رأی شیخ طوسی درباره اعجاز قرآن
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، (ت 460 هـ.ق) معروف به شیخ الطائفه، فقیه، متکلم، محدث و مفسّر گرانقدر جهان تشیع است؛ شخصیت والامقامی که در تقویت مبانی فکری شیعه، بسیار کوشیده و مؤلف آثار ارزشمندی از جمله تهذیب، استبصار و البیان می باشد.
شیخ طوسی در مورد «اعجاز قرآن» نظریه ی خود را به صورت مبسوط در کتاب الاقتصاد الهادی الی الرشاد در بحث «گفتاری درباره نبوت» بیان داشته است؛ ایشان نخست استدلال بر اعجاز قرآن را برای اثبات رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبتنی بر پنج امر به شرح ذیل می داند:
1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه ظهور کرد و در همان شهر، موضوع پیامبری خود را مطرح نمود؛
2. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نخست مردم عرب را به مبارزه طلبی به مانند قرآن دعوت نمود و اعلام نمود که قرآن از طرف خدا و بر او نازل شده؛
3. همانندآوری با قرآن در هیچ زمانی از گذشته تاکنون صورت نگرفته؛
4. علت عدم همانندآوری با قرآن به جهت عجز مخالفین از معارضه بوده است؛
5. عجز از آوردن مانند قرآن، به علت خرق عادت بودن آن است.
شیخ طوسی، سپس در ادامه می گوید:
با توجه به موارد یاد شده، قرآن معجزه و خارق العاده است، خواه اعجاز او به خاطر فصاحت آن باشد که نتوانسته است همانند آن را بیاورند، یا به خاطر «صرفه» مردم از معارضه با آن باشد، که اگر صرفه نبود، بی گمان معارضه قرآن ممکن بود.(1)
ایشان در ادامه بیان می دارند:
علت عدم معارضه، عجز آنها از آوردن مانند قرآن بود؛ زیرا هر فعلی که انگیزه بر آن باشد ولی انجام نشود، حکایت از عجز فاعل آن دارد… و اگر معارضه ممکن بود، خود را به زحمت نمی انداختند؛ زیرا عاقل کار آسان را ترک نمی کند و سراغ کار مشکلی نمی رود که او را به غرض نرساند… این سخن هم صحیح نیست که کسی بگوید: آنها جنگ با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سودمندتر از معارضه با قرآن می دانستند؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، ادعای خود را جنگ همراه ننمود بلکه درخواست به همانندآوری قرآن داشت.(2)
شیخ طوسی، سپس در ترسیم وجوه اعجاز قرآن به ذکر وجوه اعجاز قرآن، پرداخته و در نهایت قول به «اعجاز فصاحتی» قرآن را کامل تر دانسته و می گوید:
کامل ترین سخن نزد من، سخن کسی است که می گوید: قرآن از این جهت معجزه است که خارق العاده بوده، به خاطر آنکه دارای فصاحت خاص و ویژه است، آن هم در این نظم مخصوص، و نه اعجاز در فصاحت و یا در نظم و یا از جهت صرفه به تنهایی نبوده.(3)
از عبارات شیخ طوسی، چنین استفاده می شود که نظر نهایی شیخ طوسی، در اعجاز قرآن، اعتقاد بر «اعجاز فصاحتی» به همراه نظم مخصوص است وگرچه قول به صرفه به ایشان نسبت داده شده ولی ایشان آن را نپذیرفته است و می گوید:
هر چند من در شرح «جمل» قول به «صرفه» را تقویت کردم، به گونه ای که سید مرتضی به آن عقیده داشت [ولی آن را قبول ندارم] چون من در آن مرحله، کتاب او را شرح می کردم و مخالفت با مذهب او سزاوار نبود.(4)
ایشان معتقد است که اعجاز قرآن مربوط به فصاحت آن و یا نظم آن به تنهایی نبوده و در بین عربها مرسوم بود که در معارضه با هر چیزی، به مثل آن معارضه شود؛ مثلاً: برای معارضه با خطبه، خطبه و برای شعر، شعر و برای رجز به مانند خود و همین طور در هر مورد به هم وزن آن در طول و کوچکی معارضه می شده و معقول نبود که شعر با خطبه یا برعکس آن معارضه شود؛ بدین جهت وقتی قرآن ادعای معارضه کرد، از عربها توقع می رفت که به مانند آن در فصاحت و عبارات و وزن و … معارضه نمایند و نه در یکی از آنها به تنهایی و عربها از معارضه به مانند قرآن در همه جهات آن عاجز بودند؛ زیرا ولید بن مغیره و اعشی و دیگران، کلام فصیح داشتند؛ اما در دیگر جهات، همپای قرآن نبود و بدین جهت در توصیف قرآن متحیّر بودند که چه نامی برای آن بگذارند، چون سبک قرآن، نه تنها سبک خطبه، و نه تنها شعر و نه تنها موزون، بلکه همه آنها را به ضمیمه دیگر جهات داشت.
