر است. ثانیا بهره گیری از متون دینی و قرآن و سنت، مبتنی بر رعایت قواعد عام زبان شناختی (مانند قاعده عام و خاص)، قواعد خاص زبان عربی (مانند قواعد صرف و نحو)، قواعد اخص قرآنی و روایی (مانند قاعدة ناسخ و منسوخ) و پرهیز از پیش داوری ها و تحمیل باورها و عقاید بر متون دینی است؛ زیرا متون دینی، ناطق اند و بر معنای خود دلالت دارند و باید آن معانی را کشف کرد.
به بیان دیگر، عارفان اعتقاد دارند که تمامی مراحل عرفان، در قرآن و سنت وجود دارد؛ بنابراین، قرآن و سنت نه تنها در تبیین شریعت، بلکه در بیان مقامات عرفانی و طریقه وصول به آنها نیز حداکثری است؛ از این رو، با طرد شکل های مختلف ریاضت و سماء صوفیانه، آن را خارج از دایره قرآن و سنت دانسته و در حقیقت از القائات شیطان میدانند. عرفا، در مقام بیان شهود خویش مدعی هستند که این بیان کاملا شخصی بوده و هیچ گونه منشأ الهی ندارد و از این رو، بحث تنگناهای زبانی را مطرح کرده و خویشتن را در بیان یافتههای خویش عاجز می دانند. آنان منشأ این عجز را در ضعف قدرت بیان عارف، پایین بودن قدرت فهم مخاطب و مشکل معنائی در بیان معارف عالیه عرفانی۔ شهودی می دانند، رویکرد بعضی از عرفا در بیان شطحیات به همین خاطر بوده است. نتیجه سخن آن که، با بیان صورت گرفته از تجارب عرفانی و تبیین تجربه دینی و اقسام آن خصوصا تجربه دینی در تفسیر سویین برن، می توان شهود عرفانی را نوعی تجربه دینی دانست.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390