شیخ طوسی معتقد است که اگر اعجاز قرآن فقط به خاطر فصاحت آن بود، تمایز و فرق بین آن و دیگر کلامهای فصیح ممکن می شد، همینطور که اهل شعر، بین دو گروه شعر از متقدمین و متأخرین فرق می گذارند، در حالی که فصیح ترین کلامهای عرب هم قابل مقایسه با قرآن نبود.(5)
شیخ طوسی در نهایت تأکید می کند که اعجاز قرآن به مجموع دو چیز، یعنی: «فصاحت فوق العاده» و «نظم مخصوص» آن است و اگر برای عربها مقدور بود که به مانند قرآن را با آن فصاحت بیاورند، می آوردند و اگر نیاوردند، چون یا عالم به نظم قرآن نبودند، گرچه فصیح بودند و یا می دانستند که اگر خود را حتی به زحمت بیاندازند، در رتبه با قرآن همسان نخواهد بود.(6)
شیخ طوسی در مقدمه کتاب تفسیرش نیز به اعجاز قرآن اشاره دارد و می گوید:
قرآن معجزه بزرگی بلکه از بزرگترین معجزات بر رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ ولی بحث در اعجاز قرآن و چگونگی آن، مناسب تفسیر نیست؛ زیرا یک بحث اصولی است و من آن را در شرح جمل ذکر کرده ام.(7)
پی نوشت ها :
1. کلام شیخ طوسی: والاستدلال بالقرآن لایتم الّا بعد بیان خمسة اشیاء؛ احدها: ظهوره (علیه السّلام) بمکه و ادعاه النبوه و ثانیهما: تحدّیه العرب بهذا القرآن و ادعاه ان الله انزله علیه و خصّه به وثالثها: انه لم یعارضوه فی وقت من الاوقات و رابعها: انهم لم یعارضوه للعجز و خامسها: ان هذا لتعذّر خرق العاده؛ فاذا ثبت ذلک دلّ علی ان القرآن، معجز سواء کان معجزاً خارقاً للعاده بفصاحته، فلذلک لم یعارضوه او لان الله صرفهم عن معارضته و لولا الصرف لعارضوا؛ ر.ک: الاقتصاد الی الهادی الی الرشاد، ص 166.
2. الاقتصاد الهادی الی الرشاد، ص 173.
3. همان.
4. همان.
5. همان، ص 174.
6. فلیس فی وجود کثیر من کلام العرب ما یدل علی انّهم لو تکلّفوه بهذا النظم، لکان مثله و لمّا عدلوا عن المعارضة و تعذّرت علیهم، اما لفقد علمهم بالنظم و ان کان فصیحاً، او لعلمهم بانهم لو تکلّفوا ذلک لوقعوا دونه، دلّ ذلک علی ان القرآن، خارق للعادة، بمجموع الامرین؛ الاقتصاد الهادی الی الرشاد، ص 175.
7. التبیان فی تفسیرالقرآن، مقدمه، ص 3.
منبع مقاله :
مؤدب، سیدرضا؛(1390)، اعجاز قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، چاپ دوم